آموزش برنامه نویسی با گرایش امنیت برای اولین بار در #ایتا😍 آموزش #صفرتا_صد برنامه نویسی و جلو گیری از #هک 💻 دیگه نیازی نیست که چندین سال برای یادگیری این حرفه درس بخونی هزینه های سنگین پرداخت کنی 😌 حتی اگر هیچ چیزی ام از برنامه نویسی بلد نباشی همراه من که باشی همه چیز یاد میگیری 🙃 رفیق فقط با یک هزینه خیلی کم شغلی رو یاد میگیری که هر جا دنیا هم باشی واست کار هست 💎 حالا اگر دنبال یه شغل #پردرآمد هستی پس بزن تا بریم 🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/2984116521Ce46dbb14c1

〰️💠〰️ 🌺 #مهارت_مدیریت_هیجان هر انسانی که در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد. 🤹 شناخت و مهار این هیجانات، همان #مدیریت_هیجان است. برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند. .

از خدا خواسته بودی که وضعت خوب بشه؟ خدا جوابت رو داد 😇 من محمد افلاکی از سال ۹۴ دارم به شما عزیزان پاکسازی کوانتومی رو آموزش میدم اگه دوست دارید که شرایطی که داخلش هستید رو بهتر کنید من راهشو بلدم دستتو بده به من بیا اینجا 🤝🏽 https://eitaa.com/joinchat/2672164875Cf611755acc آموزش هایی که رایگان برات قرار دادم رو ببین حرکت از شما برکت از خدا🌹

🍃🌸 🔴اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکونه تندخوئی هست اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه ،پرخاشگری کنه همون جمله ای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه. اگر مردی تندخو شد،فریاد زد و #زخم_زبان زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه،تو هم هستی این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش می‌کشه اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه. چون این جمله به اندازه ای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به #نفرت تبدیل میکنه. باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه. .

. اگر همیشه افکارتان منفیست؟ اگر روابطتان ناپایدار است؟ اگر همیشه افسرده و نگرانید؟ اگر اعتماد بنفس ضعیفی دارید؟ از آموزش هاي این کانال استفاده کنید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2760245583Cf568bc732a به شددددت توصیه میشود👆👆👆

💞💞 فال حافظ 💞💞 💞 ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی 💞 💞 لطفا نیت کنید و سپس یکی از قلب‌های زیر را لمس کنید 💞 💗💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗 💗 خدایا به مـن در زندگے آرامـش عطا فرما💕💕

* ☘نحوه رفتار با مردان وابسته به مادر☘ به‌عنوان همسر مردی که وابستگی زیاد به مادرش داره، توصیه میشه به موارد زیر توجه کنید: هنگام دعوا و بحث‌هاتون، خودتون و مادر شوهرتون رو در دو سوی مختلف قرار ندید. چون شوهرتون را مجبور به انتخاب بین یکی از این دو جبهه می‌کنید! از روش‌ها و درایت های زنانه برای جدایی انداختن بین شوهرتون و مادرش خودداری کنید! باید از رفتارهای منطقی بیشتر از هر زمان دیگه ای در رابطه بین خود و همسرتون استفاده کنید تا راه رو برای مشورت گرفتن از مادر به‌تدریج قطع کنه. مهارت گفتگو کردن رو در خود افزایش بدید. سعی کنید بهترین دوست و همدم همسرتون بشید. نباید سعی کنید خود را جایگزین مادر برای همسرتون کنید. زیرا در این حالت تنها صورت‌مسئله را پاک‌کردید. .

🚫حاملگی عجیبم ...😱❗️❗️❗️ ۲ ماهی میشد که  شوهرم مهدی ندیده بودم  چون توی عسلویه کار میکرد و  بیشتر از دوروز مرخصی نداشت که این مسیر طولانیو بتونه بیاد و برگرده حتی برای عمل آپاندیسمم نتونس خودشو برسونه و خیالش راحت بود که  دامادش علی که پزشکه این عملو واسم انجام میده...  هر دومون خیلی خوشحال بودیم همدیگرو میخوایم ببینیم...اما هیچی خوب پیش نرفت وقتی مهدی خونه رسید دل درد عجیبی گرفتم و مجبور شدیم به دکتر بریم و  در کمال ناباوری پزشک خبری بارداری یه ماهه من رو بهم داد...درصورتی که از آخرین دیدار من و همسرم ۲ ماه گذشته بود  هردو شوکه بودیم و مهدی فقط فریاد میزد ک طاهره خیانت کردی  بهم و من هم فقط گریه میکردم چون بی گناه بودم  واسه همین همون شب بعد از دعوای  شدید با مهدی برای مشورت فهمیدن ماجرا پیش دکترم رفتم. هنوز تو شوک بودم که چه اتفاقی میتونه افتاده باشه که  با حرف دکترم  از شدت تعجب و تنفر   به خودم اومدم...😳😳 برای خواندن ادامه داستان 👇 https://eitaa.com/joinchat/4070244587C2123f58a5a

‼️ازدواج دختر بچه سالی به نام نازنین با مرد 42 ساله😱(حقیقتی باورنکردنی) 🚫بچه سال بودم که شوهرم دادن از مدرسه که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِم تو پذیرایی نشسته بودن دو تا وشگون ریز ، از لپ هام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده خواستگار آقا جلال چهل و دو سالش بود و من بچه سال ُگفتم : من از این آقا می ترسم ، سنش زیاد بود گفتند : هیس ، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره بچه بودم مجبور شدم به حرفشون گوش بدم رفتیم در اتاق و ......👇 🔴ادامه داستان واقعی اینجا بخونید👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/1829372231C1c07df6f88

خوشبختی سه ستون دارد.. فراموش کردن تلخی های دیروز... غنیمت شمردن شیرینی های امروز.... امیدواری به فرصت های فردا 💛🧡❤