eitaa logo
سبک شوهر داری
9.3هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
10 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
👈به این مثال توجه کنید: ❌خانوم یه کم اضافه وزن داره و به خاطر همین دائم الرژیمه! یه روز سر سفره آقا بهش میگه بسه دیگه نخور... خانوم خییییلی ناراحت میشه و بهش برمیخوره و دلش میشکنه... بیاید ریشه ی این موضوعو پیدا کنیم🤔 خب خانوم گلم شما از بس خودت هی گفتی: من رژیم دارم من چیزی نمیخورم چاق میشم وای من چقدر چاق شدم... 👈باعث این رفتار شوهرت شدی... رژیم داری باشه،👈ولی لازم نیست هی بگی... رژیمتو برای خودت نگه دار... دلیلی نداره همه بفهمن... از طرفی هی پیش شوهرت که میگی،فکر میکنه اوضاعت خیلی وخیمه ... پیش دیگران هم که بگی اونا به خودشون اجازه ی اظهار نظر و قضاوت درموردت را میدن ✅پس هر نقصی که داری هی تو بوق و کرنا نکنش📢⛔️ 💛🧡❤
♥️🌿🌷🌲 🌿 🌷 🌲 ♥️ افراد ایده آل گرا مجرد میمانند: آدم ها در روابط معمولا به ۳ گروه تقسیم می شوند: «افراد امن»: که آدم هایی خونگرم و مهربان هستند و محبت و عشق شان را در رفتارشان نشان می دهند. «افراد نگران»: که مرتبا نگران هستند، مبادا دست رد به سینه علاقه و عشق شان خورده شود. «افراد دوری گزین»: که دوست دارند تحت هر شرایطی استقلال شان را حفظ کنند و نیازمند محبت به نظر نرسند. تمام افراد این ۳ دسته، در نقطه ای از زندگی خود نیاز به متعهدشدن به یک فرد را احساس می کنند و دوست دارند تشکیل خانواده بدهند. مسئله این است که وقتی در ذهن خود، باوری اشتباه در مورد چیزی داشته باشید، در عالم بیرون موارد تایید کننده این باور بیشتر به چشم تان می آید. کافی است سعی کنید باورتان را تغییر دهید و متوجه تغییرات اطراف تان شوید. اگر در کل نسبت به مردان بی اعتماد هستید، مدتی هم ذهنتان را به مردان نجیب، متعهد و درستکار معطوف کنید. با کمی دقت، در میان اعضای فامیل یا شاید در محیط کارتان گزینه مناسبی را بیابید. این گونه متوجه خواهیدشد که این افراد کم نیستن 💛🧡❤ .
،عصرتون سبز و زیبا هر کجا هستين سهمِ امروزتان یه بغل شادی و آرامش عصرتون بخیر .
•••💔 باشدخیال‌هرشب‌تو قصه‌ی‌شبم😔 ♡‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♥️🌿🌷🌲 🌿 🌷 🌲 ♥️ افراد ایده آل گرا مجرد میمانند: آدم ها در روابط معمولا به ۳ گروه تقسیم می شوند: «افراد امن»: که آدم هایی خونگرم و مهربان هستند و محبت و عشق شان را در رفتارشان نشان می دهند. «افراد نگران»: که مرتبا نگران هستند، مبادا دست رد به سینه علاقه و عشق شان خورده شود. «افراد دوری گزین»: که دوست دارند تحت هر شرایطی استقلال شان را حفظ کنند و نیازمند محبت به نظر نرسند. تمام افراد این ۳ دسته، در نقطه ای از زندگی خود نیاز به متعهدشدن به یک فرد را احساس می کنند و دوست دارند تشکیل خانواده بدهند. مسئله این است که وقتی در ذهن خود، باوری اشتباه در مورد چیزی داشته باشید، در عالم بیرون موارد تایید کننده این باور بیشتر به چشم تان می آید. کافی است سعی کنید باورتان را تغییر دهید و متوجه تغییرات اطراف تان شوید. اگر در کل نسبت به مردان بی اعتماد هستید، مدتی هم ذهنتان را به مردان نجیب، متعهد و درستکار معطوف کنید. با کمی دقت، در میان اعضای فامیل یا شاید در محیط کارتان گزینه مناسبی را بیابید. این گونه متوجه خواهیدشد که این افراد کم نیستن 💛🧡❤
🖇 🌱 الو؟! امام‌حسین‌جان‌؟! آقا‌نوکرتون‌دق‌کرد‌از‌فراق‌کربلا💔😔
♥️🌿🌷🌲 🌿 🌷 🌲 ♥️ !! 💖 نکته های طلایی برای داشتن یک زندگی مشترک موفق 💖 این کاملاً طبیعی است که افرادی غیر از همسرتان به شما علاقه مندی نشان بدهند. اما نباید خودتان را در موقعیتی قرار بدهید که آن افراد را بیشتر ببینید و یا با آنها تنها باشید. کنجکاوی در این زمینه ها دردسرساز است. ممکن است برای خودتان جالب باشد که بفهمید هنوز هم دیگران به شما علاقمند هستند. ممکن است هدف شما ایجاد یک رابطة عاشقانه نباشد و فقط از روی کنجکاوی به فردی نزدیک شوید. دردسرها از همین جا آغاز می شوند. اخلاقیات را جدی بگیرید و پایبند باشید. 💛🧡❤
هدایت شده از خانومانه ⭐
عجیب‌دلم‌تنگته...💔 امام_رضام🥺💔🧡⸽ ♡‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.....๑🏴๑🖤๑🏴.....♡
♥️🌿🌷🌲 🌿 🌷 🌲 ❤️ 🙄اگر مرد در خانه احساس کند که از او انتظارات زیادي ندارند 😪 و مجبور نیست بیش از حد توان در حل مشکلات زنش تلاش کند 😊و محیط خانه برایش محل استراحت و آسایش است، 😘آن زمان به راحتی با زنش در ارتباط میتواند باشد 🤓و در نشان دادن نیز قابلیتهایی از خود میتواند نشان دهد. 💛🧡❤ .
🎀سیاست های زنانه🎀👠 ‍ 💋 خانمها برای افزایش سطح نشاط توی خونه شون پیاده کنن 👇 چطوری ⁉️ همسرتون ازتون یه درخواستی داره شمام بنا به دلایلی واقعا حوصله انجامشو ندارید 😔 اگر بگید انجام نمیدم ، خب آقای همسر ناراحت میشه 🙄 اگر بگید انجام میدم ، خب خسته اید😐 بهترین کار در این مواقع خرید زمان است😎💪 چطوری⁉️ مثلا میگید باشه انجام میدم ، ولی الان باتریم تموم شده 🤑 برای اینکه انجام بدم باید شارژم کنی😍 با چی⁉️ با بوووووس انرژی زا 😃💪 مثلا سی ثانیه ممتد بووووس از لب 💋 سی ثانیه رو میشمرید و تمام این مدت همسرتون بی وقفه شما رو میبوسه مطمئنم بعدش هم شما حس و حالشو پیدا میکنید هم همسرتون خوشش میاد ☺️ 👇👇👇 .
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 اسم من فیروزه است سرگذشت من از جایی شروع شد که پدرم به خاطر هوی و هوسش رفت زن دوم گرفت و مادرم که زن تو دار و صبوری نبود کمر زد به بی آبرو کردن پدرم بدون اینکه فکر کنه یه دختر ۵ساله تو خونه داره ... رفت توی کوچه و تا توان داشت سنگ پرتاب کرد به در خونه و داد و هوار کردن که منوچهر رفته برام هوو آورده سینه چاک کرد و تف انداخت تو صورت پدرم و اون روز عصر برای همیشه از خونه ی پدرم رفت خونه ی برادرش.... بعد از یه مدت هم درخواست طلاقش اومد و به سال نکشیده خبر آوردن مادرم با دوست برادرش که ۳سال از خودش کوچکتره ازدواج کرده و رفته یه شهر دیگه و دیگه ازش خبری نشد..... پدرم که حالا خونه رو خالی از زن میدید دست زن دومش رو گرفت آورد تو خونه و شد سوگلی پدرم و نامادری برای من جواهر که زن دوم پدرم بود برخلاف ادا اصولی که سر من در میاوورد زن زرنگی بود و تونسته بود پدرم رو سر به راه کنه و بفرستش دنبال کار و هرچی درامد داره رو برداره برا خودش طلا بخره و پس انداز کنه ..... منم توی خونه ی پدرم داشتم زندگی خودم رو میکردم که یه روز خبر بارداری جواهر زندگیم رو از این رو به این رو کرد... جواهر باردار شده بود ..... پدرم یه شب اومد دست به سرم کشید و گفت تو دیگه الان ۷سالته و باید تو کارهای خونه به جواهر کمک کنی اون بارداره گفتم ولی من باید شروع کنم به مدرسه رفتن همون بود که گفتم‌ تا میتونستم از پدرم کتک خوردم و بهم فهموند که روزهای خوبم دیگه تموم شده و من شدم بنده ی حلقه به گوش جواهر تا اولین دختر به دنیا اومد به اسم سمانه ...سمانه برخلاف من چهره ی سیاهی داشت و این باعث حسادت جواهر به من شده بود ...یکسال هنوز تموم نشده بود که دوباره جواهر باردار شد و بچه ی دومش به اسم ستاره به دنیا اومد..... ادامه در پست بعدی👇🏻👇🏻👇🏻 💛🧡❤
سبک شوهر داری
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 اسم من فیروزه است سرگذشت من از جایی شروع شد که پدرم به خاطر هوی و هوسش رفت زن دوم گرفت
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ستاره چهره ی خیلی جذابی داشت و تقریبا به من کشیده بود موهای بور چشمای تمام سیاه و گردی داشت که زیباییش رو چند برابر کرده بود ولی دل جواهر آروم نشده بود و دلش پیر میخواست برای همین با اختلاف دو سال دختر سومش هم به دنیا اومد اون هم مثل سمانه چهره ی تیره داشت جواهر وقتی فهمید بچه هاش یکی درمیون چهره ی خوبی ندارند دست نگهداشت و دیگه باردار نشد ،،، خونه رو تمیز میکردم کهنه های بچه های جواهر رو میشستم بهشون غذا میدادم و شب از خستگی بیهوش میشدم روزا گذشت و شدم ۱۵ساله‌ودراوج زیبایی بودم جواهر اون روزها به خاطر مقایسه هایی که بین من و دختراش انجام میداد دیگه چشم دیدنم رو نداشت برای همین اونقدر تو گوش بابام خوند و خوند تا اینکه یه شب یه تور سفید انداختن رو سرم و یه دسته گل بهم دادن و گفتن داری میری خونه ی بخت و اونجا هرچی مادرشوهرت گفت بگو چشم تا خوشبخت بشی منم وارد زندگی مردی شدم به اسم جواد ، جواد پسر خوبی بود خودش دوست داشت آدم خوبی باشه ولی مادرشوهرم نمیذاشت و هرروز به یک بهانه جواد رو پر میکرد وقتی میومد خونه کتکم میزد من تصمیم داشتم مثل مادرم نباشم و بمونم پای زندگیم ،یک هفته از ازدواجمون گذشته بود که پدرشوهرم به خاطر مصرف زیاد مواد سنگ کوپ کرد و فوت شد ،مادرشوهرم که زن به شدت حسودی بود گفت از پاقدم تازه عروسمونه و بهم گفت قدم نحس و اونقدر گفت و گفت و گفت که سر یکماه نشده ممغازه جواد برقاش اتصالی پیدا میکنه آتیش میگیره ....اینبار جواد بود که بهم میگفت شومی و‌زندگیمون رو از هم پاشوندی تا خودم رو هم‌نکشتی برگرد خونه پدرت و با حال و روز داغون بعد یکماه درگیری بین خونواده ی من و جواد برگشتم خونه ی پدرم ... جواهر تمام زورش رو زد من دیگه برنگردم ولی موفق نشد میگفت دختری که بردین رو دیگه پس نمیگیریم با چادر سفید بردینش با کفن برش گردونید وقتی جواد بهش گفت با کفن برش میگردونم انگار دلش به حالم رحم اومد و حاضر به طلاقم شد ... پدرم از اینکه یه دختر مطلقه تو خونه داشت شرمش میشد و همه جا دنبال شوهر برای من بود جواهر هی منو برمیداشت میبرد مسجد محله شاید یکی منو ببینه بیاد خواستگاریم ولی وقتی ناامید شد دست از بردن من به مسجد کشید ... سه ماه از طلاقم میگذشت که یه شب خبر آوردن پدرم به خاطر هوشیار نبودنش از زهرماری نصف شب توی جاده چپ میکنه فوت میشه... از اون شب بود که جواهرم صدام میزد مطلقه ی نحس... ادامه دارد🌸 💛🧡❤