یا علی گفتیم و عشق آغاز شد❤️ کاری از استاد عبدالحسین مسرور استاد خادم الشهدا #شهودعشق

#پادکست #شهید_حمزه_خسروی کاری از خادم الشهید فاطمه زهرا دلپسند🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

شهیدی که به حضرت علی ع بسیار ارادت داشتند. فرمانده عملیات یکی از گروهان های لشکر المهدی(عج) بود. روزی پس از ادای نماز صبح، رو به یکی از برادران روحانی می کند و می پرسد: «آقا! اگه کسی خواب امام علی علیه السلام را ببینه، چه تعبیری داره؟» روحانی در پاسخ می گوید: «باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده؟.» شهید خسروی دیگر چیزی نگفت؛ اما دو ساعت بعد با فرق شکافته شده به دیدار خداوند شتافت و برای همیشه رستگار شد. به حضرت علی ع ارادت زیادی داشت وهمیشه آرزو می‌کرد همانند مولایش علی ع با فرقی شکافته شهید شود. #شهید_حمزه_خسروی https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

مصاحبه #شهید_محمد_مسرور با مادر شهیدان خسروی #شهید_حمزه_خسروی قسمت اول #ادامه_دارد کلیپ : کاری از خادم الشهید کمند فرهمندپور🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

شهدا شهد خدمت را سر کشیدند ومن را درگیر بازی با کلمات کرده اند مینویسم، پاک میکنم ،مینویسم،پاک میکنم بلکه بتوانم کلمه ای در شأن مقام شهدا پیداکنم ورق زدم زیبایی ها راتاکه لبخندملیح شهیدی مرا به عمیق ترین خاطره ها پیوند زد... تقدیم به #شهید_حمزه_خسروی متن ادبی : کاری از خادم الشهید سمانه افشاریان🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

مصاحبه با مادر و همسر #شهید_حمزه_خسروی قسمت دوم ادامه دارد... کلیپ: کاری از خادم الشهید کمند فرهمندپور 🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh

#پادکست #شهید_حمزه_خسروی کاری از خادم الشهید فاطمه نذری🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

مادر شهید نقل می‌کند: «توی خونه نشسته بودم که تلفن زنگ خورد. حمزه بود. گفت: مادر طریقه درست کردن «گبوله» چطوره؟ (غذای محلی کازرون) درهمان زمان صدای خنده چند نفر از پشت تلفن شنیده شد گفتم :مادر این صدای خندهای کیه که می آد؟ حمزه گفت: من کنار امام و آقای‌ خامنه ای و رجایی و بهشتی و...هستم. امام سرما خورده و می خوام برای امام «گبوله» درست کنم تا ایشون خوب بشن». #شهید_حمزه_خسروی https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

#پادکست #شهید_حمزه_خسروی کاری از خادم الشهید زهرا جعفری بلیانی🪴 https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهود_عشق

تشیع جنازه شهدای کازرون بود حمزه کنارقبری خالی نشسته بود وگریه می کرد. رفتم کنارش گفتم :حمزه چی شده!! حمزه روبه من کرد وگفت :من هم یک روزی شهید می شوم وجسدم را درون همین قبری که اینجاست به خاک می سپارند. من به شوخی به او گفتم بادمجان بم که آفت نداره. مدتی گذشت وحمزه شهید شد وهمان طور که خودش گفته بود درهمان قبر در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.  راوی :برادر شهید #شهید_حمزه_خسروی https://eitaa.com/shohodeeshgh #شهودعشق

❤️قلبش ندای شهادت را نجوا میکرد و سرخی خون شهادت در رگ هایش جاری بود من چه ساده از این تفکرگذشتم و حرف هایش را به بازی گرفتم و او طعم شیرین شهادت را چشید و من بی صدا ،مات به خاطراتش می نگرم... متن ادبی: کاری از خادم الشهید سمانه‌افشاریان🪴 برگرفته‌ ازخاطره مصطفي خسروی (برادر شهید ) #شهید_حمزه_خسروی https://eitaa.com/shohodeeshgh