"حریری بازی" صالح در عراق
🔺پروژه ایجاد خلأ سیاسی همانند آنچه در لبنان از سوی #سعد_حریری رخ داد، در عراق هم در حال تکرار شدن است.
🔸 رئیسجمهور عراق پس از رد گزینه نخستوزیری فراکسیون اکثریت، تحت فشارهای #سیاسی آمادگی خود را برای #استعفا اعلام و بغداد را به مقصد اقلیم #کردستان ترک کرد. این استعفا بیارتباط با موضع کردها در خصوص قانون جدید #انتخابات عراق نیست که آن را تضعیفکننده جایگاه سیاسی خود میدانند.
🔸 در صورتی که کنارهگیری رئیسجمهور قطعی شود، این مسئله میتواند بحران سیاسی جاری عراق را پیچیدهتر کند، زیرا #پارلمان باید ابتدا جانشین وی را تعیین کند.
🔸 شبکه "العالم" دیروز به نقل از برخی منابع عراقی گزارش کرد که فشارهای #آمریکا مانع از آن شد تا "برهم صالح"، "اسعد العیدانی" را مأمور تشکیل کابینه کند، چرا که به ادعای آمریکاییها العیدانی گزینه مورد تأیید ایران است.
🔸 این استعفا در شرایطی انجام میشود که معترضان با حضور در خیابانها خواهان انتخاب نخستوزیر هستند تا هر چه زودتر اصلاحات جدید را آغاز کند. استعفای برهم صالح در شرایط کنونی نه تنها کمکی به حل ماجرای اعتراضات عراق نمیکند بلکه به تشدید آتش اختلافات سیاسی در این کشور دامن میزند.
🔸 به نظر میرسد، اعتراضات در #لبنان و #عراق پروژهای است که آمریکاییها با فشار استعفا به یکی از مقامات این دو کشور، به تداوم بیثباتی سیاسی کمک میکنند.
استعفای روحانی، خودکشی اصلاح طلبان در مرگ
اینکه دولت اول و دوم اعتدال را از هم تفکیک نمائیم تا تمام مشکلات را برسر ترامپ و منتقدان داخلی آوار کنیم هدفی جز فرافکنی و نادید گرفتن حقایق نیست
چرا که در دور اول دولت اعتدال تورم کنترل نشد بلکه حبس گردید تا در چهار سال دوم با شدت چند برابری خود را نشان دهد
در خصوص موفقیت در بهبود روابط با دنیا نیز باید گفت آنگونه که آقایان امتیاز دادن هر دولت دیگری نیز بود موفقیت کسب می نمود
کی و کجا و طبق کدام آمار در دور اول دولت اعتدال رونق اقتصادی رقم خورد؟!!!! مگر نه اینکه آب خوردن مردم به سرنوشت مذاکره و برجام گره خورد. و دولت تدبیر هیچ برنامه ای جز مذاکره و تعطیلی تولید در داخل را پیگیری ننمود
👅مگر آقایان نگفتند زبان و منطق مذاکره و صحبت با دنیا را می دانند این چه دانستی شد که با آمدن فردی دیوانه نما برجامی که حاصل ساعت ها و ماهها بحث و صحبت کارشناسانه بود به اندازه یه عقد بیع هم ضمانت اجرا نداشت و یک شبه توسط آمریکا پاره گردید آیا این خود سندی بر بی تدبیری دولت اعتدال نبود. البته بماند که فراموشمان نشده که برجام توسط اوباما درست یک روز بعد از تولدش یعنی ۲۷ دی ماه ۹۴ نقض گردید یادمان نرفته اوباما با وتو نکردن قانون تحریم علیه ایران باعث شد توسط کنگره خود به خود این قانون مجدداً تمدید شود.
آقایانی که سنگ لوایح FATF را بر سینه می زنن تنها تنها یک تضمین بدهند که با تصویب این لوایح مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم حل می شود برجام با تمام برجامیتش که قرار بود تمام تحریم ها را بالمره لغو کند شد استخوان لای زخم ، ای دل بستگان به بیرون و غرب کمی واقع بین باشیم تا اسب تراوا داخل قلعه نشود.
در یک ماه اخیر در چندین نوبت بحث استعفای حسن روحانی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری همراه با انتخابات مجلس شورای اسلامی مطرح شده است. عباس عبدی اولین فردی بود که بحث استعفای روحانی را مطرح کرد؛ بن مایه استدلال وی در این زمینه این است که شکاف و تنش بین دولت و بخشهای دیگر حاکمیت آنقدر گسترده شده که عملا دولت از هر گونه تصمیم گیری حتی در سطوح خرد هم عاجز است و برای حل این مساله یک تصمیم عاجل لازم است.
او میگوید سیستم کنونی ایران مانند ماشینی است که نصف آن برای یک نفر و نصف دیگر آن برای دیگری است و البته این ماشین بنزین هم ندارد و به درد هیچکس نمیخورد یا در مثال دیگری میگوید این وضعیت، شده عین طلاق عاطفی! نه میتوانند با هم زندگی کنند و نه میتوانند از هم جدا شوند. این وسط، فقط فرزندان و خانواده هستند که دارند آسیب میبینند و دود به چشم آنها میرود. پیشنهاد او انصراف دولت از حضور در چنین وضعیتی و کنار کشیدن است. حال حاکمیت، پس از روحانی خودش تصمیم بگیرد که چه کار کند؛ انتخابات زودرس برگزار یا اینکه کسی را به ریاست جمهوری منصوب کند.
فرض کنید پیشنهاد استعفای روحانی عملی شد و امروز اولین شنبه پس از استعفای روحانی است. روحانی رفته و دولت یا با سرپرست اداره می شود و یا انتخابات برگزار شده و فرد دیگری دولت را در دست گرفته؛ آیا مسائل و مسکلات حل خواهد شد؟ نیروهای جناح رقیب دولت هم که مشخص است، چه کسانی هستند و توانایی آنان چه میزانی است به مثالهای عبدی برگردیم، تا اصل قضیه ایده استعفای روحانی را برای حل مشکلات بررسی کنیم.
مثال اول: آیا طلاق گرفتن پدر و مادری که با هم نمیتوانند ادامه دهند، مشکلی از فرزندان حل میکند؟ اگر در مثل عبدی، فرزندان، همان شهروندان ایران باشند، طلاق، فقط تکلیف پدر و مادر را روشن میکند و اتفاقا این فرزندان هستند که آواره میشوند. صورت ظاهرا مساله نشان میدهد، طرح مساله استعفا نه برای حل مشکلات مردم، بلکه برای بار خود از مهلکه بیرون کشیدن است، اینکه یک جناح یا یک فرد، خودش را از این وضعیت بیرون بکشد و شهروندان را به حال خود رها کند.
مثال دوم: فرض کنید سیستمی که او آن را به ماشینی تشبیه میکند که نصف آن از آن دیگری و نصف دیگر آن برای یکی دیگر است و البته بنزین ندارد، بخواهد تکلیف خود را روشن کند؛ مثلا یکی از مالکان، کنار بکشد و ماشین بدون بنزین را در اختیار دیگری قرار دهد؛ آیا ماشین راه خواهد افتاد؟ بنزینی برای آن تامین خواهد شد؟ این سیستم راه خواهد افتاد و شهروندان از آن استفاده خواهند کرد؟ در مثال دوم هم هدف رها کردن و رفتن است و مسئولیت در قبال شهروندان نپذیرفتن است.
پس ایده استعفای رئیس جمهور، ناظر به حل مشکلات کشور نیست، کنار کشیدن یک فرد یا یک جناح از مهلکهای است که در آن گرفتار آمده ایم و اساسا می توان گفت ایده استعفا یک دوئل بین دو جناح کشور است؛ با این ایده که جناح مستقر در دولت مدعی شود آنقدر جناح مخالف سطح تنش را بالا برده که اساسا نمیشود کار کرد یا تصمیم گرفت؛ لذا کنار میرود و کار را به همان جناح مخالف میسپارد که یا او هم ناتوان است یا اینکه مجبور میشود تن به همان مسائلی بدهد که پیشتر با آن مخالفت کرده است؛ اما آیا تضمینی هست که حتی با تن دادن به همان مسائل هم مشکلات مردم و کشور را بتواند حل کند؟ طبیعتا پاسخ این است که تضمینی نیست و آن گروه و جناح باید خودش پاسخگو باشد و مسئولیت بر عهده بگیرد! این مساله باز هم جدال جناحین است و مردم و کشور در آن جایی ندارند.
با وجود این، اکنون چند گزاره در مورد وضعیت کشور هست که باید آنان را بررسی کرد.
اول: تنش در کشور بین دولت و سایر ارکان حاکمیت بالاست و همین تصمیم گیریهای کلان را با مشکل مواجه کرده و برای تدبیر امور لازم است که این تنشها کاهش یابد.
دوم: طرح ایده استعفای دولت هرچند در ظاهر برای کنار کشیدن یک طرف به قصد کاهش تنش است، در نهایت نه برای تدبیر برای اداره امورکشور که برای زورآزمایی جناحین کشور است.
سوم: مخالفان دولت طرح استعفای دولت را طرحی اسرائیلی میدانند که در ادامه پروژه بی دولت سازی در لبنان و عراق در ایران هم در حال انجام است و با آن مخالف هستند و البته تنش را هم با دولت کاهش نمیدهند.
چهارم: دولت استعفا را نمیپذیرد و اگر چه رئیس دولت گفته است که برای مردم آماده هر گونه فداکاری است، اما استعفا را فداکاری نمیداند و در عین حال او هم نمیخواهد از میزان تنش کاسته شود.
در چنین وضعیتی سوال اساسی این است که چه باید کرد؟
مسائل اساسی کشور که عدم تصمیم گیری درباره آن کشور را ممکن است به بن بست کشانده باشد، بعید است از تعداد انگشتان یک دست بیشتر باشد؛ این مسائل اساسی با وجود هر دولتی از هر جناحی تا اجماع در مورد آن متکی به خواست مردم شکل نگیرد، همچنان و برای سالها، به عنوان معضل باقی خواهند ماند و هر دولتی و در مجموع کل حاکمیت را با فرسایش روبرو میکند. شرایط کشور هم به گونهای نیست که مردم منتظر زورآزمایی جناحین کشور باشند؛ اگر طرح خروج از حاکمیت در زمان آقای خاتمی، گرو کشی سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان برای فشار بر حاکمیت بود، اینک سرمایه اجتماعی هر دو جناح کشور شدیدا رو به افول دارد و این مساله ضرورت اجماع حول مسائل اصلی کشور مبتنی بر خواست مردم را فوریتر جلوه گر کرده است.
اینکه مکانیسم اجماع حول مسائل اصلی کشور بر چه چارچوبی استوار شود؛ کار چندان دشواری نیست؛ اما پیش شرط آن اول احصاء این مسائل اصلی کشور، دوم تن دادن به همه به راه حلهای بهینه و سوم همراه کردن بدنه اجتماعی در سطح نخبگی و هم چنین در سطح توده مردم با استفاده از ابزار تبلیغاتی با مکانیسم اقناعی است. ممکن است در شرایط کنونی گفته شود که شورای عالی هماهنگی اقتصادی در کشور برقرار است و رهبری هم مصوبات این شورا را مورد حمایت داده اند و میدهند؛ اما این شورا نه برای مسائل و مشکلات بنیادین کشور که برای اداره امور جاری و به ویژه اقتصادی کشور است و همچنین تصمیمات این شورا در بدنه اجتماعی با همراهی بدنه اجتماعی نیروهای سیاسی موجود و حتی ساختار حاکمیتی صورت نمیپذیرد. در واقع اجماع حول مسائل مهم کشور با بالا بودن تنش در بین گروههای سیاسی، ممکن نیست. مساله بنزین نشان داد، هرچند تصمیمات این شورا برآیند عقلی جمعی سه قوه موجود در کشور است، همراهی بدنه اجتماعی همه گروهها را به دنبال نداشت؛ آن هم موضوعی چون بنزین که حساسیت سیاسی بالایی نداشت. باید به جای استعفا با اجماع سطح تنش را پایین آورد؛ هزینه اجماع، کوتاه آمدن از منیتهای شخصی و جناحی است و احتمالا حل مسائل اساسی کشور. کسی میداند هزینه استعفا و ادامه تنش در سطح بالا چه خواهد بود؟
ممکن است دو ادعای دیگر هم مطرح شود:
اول: گفته شود تجربه نشان داده در وضعیت های اینچنینی که کشوری در بن بست به سر می برد با استعفای یک دولت و آمدن دولتی جدید، وضعیت اداره یک کشور بهتر شده است. در پاسخ می توان گفت در ایران امروز، بحث بر سر مسائل اساسی کشور است که یک دولت از هر جناحی توان حل آن را ندارد؛ فقط اجماع بین نهادهای کلیدی است که مسائل اساسی و معطل مانده کشور را حل می کند؛ آن هم متکی به نظر مردم و واقعیت جامعه، چون بدون در نظر گرفتن این دو، شاید نهادهای مختلف اصلا مشکلی حس نکنند که بخواهند آن را حل کنند.
دوم: گفته شود جریانی که مخالف دولت است و دولت را ناکارآمد معرفی می کند،خودش قدرت را در دست بگیرد، در این صورت خودش پاسخگو هم خواهد بود، در متن به این ادعا البته پاسخ داده شده؛ به فرض که چنین اتفاقی افتاد و او هم نتوانست مشکلات کشور را حل کند. تکلیف مردم و کشور چه می شود؟ جز این است که هزینه ای به هزینه ها اضافه می شود؟
ترنم:
نکته بسیار مهم از زبان سفیر انگلیس در تهران...
"ما نگرانی از تاسیسات نظنز و فردو یا اراک نداریم،دغدغه و نگرانی اصلی ما روی کار آمدن مجدد انقلابیون است!"
یک لحظه به این نکته فکر کنید که چرا انگلیسی ها نگران بازگشت تفکر انقلابی به اداره کشور هستند!؟ آیا دلیلش این نیست که با وجود دولت ناکارآمد اصلاحاتی اعتدالی در ایران و مصیبتهای که این تفکر برای کشور درست کرده ، حفظ دولت روحانی و مجلس لاریجانی تامین کننده منافع انگلیسی در وجود یک ایران ضعیف است؟!
آمریکا بعد از انتخابات ، نمی توانست نتایج آنرا تحمل کند و می دانست ادامه این روند کاملا به نفع جبهه مقاومت در منطقه است
چرا که رییس مجلس عراق از اسامه النجیقی طرفدار داعش به الحلبوسی طرفداران مقاومت و نخست وزیری از العبادی غرب زده و متمایل به آمریکا به عبدالمهدی طرفدار مقاومت رسید و ریاست جمهوری هم بخاطر حفظ جایگاه و قدرت حداقلی خود ، عملا در زمینه جبهه مقاومت بازی می کند
لذا از ظرفیت نارضایتی اجتماعی که از مدت ها قبل برای آن برنامه ریزی کرده و زیرساخت های آنرا فراهم کرده بود ، بهر برد
و برای رسیدن به مقاصد خود در چهار مرحله اقدام کرد و تلاش داشت در هر مرحله و با هزینه کمتر به مقاصد خود برسد
مرحله اول: ایجاد اعتراضات اجتماعی
مرحله دوم: ایجاد آشوب و ناامنی
مرحله سوم : بی ثباتی سیاسی
مرحله چهارم : جنگ داخلی
امروز در مرحله سوم هستیم
و همه این اقدامات در همین راستا در حال انجام است
با شدید شدن مشکلات سیاسی و اقتصادی اخیر که آمریکا علیه لبنان داره اجرا میکنه و با تکیه جدی آن بر ضعیف شدن طرفداران مقاومت و ناامید شدن آنها. یک خانم جوان، اهل روستاهای جنوب، مومن چادری و کارآفرین خلاق؛
بلند میشه که به همه هجده طایفه لبنان امید و قدرت و نشاط و لبخند هدیه دهد.
بعد از مصاحبه با "المنار" که ایده اصلیش را توضیح میدهد.
یک "نانوائی مانند" بسیار خلاق که در جنوب لبنان راه انداخت.
و بعد از جمله اصلی حرفهای امید بخش و تقویت کننده که در آن مصاحبه گفت:
"ما هیچ وقت سقوط نخواهیم کرد"
که خیلی از آدمکهای آمریکا را عصبانی کرد و باعث شد زهراء_قبيسي "ترند" اول لبنان شود.
آمد به "المیادین" و طی یک مصاحبه فوق العاده، یک حرف دل بسیار ساده و صمیمی به سید حسن گفت
اخبار ناگواری که روان عمومی جامعه را رها نمی کنند و مردم ایران را روی فرکانس نامیدی نگه می دارند
از زمان گران شدن قیمت بنزین، بصورت کاملا هماهنگ این استراتژی بطور جدی توسط جریان غربگرا در حال انعکاس است
امروز هم شاهد خبر بد دیگر بودیم
👇👇👇👇👇
احمد حاتمییزد مدیرعامل پیشین بانک صادرات میگوید بانکهای ایران «مرز ورشکستگی را هم رد کردهاند، اما دولت جسارت اعلام این ورشکستگی را ندارد»
.......
اینجا ست که تاکید مقام معظم رهبری بر مسأله امید بخشی، به عنوان مهمترین و نخستین اقدام در تحقق گام دوم انقلاب متبلور می شود
مجلس آینده متعلق به کیست؟‼️
🔺صادق زیباکلام:
💬 با توجه به اینکه اصلاحطلبان بسیار مورد سرزنش و انتقاد بدنه اجتماعیشان هستند، حتی اگر در انتخابات رد صلاحیت نشوند و چهرههای شاخص این جریان در انتخابات شرکت کنند هیچ امیدی به پیروزی آنها وجود ندارد.
💬 کارنامه ضعیف اصلاحطلبان در مجلس دهم در راستای تحقق مطالبات مردم و توجه به دغدغههای آنها بستر نامناسبی را در جهت اعتماد مجدد مردم به آنها فراهم کرده است.
💬 بدون شک مجلس آینده متعلق به نمایندگان اصولگرا است و تنها تعداد اندکشماری از اصلاحطلبان در قوه مقننه آینده حضور خواهند داشت که این اقلیت ناچیز به طور حتم فرصت و مجالی برای عرض اندام در مقابل رقبای خود پیدا نخواهند کرد.
معلمی:
⚠️⚠️بچههای انقلاب به هوش باشید⚠️⚠️
⚠️سال 92 را اگر به خاطر داشته باشید، در ابتدای شروع رقابتهای انتخاباتی، هیچ کس حسن روحانی را به عنوان یک رقیب جدی به حساب نمیآورد؛ اما سه روز آخر، با عملیات رسانهای بسیار گسترده، با تَکرار خاتمی، با به خط شدن تمام سلبریتیها به نفع روحانی و ...، ایشان توانست رأی جامعه را برای خود کند.
⚠️سناریوی فوق چند روز مانده به انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان رهبری در سال 94 نیز تکرار شد. این موضوع به حدی پیش رفت که حتی شبکههای ماهوارهای همچون بی بی سی که همواره بر طبل تحریم انتخابات و تشویق مردم بر عدم مشارکت میکوبیدند، علنا از لیستهای مشخصی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، دفاع و حمایت نمودند.
⚠️سال 96 اگر خاطرتان باشد، پیش از انتخابات به حدی محبوبیت روحانی کاسته بود که بسیاری از ایشان به عنوان اولین رئیس جمهور تک دورهای نام میبردند. در فرآیند تبلیغات انتخاباتی و مناظرهها نیز این احتمال بیشتر شد؛ اما سه روز مانده به انتخابات همان سناریوی پیشین تکرار شد.
⚠️عملیات رسانهای گسترده از روزنامهها و کانالهای داخلی که به صورت زنجیرهوار به هم مرتبط هستند تا رسانههای ماهوارهای حتی شبکههای وهابی به تبلیغ ایشان مشغول شدند.
⚠️ در کنار تبلیغ روحانی، پوست موزهایی چون «تتلو» و شایعاتی چون «آیت الله اعدام» در همان روزهای منتهی به انتخابات توسط همین رسانهها علیه کاندیدای رقیب ضریب فوق العاده داده شد و به یکباره رأی حسن روحانی جهش قابل توجهی یافت.
⚠️در شرایط کنونی اتفاقاتی در جریان است که برآیند همه آنها دلسرد شدن قشر مستضعف جامعه از رأی دادن است؛ چرا که این قشر اگر بنا به رأی دادن داشته باشند، قطعا رأیشان در سبد همگروهان روحانی و طیف غربگرا نخواهد بود.
⚠️ این طیف دیگر با رُژ بنفش فلان هنرپیشه فریب نخواهند خورد. پس برای گروهی که هماکنون در رأس بدنه اجرایی قرار گرفتهاند، مطلوب آن است که با سیاستهای خود این قشر را از رأی دادن منصرف کنند.
⚠️ اما 3 روز مانده به انتخابات اسفندماه، سناریوهای تجربه شده در انتخابات 92 و 94 و 96 تکرار خواهد شد. با عملیات رسانهای گسترده، با صف کشی سلبریتیها، حمایتهای علنی شبکههای ماهوارهای و ... تلاش خواهد شد تا جامعه بالانشین جامعه را پای صندوقهای رأی بکشنانند و این بار نیز همچون سه دوره پیش، پیروز انتخابات شوند.
⚠️و چرا این کار را نکنند اگر سه بار به راحتی توانستهاند از آن نتیجه مطلوب خود را برداشت کنند؟
⚠️دوستان انقلابی، از هم اکنون آماده چنین موجی باشید. سه روز مانده به انتخابات، فرصت اقناع جامعه نسبت به موج شایعات و تحرکات رسانهای طیف غربگرا، فراهم نیست. تنها در صورتی این حربه شکست خواهد خورد که از همین حالا جامعه نسبت به چنین امواج اغواگری واکسینه شده باشد. اگر اینبار نیز طیف غربگرا، پیروز انتخابات باشد، شرایط خیلی بیش از آنکه تصور میشود، بدتر خواهد شد.
برگرفته از کانال پاسخ به شبهات
علت اصلی حصر سران فتنه چه بود؟
🔻تا کنون از خود پرسیده اید:
چراتاریخ شروع حصر خانگی ۲۵ بهمن ۸۹است؟!! چرا بیش از یکسال از مطالبه مردمی در حماسه نهم دی برای حصر گذشت ولی برخوردی با سران فتنه نشد؟!! ولی بهمن۸۹ دستور حصر ابلاغ می شود؟ مسلما دلیل حصر بایست چیزی مضاعف بر جرم های پساانتخاباتی باشد...
🔹شناخت جرم اصلی سران فتنه ناظر و منوط به شناخت دقیق فضای سیاسی منطقه جنوب غربی آسیا و تحولات معروف به بیداری اسلامی یا بهارعربی است. و سناریوی استکبار جهانی تسری این دومینو به کشورهای دیگر بود و پروژه سوریه در این پازل تعریف شد.
موضوعی حساس که با دوقطبی کردن ملت و اردوکشی های خیابانی امنیت ملی کشور را هدف گرفته بود. دقیقا زمانی که مردم مسرور از پیروزهای تحولات مصر در حضوری حماسی در ۲۲ بهمن ۸۹ شرکت کرده بودند سران فتنه در اقدامی عجیب و کاملا خلاف امنیت ملی دو روز بعد با انتشار بیانیه ای به بهانه ای مضحک( حمایت از انقلاب مصر) مردم را به حضور در خیابان ها و تداوم حضور دعوت کردند!!!
با انتشار این بیانیه بر همه غافلان و جاهلان روشن گردید که سران فتنه با عبور از بهانه های پساانتخاباتی تغییر ریل داده و در اقدامی خلاف وحدت و امنیت ملی کشور برای آبشار دشمن نقش پاسور ایفا می کنند..!
در همین راستا شورای عالی امنیت ملی طبق قانون و بر طبق وظیفه ذاتی این نهاد تصمیم بر حصر سران فتنه با بهره مندی حداکثری از امکانات رفاهی و بهداشتی گرفت.