سمیه عالمی در کتاب باغهای معلق با روایای زنانه به تجربه چهارسال محاصره شهر به روایت هفت زن سوری میپردازد.
آدمها به تناسب دوری و نزدیکی از میدان اصلی جنگ و ساحتی که از آن درک کردهاند، از جنگ تأثیر میپذیرند و تجربهاش میکنند: هرچه از معرکه دورتر، از واقعیت دورتر و به حواشی آن نزدیکتر. بااین حساب، هر کدام از آدمهای که جغرافیای جنگزده روایت خاص خودشان را از ماجرا دارند. این نفی واقعیتهای تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه لایهای است شخصی و نازک از آن. همین روایتها کنار هم میتواند شمایلی بسازند از رویدادی که اتفاق افتاده، از آنچه آنها دستهجمعی بار آن را به دوش کشیدهاند.
باغهای معلق روایت ساده هفت زن سوری در شهر «نبل و الزهراء» است که چهار سال محاصره توسط مسلحین را تجربه کردهاند. روایتهایی گرچه واقعی، تلخ و گزنده اما تجربههایی را بههمراه دارد که مخاطب میتواند بیش از پیش قدر لحظهلحظه عمرش را بداند.
بخشی ار کتاب باغ های معلق:
فراموشی بهترین نعمت روزهای جنگ است اما به اندازهی غذا و آب روزهای محاصره کمیاب است. روز سوم بعد از انفجار که خسته از جبرین برگشتم از من پرسیدند حاضری داوطلبانه زنان و کودکان حادثه انفجار را غسل و کفن کنی؟ بهتزده نگاهشان کردم. غسل و کفن بعد از سه روز؟! حق داشتند؛ تمام حواس ما به زندهها بود و کشتهشدگان حادثه را فراموش کرده بودیم. من زندههای آن حادثه را دیده بودم و میدانستم روبرو شدن با چیزی که آنها را اینطور متحیر کرده بود کار راحتی نیست. اولین عکسالعملم فقط سکوت بود.
اطمینان نداشتم که توان دیدن آن همه جنازه را داشته باشم. نمیتوانستم تصمیم بگیرم اما اگر کسی حاضر نمیشد آن جنازهها را غسل دهد چه؟ ماجرا را به همسرم گفتم. او هم در شرایطی نبود که بتواند مانع این کار شود. در جوابم گفت:«اختیار با خودته. تو باید ببینی میتونی اون شرایط رو تحمل کنی یا نه.» با این که اختیار داشتم اما تردید و ترس نمیگذاشت تصمیم بگیرم. اگر قبول میکردم این اولینبار بود که غسل دادن جنازه را تجربه میکردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم. میخواستم هرطور شده از این مرحله هم بگذرم.
تابهحال در زندگیام اینقدر احساس ضعف نکرده بودم. خودم را شماتت کردم که بس کن هناء! تو روزهای سختی را پشت سر گذاشتی. اما فقط چند دقیقه کافی بود تا دوباره برای این ترسها و دلهرهها به خودم حق بدهم. مگر یک انسان چقدر توان و قدرت تجربهی مرگ و درد را دارد؟ ما همه زنهای جنگدیده بودیم، مرگ عزیز را لمس کرده بود اما هنوز آدم دیدن قیامت نبودیم و آنجا در بیمارستان محشر کبری بود.
#سیبنارنجی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibbook
کتاب مهمون آیینهها مجموعه شعری از اکرمالسادات هاشمیپور است. شاعر در این کتاب با لحنی عاطفی و کودکانه با خدا و حضرت معصومه گفتگو میکند.
این مجموعه شعر را بهنشر در راستای ترویج شعرهای آیینی منتشر کرده است. با توجه به مرکزیت حرم مطهر این بانوی گرانقدر در ایران و توجه کم شاعران کودک به وجود ارزشمند ایشان، این مجموعه شعر ستودنی است.
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibbook
صفحهای از کتاب مهمون آینهها
اکرمالسادات هاشمیپور
https://eitaa.com/sibbook
https://parand.se/?page_id=4040
👆👆👆👆👆
کتابها و محصولات سالهای ۴۴ تا ۵۷ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را میتوانید از این نشانی دریافت کنید.
#سیبنارنجی
https://eitaa.com/sibbook
در باشگاه کتاب کودک و نوجوان هر روز با یک کتاب کودک و نوجوان آشنا خواهید شد و بخشهایی از کتاب را خواهید خواند.
با ما همراه باشید و ما را به دوستانتان معرفی کنید.
https://eitaa.com/sibbook
📙📘📔
شرح پهلوانیها و دلاوریهای ایرانیان از دیرباز زبانزد بوده است. ایران همواره با اسطورهها و پهلوانانش در مقابل دشمنان ایستاده و سربلند از پس نیرنگها و فریبهای جادوگران برآمده است.
یکی از کودکپهلوانان ایران که از دورهی باستان تا کنون شرح دلاوریهایش در تاریخ و ادبیات ایران مانده است بستور است. بستور، پسر زریر، سپهسالار ایران، در جنگ گشتاسپ پادشاه ایران با ارجاسپ، پادشاه توران، به کینخواهی پدر میرود. او که تنها ۷ سال دارد، آنچنان جوانمردانه میجنگد که نتیجهی ایستادگیاش شکست بیدرفش، جادوگر سپاه توران و به تبع آن شکست تورانیان میشود.
ایرانیان با هوش و فراصتی که داشتهاند، همواره روحیهی پهلوانی و تسلیمناپذیری در مقابل زورگویان را به کودکانشان آموختهاند و این روحیه، بعدها با روایت شجاعت کودکان در جریان عاشورا تحکیم شده است.
مهرداد بهار، اسطورهپژوه ایرانی، در کتاب بستور با زبانی کودکانه، دلاوری این کودک پهلوان را شرح داده است.
در ادامه بخشی از کتاب را با هم میخوانیم:
[بستور] توی چادرش، روی تختش افتاد گریهاش گرفته بود. راستی چرا بزرگ نمیشد؟ چرا قدّش بلند نمیشد تا سپهسالار ایران شود؛ مگرنه اینکه از همه دلیرتر بود، پس چرا بزرگ نمیشد؟
در میان گریه از خدای یگانه، یاری خواست:
خدایا، به من یاری ده، زود بزرگم کن تا دیگر کسی به من نخندد، تا مرد شوم و به همه نشان دهم که هیچکس از من شایستهتر نیست!
بستور در این میان خوابش برد. خدا درخواست بستور را پذیرفت. ساعتها گذشت. بستور از خواب برخاست. دید دستهایش بزرگ شده است. ناگهان از جا پرید. به پاهایش خیره شد. همهی اندامهایش بزرگ شده بود! باور نکرد؛ خیال کرد خواب میبیند. به اندامهایش دست کشید و پاهایش را تکان داد. بزرگ شده بود؛ بزرگ بزرگ!
#معصومه_مرادی
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
#داستان
#اسطوره
https://eitaa.com/sibbook
هدایت شده از چی کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جامعهای پیشرفته یکدفعه با اتفاق هولناکی روبه رو میشه و اتفاقات عجیب و دردناکی براش میفته.
همه اهالی کور میشن و همهجا رو سفید میبینن.
کتابی که امروز میخوایم بهتون پیشنهاد کنیم همین ماجرا رو روایت کرده.
نویسندهش هم بهخاطر این رمان جایزه نوبل رو گرفته.
ویدئوی یک دقیقهای معرفی این کتاب رو ببینین و لذت ببرین.
با چیکتاب همراه باشید 🍂
@cheeketab
کوروش صغیر فرمانروای سرزمینی ۱۸۰ سانتیمتری در تهران است که مثل پادشاهان هخامنشی ماجراهای زندگیاش را در سنگنوشتههایش مینویسد.
علیاصغر سیدآبادی در این کتاب به ماجرای تولد خواهر کوچکتر کوروش میپردازد و تصویری زیبا از لحظههای فراموشنشدنی آن روز و چگونگی پذیرش واکنش مردم و خانواده به این خبر را شرح میدهد. همچنین، در این کتاب تجربه اولین کشورگشایی کوروش صغیر روایت شده است و تعاملها و رویدادهایی که به این موضوع منجر شدند را به تصویر میکشد. این کتاب به خواننده افکار و احساسات کودکانه را منتقل میکند و با داستانگویی جذاب و پرشور خود، خواننده را به دنیای ماجراجویی کوروش صغیر میبرد..کتاب سنگنوشتههای کوروش صغیر با توصیف جذاب و پرشوری از زندگی و ماجراهای کوروش صغیر، یک فرمانروای جوان و ماجراجو، خواننده را به دنیایی متفاوت میبرد. این کتاب نه تنها داستانهای هیجانانگیز و سرگرمکننده دارد بلکه اطلاعات تکمیلی و آموزندهای را در اختیار خواننده قرار میدهد.
بخشی از کتاب:
منم کوروش، کوروش صغیر
شاهِ عینکی
از دوران کوچکی
شاهِ شاهان
نه شاهِ شاهان در چهار گوشهی جهان
نه شاهِ سرزمینهای پهناور
شاهِ سرزمینی 84 سانتیمتری در تهران
خرابکنندهی تولد خواهرم پروانه
و خردکنندهی اعصاب بابا و مامان
در مدرسه و در خانه
که سرانجام در یک جنگ
جنگ بدون خونریزی و بدون دنگوفن
تنها با کمی گریهوزاری
پس از ساعتها چشمانتظاری
اثر گذاشتم بر دلهای سنگ
و توانستم قلمروِ فرمانرواییام را
کشورم را، کشور عزیزم را
96 سانتیمتر بزرگتر کنم
تا از این پس
پایم را درازتر کنم.»
https://eitaa.com/sibbook
کتاب-شهدای-نوجوانان-135-ص-1-1.pdf
29M
«کتاب_شهدای_نوجوان»
آشنایی با نوجوان پهلوانان ایران
نویسنده: ناصر کاوه
#باشگاه_کتاب_کودک_و_نوجوان_سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibbook
هدایت شده از پرویزن
"کورشِ پادشاه یا کورش پیامبر؟"
کورش را به عنوان یک واقعیت تاریخی، باید به رسمیت شناخت. پادشاهی قدرتمند که در تاریخ جهان باستان یکی از گستردهترین امپراتوریها را تشکیل داده و ویژگیهای حکمرانیاش، مثبت و منفی در تاریخ تمدن ثبت شده است.
آنچه در این گفتار به آن اشاره میشود؛ نقد روایتگونهای متاخر است که کورش را تا مقام پیامبری برکشیده؛ تا آنجا که برخی کلمات "کورش" و "قریش" را از یک ریشه دانسته و پیامبر آخرین(ص) را از نسل او معرفی کردهاند.
ریشهی این توصیف را باید در تطبیق شخصیت کورش و ذوالقرنینِ قرآنی جستجو کرد (بنگرید به سورهی کهف)، تاویلی که نخستین بار ابوالکلام آزاد آن را مطرح کرده و به آرای مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی نیز راه یافته است.
باید افزود که از دیرباز دربارهی شخصیت ذوالقرنین، مباحثی بین مفسران مطرح بوده؛ چنانکه در قرون نخستین اسلامی، اغلب او را با اسکندر مقدونی تطبیق دادهاند. حال آنکه شباهتهای موجود بین ذوالقرنین و اسکندر یا کورش، صرفا محدود به قرائن لشکرکشیها و برخی توصیفهای ظاهری بوده و جنبههای باطنی این تطبیق در نظر گرفته نشده است؛ مگر که بپذیریم، در کلامالله، داستان او فارغ از اعتقادات آیینیاش، صرفا در جایگاه پادشاهی فاتح نقل شده است. (وَ یسئلونَکَ عَن ذی القَرنینِ قُل سَاَتلوا عَلَیکم منه ذَکرا)
از مهمترین منابعی که میتوان از طریق آن، باورهای کورش و احتمال همانندی آن به ادیان توحیدی را بررسی کرد متن دقیق و تحریفنشدهی "منشور کورش" است و اطلاعاتی که محققان بر اساس آن نوشتهاند:
ابراهیم پور داوود، در کتاب فرهنگ ایران باستان، نشر دنیای کتاب، ص 117_118، بر اساس متن منشور، از کورش نقل می کند: "و خداوندان شومر و اکد را که نبوءنید به بابل آورده، خشم مردوک، بزرگ خدایان را برانگیخته بود، من به فرمان مردوک، بزرگ خدایان، هر یک را دیگرباره آرام و خشنود در پرستشگاهان بر جاهای خودشان نشاندم".
مهرداد بهار در کتاب اسطوره تا تاریخ، نشر چشمه ص 158_159، اینگونه آورده که نبوءنید، بت خدایان شهرها را به بابل آورده بود و معابد را ویران کرده بود. کورش بتهای شهرها را به معابد خود بازگرداند و در زمان او بتهای شوش و عاشور هم به جایگاه خود بازگشت.
این مباحث، با متن خود منشور هم سازگاری دارد. چه در ترجمهی دکتر عبدالمجید ارفعی استاد زبانهای اکدی و ایلامی و چه در ترجمهی دکتر شاهرخ رزمجو، نشر فرزان، در بندهای 32تا 34 این مضمون آمده است:
" خدایانی را که درون آن ها ساکن بودند، به جایگاههایشان بازگرداندم و در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همهی مردم آنان را گرد آوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم و خدایان سومر و اکد را که نبونیید در میان خشم سرور خدایان به شوانّه آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت به جایگاهشان بازگرداندم".
نکتهی تامل برانگیز و مورد تایید کتابهای تاریخی و خود منشور این است که کورش بتهای مردم را به معابد آنان باز گردانده و از این طریق آنان را خرسند کرده است.
سوال مهم این است که آیا اگر کورش همانگونه که برخی معتقدند، پیامبر است، با در نظر گرفتن آیات متعدد قرآن که رسالت پیامبران را واحد دانسته(لا نفرّق بین احد من رسله) و همچنین بارها در آیات مستقل یا داستان ها، بت پرستی و چندخدایی را نقد و نهی کرده( اَ ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار)، باز هم می توان کورش را موحد و پیمبر دانست؟ البته، باید در نظر داشت که حذف تقدّس کورش، به معنای فراموش کردن جایگاه تاریخی و نوع حکمرانیاش در تاریخ تمدن ایرانی، نیست.
#محمد_مرادی
#کورش
https://eitaa.com/mmparvizan