eitaa logo
باشگاه کتاب سیب نارنجی
177 دنبال‌کننده
493 عکس
50 ویدیو
96 فایل
معرفی کتاب‌های کودک و نوجوان و پژوهش‌های مربوط به این رشته. هر روز با تازه‌های کتاب کودک و نوجوان #کتاب #مطالعه #کودک #نوجوان #خردسال ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
ناشر : کتابستان نویسنده : محمدرضا هوری سال نشر : 1399
کتاب رمان هادی، روایت‌گر پانزده سال حضور اجباری امام هادی (ع) در شهر سامرا به هنگام خلافت متوکل علی الله است. شخصیت اصلی داستان، منتصر است. او که ولیعهد نیز محسوب می‌شود، از میان برداشتن امام هادی (ع) را افتخار خود می‌داند و با سرگرم شدن به این امر، دشمن واقعی خود را فراموش می‌کند. او همچنین از مخالفان سرسخت علویان نیز به شمار می‌رود. از طرفی در جهت اثبات لیاقت خود برای جانشینی و خلافت، با بزرگان عباسیان در کشمکشی بی ثبات قرار دارد. اما در اوج این اتفاقات و‌ درگیری ها، علاقه و کشش او به کنیز خلیفه، ماجراها را جور دیگری به پیش می‌برد. 📖📖 بخشی از کتاب " رمان هادی: درباره زندگی و زمانه امام هادی علیه السلام " خیمهٔ بزرگِ سیاه‌رنگ خلیفه در کنار دجله، زیر آسمان صاف و آبی سامرا برپا شده بود. پرچم سیاه خلافت با آیات زرکوبش بر فراز خیمه با نسیمی گرم به رقص آمده بود. هوا بسیار گرم بود و آفتاب بر خیمه خلیفه عمود می‌تابید. درون خیمه با حرکات طولانی و مداوم غلامان که پرهای بزرگ طاووس را تکان می‌دادند خنک بود. بافت چادر نیز کمک می‌کرد سرما بیرون نرود و گرما داخل نیاید. آنجا، متوکل بر مخده لم داده و بی‌توجه به تب‌وتاب منتصر، از میوه‌ها و نوشیدنی‌هایی که غلامان برایش آورده بودند می‌خورد. فتح نیز در سمت دیگر، ساکت نشسته بود و پدر و پسر را نگاه می‌کرد. فتح می‌دانست منتصر منتظر است تا هرچه سریع‌تر به‌دنبال شکار بروند و قدرت تیراندازی خود را به پدرش نشان بدهد یا اینکه مسابقهٔ اسب‌سواری ترتیب داده شود و با سرعت بالای اسبش همه را پشت‌سر بگذارد اما خلیفه متوکل خنکای خیمه را بر گرمای تیز نیمهٔ روز ترجیح می‌داد. متوکل خوشهٔ انگور سرخی برداشت و مشغول خوردنش شد. با دهان پر گفت: «وقتی صدای جریان دجله به گوشم می‌رسد انگار که آیه‌های تسکین بر قلبم نازل می‌شود...» «اگر این علویان بگذارند.» متوکل با تکان‌دادن دستش حرف منتصر را تأیید کرد. نفس عمیقی کشید و چون کسی که بار غم دنیا بر دوشش باشد به‌سختی آن را رها کرد و گفت: «حرفت درست است. از روزی که ما به خلافت رسیده‌ایم موی دماغ ما شده‌اند. نه از تهدید هراسی دارند و نه از قحطی و فشار به ستوه می‌آیند.» فتح کمی درنگ کرد و با انگشتان دستانش بازی کرد و سپس گفت: «حقیر نظری دارم!» متوکل نگاهش را از سیاهی خیمه گرفت. در چهرهٔ فتح نگریست و گفت: «بگو فتح! ما تو را به‌خاطرِ همین نظرها کنار خود نشانده‌ایم.» جناب خلیفه باید بیش از پدران فقید خویش در اعتلای نام و شوکت خلافت عباسی قدم بردارند. منتصر گوش‌هایش را تیز کرد. متوکل پرسشگرانه گفت: «یعنی چه؟» در کار عمران و آبادانی و ساختن بناهای مجلل چنان باید کوشید که هر اقدامی در مقابلش به چشم نیاید. قصرهایی که با قصرهای بهشتی برابری کند یا مسجدی خاص به نام خودتان. ناشر :کتابستان نویسنده :محمدرضا هوری سال نشر :۱۳۹۹ @sibbook
کتاب ستاره های دوست داشتنی ( امام محمد تقی ) نوشته ی محسن هجری توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است. این کتاب سعی دارد در قالب داستانی دل نشین و روان با تصویرگری های زیبا و کودکانه به بخشی از زندگی امام محمد تقی ( ع ) بپردازد و مقام معنوی، افکار، شیوه ی زندگی، اندیشه ها و احادیث این امام معصوم والا مقام را متناسب برای مخاطب کودک و نوجوان معرفی کند. همچین این کتاب سرشار از مهربانی هاست و با کلام ساده ای که دارد، آیینه ای است که مهربانی و خوبی های آن امام را بازتاب می کند تا کودکان با خواندش لذت برده و زیبا زیستن مانند ایشان را بیاموزند. داستان این کتاب این گونه آغاز می شود که پسری کوچک، مهربان و خوش قلب شبی تصمیم می گیرد با ماه صحبت کند. ماه هم او را به سفری دعوت می کند تا یکی از ستاره های آسمانی را ملاقات کند و با او از نزدیک آشنا بشود. پسر هم دعوتش را قبول می کند و چشمانش را میبندد و مانند بادبادکی به سوی آسمان پرواز می کند که ناگهان خودش را در سرزمینی جدید میابد. در آن جا که سرزمینی زیبا بود، مردی را دید و به گفته ی ماه رفت تا سراغی از ستاره بگیرد، آن مرد خودش را " علی "، پسر " مهزیار اهوازی " معرفی کرد و از گفته های او فهمید که به بغداد و برای دیدن ستاره ای به نام امام محمد تقی ( ع ) آمده است و... @sibbook
برشی از متن کتاب ستاره‌های دوست‌داشتنی امام هادی همان طور که می رفتیم، به جایی رسیدیم که در آن رفت و آمد کم تر بود و خانه ها بزرگ تر و با شکوه تر بودند. بغداد از مَرو هم زیباتر بود و نخل های بلندی که زیر آن ها جویبار هایی در حرکت بودند، بر زیبایی شهر می افزودند. این جا از سادگی مدینه خبری نبود؛ نمی دانم چرا از آن حس خوبی هم که در مدینه داشتم، این جا خبری نبود. از علی پرسیدم: « ستاره در این محل زندگی می کند؟ » پسر مهزیار سرش را تکان داد و آهی کشید: « بله، اما بهتر این است که بپرسی چرا او را به مرو بردند و چرا نگذاشته اند در مدینه، زادگاه پدران شان زندگی کنند؟! » حالا دیگر به جایی رسیده بودیم که قدم به قدم سرباز می دیدیم، اما آن ها انگار علی، پسر مهزیار را می شناختند؛ چون راه را برای ما باز می کردند تا عبور کنیم. چند لحظه بیش تر نگذشت که خود را در یک باغ دیدم. بوی گل های رنگارنگ گیجم کرده بود. صدای آواز پرندگان نمی گذاشت صدای علی را به راحتی بشنوم. دست او را کشیدم، راستش با آن که همه چیز زیبا به نظر می رسید، اما کمی می ترسیدم. علی که دل شوره و نگرانی مرا فهمیده بود، با لبخند گفت: « نگران نباش، چند لحظه دیگر چیزی را خواهی دید که تو را بسیار خوشحال خواهد کرد. » به یاد حرف ماه افتادم که می گفت: « امشب چیز هایی خواهی دید که در شب های گذشته ندیده ای! » تا همین جا ماه به من راست گفته بود؛ شهر بغداد و مردمانش، این باغ عجیب ولی زیبا... در انتهای باغ به ساختمانی رسیدیم که در چوبی اش مرا به یاد موزه ها می انداخت. پسر مهزیار جلو رفت و به در کوبید. چند لحظه بعد در باز شد و ما را به داخل دعوت کردند. با خودم فکر کردم داخل خانه هم باید مانند خانه ی ثروتمندان پر از اسباب و وسایل باشد؛ اما وقتی از راه رو عبور کردیم و وارد اتاق شدیم، چیزی مانند موکت بر کف آن افتاده بود که بعد ها فهمیدم به آن نمد می گویند. فقط همین! زیاد معطل نشدیم. کمی بعد پسر نوجوانی وارد اتاق شد. به نظرم آمد که فقط چند سال از من بزرگ تر است. یک لحظه خوشحال شدم که جز ستاره، فرزند او را هم می بینم! اما وقتی پسر مهزیار جلوی پای او برخاست و به او احترام گذاشت، فهمیدم که اشتباه کرده ام؛ او همان ستاره ای بود که به دیدنش رفته بودیم! ستاره وقتی مرا دید، سلام کرد و با لبی خندان به سویم آمد، بعد همان طور که دستم را در میان دست هایش گرفته بود، گفت: « خیلی خوش آمدی! » لباسش ساده اما مرتب بود و بوی خوبی می داد، بویی مثل عطر گل محمدی، عطر گل یاس و شاید بهتر از آن ها! با آن که همه به او احترام می گذاشتند، اما مانند همه ی ستاره هایی که دیده بودم، خودش را بالاتر از دیگران نمی دید و با همه خوش رویی می کرد. چند لحظه که گذشت، رو به من کرد و گفت: « خوشحالم که به خانه ی ما آمده ای. خیلی از ما ارزش دیدار و ملاقات با دوستان خوبمان را نمی فهمیم، در حالی که وقتی دور هم جمع می شویم، این فرصت را پیدا می کنیم که از فکر و عقل یکدیگر بهره ببریم و به همدیگر چیز هایی را بیاموزیم که پیش از آن نمی دانسته ایم. » برگرفته از سایت کتابانه. @sibbook
در اسارت نفرت عنوان رمان نوجوانی است که در آن به داستان اسارت روزبه اشاره می‌کند. روزبه، نوجوانی دوازده‌ساله است که در کنار برادرش سام، با پدر همراه می‌شوند تا برای تجارت به حجاز بروند. آن‌ها در نزدیکی مدینه با راهزنان روبه‌رو می‌شوند. پدر کشته شده و روزبه و سام به بردگی گرفته می‌شوند. پس از کشیدن نقشه فرار در نیمه‌شب، هنگام فرار دستگیر و از هم جدا می‌شوند. روزبه به خالد سپرده می‌شود و به غلامی زبیده، دختر خالد درمی‌آید. خالد قصد دارد زبیده را به همسری پیرمردی به نام ابوموسی درآورد. زبیده که غمگین و تسلیم است، روزبه را آزاد می‌کند. روزبه هنگام فرار به چنگ خالد می‌افتد و کتک می‌خورد. سلمان از راه می‌رسد و روزبه را از خالد می‌خرد. به‌این‌ترتیب روزبه در آخرین سفر حج پیامبر، همراه کاروان ایشان و یارانشان می‌شود. و سرانجام در غدیرخم، سام را که به کاروانی یمنی فروخته شده بوده، می‌یابد و واقعه‌ی غدیر را می‌بیند عطیه سادات صالحیان نویسنده و انتشارات مهرستان ناشر این کتاب است. @sibbook
هیولای اسب‌سوار» رمانی تاریخی نوشته مجید ملامحمدی است که با مستندات به شرح داستان غدیر پرداخته است. این کتاب شامل چهار فصل است که در هر فصل یک شخصیت ماجرایی را روایت می‌کند. فصل نخست، ماجرا خواب و سفر حارث بن نعمان فهری بادیه‌نشین به مدینه است. در فصل دوم، عبدالله بن عمرو مزن به شرح شجاعت حضرت علی در جریان مأموریتش به سرزمین خوش آب‌وهوای یمن می‌پردازد. عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، در فصل سوم علاوه بر اینکه جایگاه امیرالمومنین را توصیف می‌کند، به ماجرای غدیر خم و جانشینی حضرت علی (ع) اشاره می‌کند. در فصل چهارم، عمار یاسر، صحابه سرشناس پیامبر، محاجه و مجادله‌اش با عبدالرحمن بن عوف را توضیح می‌دهد که بحث اصلی آن‌ها به اثبات حقانیت حضرت علی و ماجرای غدیر خم ختم می‌شود. در انتهای رمان هم از سرنوشت بدفرجام حارث بن نعمان فهری که اینک به مدینه رسیده و با رسول خدا سخن گفته پرده برمی‌دارد. در انتهای هر بخش از این رمان، نویسنده با ایجاد پرسش یا کنشی سعی می‌کند روحیه کنجکاوانه نوجوان را با داستان همراه کند و او را برای خواندن بخش‌های بعدی مشتاق‌تر سازد. در کتاب «هیولای اسب‌سوار» ، نویسنده آگاه با تسلط به منابع دینی قصد دارد مصداق‌هایی را از جمله مرتبه والای حضرت علی، بت‌شکنی ایشان، فداکاری حضرت علی در لیله‌المبیت، حمایت ایشان از پیامبر در جریان سنگ‌پرانی به رسول خدا، انفاق حضرت هنگام رکوع نماز، تخریب مسجد ضرار و مهم‌تر از همه مسئله جانشینی ایشان و ماجرای غدیر خم را بیان کند تا از این طریق واقعیت‌هایی از حقانیت امام علی را برای مخاطب نوجوان دغدغه‌مند به مسائل مذهبی نمایان کند. @sibbook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-251846910_564199328.mp3
3.23M
🙋🏻‍♀️️️ *رادیوپادکست کودک و رسانه* 🙋🏻‍♂️️️ کانال اختصاصی انجمن تخصصی کودک و رسانه *پادکست ادبیات کودکان و نوجوانان معرفی کتاب* نام کتاب: پاک کن جادویی نویسنده: زهرا اخلاقی تصویرگر: لیلا حیدری ناشر: انتشارات جمکران نویسنده یادداشت: دکترمعصومه مرادی گوینده: امیرحسین صارمی 🗣 فایل شنیداری https://ble.ir/radiopodcast_koodakoresane
🙋🏻‍♀️️️ *رادیوپادکست کودک و رسانه* 🙋🏻‍♂️️️ کانال اختصاصی انجمن تخصصی کودک و رسانه *پادکست ادبیات کودکان و نوجوانان معرفی کتاب* نام کتاب: پاک کن جادویی نویسنده: زهرا اخلاقی تصویرگر: لیلا حیدری ناشر: انتشارات جمکران نویسنده یادداشت: دکترمعصومه مرادی گوینده: امیرحسین صارمی https://ble.ir/radiopodcast_koodakoresane
باشگاه کتاب سیب نارنجی
کودک، نوجوان و رسانه نام کتاب به فارسی: کودکان و نوجوانان و رسانه نام کتاب به لاتین: Children, adolescents, and the media نویسنده: Victor C. Strasburger, Barbara J. Wilson, Amy Beth Jordan منتشر شده در سال: ۲۰۰۹ تعداد صفحات: ۶۱۵ توضیحات: این کتاب به ارائه راه حل جامعی با رویکرد پژوهشی در پیشینه تعامل رشد کودک و نوجوان با رسانه های مدرن داردرویکرد پژوهشی بر اساس سنت تاثیر رسانه ای استوار است. نویسندهبر آن است که جنجالی ترین موضوعات ومباحث در مورد رسانه های جمعی و بهداشت عمومی را رصد کند چون که کودکان به عنوان پربیننده ترین مخاطب رسانه و مصرف کننده رسانه باید از این روش ها آگاه باشند و مجهز شوند در هر فصل ار این کتاب تازه ترین پژوهش ها در مورد مسائل مهم کودک و همچنین سمینارها فراهم اید که شامل مباحثی مانند : تبلیغات، خشونت، بازی های ویدئویی، تمایلات جنسی، مواد مخدر، تصویر بدن،‌اختلالات خوردن، موسیقی و اینترنت می باشد. از آنجا که متن خالی خشک و خسته کننده است مطالب هر بخش با تصاویر و مثال ها و کاریکاتورها و تصاویر دیگر از سیاست و نمودهای رسانه در زندگی واقعی ارائه شده است. همچنین در بخش سواد رسانه ای کتاب راه حل هایی برای کودکان و نوجوانان ارائه می شود تا مشکلاتی که از تاثیرات رسانه پدید می آید را با کمک آن حل کنند. ویرایش دوم کتاب شامل فصل های جدیدی است از حمله نشان دادن جنبه های مفید رسانه ها که شامل امکاناتی که در خدمت توسعه و آموزش قرار می گیرد. در ویرایش دوم فصل های زیر به کتاب افزوده شده است. دو فصل در موردجنبه ای مفید و اموزشی رسانه فصلی درباره رسانه و خانواده که به والدین کمک می کند تا استراتژی های مناسب را در نقش میانجیگر بین خواهر بردارها و رسانه به عهده بگیرند و چگونه از اثرات ان کم کنند. گسترش زبان مشکوک و جنسی و مشکلات جاری ان تمرین های عملی و فعالیت هایی در پایان هر فصل خوانش ها و پیشنهادهایی در پاین هر فصل.
از امروز با کتاب‌های محرمی باشما خواهیم بود. همراهمان باشید.
عاشورا و شخصیت‌های آن همواره یکی از موضوع‌های مهم در ادبیات بوده است. المثنی با نگاه به زندگی یکی از شخصیت‌های کمتر شناخته شده داستان عاشورا، دریچه دیگری از این واقعه‌ی اثرگذار تاریخی به روی مخاطب باز می‌کند. این رمان، بخشی از زندگی حسن مثنی پسر امام حسن و خوله و داماد امام حسین همسر فاطمه بنت حسین علیه‌السلام است. جوانی که با وجود تنهایی مادر، همراه با امام حسین از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا می‌رود و از کسانی است که با وجود حضور در کربلا و جنگ در روز عاشورا زنده مانده است و داستان عاشورا را روایت می‌کند. حسن مثنی در کنار پرداختن به احساس‌های خود در این داستان، به ویژگی‌های برخی از قهرمانان عاشورا چون امام حسین، عباس بن علی، قاسم بن حسن، علی اکبر اشاره می‌کند. مجید محبوبی نویسنده این کتاب و انتشارات معارف ناشر آن است‌. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: روز از نیمه گذشته بود آتش جنگ فروکش کرده بود. آفتاب داشت به سمت مغرب مایل میشد؛ اما انگار نگاه گرمش به سرهایی بود که بر فراز نیزه ها دیده می شدند. فاطمه برای آخرین بار دور سربازانی که نیزه ها را به آسمان بلند کرده بودند، چرخی زد و سرها را یکی یکی از زیر نگاه هایش گذراند و دوباره به سمت گودال قتلگاه برگشت . ام کلثوم و بی بی زینب سراسیمه دنبالش دویدند و او را از پشت گرفتند فاطمه صدایش را به گریه و ناله بلند کرد آخر بی بی جان! من بدون حسن کجا بروم؟!... حسن نیست، سرش را بر نیزه هم ندیدم آخر این چه مصیبتی است.... خدایا وای از مصیبت پدرم برادرهایم عموها و عموزاده هایم! واویلتا! چند زن دیگر نیز در حالی که بلند میگریستند، به سمت آنها آمدند. هرکس با زبان خودش فاطمه را دلداری میداد و میخواست او را به کاروان اسیران برگرداند. فاطمه اما راضی نمیشد. وقتی صدای شکسته برادرش امام سجاد را شنید کمی آرام گرفت دست به آسمان بلند کرد و با گریه گفت: «ای خدای بزرگ ای خدای مهربان حسن وقتی به میدان رفت او را دیدم که چون شیر به دل دشمن زد و همچون برادرم علی اکبر و عمویم عباس و پدرم حسین تا آخرین نفس جنگید و عاقبت هم زخمی و خونین به زمین افتاد؛ اما حالا او را نمی‌یابم و از سرنوشتش خبر ندارم... خدایا او را به تو می‌سپارم.
کتاب بزرگسالان
کتاب بزرگسالان
ایام محرم و عزاداری امام حسین بسیاری از مردم با پختن غذای نذری و پخش کردن آن بین مردم، سعی می کنند محبتشان به امام حسین علیه السلام را نشان دهند، اما خانم ژوبرت در کتاب نذر مخصوص، نوع دیگری از نذری محرم را به تصویر کشیده است. نرگس قهرمان این کتاب، دوست دارد برای امام حسین یک چیز مخصوص نذر کند. چیزی که با تمام نذری های بچه ها فرق کند. نذر مخصوص نرگس همکاری با برادرش برای جمع کردن زباله های پارک است. او با این کار هم به ضرور حفاظت از محیط زیست و پاکیزگی تاکید می کند و هم به کودکان نشان می دهد که هر کار کوچکی می تواند یک نذری مخصوص برای امام حسین باشد. در بخشی از کتاب می خوانیم: کمی بعد، بچه ها به کتابخانه برگشتند. با شادی تعریف کردند که غذاها را به کی ها دادند. یک دفعه خاله ثنا پرسید:«پس نرگس کو بچه ها؟» همه بیرون رفتند تا دنبالش بگردند. آن وقت نرگس را دیدند که لی لی کنان از ته پارک با برادرش می آید. خاله ثنا از او پرسید:« تو که نذر نداشتی، چرا دیرتر از همه برگشتی؟» نرگس خندید و گفت:« چرا! من هم نذر داشتم. یک نذر مخصوص.» آن وقت کیسه بزرگ توی دستش را نشان داد و گفت:« نذر کردم، با کمک برادرم، پارک را تمیز کنم. فکر می کنید خدا و امام حسین از نذر من خوششان آمده؟» خاله ثنا کیسه را نگاه کرد و بالبخند سر تکان داد. کیسه پُر پُر بود از ظرف های کوچک گیاهی. نویسنده و تصویرگر: کلر ژوبرت ناشر: رود آبی. معصومه مرادی https://eitaa.com/sibbook
کتاب بزرگسال
بریم با چی کتاب‌های محرمی برای بچه‌ها