eitaa logo
سیگنال انقلاب
1.6هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
74 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم کانال بصیرتی و اطلاع رسانی: 🔷️مسجد جامع شهریار-استان تهران 🔷هیئت رزمندگان اسلام شهریار 🔷پایگاه برادران ویژه شهدا 🔷پایگاه خواهران انصار ولایت انشاءالله گامے در نزدیکتر شدن ظهور مولایمان برداریم 📩نظر و تبلیغ: @nazer_signal_engh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 برنامه مسجد جامع شهریار در ایام اعتکاف ✔ استفاده از برنامه های معنوی اعتکاف برای عموم آزاد است. بسیج مهرانشهر بسیج خواهران سیـ〽️ــگنال انــ🇮🇷ـقلاب را دریافت کنید: | پیام‌رسان ایتا |⚜️ https://eitaa.com/signal_enghelab
امام صادق عليه السلام: منْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ القَيِّمَ عَلَى عِيَالِهِ از نيك بختى مَرد، اين است كه تكيه گاه خانواده اش باشد- (الکافی جلد۴ صفحه ۱۳) 💐 سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام و روز پدر را تبریک عرض می نماییم و صمیمانه بر دستان پدر خود بوسه می‌زنیم که همیشه تکیه گاهمان هستند💐 بسیج مهرانشهر بسیج خواهران سیـ〽️ــگنال انــ🇮🇷ـقلاب را دریافت کنید: | پیام‌رسان ایتا |⚜️ https://eitaa.com/signal_enghelab
هدایت شده از خبرگزاری فارس
📸 قاب‌هایی از مراسم جشن تکلیف دانش‌آموزان در حضور رهبر انقلاب @Farsna
🔴ماجرای کرامت شهید سید مجتبی صالحی خوانساری بعد از شهادت ◾️بعد از شهادت آقا مجتبی، مراسم های متعددی از سوی ارگان ها و گروه های مختلف به منظور بزرگداشت ایشان برگزار شد. قرار بود در خوانسار هم مراسمی به همین منظور از سوی فرماندار آنجا برگزار شود. به همین خاطر ما را هم به این مراسم دعوت کرده بودند. دخترهای کوچکم به خاطر درس و مدرسه شان نتوانستند همراه ما به خوانسار بیایند و در قم ماندند. ◾️آن روز برای دخترهای من روز عجیبی بوده است. خودشان می گویند در آن روز همه اش احساس می کردند کسی آنها را دنبال می کند. حتی وقتی به گلزار شهدا و نانوایی رفته بودند این احساس را داشتند. دخترم زهرا کلاس اول راهنمایی بود. وقتی به مدرسه می رود، مدیرشان برنامه امتحانات ثلث دوم را بین دانش آموزان می کند و از بچه ها می خواهد که والدینشان آن را ملاحظه و امضا کنند. دخترانم هم با ناراحتی به خانه بر می گردند. ◾️بچه ها را به خواهرم سپرده بودم، به همین خاطر شب هم پیش آنها مانده بود. آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پرسد بابا غذا خوردی؟ پدرش می گوید نه بابا، غذا نخوردم. زهرا می گوید خوب من می روم برای شما غذا بیاورم. پدر می گوید نیازی نیست. برو آن برگه ات را بیاور. دخترم می گوید کدام برگه؟ پدرش می گوید همان برنامه ای که امروز مدیر مدرسه به شما داد. زهرا می رود برنامه امتحانی اش را بیاورد، اما هرچه دنبال خودکار آبی می گردد پیدا نمی کند. او می دانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، به همین دلیل می گردد تا بالاخره خودکار آبی را پیدا می کند و به پدرش می دهد. بعد می رود به آشپزخانه تا برای پدرش غذا حاضر کند. وقتی برمی گردد پدرش را در اتاق پیدا نمی کند، نگران به سمت حیاط می دود و می بیند در حال رسیدگی به باغچه است. آقا مجتبی عاشق گل و گیاه بود. زهرا دوباره به آشپزخانه بر می گردد و وقتی غذای پدرش را برایش می برد، می بیند او دیگر در حیاط نیست. این بار هراسان و گریان به دنبال او می دود اما هرچه می گردد، پیدایش نمی کند. همین موقع از خواب می پرد. خاله اش برایش آب می برد و آرامش می کند. زهرا دوباره می خوابد. ◾️صبح که از خواب بیدار می شود توجهی به خواب شب گذشته اش نمی کند. موقع رفتن به مدرسه که با عجله وسایلش را آماده می کند، ناگهان چشمش به برنامه امتحانی اش می افتد که با خودکار قرمز امضا شده، برگه را به خواهرش نشان می دهد. خواب دیشب برایش تداعی می شود. با تعجب ماجرا را برای خواهرش تعریف می کند و تاکید می کند که به کسی نگوید. شهید صالحی در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. ◾️آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.