eitaa logo
سیمتی ها
264 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
5.8هزار ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5850398262116224919.mp3
2.78M
بهنام حسن زاده🎤 به یاددرگذشتگان🥀🥀 🎶 کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
هدایت شده از سیمتی ها
عصرپنج شنبه ای دیگرو یادی می کنیم ازشهدای عزیزمحلمون وباذکرفاتحه ای روحشان راشادویادشان راگرامی میداریم شادی روح منوروملکوتی اشان فاتحه الصلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خدایاهمه رفتگان مارابیامرزورحمت کن و باانبیاْ واولیاالله محشورفرما. آمین یارب العالمین 🥀🥀🥀🥀(پایگاه مقاومت امام رضا ع وحضرت صدیقه (س ) شوراودهیاری وهیئت امنای روستای شهیدپرورسیمت) 🌺 🌺 🌺 🌺 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha
گر به چشم دل جانا، جلوه‌های ما بینی در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی راز آسمان‌ها را، در نگاه ما خوانی نور صبح‌گاهی را، بر جبین ما بینی در مصاف مسکینان، چرخ را زبون یابی با شکوه درویشان، شاه را گدا بینی گر طلب کنی از جان، عشق و دردمندی را عشق را هنر یابی، درد را دوا بینی چون صبا ز خار و گل، ترک آشنایی کن تا به هر چه روی آری، روی آشنا بینی نی ز نغمه وا مانَد، چون ز لب جدا مانَد وای اگر دل خود را، از خدا جدا بینی تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیم رند عافیت‌سوزی، همچو ما کجا بینی؟ تابد از دلم شب‌ها، پرتوی چو کوکب‌ها صبح روشنم خوانی، گر شبی مرا بینی ترک خودپرستی کن، عاشقی و مستی کن تا ز دام غم خود را، چون «رهی» رها بینی کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
💢مار و وسایل نجار شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می شود. عادت نجار این بود که موقع رفتن و تعطیلی دکان، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب هم اره کارش روی میز بود. همینطور که مار گشتی می زد... بدنش به اره گیر می کند و کمی زخم می شود. مار خیلی ناراحت می شود و برای دفاع از خود اره را گاز می گیرد که سبب خون ریزی دور دهانش می شود. او نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده و از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم می گیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند و دور اره بدنش را بپیچاند و هی فشار دهد! نجار صبح که آمد روی میز کنار اره، لاشه ی ماری بزرگ و زخم آلود را دید که فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است. احیانا درلحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه می شویم جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده، زندگی بیشتراحتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ ازآدمها؛ از رفتارها؛ گفتارها؛ خودمان را یاد دهیم به گذشت و چشم پوشی عاقلانه و به جا. چون هر کاری ارزش این را ندارد که روبرویش بایستی و اعتراض کنی.🌺 کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
💢دوستی لاکپشت و عقرب لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت . آنها مجبور شدند به محل دیگری کوچ کنند . لاک پشت و عقرب با هم حرکت کردند و بعد از طی مسافتی طولانی به رودخانه ای رسیدند . تا چشم عقرب به رودخانه افتاد ، در جای خود آرام ایستاد و به لاک پشت گفت : " می بینی که چقدر بد شانس هستم ؟ " لاک پشت گفت : " مگر چه شده ؟ موضوع چیست ؟ " عقرب گفت : " من الان نه راه پیش دارم و نه راه پس / اگر جلو بروم ، در رودخانه غرق می شوم ، اگر هم برگردم از تو جدا می شوم . " لاک پشت گفت : " ناراحت نباش . ما با هم دوست هستیم ، پس باید در غم و شادی به یكدیگر کمک کنیم . من می توانم به آسانی از رودخانه عبور کنم . بنابراین تو می توانی بر پشت من سوار شوی و با هم از رودخانه عبور کنیم . مگر نمی دانی که بزرگان گفته اند : دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی عقرب گفت : " خدا خیرت دهد دوست وفادارم . باید بتوانم روزی محبت تو را جبران کنم . " سپس عقرب بر پشت لاک پشت سوار شد و لاک پشت شنا کنان حرکت کرد . پعد از چند لحظه لاک پشت احساس کرد که چیزی دارد پشتش را خراش می دهد . لاک پشت از عقرب پرسید : " آن بالا چکار می کنی ؟ این سر و صداها از چیست ؟ " عقرب پاسخ داد : " چیز مهمی نیست . سعی می کنم جای مناسبی پیدا کنم تا بتوانم تو را نیش بزنم . " لاک پشت که متعجب شده بود ، با ناراحتی گفت : " ای موجود بی رحم و بی انصاف ! من زندگی ام را برای نجات تو به خطر انداخته ام و تو را بر پشتم سوار کردم تا جانت را نجات دهم ، با این وجود ، تو می خواهی مرا نیش بزنی ؟ هرچند که نیش تو بر پشت من هیچ اثری ندارد . نه به آنکه دم از دوستی می زنی و نه به آنکه می خواهی جان مرا بگیری . دلیل این همه خیانت و بدخواهی ات چیست ؟ " عقرب گفت از تو انتظار این حرفها را نداشتم . من در حق تو هیچ خیانتی نکردم و بدخواه تو نیستم . حقیقت این است که طبیعت آتش ، سوزاندن است . آتش همه چیز را حتی نزدیکترین دوستانش را می سوزاند . طبیعت من هم نیش زدن است ، وگرنه من با تو دشمن نیستم ، بلکه با تو دوست هستم و خواهم بود . نشنیده ای که گفته اند : نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است لاک پشت حرفهای عقرب را تأیید کرد و گفت : " تو راست می گویی . تقصیر من است که از بین این همه حیوان ، تو را به عنوان دوست انتخاب کرده ام . هرچقدر به تو خوبی کنم ، باز هم طبیعت تو وحشیانه است . من نمی خواهم با تو دوست باشم . تنها بودن بهتر از آن است که دوستی مانند تو داشته باشم . لاک پشت این حرفها را گفت و عقرب را از پشتش به داخل رودخانه انداخت و به راه خود ادامه داد .🌺 کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
به موسی شدنش می‌ارزد! طی این دوهفته حداقل ۲۷۰۰ کودک فلسطینی کشته شده. آنان کودکان را می‌کشند تا خیالشان از آینده راحت باشد؛ مبادا حکومت‌شان فرو بریزد؛ اما یک کودک به تنهایی کافی است و به موسی شدنش می‌ارزد و بنیان فراعنه را برهم می‌ریزد... کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
9654.mp3
4.88M
ای که بوی فاطمه آید ز خاک کوی تو نزار ▪️وفات کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
❣این ماشین «سرویس مدرسه» نیست 🔹تصویری که می‌بینید، یک آمبولانس قدیمی است که اگر چه سرویس مدرسه نیست اما تمام مسافران آن، بچه‌های مدرسه‌ای هستند. 🔹دانش‌آموزان «مدرسه راهنمایی شهید پیروز» که روز قبل ، در آتش خشم دیوانه‌ای بدصفت، سوختند و بقایای پاره پاره‌شان، با این آمبولانس، در حال انتقال از غسالخانه به گلزار شهدا است. 🔹روز چهارشنبه، مورخۀ 4 آبان‌ماه 1362 ساعت 17:10 دقیقه عصر، مدرسۀ راهنمایی «شهید حمداله پیروز»، واقع در شهرستان «بهبهان» مورد اصابت یک فروند موشک شلیک شده از سوی ارتش بعث عراق قرار گرفت و در این جنایت تاریخی، 69 دانش‌آموز، 4 معلم و 1 خدمتگزار (جمعاً 74 نفر) به شهادت رسیدند. 🔸در چهلمین سال‌گشت این فاجعه، یاد و خاطره شهدای آن را گرامی می‌داریم . روحمان با یادشان شاد.❣ کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
23.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانمی رکورد شکن در استقامت که توانسته‌ شوهر و سه فرزندش را ایستاده بر دوش خود گذاشته و حرکت کنه * دشمن هرگز حریف همچین امتی نخواهد شد😊😒 کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی دلم هیچ چیز نمی‌خواهد جز گپ ریز ریز با مادرم هی من حرف بزنم هی او چای تازه دم بریزد هی چای‌ام سرد بشود هی دلم کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 🔆شكنجه مبارك‏ 🍁مردى از جايى مى‏گذشت . ديد كه جوانى به زير درختى آرميده است . چون نيك نظر انداخت، مارى را ديد كه به سوى جوان مى‏رود. تا به او رسد، مار در دهان خفته خزيد . آن مرد، پيش خود انديشيد كه اگر جوان را از واقعه، آگاه كند، همان دم از بيم مار، جان خواهد داد . 🍁چاره‏اى ديگر انديشيد . چوبى برداشت و بر سر و روى جوان خفته زد . مرد جوان از خواب، جست . تا به خود آيد، چندين چوب خورد؛ آن چنان كه از پاى در آمد و حال او دگرگون شد . بدين بسنده نكرد و جوان را چندين سيب پوسيده كه زير درخت افتاده بود، خوراند . 🍁جوان به اجبار سيب‏ها را مى‏خورد و آن مرد را دشنام مى‏داد و مى‏گفت: (( چه ساعت شومى است اين دم كه گرفتار تو شده‏ام . مرا از خواب ناز، به در آوردى و چنين شكنجه مى‏دهى .)) 🍁مرد به گفتار جوان، وقعى نمى‏نهاد، و مى‏زد و مى‏خوراند. تا آن كه جوان هر چه در اندرون داشت، قى كرد و بيرون ريخت. در حال، مارى را ديد كه از دهان او بيرون جست . چون مار بديد، دانست كه اين جفا از چيست و اين چه ساعت مباركى است كه به چشم مرد عاقل آمده است . مرا را ثنا گفت و خدمت كرد و شكر راند. 🍁پس اى عزيز!بسا رنج و شكنجه كه تو را سود است نه زيان، تا مارى كه در درون تو است، بيرون جهد و بر تو زخم نزند. مولوى در دفتر دوم مثنوى، ابيات زير را در طليعه حكايت بالا آورده است: اى ز تو هر آسمان‏ها را صفا - - اى جفاى تو نكوتر از وفا ز آن كه از عاقل جفايى گر رسد - - از وفاى جاهلان آن به بود گفت پيغمبر عداوت از خرد - - بهتر از مهرى كه از جاهل رسد 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى کانال 👇 ♻️سیمتی ها ♻️ https://eitaa.com/simtiha لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆