#دفاع_مقدس
✅زمان زیادی به آغاز
عملیات کربلاء۴نمانده ست.
حاج حسین بصیردستور
را صادر کرد وگفت:
" تو این عملیات، یا پدر
بایستی شرکت کنه یا
پسر. هردو نمیشه ..."
🎅 پدر ، پدر ۳ شهید...
👨⚕پسرهم،برادر۳شهید.
🔹سخن ازقرعه کشی به
میان آمد؛ تا مشخص شود
پدر باید برود یا پسر.
اما، پدر وپسر،مانع این
قرعه کشی شدندوفرمانده
را راضی کردند.
🏹عملیات کربلای۴آغازشد.
با رمز عملیات، محمد
رسول الله.صلی الله علیه
نبرد درساحل ام الرصاص...
🌷پدربه شهادت میرسد.
🔹به پسر که اطلاع می دهند،
بربالین پدرمیرود و بر پیکر مطهرش بوسه می زند.
بدن پدرش راعطرآگین کرده
و بااوخداحافظی میکند...
و دقایقی بعد....
پسر نیز به شهادت میرسد...
🔴 سال های بعد ؛
پدر و پسر در یک روز، در گلزار شهدای مسجد امام سجاد
(علیه السلام)شهرستان
فریدونکنار؛ به جمع خانواده پیوستند.
🌷پدر؛ شهیدنوروز علی و
وفرزندش رحیم یزدانخواه.
درکنارشهیدقربانعلی
وشهیدانقلاب اسلامی
طوبی وخدیجه یزدانخواه
✅ و درسال۱۳۹۷؛
همسر ومادرشهیدان نیز
به آنان پیوست و در کنارشان آرام گرفت.
✅روحشان شادویادشان
گرامیباد
راوی:#حامی_گت آقازاده
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کس به رسم عاشقی،دل باختبرمعشوقخود
ما خارج از رسم جهان
در عاشقی جان باختیم!!
.
.
#تقدیم_به_فدایی_راه_ولایت 🕊
#شهید_محمد_غفاری ❤️
#لاله_صابرینی 🌷
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
✨به امید ظهور هرچه زودتر صاحب الزمان (عج) #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ✨
به نام خدا
کرامت شهید همت را بخوانید.
اواخر شب بود که پسرم تازه به خواب رفته بود و من هم فرصت را غنیمت شمردم و تعدادی از برگههای امتحانات میانترم دانشجوهایم را تصحیح کردم. از بس با پسرم کلنجار رفته بودم و بازی کرده بودم خسته شده بودم، به رختخواب رفتم و زود خوابم برد، در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد ، چشمان درشت و زیبایش را به من دوخت و با لبخند گفت: بپر بالا! محو تماشای چشمان او بودم و بی اختیار سوار موتور تمیز و نوی او شدم. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم.
ناگهان از خواب پریدم، سابقه نداشت که نیمههای شب بدون دلیل از خواب بیدار شوم. چهرهی نورانی و چشمان مشکی شهید همت در خاطرم تازه بود و به خوبی همه جزییات خوابم را میدانستم. به امید دوبارهی دیدن چشمهایش به خواب رفتم ، صبح زود بیدار شدم اما بدون دیدن دوبارهی چشمهایش!
خوابی که دیدم بودم آنچنان شفاف و روشن بود که آدرس خانهای که با شهید همت رفته بودم به خوبی در ذهنم مانده بود ، به دانشگاه که رسیدم در جمع دوستانم این خواب را تعریف کردم و گفتم: به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟
هر کس اظهار نظری میکرد ، بعد از دقایقی همه با هم گفتند: آدرس خانه را بلدی؟
گفتم: بله. گفتند: خوب معلوم است، حاج ابراهیم بهت گفته باید آنجا بروی!
دل تو دلم نبود کلاس درس که تمام شد بلافاصله خودم را به در آن خانه رساندم. همه شواهد و جزییات مو به مو در خاطرم بود و این خانه دقیقا همان خانه بود، با آشوبی در دل و دستی لرزان زنگ خانه را زدم. پسر جوانی دم در آمد، با ابروهایی برداشته و موهایی ژولیده گفت: بله کاری دارید؟!
با عجله گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟
نام حاج ابراهیم را که شنید ناگهان رنگش عوض شد و بدون مقدمه شروع به گریه کرد. شانههای نحیف و استخوانیاش میلرزید و گلوله گلوله اشک بر محاسن نداشتهاش میلغزید.
حال او را که دیدم بی اختیار اشکم روان شد و دست او را گرفتم و یک یا الله گفتم و داخل خانه شدم. در میان اشک و هق هق گریه گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. دیشب آخرای شب داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه. الآن هم که شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.
او را در بغل گرفتم، تنها بود تنهای تنها! شانههای او میلرزید و قلب مرا هم میلرزاند. ذراتی از اشک که از حدقه چشمم جوشیده بود بر روی عینکم ریخت و دیدم را کم میکرد اما دید باطنیام را زیاد.
تا دیشب معنای آیه قرآن را که میفرماید: شهیدان زنده هستند و عند ربّهم یرزقوناند را نمیفهمیدم اما حالا ...واقعا شهیدان زندهاند.
برداشتی از منبع:خاطره ۴۰ کتاب شهیدان زندهاند
احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ؛ اما شهیدی بود که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا ...!
شهید #سیف_الله_شیعه_زاده از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک _زیر پیراهن_ راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و..
با سن کم سخت ترین کار جبهه یعنی *بیسیم چی* بودن را قبول کرده بود.
سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از شهادت رساندن وي ، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد ...!
یادمان باشد روي سفره چه کسانی نشسته ایم و این نظام اسلامی امانت شهدای مظلوم است!!!
#اللهم_صل_على_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
✾••♥️🍃
-.
-.#بہ_وقت_حاج_قاسم💚🥀🕊
اینجاکهمنمقیمتدلهردوجهاناست
آنجاکهتوییدرچہحساباستدلما؟💔🖐🏻
-.
#دلتنگتیمحاجۍ🥀🕊
17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 #داستان_صوتی ( مهمان بابا )
♦️ پسر : راستی بابا خبر داری؟ فرداشب دارم میرم خواستگاری...
♦️ پدر: همه رو میدونم،اصلا نگران نباش...
♦️ پسر: اما تو که رفتی پیش خدا !!...نیستی تو این دنیا...
♦️ پدر: به جان بابا فرداشب یه کاری میکنم مراسم خواستگاریت تا آخر عمر زبانزد طایفه عروس باشه...
صداپیشگان: علی حاجی پور/ مجید ساجدی/مریم میرزایی/کامران شریفی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
#پیشنهادویژه