eitaa logo
سیره فرزانگان
1.4هزار دنبال‌کننده
453 عکس
227 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت توهین به عالم! خاطره‌ای از مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی: حقیر گاهی تنها و گاهی با مرحوم آقای حاج آقا سید مهدی پیشنمازی بسیاری از شب‌ها محضر استاد آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی می‌رفتم و در این رابطه خاطراتی دارم. ▪️در یکی از شب‌ها که به حضورشان شرفیاب شدم حالشان را بسیار متغیر و ایشان را خیلی عصبانی و ناراحت دیدم. عرض کردم: جناب استاد شما را بیش از حد ناراحت می‌بینم چه حادثه‌ای پیش آمده است ؟ فرمودند: همسایه‌ای داریم عرب است، می‌خواهد برای پسرش عروسی بگیرد، یک طبقه فوقانی ساختمان برای او ساخته است و پایه آن را روی دیوار ما گذاشته است. من رفتم به او گفتم: آقای فلانی! شما به دیوار منزل ما تجاوز کرده‌اید! او عوض اینکه از ما عذرخواهی کند حرف‌های زشت و رکیکی زد و به کلیه عجم و علمای عجم جسارت کرد! من از آن لحظه تاکنون بدنم می‌لرزد و ناراحتم، مخصوصاً در اهانت به کلیه علمای دین و استوانه‌های فقهی و نائبان ولی عصر ارواح العالمین له الفدا. گفتم: این حالت که در شما می‌نگرم، خدا بر همسایه‌تان ترحم کند. بعد از گذشت یک هفته شبی به محضرش رفتیم. از منزل همسایه صدای شیون بلند بود. پرسیدم: چه خبر است؟ فرمودند: همان جوانی که برای او عروسی گرفتند و تازه داماد بود، با ماشین تصادف کرد و تکه تکه شد! عرض کردم: این بود که آن شب عرض کردم خدا بر همسایه‌ات رحم کند، زیرا اهانت به علما که بعضی از آنها تالی تلو معصوم بودند، کمترین مکافات و سزایش همین است! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
اکر شمر هم انصاف داشت، آن جنایت را مرتکب نمی‌شد! یک روز که آیت الله [میر فتاح] شهیدی(1296_1372ق)[از فقیهان درجه اول تبریز و نویسنده حاشیه مفصل مکاسب : هدایة الطالب] به حمام رفته بودند، کسی در حمام از ایشان می‌پرسد: اگر من چیزی را دو قِران بخرم و دو تومان بفروشم، شرعا اشکال دارد؟ ایشان می‌فرمایند: نه، ولی بی انصافی است! آن شخص می‌گوید: فقط همین؟! بی انصافی است؟ آیت الله شهیدی می‌فرمایند: بله، ولی اگر شمر هم انصاف داشت، آن جنایت هولناک را نمی‌کرد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: صاحبان فقه و حکمت، ص۱۸۴، نشر فرهنگ منهاج. به نقل از کانال حدیث آرزومندی، استاد محمدمهدی رفیع‌پورتهرانی. https://eitaa.com/Menhajalsalehin https://eitaa.com/sirefarzanegan
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بر امام زمان عجل‌الله‌فرجه و همه محبین ایشان مبارک باد.
حتی یک ریال از درآمد و حق التالیف خود برنمی‌داشتند! حسين شريعتمداری: مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی هیچ کمک مالی از سوی هیچ‌کس را نمی‌پذیرفتند. ایشان حتی از پذیرش وجوه شرعی نیز اجتناب می‌کردند و مراجعه‌کنندگان را به دفتر رهبر معظم انقلاب ارجاع می‌دادند.(نظر فقهی مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی آن بود که وجوهات شرعی باید در اختیار ولی فقیه باشد). ایشان فقیهی زاهد و به شدت ساده‌زیست بودند تا آنجا که در زندگی ایشان نه فقط هیچ نشانه‌ای از زرق و برق دنیایی دیده نمی‌شد، بلکه در مواردی، از حد‌اقل‌ها نیز پرهیز داشتند. آیت‌الله مصباح امور زندگی روزمره خود را با حقوق معمولی و ‌اندکی که مانند سایر کارکنان موسسه امام خمینی به ایشان تعلق می‌گرفت، می‌گذراندند و از این روی معیشتی آمیخته به تنگدستی داشتند. مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی، آثار علمی فراوانی داشتند و کتاب‌های بسیاری تالیف کرده بودند که ردیف کردن نام و عناوین آنها نیز، فهرست بلند بالایی است. مرحوم مصباح‌یزدی حتی یک ریال از درآمد حاصل از چاپ و انتشار آثار خویش را دریافت نمی‌کردند و به دستور ایشان تمامی درآمد آن به صندوقی با نام مبارک حضرت ابوالفضل علیه‌السلام واریز می‌شد و از آنجا به عنوان قرض‌الحسنه و یا کمک مالی بلا‌عوض در اختیار افراد نیازمند قرار می‌گرفت. حضرت آیت‌الله سفارش کرده بودند که اگر وام گیرنده‌ای، اقساط وام دریافتی را پرداخت نکرد، حتی به او گوشزد هم نکنید چرا که حتماً توان پرداخت نداشته است و گوشزد کردن شما باعث شرمندگی او خواهد شد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: گروه طرح ولایت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
هم‌چنین زنانی بودند! استاد معظم آقای حاج سید احمد اشکوری دامت برکاته: 🔹در نجف معروف بود که فرزندی از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی) فوت شد. مرحوم کمپانی قصد داشت اشعاری درباره فرزندش بسراید اما همسر ایشان گفت ارزش ندارد. اگر می‌خواهی شعر بگویی درباره علی‌اصغر امام حسین بگو، و ایشان آن شعر معروف درباره مصیبت علی‌اصغر را سرود. 🔸من عبدالباسط قاری را در کاظمین دیده بودم. یک وقت تصمیم گرفت که ترانه هم بخواند اما همسرش گفته بود با حنجره‌ای که کلام خدا را خواندی، ترانه نخوان! هم‌چنین زنانی بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال سید حسین کشفی، ۱۴۰۳/۱۰/۲ @seyyed_hossein_kashfi https://eitaa.com/sirefarzanegan
بهترین عمل در شب قدر، معین نیست، برای هرکس می‌تواند یک عمل باشد! یک شب قدر در ماه مبارک رمضان، دیر وقت در حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مرحوم آیت الله العظمی شهید سید محمدباقر صدر را دیدم که مشغول راز و نیاز بودند. شخصیت و عظمت شهید صدر و همزمانی آن با حرم مطهر و ایام مبارک شب قدر باعث شد که حالتی عجیبی به من دست دهد و در دل آرزو کنم که بتوانم از ایشان سؤال کنم که «ما هو افضل الاعمال فی لیلة القدر؟ بهترین اعمال در شب قدر چیست؟ ایشان در حال عبادت بودند و من نمی‌خواستم مزاحمتی ایجاد کنم، بنابراین تصمیم گرفتم صبر کنم تا عبادتشان تمام شود. زمانی که ایشان از حرم خارج شدند، با فاصله به ایشان پیوستم، اما به خاطر ابهت و شخصیت ایشان جرأت نزدیک شدن نداشتم. فاصله منزل ایشان با محل درس نزدیک بود و در نهایت تصمیم گرفتم خود را به خدمتشان برسانم. دستشان را بوسیدم و گفتم: سؤالی دارم و دعا کردم که خداوند توفیق دهد تا بتوانم سؤال خود را از شما بپرسم. ایشان با خوش‌رویی مرا به خانه‌شان دعوت کردند و این برای من بسیار ارزشمند بود. وارد منزلی شدیم که در آن اتاق، مقبره مرحوم مامقانی بود. مجدداً دستشان را بوسیدم و سؤال کردم: «ما هو افضل الاعمال فی لیلة القدر»؟ ایشان مدتی به فکر رفتند و سپس فرمودند: «ما یبدولی یعنی آنچه که به ذهنم می‌رسد این است که بهترین عمل در شب قدر معین نیست؛ بلکه برای هر کس می‌تواند یک عمل معینِ متفاوت باشد. برای یکی، خواندن قرآن بهترین عمل است و برای دیگری، خواندن نافله‌ها یا دعاهای خاص. بنابراین، هر فرد باید افضل الاعمال را متناسب با شرایط و روحیات خود جستجو کند! اگرچه ایشان یک عمل خاص را به عنوان افضل الاعمال مشخص نکردند، اما این جواب برای من بسیار تازه و خشنودکننده بود و به دلم نشست و این یکی از خاطراتی است که به شدت در ذهنم مانده و نشان‌دهنده عمق تفکر و شخصیت والای شهید صدر است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری حوزه، گفتگو با آیت الله سید علی اکبر حسینی حائری، ۱۴۰۳/۸/۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این را در اِزای صبر بر زندگی ام دادند. 💠دیدار عبدصالح الهی حضرت آیت الله امام خامنه ای مدظله با شاگردان و ارادتمندان و خانواده آیت الله پهلوانی. 💠ماجرای خوابی که یکی از شاگردان آیت الله پهلوانی راجع به ایشان دیده بودند. 🔰حجت الاسلام محمدحسین شیرازی داماد آیت الله علی پهلوانی قدس سرّه. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مکتب توحید. https://eitaa.com/sirefarzanegan
دعای ابوحمزه را در قنوت نماز شب‌شان می‌خواند! مرحوم آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی در بیان خاطرات خود از والده گرامیشان می‌فرمودند: یادم نمی‌رود مادرم در قنوت نماز شبش دعای ابوحمزه ثمالی را از حفظ، با اشک می‌خواند. من یک مفاتیح (یا اقبال الاعمال) دارم که اطرافش جای اشک‌های مادرم است که نیمه شبها از خوف خدا گریه می‌کرد. پدر آیت‌الله‌العظمی صافی بعد از وفات همسرش، اشعاری سرودند با این مضامین که ایشان زنی عابده و عجیبه بوده‌اند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مدرسه فقهی امان باقر ع https://eitaa.com/sirefarzanegan
راز بر پایی نماز جماعت در فصل گرما توسط آیت الله العظمی مرعشی نجفی از زبان مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی! 🔸از جمله ویژگی‌های مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی اقامه جماعت در فصول اربعه بود. چون در آن دوران اکثر ائمه جماعات در فصل تابستان تعطیل می‌شدند زیرا با آن هوای طاقت فرسا، ماندن در قم بسیار مشکل بود. ولی این بزرگوار در همان هوای گرم طاقت فرسا در قم بودند و جماعت را اقامه می‌کردند. روزی در محضرش نشسته بودم یکی از فضلاء پرسیدند: شما چگونه این هوای گرم را تحمل می‌کنید و چرا به ییلاقات اطراف نمی‌روید؟ فرمودند: در اوائل ورودم به قم در تابستان تصمیم گرفتم که به یکی از دهکده‌های ییلاقی اطراف قم بروم. وقتی با مختصر اثاثیه که به همراه داشتم، راهی سفر شدم در بین راه برخورد کردم به پیرزنی که با دوستش صحبت می‌کرد و می‌گفت: ببین این آخوندها تا هوا خوبست در قم می‌مانند همین که احساس گرمی کردند به ییلاقات می‌روند و ما را درقم تنها می‌گذارند!شنیدن این کلام در روحم فوق العاده تاثیر عمیقی گذاشت برگشتم و به مسافرت نرفتم و عرض کردم: خدایا من در هوای گرم به خاطر رضای تو می‌مانم، به من قدرتی عنایت کن که بتوانم برای همیشه تابستان‌ها نماز جماعت را تعطیل نکنم! بحمدالله تعالی تاکنون موفق بودم. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت https://eitaa.com/sirefarzanegan
پسرجان نماز شب را ترک نکن، من اگر به مقامی رسیدم، از نماز شب رسیدم! خبر فوت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در عراق غوغای عجیبی برپا کرد تا چهل روز مجالس سوگواری برقرار بود و شعرای عرب و عجم شعرها سرودند من جمله نگارنده- مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی- شعری به فارسی سرودم و در یک جلسه مهم یکی از طلاب اهل رودسر خواندند. بعدا معلوم شد این شعر مورد پسند و قبول مرحوم آقای بروجردی واقع شده است. چون همان شبی که آن روز اشعار خوانده شد، خواب دیدم که یکی از علمای بزرگ شیعه از دار دنیا رفته و در تشییع جنازه آن تمام علمای عصر حاضر و اموات شرکت دارند عده‌ای که از معاریف بودند را به من نشان می‌دادند که آن آقای آخوند خراسانی است دیگری آقا سید محمد کاظم یزدی است و آن دیگری آقای اصطهباناتی است، بعضی از آنان را هم نمی‌شناختم. از پشت سر در میان آن همه جمعیت، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را دیدم که با سرعت می‌آیند، ولی گاهی به طرف یمین می‌روند، گاهی به طرف یسار، گویا کسی را جستجو می‌کنند، تا به چند قدمی من رسیدند. حس کردم که در طلب حقیر هستند، نزدیک شدند و دست بر شانه‌ام گذاشتند و فرمودند: پسر جان نماز شب را ترک نکن! اگر من به مقامی رسیده‌ام به وسیله نماز شب رسیدم! از خواب بیدار شدم، فهمیدم که خواستند صله شعرم را عنایت کنند و شعر مورد قبول ایشان واقع شده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
ما همینیم که هستیم! مرحوم آیت الله بهاالدینی وقتی می‌خواستند راحت باشند، عمامه‌ خود را برداشته و بر زمین می‌گذاشتند. شبی به ایشان گفتند: آقا می‌خواهیم فیلمبرداری کنیم هم عمامه بر سرتان باشد و هم بیشتر مراعات بفرمایید. ایشان خیلی راحت فرمودند: ما نمی‌توانیم برای شما زندگی کنیم، ما همینیم که هستیم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری. https://eitaa.com/sirefarzanegan
🔶 قربان مسیح و عیسی‌اش، قربان دامن پاکش! استاد حسن رمضانی: در خدمت حضرت استاد علامه حسن زاده آملی (رحمة الله علیه) صحبت از حضرت مریم (سلام الله علیها) شد. حال‌شان منقلب شد، فرمودند: قربانش، قربان مسیحش، قربان عیسی‌اش، قربان دامن پاکش! آن قدر گفت و گفت تا آنکه خود آتش گرفت و شعله‌ور شد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او پرچمدار است! مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی: مرحوم آیت الله حاج میرزا حبیب الله گلپایگانی- که یکی از علمای با معنویت و فضیلت بود- و مردم شهر مشهد به ایشان اعتماد و ارادت عجیبی داشتند. در یکی از حجرات مدرسه خیرات خان درس تفسیر می‌فرمود و فضلا شرکت داشتند و حقیر روزها و زمانی که درتعطیلات تابستان جهت زیارت ثامن الائمه(ع) به مشهد مشرف شده بودم، در درس تفسیر ایشان شرکت می‌نمودم. 🔸در ضمن تدریس مطلبی در رابطه با مرجعیت آیت الله العظمی بروجردی فرمودند که در خاطرم باقی است. فرمودند: بعد از رحلت مرجع بزرگ جهان تشیع مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی قدس سره، مردم برای تعیین تکلیف به منزل ما مراجعت می‌نمودند و چون متحیر بودم لذا به مؤمنین گفتم: صبر کنید تا تکلیف روشن شود! چند روز بدین منوال گذشت. شبی نزدیکی سحر در عالم رؤیا شخص جلیل القدری که آثار عظمت از سیمایش هویدا بود، نزدم آمد و خطاب کرد: چرا مؤمنین را متحیر گذاشتی؟ عرض کردم: نمی‌دانم چه کسی را تعیین کنم. در پاسخ فرمودند: آقا سید حسین بروجردی را اعلام کن! از خواب برخاستم و وضو گرفتم و دوباره خوابیدم. دیدم در عالم رؤیا همان بزرگوار آمد و با تشدٌد فرمودند: چرا متحیر هستی؟ گفتم: چه کسی را تعیین کنم؟ فرمودند: مگر نمی‌بینی اشتهار سید حسین بروجردی را؟ عرض کردم: این شهرت کافی است؟ فرمودند: ما او را شهرت دادیم، او پرچمدار است، زود مردم را از حیرت بیرون بیاور! وقتی از خواب بیدار شدم هنوز وقت اذان صبح نشده بود وضو گرفتم و از منزل بیرون آمدم و به هرکسی رسیدم، گفتم: از سید حسین بروجردی تقلید کنید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
دیدار یار غائب! دست‌نوشته‌ای از مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی 🔸بعضی از موضوعات موجب شده بود که تردید داشتم که تربیت طلاب مورد توجه امام عصر(عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) هست یا خیر، زیرا بعضی از طلاب علاوه بر اینکه برای اسلام مفید نیستند، اضرّ من جیش یزیدبن معاویه هم می‌شوند. 🔸شبی خوابی دیدم که در کتابخانه‌ام در اندرونی نشسته‌ام و مطالعه می‌کنم ودرِ اتاق بسته است. ناگهان دیدم در باز شد، آقایی وارد شدند با صورت نورانی و من به احترامش از جا حرکت کردم و پس از تعارف به نشستن، ایشان نیز نشستند. در عالم خواب با خودم گفتم: این شخص آقا امام زمان(عج) است زیرا اگر غیر آن حضرت باشند، قطعا خبر می‌دادند و بدون اطلاع به اندرونیِ منزل وارد نمی‌شدند و قاعدتا در بیرونی ملاقات می‌کردند. حتما اگر کسی بدون اجازه وارد اندرونی شوند، آقا امام عصر هستند، علاوه براین به نظرم چنین می‌رسید که گویا این آقا را مکرر دیده‌ام و خیلی آشنا هستند. می‌خواستم بپرسم که آقا شما امام زمان‌اید؟ به نظرم رسید طرح این سئوال بسیار زننده است، زیرا مثل این است که شما رفیق و دوست و عالمی را مکرر دیده‌اید و می‌شناسید، آن گاه بپرسید: آقا شما کی هستید؟ پس از چند دقیقه روی میز مطالعه‌ام طوماری بود که اسامی طلاب مدرسه در آن نوشته بود آن حضرت آن طومار را برداشتند و زیر آن را امضا کردند. بعد یک برگ بزرگ با جدول‌های خاص، چاپ شده در مقابلم دیدم. خوب نگاه کردم مخارج ماهیانه طلاب از نان و برنج و گوشت حتی پول حمام و غیره هرکدام در جدول مخصوص نوشته شده است. و در یکی از جداول دیدم که نوشته شده پول سیگار فلان قدر. با خودم گفتم چقدر بجاست که این جداول را خدمت حضرت تقدیم کنم تا آن را امضا کنند، ولی از اینکه پول سیگار هم نوشته شده بود، نگران بودم. مع ذلک خدمت حضرت تقدیم داشتم. حضرت برداشتند و نگاهی کردند و تبسمی نمودند و جدول سیگار را خط کشیدند و بقیه را امضا کردند. از خواب بیدار شدم یک ساعت به اذان صبح بود قریب ده دقیقه بیدار بودم. 🔸دوباره به خواب رفتم. در عالم خواب دیدم آفتاب عالم را گرفت و روز شد با خودم می‌گفتم عجب خواب عالی‌ای دیشب دیدم. چنان فرح و سروری داشتم که قابل وصف نیست با خود گفتم می‌ترسم خواب را فراموش کنم پس خوب است یادداشت کنم. قلمی برداشتم روی کاغذی، خواب را یادداشت کردم. از خواب بیدار شدم هنوز روز نشده بود، فهمیدم که این خواب دومی هم در عالم رویا بوده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
از چاپ رساله توضیح المسائل وحشت می‌کنم! آیت‌ الله‌ العظمی شبیری زنجانی: شخصی به من گفت: شما از [آیت الله] آقای مرتضی حائری بخواهید که رساله بدهند. من به ایشان عرض کردم، فرمودند: وحشت می‌کنم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۶۷۴، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه. https://eitaa.com/sirefarzanegan
یک خلاف از ایشان ندیدم! استاد معظم آقای حاج شیخ مسیح بروجردی: بعد از وفات مرحوم آیت الله آشیخ مرتضی حائری خدمت امام رفتم. به ایشان گفتم: آقای حائری هم به رحمت خدا رفتند. فرمودند: بله، من مدتی با ایشان در یک حجره بودم، یک خلاف از ایشان ندیدم. بعد مکثی کردند و مجدد فرمودند: یک خلاف ندیدم! من آرام گفتم گویا خیلی هم با انقلاب موافق نبودند! امام فرمودند: از دیانت‌شان بود. ایشان عقیده‌شان این بود حالا که کار دست ما افتاده همه چیز باید درست شود، خب نمی‌شود. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال استاد سید حسین کشفی. @seyyed_hossein_kashfi https://eitaa.com/sirefarzanegan
امام زمان در همین لباس هستند! حجت الاسلام سید مهدی موحدی تبریزی نقل می‌کردند : در ایام جوانی دو مشکل داشتم یکی از آن تردید داشتم که ملبس به لباس روحانیت بشوم، نزد شیخ رجبعلی خیاط بودم، ایشان به من فرمودند: عمامه بگذار و در همین لباس امام زمان را می‌بینی! و مشکل دوم را هم‌ جواب دادند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: معرفی اساتید اخلاق https://eitaa.com/sirefarzanegan
وادی السلام محل اجتماع ارواح مؤمنین! خاطره مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی از رحلت پدر! 🔸بعد از تحولات عراق و برگشت رژیم سلطنتی به رژیم جمهوری، رابطه بین عراق و ایران قطع شد و ایرانی‌ها نمی‌توانستند به زیارت کربلا بروند. 🔸یک شبی در نجف خواب دیدم که یکی از دوستان به من خبر می‌دهد که والد شما با رفیقش به نجف آمده و در منزل حاج شیخ علی اصغر شاهرودی منزل کرده‌اند. خیلی تعجب کردم که چرا أبویم به منزل ما نیامدند. با عجله منزل دوستی رفتم و آدرس منزل شیخ علی اصغر شاهرودی را گرفتم. معلوم شد وصلِ به وادی السلامِ نجف (قبرستان بزرگ معروف) می‌باشد. 🔸رفتم دیدم والدم در آنجا سکونت کرده است. احوال اورا پرسیدم و اولین سوالی که کردم این بود: شما چطور آمدید با اینکه فعلا گذرنامه صادر نمی‌کنند و به احدی اجازه مسافرت به عراق نمی‌دهند؟ فرمودند: راست می‌گویی، اما به ما اجازه ورود دادند. عرض کردم: پس چرا به خانه ما نیامدید و به چه مناسبت اینجا آمدید؟ فرمودند: مسکن و منزل ما همین جا است، باید همین جا باشیم! 🔸از خواب بیدار شدم و تاریخِ خواب را یادداشت کردم. بعدها که خبر فوت والد را اطلاع پیدا کردم، تطبیق کردم، معلوم شد این رویا در همان شب فوت او بوده است! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
از او بخواه که نامش را بر ماذنه‌ها هر صبح و شام می‌برند! خاطره‌ای از مرحوم آیت الله محمد کوهستانی. 🔸روزی در ایام جوانی که در مشهد مقدس مشغول به تحصیل بودم به مشکلی برخوردم. به حدی که ناچار بودم از کسی پولی بگیرم. وقتی برای درس رفتم از استادم پولی قرض کردم. 🔸شب هنگام در عالم رؤیا شخصی را دیدم که مرا مورد عتاب قرار دادند و فرمودند: این چه کاری بود که امروز انجام دادی؟ گفتم: کدام کار؟ مگر خطایی از من سر زده است؟ گفتند: همان ماجرای تو با استادت! گفتم: پولی را به عنوان قرض گرفتم و بعد به او برمی‌گردانم. فرمودند: منظورم این است چرا از استادت گرفتی؟ گفتم: پس از چه کس می‌خواستم فرمودند: از آن آقایی که نام او را بر بالای مأذنه‌ها می‌برند! از خواب بیدار شدم هنگام سحر بود، دیدم که مؤذن بر بالای مناره می‌گوید: اللهم صلّ علی علی بن موسی الرضا... و نام امام رضا(ع) را می‌برد. راوی خاطره; حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد اسماعیل کوهستانی فرزند آیت الله کوهستانی. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایازی از ملکوت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
پایگاه شیعه را در دل مردم منطقه حفظ و تقویت می‌کند! آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی: پدرم نقل می‌کردند: روزی گروهی از یک روستا وجوه شرعی خود را به آیت‌الله العظمی بروجردی تقدیم کردند. ایشان پس از دیدار با این افراد، به آن‌ها فرمودند: وجوه خود را به روحانی محله‌تان بدهید و از او حمایت کنید! حتی مبلغی اضافه از طرف خود برای آن روحانی فرستادند. وقتی از ایشان پرسیدند: آیا آن روحانی را می‌شناسید، فرمودند: خیر، اما او با هر میزان از علم که دارد، پایگاه شیعه را در دل مردم آن منطقه حفظ کرده است! با همین برخورد، آن روحانی در چشم مردم صد درجه بالاتر رفت و موقعیتش تقویت شد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، ۱۴۰۳/۱۰/۳ https://eitaa.com/sirefarzanegan
با کسی که حرمت طلبه‌ای را رعایت نکرده بود، برخورد کردند! مرحوم آیت الله حاج سید محمد علی شیرازی نسبت به طلاب و فضلا و اساتید و علمای دینی، بسیار احترام می‌گذاشتند و در تجلیل ایشان کوشا بودند. ایشان پس از وفات پدر بزرگوارشان آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی مدیریت حسینیه ایشان را بر عهده داشتند و حوزه علمیه‌ای تاسیس کردند. چه طلاب و فضلای فراوانی که در این مدت تربیت شدند و برخی به مقام استادی در حوزه علمیه رسیدند. چه اساتید برجسته و بزرگواری که به احترام ایشان و به دعوت ایشان در این حسینیه به تدریس عقاید، تفسیر، فقه، اصول و...پرداختند و مایه رشد علمی و معنوی طلاب و فضلای حوزه علمیه مشهد شدند و این حوزه علمیه تشکیل نیافت و ادامه پیدا نکرد مگر به برکت تلاش و کوشش و همت این بزرگوار که در حد توان و امکانات خود نقش ارزنده‌ای در حوزه علمیه مشهد داشته که از ذهن و خاطره فرهیختگان و گوهر شناسان حوزه علمیه مشهد هیچگاه بیرون نخواهد رفت و البته هم اینک نیز ذخیره ارزشمند اخروی برای ایشان خواهد بود. حدود ۱۵ سال پیش در زمان زعامت و ریاست آیت الله سید محمدعلی شیرازی یک سال در آن جا مشغول تحصیل بودم. دقیق به یاد دارم یک روز مسئول آموزش آن حوزه با طلبه‌ای تند و نیز صحبت کرد و سر و صدا قدری بالا رفت. ایشان متوجه شدند که تقریبا خلاف ادب و شئونات با آن طلبه برخورد شده است. مسئول آموزش را بازخواست کرده و سرزنش نمودند و اگر اشتباه نکنم پس از مدتی تغییر دادند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: استاد حسن طالبیان شریف. https://eitaa.com/sirefarzanegan
موالیان من مرا سیراب کردند! حضرت آیت الله آقای نظری منفرد در تاریخ ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۶ فرمودند: مرحوم حجت‌ الاسلام و المسلمین حاج آقا جعفر خوانساری- فرزند مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری- قضایایی از پدرشان برایم نقل کردند از جمله اینکه: جمعه آخر عمر مرحوم پدر- آیت الله العظمی سید احمد خوانساری- بود. به من فرمودند: قرائت سوره مومنون در روز جمعه از من فوت نشده است، لذا مراقب باش این جمعه هم از دست نرود. این روایت را هم می‌خواندند که ( من قرا سوره المومنون یوم الجمعه ختم له بالفلاح) بعد فرمودند : چیزی و آبی داخل دهان من نریزید! لب‌های ایشان خشکیده بود، صبیه ایشان مقداری آب پرتغال و لیمویی داخل دهان ایشان ریختند. ایشان چشم باز کردند و فرمودد: مگر نگفتم داخل دهانم چیزی نریزید؟ عرض کردم: صبیه شما مقداری آب لیمو داخل دهانتان ریختند. فرمودند : موالیان من مرا سیراب کردند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۱۰/۸ https://eitaa.com/sirefarzanegan
حضرت آیت الله آقای نظری منفرد در شب ۲۶ جمادی الثانی۱۴۴۶ فرمودند: حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا باقر گلپایگانی- فرزند مرحوم آیت الله العظمی آقای گلپایگانی- برایم نقل کردند که در ایام پایانی عمر مرحوم آقا که ایشان نمی‌توانستند بیرون بیایند ما سفره غذا را داخل اتاق و کنار تخت ایشان پهن می‌کردیم. یک هفته قبل از فوت ایشان؛ مشغول ناهار بودیم که ناگهان آقا دست از ناهار کشیدند و گفتند: یک لحظه من دیدم اساتید ما و مراجع گذشته از این در داخل آمدند و از در دیگر بیرون رفتند. و این حالت از علائم آمدن مرگ است! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۱۰/۹ https://eitaa.com/sirefarzanegan
کارت دعوت را بر روی چشم می‌گذاشتند و می‌پذیرفتند! مرحوم آیت الله سیدمحمد علی شیرازی مقید بودند اگر جایی ایشان را دعوت کردند و امکان رفتن به آنجا وجود داشت و مانع و محذوری عقلی یا شرعی وجود نداشت، در آن مجلس شرکت نمایند، هر چند راه طولانی و برایشان زحمت داشت و چه بسا در یک زمان چند مجلس دعوت شده بودند و نهار یا شام لذیذ نیز داشت. ایشان نه به خاطر صرف نهار یا شام، بلکه صرفا برای ادخال سرور در قلب برادر مومن خود را به آنجا می‌رساندند. گاهی که کارت دعوت برای ایشان می‌بردم و می‌رساندم، ایشان، در کمال ادب و احترام، می‌پذیرفتند و بر روی چشم می گذاشتند و می‌فرمودند: ان شاالله می‌آیم! و اگر هم خود ایشان مجلسی داشتند، دوستان و مهمانان خود را در کمال ادب و احترام به شرکت در مجلس خود دعوت می‌نمودند و از آنان با عزت و تکریم استقبال و پذیرایی می‌نمودند. این خصوصیات اخلاقی بود که مردم و علما را به ایشان علاقه‌مند و جذب می‌کرد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: استاد حسن طالبیان شریف. https://eitaa.com/sirefarzanegan
این گونه که ایشان معاد را باور کرده بودند، ما باور نکرده‌ایم! استاد محترم حوزه مبارکه قم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سیداکبر ناجی اصفهانی در تاریخ پنجشنبه ۲۴ جمادی الثانی ۱۴۴۶ فرمودند: مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی صفایی خوانساری در روزهای جمعه مجلس روضه‌ای داشتند و بعد از روضه گعده و بحث علمی و گاهی هم خاطراتی از بزرگان بیان می‌شد. یه وقتی ایشان فرمودند: آیت الله العظمی آقای بروجردی معاد را باور کرده بودند! این سخن بر من سنگین آمد، خدمت‌شان گفتم: حضرت آیت الله ما هم معاد را باور کرده‌ایم. فرمودند: باشه، اما ایشان باور کرده بود! دو مرتبه گفتم و ایشان همان جواب را دادند. سه مرتبه گفتم و ایشان همان پاسخ را فرمودند. من عرض کردم: حتما نشانه‌ای دارید که این چنین می‌فرمایید. فرمودند: بله! قبل از ساخت مسجد اعظم درس مرحوم آقای بروجردی در مسجد عشقعلی بود. روزی که برف بر زمین بود و باران هم می‌بارید و بعد از درس از دربار وقتی برای شرفیابی به حضور ایشان گرفته شده بود، در وسط درس شیخ عبدالله نامی- که مسئله گویِ منزلِ آیت الله آقای گلپایگانی بودند- اشکالی مطرح کردند و آقای بروجردی به حال عصبانیت جواب دادند. درس که تمام شد مرحوم آقای بروجردی به من فرمودند: آقای صفایی این چه خویِ درندگی بود که از من به یک عالم ربانی منتقل شد؟! او را پیدا کنید تا من از او عذرخواهی کنم! منزل شیخ در دروازه پایین و سمت جمکران بود. درشکه آمد و آقا نشستند. یک طرف من و یک طرف مرحوم آیت الله آقای گلپایگانی، رسیدیم و من شیخ عبدالله را صدا کردم. آقا با دیدن شیخ عبدالله دو دستی روی سرشان زدند و فرمودند: من به شما توهین کردم، از من بگذر و مرا ببخش! بعد از نقل این جریان به آقای صفایی عرض کردم: نه آقا ما به این شکل معاد را باور نکرده‌ایم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، استاد علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۱۰/۹ https://eitaa.com/sirefarzanegan
خوشا به سعادت‌تان که اهل منبر و تبلیغ هستید! حضرت آیت الله آقای نظری منفرد در تاریخ ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۶ نقل کردند: یک سالی بعد از ایام تبلیغی محرم و صفر که در کشور قطر منبر رفته بودم هنگام برگشت از درس در کوچه مسجد فاطمیه به مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت برخورد کردم. بعد از سلام و احوالپرسی به من فرمودند: در این ایام کجا بودید؟ عرض کردم: در کشور قطر مشغول تبلیغ و انجام وظیفه منبر بودم. ضمن تشویق به منبر رفتن در کنار درس و بحث فرمودند: خوشا به حالتان که اهل تبلیغ و منبر هستید؛ از ما همین تبلیغ و منبر هم برنمی‌آید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، استاد علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ https://eitaa.com/sirefarzanegan
حضرت آیت الله آقای نظری منفرد در تاریخ ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۶ فرمودند: من با مرحوم آیت الله آقای حاج آقا محمد باقر محسنی ملایری انس داشتم و به جهت اینکه ایشان اولاد نداشتند، ارتباطم با ایشان زیاد بود و مرتب خدمت شان میرفتم و گاهی اگر دیر می‌رفتم ایشان گله می‌کردند. ایشان کسی را داخل منزل راه نمی‌دادند و استخاره‌های معروفی هم داشتند و از ساعت ده الی دوازده صبح از طریق گوشی استخاره می‌کردند. ایشان برای من نقل کردند: مدیر مدرسه‌ای در ملایر- که بازنشسته شده بود- به مشهد مشرف شده بود و من در حجره مدرسه بالاسر طلبه بودم. از این حجره پنجره‌ای به ضریح مطهر حضرت رضا صلوات الله علیه باز می‌شد و من این حجره را خریده بودم و در تمام چهارده سالی که در این حجره بودم، یک‌بار پای خودم را طرف قبر مطهر دراز نکردم! این مدیر بازنشسته آمد پیش من و گفت: آقای محسنی من خانه‌ای در مشهد به قیمت صد تومان دیده‌ام و شما باید متقبل این هزینه شوید! من متوسل به حضرت حجت سلام الله علیه شدم و در رواق ایوان گوهرشاد نشسته بودم و قرآن می‌خواندم. کسی آمد و گفت: شما ختم قرآن هم انجام می‌دهید؟ گفتم بله! دو اسکناس پنجاه تومانی به من داد و رفت. همین که عبور کرد و رفت من با خودم گفتم: یک ختم قرآن یک تومان هم نمی‌شود چه برسد به صد تومان. از جا بلند شدم و کسی را پیدا نکردم. به آن مدیر بازنشسته گفتم: بیا که مبلغ خانه‌ات حواله شد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، استاد علی محمد قلی‌ها، ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ https://eitaa.com/sirefarzanegan
کتاب «فقه الصادق» را همراه خودشان آورده بودند! از مرحوم آیة الله العظمی سید محمدصادق روحانی شنیدم که فرمودند: 🔹من قصد داشتم کتاب فقه الصّادق را به آقای بروجردی بدهم، امّا ایشان اظهار داشتند: کتاب حرمت دارد؛ من شخصی را می‌فرستم که کتاب را از شما بگیرد. و این کار را نیز انجام دادند و کتاب تقدیم آقای بروجردی شد. 🔸 بعد از آن، یک روز در جلسهٔ درس خارج فقه، کتاب فقه الصادق را همراه خودشان آورده بودند و نظر مرا دربارهٔ بحث غروب و مغرب نقل کردند. من قول به غروب را اقوی می‌دانستم. [رک: فقه الصادق ج۴ ص۳۵] آقای بروجردی گفتند: اساتید ما در نجف این نظر را داشتند و ما از آنان قبول نکردیم؛ حال از شما قبول کنیم؟! عدّه‌ای خندیدند. 🔹 بعد آقای بروجردی گفتند: جدای از شوخی، قول به غروب قوی هست، امّا تمام نیست و ما به آن اشکال داریم! مرحوم آقای روحانی این بحث از کتاب الصلاة را در سال ۱۳۷۳ قمری (۱۳۳۳شمسی) در سن ۲۸ سالگی نوشته‌اند.‌ سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: @seyyed_hossein_kashfi https://eitaa.com/sirefarzanegan