جونُم عقلت را عوض کن!
خدا رحمت کند مرحوم شیخ غلام رضا یزدی را، تکیه کلامش در منبر این بود:
جونم عقلت را عوض کن!
ما باید عقلمان را عوض کنیم، بینشمان را باید عوض کنیم.
قرآن و انبیاء و زندگی ائمه اطهار علیهم السلام، روحش این است که بینشمان را باید عوض کنیم، منتهی با ما مدارا کردهاند که آرام آرام ما را پیش بیاورند. اصل مسئله این است که عقلمان را باید عوض کنیم، نگاهمان را به هستی باید عوض کنیم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال آیت الله مصباح یزدی در ایتا، ۱۳۹۳/۳/۷
https://eitaa.com/sirefarzanegan
معلومه که زورِ زورخونه بر ما میچربد!
مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی بر خلاف آنکه خیلیها فکر میکنند، بسیار مَزّاح بودند. یک بار خدمتشان رفتم، فرمودند:
قبلترها بعد از اذان صبح که به رادیو گوش میدادیم، دعائی میخواند، مناجاتی میخواند. حالا چند وقت است که موسیقی زورخانهای میگذارد. معلوم میشود که زور زورخانه، بیش از این حرفهاست! منظورشان ضرب زورخانهای آقای شیرخدا بود. نه اینکه با برنامههای ورزشی مخالف باشند، میفرمودند:
بعد از اذان باید دعا پخش شود! آنروزها آقای لاریجانی مسئول صدا و سیما بود. به آقا که گفتم، به شوخی فرمودند:
برو به آقای لاریجانی زنگ بزن و بگو افتخار کن که آقای گلپایگانی به رادیوی شما گوش میدهند، چرا این کار را میکنی؟ بعد هم درست شد و مجدداً دعا پخش کردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری فارس، گفتگوی محمدی گلپایگانی با مجله پاسدار اسلام، ۱۴۰۲/۱/۱۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مگر میتوانم خودم به توصیههای خودم عمل نکنم؟!
من نامه کوتاهی خدمت مقام معظم رهبری نوشتم و گفتم:
پسر من چنین خصوصیاتی دارد. اگر افتخار بدهید این پیوند انجام بشود. ایشان قبول کردند. البته برای قبول، مراحلی طی شد. من عرض کردم که تحقیق کنید. تا بالاخره توسط آقازادهشان، حاج آقا مصطفی، آقا به من پیغام دادند که قبول کردهاند. بعد صحبت مهریه شد، خدمت ایشان عرض کردم:
آقا! این قلم و این کاغذ، هرچه مرقوم بفرمائید، پذیرا هستم. ایشان فرمودند:
یعنی میگوئید آنچه را که به دیگران توصیه میکنم، خودم رعایت نکنم؟ هرگز! همان بیشتر نبودنِ مهریه از ۱۴ سکه، که به بقیه توصیه میکنم، برای ایشان هم همان است!
این درس مهمی از صداقت ایشان بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری فارس، گفتگوی محمدی گلپایگانی با مجله پاسدار اسلام، ۱۴۰۲/۱/۱۴
https://eitaa.com/sirefarzanegan
دیدم امیرمومنان و خاندان پیامبر را دوست دارم، نگرانیم برطرف شد!
تقریبا ۲۳ سال پیش مرحوم علامه سید مرتضی عسکری با شنیدن بعضی خبرهای ناراحت کننده در شهر مشهد مقدس، به عارضه سکته مبتلا شده و در اتاق ccu بیمارستان بستری بودند.
با وجود آنکه اجازه ملاقات به کسی نمیدانند با اصرار و خواهش برای ملاقات یک دقیقهای اجازه گرفتم و داخل اتاق رفتم. پس از سلام حال ایشان عوض و بغض در گلویشان جمع شد. من با خودم فکر کردم که اصلا چرا آمدم که موجبات ناراحتی ایشان فراهم شود.
پس از مدتی خودشان را کنترل کردند و به من فرمودند:
قول میدهی راه مرا ادامه بدهی؟!
من نیز با وجود این که میدانستم برای ادامه راه یک انسان عاشق و بزرگ باید به اندازه او عاشق بود و درد داشت، اما مجبور شدم بگویم: بله، چشم.
یک ماه پس از بهبودی حال ایشان برای ملاقات به بیمارستان آمدم. پس از سلام و احوال پرسی حاج آقا فرمودند: آن روز که تو به ملاقات من آمده بودی، بدترین و سختترین روز عمر من بود، چون فکر میکردم دارم میروم و دستم خالی است.
بعد یک دفعه یادم افتاد که من امیرالمؤمنین و اهل بیت پیامبر- علیهم السلام- را دوست دارم و هرکس به کسی علاقهمند باشد، روز قیامت با او محشور میشود.
با توجه به این موضوع، آن روز تبدیل به شیرینترین روزِ زندگیِ من شد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علامه عسکری در ایتا، نقل خاطره از استاد ادیبی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مصیبت از زمانی شروع میشود که این لباس را میپوشیم!
حجت الاسلام زائری میگفتند:
رفته بودیم برای دیدن علامه حسن زاده آملی. چند نفر طلبه جوان بودیم و یک نفر استادِ عمامه به سر.
عرض کردیم:
موعظه و نصیحتی بفرمایید. نگاهی به ما چند نفر کردند و به روحانی همراهمان فرمودند:
اینها که هنوز آخوند نشدهاند، نصیحت نمیخواهند. مصیبتها از وقتی شروع میشود که آدم این لباس را میپوشد!
بعد چند حکایت از عمامه به سرهایی که شیطان بازیشان داده بود تا دین مردم را غارت کنند، برای ما گفتند.
دلشان پر بود و چیزهایی گفتند که آن روزهای نوجوانی، برای ما خیلی عجیب و تکان دهنده بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال میراث علمی سلف.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اهمیت مسأله فلسطین نزد آیت الله العظمی بروجردی!
مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- اعلی الله مقامه- همانند استاد اعظم خودشان نسبت به مسأله فلسطین بسیار حساس بودند.
ایشان تعریف می کردند زمانی که مشهور شده بود ایران، اسرائیل را به رسمیت شناخته است، سران بعضی كشورهای اسلامی، ازجمله شخص عبدالناصر (جمال) و شیخ الازهر، رسماً شاه را محكوم کرده؛ تلگرافاتی به محضر آیت الله العظمی آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه ارسال نموده و خواستار تقبیح و تنبیه شاه شده بودند.
مرحوم آقا فرمودند که آیت الله العظمی بروجردی ایشان را در جریان تلگرافات قرارداده و همه آن پیام ها را دیده بودند.
به هر حال آقای بروجردی که از آن اقدام، بسیار آزرده خاطر و متأسف شده بودند، فوراً دستور دادند دولت، از مسلمانان بهواسطه اشتباه بزرگی كه كرده عذرخواهی کند و به رسمیت شناختن اسرائیل را پس بگیرد.
آنها هم سریع عذرخواهی کردند و این واقعه به نفع فلسطین خاتمه یافت.
آقا به حقیر فرمودند مرحوم استاد بزرگوارشان- که همواره فكرشان به مسأله فلسطین مشغول بود- با جوابهایی كه بهطور شفاف به رییسجمهوری مصر و دیگران دادند، عمل شاه را شدیداً محكوم و خودشان و شیعه را در كنار سایر مسلمانان با صهیونیستها، درگیر و در جهاد شمردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضر آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- بهکوشش محسن اکبری شاهرودی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اهمیت مباحثه علمی در شب های قدر!
1⃣ حضرت آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی قدس سره الشریف از معدود مراجعی بودند که در ماه مبارک رمضان نیز درس فقه و اصول خود را تعطیل نمیکردند. این رویه در تمامی سالها، حتی در تابستانهای فوق العاده گرم قم، ادامه داشت .
2⃣ رسم مرجع مجاهد بر این بود که برای ماه مبارک رمضان مبحثی خاص را معین کرده و شبها به تدریس آن میپرداختند. جلسه درس هر شب ساعت ۱۱ آغاز و بعد از پایان درس نیز ایشان با حضور در حسینیه امام صادق (علیه السلام) به اشکالات طلاب پاسخ گفته و با اقشار مختلف مردم دیدار و به مسائل آنها رسیدگی مینمودند. این برنامه در بسیاری از اوقات تا ساعت یک شب به طول میانجامید.
3⃣ نکته جالب توجه این که حضرت آیت الله العظمی روحانی قدس سره حتی در شبهای قدر نیز درس خود را تعطیل نکرده و برگزاری مراسم سخنرانی و عزاداری و انجام اعمال مخصوص این شبها را به بعد از اتمام جلسه درس موکول مینمودند.
4⃣ آیت الله العظمی روحانی در رابطه با اینکه چرا جلسات علمی را تعطیل نمیکردند، چنین میفرمودند:
جماعتی از علما فرمودهاند که مذاکره علم از افضل اعمال است، بنده نیز درس و مباحثه علمی را بهترین اعمال میدانم.
ایشان نقل میکردند که در شب قدر عدهای از افراد خدمت حضرت آیت الله سید «ابوالحسن اصفهانی» رفتند جهت مراسم شب قدر. دیدند ایشان دو رکعت نماز و مقداری دعا خواندند و مشغول به مطالعه و مذاکره علمی شدند و هنگامی که از دلیل این کار سوال شد، گفتند این کاری که میکنم هم عبادت است و هم میتوان گفت از بهترین عبادات است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال آیت الله العظمی سید محمدصادق روحانی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
قصه حضرت یوسف را هم برای حفظ عفت پسران، در کتاب درسی بیاورید!
جمله مواردی که چندینبار از نظرات مقام معظم رهبری استفاده کردم، تدوین چهار جلد کتاب «درسهایی از قرآن» بود که بعد از آنکه بنده این درس را در برنامه درس مدارس گنجاندم، آیاتی را انتخاب کرده بودم تا درباره آنها توضیح بدهم. هم در انتخاب آیات و هم در تنظیم مطالب، از نظرات ایشان استفاده کردیم.
در این چهار جلد کتاب چندین درس هست که مشخصاً بنا به توصیه ایشان در این کتابها گنجانده شده و به برخی از آنها اشاره میکنم. البته این دروس به صورتی که در دهه ۷۰ در درسهای مدارس بود، حالا دیگر در برنامه نیست و من آن چهار کتاب را یکجا به صورت کتابی به نام «درسهایی از قرآن» منتشر کردهام.
یکی از درسهایی که ایشان توصیه کردند در این مجموعه قرار دهیم، قصه طالوت و جالوت بود. ایشان فرمودند: در این قصه معیاری برای رهبری در جامعه دینی مطرح شده است. وقتی اشراف بنیاسرائیل از پیغمبرشان میخواستند برای آنها یک رهبر سیاسی تعیین کند و پیغمبرشان فردی را از جانب خدا تعیین کرد، بنیاسرائیل گفتند که پول ندارد، شهرت ندارد: «انالله قد بعث لکم طالوت ملکا...» (بقره - ۲۴). ایشان فرمودند:
این آیات را در کتابهای درسی بگذارید.
همچنین فرمودند:
برای سال آخر دبیرستان قصه یوسف را بگذارید. گفتم: «قصه مریم را گذاشتهایم.» ایشان فرمودند: «آن قصه برای حفظ عفت دخترهاست، قصه یوسف را برای حفظ عفت پسرها بگذارید.» گفتم: «این بچهها قصه یوسف نخوانده، خودشان مشکل دارند. شما میفرمایید قصه یوسف را هم بگذاریم؟» و این شعر را برایشان خواندم که: «به سرما خورده، لرزیدن میاموز». ایشان خندیدند و فرمودند:
«چه این قصه را بگذارید، چه نگذارید، این سن و سال این مشکلات را دارد. بگذارید این قصه قرآنی به عنوان نمونه بارز تقوا و عفت مردان مطرح شود.» و من دیدم که این توجه دقیقی است و این درس را در کتابهای درسی آوردم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مجله پاسدار اسلام، گفتگو با دکتر حداد عادل، به نقل از: پاتوق کتاب فردا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بگذارید جدایی از ناحیه ما نباشد!
مرحوم دکتر شهیدی، آقای دکتر مهدی محقق، آقای دکتر ابوالقاسم گرجی- که این سه تن از نظر سنی بالاتر از بقیه بودند- آقای شیرازیان- که از زمان طلبگی در قم با مقام معظم رهبری آشنا بودند- آقای مهندس میرسلیم، آقای دکتر پورجوادی، آقای دکتر سروش، بنده و دکتر سروش تا همین چند سال پیش در این هیئت امنا بنیاد دائره المعارف بودند. حتی بعضیها با توجه به مواضع دکتر سروش به مقام معظم رهبری گفتند:
آیا ایشان در این هیئت باشد یا خیر؟ ایشان فرمودند:
این جدایی از ناحیه ما شروع نشود، بهتر است!
یعنی تا این حد مدارا میکردند که نیروها دفع نشوند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مجله پاسدار اسلام، گفتگو با دکتر حداد عادل، به نقل از پاتوق کتاب فردا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
عیبش این است که فقط برای من گفتهاید!
قبلاَ برای بعضی از بستگان خودم شعر گفته بودم و از خودم میپرسیدم چرا برای ایشان که اینقدر دوستشان دارم، شعر نگویم؟ به هیچ وجه هم نیت تبلیغات و سر و صدا کردن و این چیزها را نداشتم. کسی از امثال بنده که دانشگاهی هستیم و دستی به قلم داریم و سر و کارمان با تیپ جوان و دانشجوست، انتظار ندارد برای مقامات سیاسی شعر ستایش آمیز بگوییم. اگر نگوییم کسی تعجب نمیکند، ولی اگر بگوییم تعجب میکنند.
من میدانستم که ممکن است روشنفکران این کار را حمل بر مداهنه و تملق کنند ولی اعتقاد قلبی و باورم را در شعر گفتم. شعری گفتم که حکایت از عشق و علاقه من میکرد. وظیفه خود میدانستم که ایشان را تأیید کنم. هرکسی به وجهی باید انجام وظیفه کند، من هم این به ذهنم رسید. غزلی گفتم و در دیداری که برای کاری با ایشان داشتم، در پایان جلسه گفتم: «آقا! من یک غزل برای شخص شما گفتهام. قبل از اینکه آن را برای شما بخوانم، شرطی دارم. میدانم که خوشتان نمیآید که از شما تعریف کنند و خصوصاَ برایتان شعر بگویند، ولی میخواهم خواهش کنم حساب جنبههای اخلاقی و روحی و معنوی خودتان را از حساب معیارهای ادبی و شعری جدا کنید. اگر شعرم خوب بود،خدا وکیلی به خاطر روحیه معنوی و رعایت جنبههای اخلاقی که در شما هست، توی سر شعر نزنید! حتی یادم هست که دقیقاَ تعبیر «خدا وکیلی» را به کار بردم. ایشان قدری تعجب کردند که من برایشان شعر گفته بودم و خندیدند و گفتند: «باشد!» شعر را خواندم و ایشان گفتند: «نه، انصافاً شعر شعر خوبی است، ولی عیبش فقط این است که برای من گفتهاید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مجله پاسدار اسلام، گفتگو با دکتر حداد عادل، به نقل از: پاتوق کتاب فردا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan