eitaa logo
🌷 کانال سیره شهدا 🌷
2.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
14 فایل
نگذارید نام شهدا و یاد شهدا فراموش بشود و یا در جامعه‌ی ما کهنه بشود. "حضرت امام خامنه ای" ارتباط با ادمین کانال:🔰 @kharazi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷❤️ تو بہ ماه ماه منے یاحیدر نور افطار و سحرگاهِ منے زادگاهٺ حرم و قتلگهَٺ محراب اسٺ تو همان قبلۂ دلخواهِ منے 🌷 💚 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
مداحی آنلاین - انصاف - حجت الاسلام رفیعی.mp3
1.58M
♨️انصاف بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️سردار خدمتگذار... 🔺وقتی که استاد انصاریان طاقت دیدن تصاویر شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی را نداشت😞 👤شیخ حسین انصاریان: چه شرّ عظیمی که سردار از سر چند مملکت کم کرد ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
تر نشد ، گر کام ما از آبِ دنیا باک نیست ما غلامان حسینیـم ، تشنگی میراث ماست . . . به فدای لبِ عطشانِ اباعبدالله سومار ؛ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای شش عکاس : اسماعیل داوری ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
🍃أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ 🌙در ماه مبارک رمضان اگر زمان افطار به خانه میرسیدند، میگفتند برای راننده و محافظ‌ها افطار آماده کنید تا به خانه‌شان میرسند، بتوانند کمی افطار کنند و گرسنه نمانند. ❤️ ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
وقتِ اذانِ مغرب و افطار و ربنا من آرزو ڪنم تو برآوردہ می‌شوی ؟! ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
✍️ 💠 ساکت بودم و از نفس زدن‌هایم وحشتم را حس می‌کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام (علیهاالسلام) خودش حمایتت می‌کنه!» صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. 💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس می‌کردم به هوای من چه وحشتی را تحمل می‌کرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه‌اش بیشتر می‌شد و خط پیشانی‌اش عمیق‌تر. دوباره طنین سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بی‌اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه‌ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟» 💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من می‌تپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم می‌لرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوش‌خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. 💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست افتاده و آن‌ها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش می‌کردند از شهر فرار کنند و شهرک‌های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود. 💠 محله‌های مختلف هر روز از موج انفجار می‌لرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم (علیهاالسلام) جذب گروه‌های مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامت‌مان در می‌گذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی‌ام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمی‌گشتند و نگاه مصطفی پشت پرده‌ای از خستگی هر شب گرم‌تر به رویم سلام می‌کرد. 💠 شب عید مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده‌ای پخته بود تا در تب شب‌های ملتهب زینبیه، خنکای عید حال‌مان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو بدی؟» 💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و می‌خواهد دلم را غرق کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!» 💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم می‌خواهد راه گلویم را باز کند که با عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمی‌زد. گونه‌های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان‌ماه، از کنار گوشش عرق می‌رفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!» 💠 موج مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم می‌کوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟» و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بی‌کلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط می‌کنه کار دست خودش و ما نمیده!» 💠 کم‌کم داشتم باور می‌کردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من می‌خوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!» بیش از یک سال در یک خانه از تا با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم می‌لرزید. 💠 دلم می‌خواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو می‌کرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خنده‌اش را پشت بهانه‌ای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمی‌گردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار می‌خواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»... ✍️نویسنده: ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
❣ منتظرم! منتظر دلى از جنس نور💖 کسى از قوم خورشید! از نژاد نفس هاى گرم! مردم نیز ! و غرق در لحظه هاى انتظار نیازشان را از لابه لاى نفس هاى حیران خود بازگو مى کنند. شقایق ها🥀 منتظرند! 🌸🍃 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
مداحی آنلاین - ائمه واسطه عالم - حجت الاسلام میرباقری.mp3
1.66M
♨️ائمه واسطه عالم بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می‌آورد✨ همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمه‌های شب که برای نماز شب بلند می‌شد مراعات می‌کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود❤️ و می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😔 وی ادامه داد: آقا روح‌الله مکانیک تانک بود و زمانی‌که در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف می‌گیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت می‌رسانند.😭 شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده 🕊 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
مصطفی تو شهادت را چگونه میبینی؟ نفس عمیقی کشید و گفت: رهایی انسان از حیات مادی و یک نو است شهادت مانند رهایی پرنده از است ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
⚫️السّلامُ علیکِ یا خدیجةَالکبریٰ⚫️ در مقـام زن، ولـی مردانگـی، قانـون توست✔️ تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست✔️ بردباری، صبر، دینداری همه، مرهون توست✔️ هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست✔️ 🖤 رحلت بانوی صبر و استقامت، ایثار و گذشت، حضرت خدیجه کبری(س)، بر دل داغدار پیغمبر و مسلمانان جهان تسلیت باد. ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ☑️ @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯