...علامه امینی این کتاب را میخرید
🔶از آیت الله سید مرتضی حسینی فیروز آبادی(ره)
آن فرزانه پرتلاش، کتاب های ماندنی و خواندنی فراوانی بر جا مانده که کتاب « فضائل الخمسة من الصحاح السته و غیرها من الکتب المعتبرة» از معروف ترین و مؤثرترین آنها است. این کتاب شامل احادیث و روایات مربوط به فضائل پنج تن آل عبا(علیهم السلام)می شود که مولف همه آنها را از منابع روایی اهل سنت جمع آوری کرده است.
.
🔶علامه امینی - اعلی الله مقامه - بارها كتاب فضائل الخمسه را خریده و به شهرهای مختلف اسلامی می فرستاد.
.
🔶هر گاه آیت الله فیروزآبادی به ایشان می گفت: جا دارد به فرستادن كتاب «الغدیر» اكتفا كنید، پاسخ می داد: «الغدیر» در موضوع ولایت جای خود دارد؛ ولی «فضائل الخمسه» در دسته بندی روایتهای ولایتی متقن و مانند «وسائل الشیعة» دارای ترتیبی آسان است و با سرعت می توان روایت مورد نیاز را از آن استخراج كرد.
.
🔶گفتنی است گروههایی از اهل سنّت با خواندن این كتاب به مذهب تشیّع گرویده اند، از جمله مؤلف كتاب «ثم اهتدیت» (الدكتور محمد التيجاني السماوي) بارها از ایشان یاد می كند و معلوم می شود به خدمت استاد رسیده، از محضرش استفاده كرده است.
.
🔶این كتاب توسط حجةالاسلام محمدباقر ساعدی به فارسی ترجمه و در چهار جلد به چاپ رسیده است.
.
🔶اما اثر دیگر آیت الله سید مرتضی فیروزآبادی، «السبعه مِن السلف مِن الصحاح السته و غیرها من الکتب المعتبره عند اهل السنه و الجماعه» است که در حقیقت گزارشی از گفتار و کردار هفت تن از مخالفان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در صدر اسلام و به نقل از ۴۰ منبع معتبر اهل سنت بوده و پرده از رفتار نادرست آنان بر میدارد.
.
🔶این عالم ربانی در امور زندگی قانع و عفیف بود و مقدار زیادی از زیرزمین منزلش را به دست خود حفر کرد.او هر روز صبح با لحنی شیوا و صدایی رسا قرآن تلاوت میکرد.
.
🔶شبهای چهارشنبه و در سالهای آخر شبهای پنج شنبه كه خلوت بود، پیاده به مسجد سهله كوفه می رفت.
علی دوانی، یكی از همراهان وی در این مراسم می گوید:
«در حجره آیت الله فیروزآبادی در مسجد سهله، یك حصیر و بالشی از سبوس گندم و آفتابه ای بیشتر موجود نبود.».
.
🔶آیت الله فیروزآبادی در هفدهم ذیحجةالحرام ۱۴۱۰ ه'.ق (شب عید غدیرخم) به كوی دوست پركشید و حوزه های علمیه و مسلمین را در فقدانش به سوك نشاند.
.
🔶بر حسب وصیت، آن فقید سعید را در قم مقدسه زیر آسمان رحمت الهی (در معرض باران) در صحن دوّم مزار باغ بهشت، مقابل مزار شهدا، بخاك سپردند.
کانال سیره علما @sireolama
🔶امام خمینی(ره):اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بوده و خدمت به این ملت کرده بود سقوط نمی کرد لکن خدمت نکرد و خیانت کرد و پشتوانه مردمی را از دست داد و وقتی که مردم شنیدند رفت شادی کردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادی کردند. صحیفه نور ، جلد ۷ ، صفحه ۷۳ .
.
🔶کاری نکن با رفتنت مردم شادی کنند
امام خمینی (ره): وقتی که نتیجه این شد که رضا خان رفت شادی کردند، مردم. من به این پسر نادانش گفتم که تو نکن کاری که همانطوری که پدرت رفت و شادی کردند برای رفتن تو هم شادی بکنند و نشنید و دیدید که برای رفتن این بیشتر شادی کردند و حق هم همین بود، چرا؟ برای اینکه بین مردم پایگاه نداشت. اساس این بود که یک دولتی که خیانتکار است، این نمی تواند با مردم بسازد و برای خیانتکاری که دارد و چپاولگری که می کند و وابستگی به بیگانگان که دارد، این همیشه از خودش می ترسد. یک دولت همیشه نگران است که مبادا این خیانت ها که کرده است، ملت جبران بکند و ملت تلافی کند
صحیفه امام؛ جلد ۸؛ صفحه ۳۴۸
مورخ: ۱۰تیر ۱۳۵۸
کانال سیره علما @sireolama
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶آیت الله شیخ غلامرضا فقیه یزدی رضوان الله تعالی علیه سه مرتبه منزلشان را فروختند. و به واسطه آن به فقرا و طلاب امور دینی کمک کردند.
@sireolama
...دسته حمالها
🔶مرحوم مجلسی(ره) در دهه عاشورا در عالیقاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی میكرده وخوش آمد میگفته.
.
🔶روز عاشورا میبینند كه مرحوم مجلسی(رحمه الله تعالی) نیامد، خود شاه عهده دار پذیرایی میشود و یكایك هیئات میآمدند تا هیئت حمالها وارد میشود.
.
🔶شاه میبیند مرحوم مجلسی(رحمه الله تعالی) با لباس سیاه بلند در میان آنها مشغول سینه زدن است.
.
🔶شاه فردا با جمعی به منزل مرحوم مجلسی میرود، جهتش را میپرسد.
.
🔶میگوید: روز تاسوعا كه مشغول پذیرایی و خوش آمد گفتن بودم دسته حمالها كه وارد شد در میان آنها یك حمال پیرمرد قوز داری بودكه وقتی سینه میزد خیلی قیافه مضحكی پیدا میكرد.
من بی اختیار تبسمی كردم.
.
🔶شب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در خواب دیدم سلام كردم، حضرت عنایت نفرمودند تعجّب كردم و خود را معرفی كردم.
.
🔶فرمودند: چرا امروز به سینه زن حسین من تبسم كردی؟
.
🔶عرض كردم آقا عمدی نبود.
.
🔶فرمودند: اگر عمدی خندیده بودی كه حسابت پاك بود.
.
🔶برای جبران كارِ امروزت فردا برو در دسته حمالها و سینه بزن.
کانال سیره علما @sireolama
...کوچه صابون پزخونه
🔶مرحوم حاج شیخ عنایت الله ملک آبادی که مردی فوق العاده بود. نقل کرد یکی از بزرگان حضرت سید الشهدا علیه السلام را در خواب میبیند و میپرسد آقا میخواهم بدانم کدام یک از مجالس عزاداری و روضه خوانی مورد عنایت شماست؟
.
🔶میفرماید همه مجالس.
.
🔶عرض میکند میخواهم بدانم در این مجالس تهران به کدام مجلس بیشتر عنایت و لطف دارید و تشریف میبرید؟ و گویا حضرت را به حضرت علی اکبر قسم میدهد.
.
🔶حضرت میفرماید مجلسی است که در کوچه صابون پزخونه، متعلق به زنی است.
.
🔶فردا میآید و سراغ میگیرد و میبیند زنی درِ خانهای نشسته.
.
🔶میگوید روضه داری؟ میگوید آری.
.
🔶میپرسد تمام شده؟ میگوید نه.
.
🔶میگوید پس چرا اینجا نشستهای؟
.
🔶میگوید امان از این روضه خوانها!
.
🔶چون وقتی مستمع هست آنها نیستند، وقتی آنها میآیند مستمعها رفتهاند.
.
🔶میگوید میخواهی برایت روضه بخوانم؟ میگوید بلد هستی؟
.
🔶جواب میدهد آری. میگوید باید صبر کنی تا بروم همسایهها را خبر کنم. چون آمده بودند، ولی روضه خوان نیامد.
.
🔶همسایه را خبر میکند و مجلس برگزار میشود و روز به روز جمعیت بیشتر میشود.
.
🔶تا روز قبل از آخر مجلس که میشود، این آقا به زن میگوید من چند روز آمدم، روضه خواندهام، از تو یک خواهش دارم و آن این است که اجازه بدهی فردا که روز آخر است پول روضه خوانها را من بدهم.
.
🔶زن میزند به سرش و با حال گریه میگوید خیلی زرنگ هستی!
.
🔶من در طول سال رخت شویی و کهنه شویی میکنم و با این دستهایم در هوای سرد و گرم رخت مردم را میشویم و یک شاهی دو شاهی جمع میکنم و برای خرج مجلس روضه (امام حسین سلام الله علیه) ذخیره میکنم. حالا تو میخواهی این افتخار را از من بگیری؟!!!
کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی: هیئات عزاداری به وساوس شیطانی گوش ندهند.
@sireolama
....تازه ۲۰۶ در اومده بود
🔶یکی از همراهان صفحه: دوست بنده میگفت اوایل دهه ۸۰ فکرکنم خودشم دقیق یادش نبود چه زمانی بوده فقط گفتش که اون موقعی که تازه ۲۰۶ در اومده بود.
.
🔶میگفت با دوستم رفتیم دیدن آیت الله بهجت کمی نشستیم آقا بلند شدن برن رفیقم پرید دست ایشونو ببوسه بعد ایشون هم که اومد دستشو بکشه خورد تو صورت این بنده خدا بعد آقا از این اتفاق ناراحت شدند.
.
🔶و باحالت ناراحتی گفتند که چرا این کارو میکنی بعد موقع رفتن هم گفتن که دخترت بزرگ شده باشلوارک تو خونه نگرد.
کانال سیره علما @sireolama
.....نتیجه بیاعتنایی طلاب به فقه
🔺از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی:
از طریق مرحوم امام سدهی قصهای از آقا سید ابوتراب شنیدم. آقای علمالهدای اهوازی نیز این قضیه را از استادش آقاسید ابوتراب شنیده بود.
.
🔶یکی این بود که اواخر صفویه مسأله فقاهت خیلی تنزل میکند و بحثهایی مانند فلسفه و عرفان و این امور بین طلبهها رواج داشته است. در دوره شاه سلطان حسین، مدرسه چهارباغ اصفهان ساخته میشود.
.
🔶شخصی که یکی از بستگانش فوت کرده بوده، به مدرسه چهار باغ میرود و از طلبههای مدرسه میخواهد که نماز میت بخوانند. هیچ طلبهای در تمام آن مدرسه بزرگ پیدا نمیشود که نماز میت بلد باشد.
.
🔶این بنده خدا نزد استادشان شکایت میبرد و استاد میآید و طلبهها را توبیخ میکند که چرا شما اینقدر از فقه و احکام شرعی دور شدهاید و اسباب آبروریزی فراهم شده که حتی یک نفر نماز میت بلد نباشد.
.
🔶آن وقت خودش میایستد و نماز میخواند و همانند نماز صبح دو رکعت نماز بر میت میخواند!
.
🔶حوزه علمیه قم نعمت بزرگی است و ما نسبت به این نعمت مسؤولیت داریم و باید پاسخگو باشیم. اسلاف ما برای حفظ دین رنج های زیادی کشیدهاند و اکنون وظیفه ماست که درست عمل کنیم تا این امانت به دست آیندگان سپرده شود. از جنبههای مهم هدایت و ارشاد، تبیین مسائل شرعی است. طلاب باید احکام مورد ابتلای مردم را بدانند و به تعلیم آن اهتمام داشته باشند.
کانال سیره علما @sireolama
...من دستور دارم
🔶در بیت آیتالله شیخ مرتضی حائری بودیم و حجت الاسلام آقای حلبی نیز آنجا بود به تناسبی سخن از
آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (قدس سره) به میان آمد که آقای حلبی فرمودند:
.
🔶من در عصر آن بزرگوار از کسانی بودم که گاه اشکال و ایراد به سبک معظمله در رهبری معنوی و مذهبی جهان تشیع داشتم و این ایراد تا هنگام تشرف به عتبات عالیات و دیدار خصوصی با آن مرحوم ادامه داشت.
.
🔶به همین جهت هم، آنجا وقتی به محضرش رفتم اشکالات خود و دیگران را گفتم و آن بزرگوار با کمال سعهی صدر و گشادگی چهره، جواب همهی اشکال و ایرادهای مرا داد و سر انجام فرمود: «من دستور دارم که اینگونه عمل کنم.»
.
🔶گفتم: «از کجا و از چه کسی دستور دارید؟»
.
🔶فرمود: «از چه کسی میخواهید دستور داشته باشم؟»
.
🔶گفتم: «یعنی از امام عصر؟»
.
🔶فرمود: «آری!» و برخاست درب صندوق خود را گشود و پاکتی را از آنجا برگرفت و به دست من داد.
.
🔶من به مجرد اینکه پاکت را گرفتم مضطرب و منقلب شدم با حالتی وصف ناپذیر کاغذ را از پاکت در آوردم و آن را خواندم که از جمله این عبارت نوشته شده بود.
.
🔶بسمالله الرحمن الرحیم
یا سید ابوالحسن ارخص نفسک و اجلس فی دهلیز بیتک و لاترخ سترک (و اعن او اغث شیعتنا و موالینا) نحن ننصرک ان شاء الله «مهدی».
.
🔶بنام خداوند بخشاندهی مهربان ای سید ابوالحسن خود را ارزان کن و در اختیار همگان قرار بده و در بیرونی منزلت بنشین و در بر روی کسی مبند و پرده بین خود و مردم قرار مده و بداد و کمک پیروان و دوستان ما برس... ما ترا یاری میکنیم... .
.
🔶پرسیدم: « این توقیع شریف را به وسیلهی چه کسی دریافت داشتهاید؟»
.
🔶فرمود: «به وسیلهی مردی عابد و پارسا و باتقوا به نام شیخ محمد کوفی که از هر جهت مورد وثوق و اطمینان است.»
.
🔶اجازه گرفتم تا از آن نسخهای بردارم مشروط بر اینکه تا سید در قید حیات است ابراز نکنم.
کانال سیره علما @sireolama
...محروم
🔶حجت الاسلام هدایی: سال ۱۳۷۷ بود روز تولد امام حسین علیه السلام بادست مبارک عارف گران قدر مرحوم آیت الله العظمی بهجت معمم میشدم.
.
🔶تصمیم گرفتم لحظه عمامه گذاری به ایشان بگویم که شهر من تبریز به لحاظ معنوی محروم است به شهر ما تشریف بیاورید. تا معنویت آن رشد کند و قدم بر منزل ما گذارید.
.
🔶عمامه را بر سرم گذاشت تا خواستم سخن بگویم فرمود تبریز و محروم!
.
🔶ما هر چه داریم از آقایان تبریزی داریم استاد ما سید علی آقای قاضی تبریزی بود.
.
🔶تصویر لحظه ی معمم شدن حجت الاسلام هدایی به دست آیت الله العظمی بهجت(ره)
کانال سیره علما @sireolama
....شب دوم بالای منبر
🔶آیت الله غیب غلامی نقل میکنند:
یکسال که آیت الله العظمی وحیدخراسانی حفظه الله تعالی در کویت منبر میرفتند و موضوع بحثشان در آن دهه آیه کریمه {احل الله البیع} بوده بعد از منبر شب اول مطلع میشوند از تلویزیون ملی کویت برنامه ای تحت عنوان {فضائل صدیق} درمورد خلیفه اول درحال پخش است.
.
🔶لذا شب دوم بالای منبر فرمودند از امشب موضوع سخن این است که خلیفه ثانی نماز بلد نبود بعد اتمام این بحث و پخش خبر در کویت، سروصدا و بحثهایی درست میشود که خبر آن حتی به امیر کویت میرسد و امیرکویت ضمن تماس با سید شبّر وکیل مراجع تقلید وقت به این عمل اعتراض میکند و حتی میگوید.
.
🔶این مباحث اگر ادامه یابد کار به خونریزی میرسد سید شبر موضوع را با آیت الله العظمی وحید دامت برکاته مطرح میکند ولی ایشان میفرمایند شما کارتان درباره آقایان است و کار من با این دو کلمه (علی و عمر) تا این برنامه از تلویزیون ملی کویت پخش شود موضوع منبرم همین است ولو بلغ ما بلغ
بعد مخابره جواب به امیرکویت او ضمن تعجب از جواب در فکر میرود که آیا واقعا این شیخ میتواند اثبات کند این مدعا را؟
.
🔶و آیا خلیفه دوم واقعا نماز بلد نبود؟ لذا با عمای اهل سنت کویت تماس میگیرد وآنها را برای بحث با آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی فرامیخواند که آنان بالاتفاق قبول نمیکنند
.
🔶ناچاراً با الازهر مصر تماس گرفته و درخواست عالم برای مباحثه میکند لذا دو نفر از برجستگان الازهر به کویت می آیند و سه روز با ایشان بحث میکنند و سرانجام ضمن تسلیم شدن در مقابل استدلالات معظم له به مذهب تشیّع مشرف میشوند
.
🔶و درخواست میکنند ایشان مرجعی جهت تقلید به آنان معرفی کنند که آیت الله العظمی وحید خراسانی میفرمایند من در این امر دخالت نمیکنم چون اهل ارجاع دادن به کسی نیستم ولی در فقه ما قاعده ای داریم که القرعه لکل امر مشکل لذا دو نفر را قرعه زدند و بنام آیت الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی قدس سره (از مراجع نجف) درآمد و آن دو نفر با رساله مرحوم آقای شاهرودی به مصر برگشتند و برنامه فضائل صدیق هم درشبکه کویت تعطیل شد.
کانال سیره علما @sireolama
...سرمای تبریز
🔶خاطره ای از حضرت علامه جعفری رحمة الله علیه
فرزند علامه جعفری: پدر ميفرمودند كه: وضعيت مالي مناسبي نداشتيم و يخبندان زياد بود. كفشهايمان سوراخ بود و لباسهايمان نامناسب، اما عشق در دلمان جوشان بود و ما همچنان به دبستان ميرفتيم.
.
🔶يك روز پليس جلويمان را گرفت و گفت: توي اين سرما با اين سر و وضع نامناسب كجا ميروي؟ گفتيم: ميرويم درس بخوانيم. او دست من و برادرم را گرفت و آورد در خانه و به مادرم گفت: اينها را توي سرما كجا ميفرستيد؟
.
🔶اين بچه ها يخ ميزنند! مادرم گفت: چه كار كنم؟ علاقه دارند. درس را دوست دارند و با جديت دنبال ميكنند. پليس چيزي نگفت و رفت و ما از دَرز خانه نگاه كرديم وقتي كاملاً دور شد، راهي دبستان شديم.
کانال سیره علما @sireolama
...تُشکی کوچک
🔶آیت الله سید مرتضی نجومی(ره) درباره آیت الله شیخ آقا بزرگ طهرانی(ره) میفرماید:
به راستی مجسمه انسانیت،آرامش، سکون، ایمان و تقوا بود. هیچ گاه بدون کار نمی ماند. اگر از مطالعه، کتاب نوشتن و تحقیق خسته می شد، آهسته آهسته به ذکر زبانی مشغول می گشت و به راستی که به فرموده علامه امینی بقیه السلف الصالح بود.
.
🔶حاج شیخ بی اندازه طالب حق و حقیقت بود و هیچ گونه ابایی و منیتی از قبول حق و مطلب درست نداشت. ولو آنکه از یک طلبه بوده باشد.بویی از تعنت، نفس پرستی و خودپسندی در نوشته و تحقیق خود از ایشان استشمام نمی شد.
.
🔶حاج شیخ از ارشاد و افاده دیگران نه تنها بدش نمی آمد، بلکه بسیار خوشحال می شد و واقعا خالصانه دعای خیر می فرمود، ولی بعضی ها جهت فضل فروشی و ابراز شخصیت تحقیقی خود که از صاحب ذریعه نکته و اشکالی گرفته اند، گه گاه کتابی دورافتاده یا در بیغوله خانواده ای را بیرون کشیده، می نوشتند که نام این کتاب از نظر صاحب ذریعه دور مانده است.
.
🔶حاج شیخ هم بعضی وقت ها این نوادر را می دید و حجب و حیا و سلوک خدایی مانع بود که حتی نسبت به این اشخاص به پرخاش و یا سرزنش بپردازند.
.
🔶با حیایی خاص و حجبی مخصوص می فرمود: من که در وظیفه ام قصور نکرده ام، تا آنجا که توان داشته ام، تفحص و تتبع خود را انجام داده ام. در زوایا چیزی بوده که من مدرکی بر وجود آن نداشته ام، دیگر مقصر نیستم.
.
🔶بسیاری از محققین عربی و حتی دول اسلامی و عربی خیال می کردند که ایشان دم و دستگاه و منشی وکمک کار دارند. وقتی به اتاق ایشان که مفروش از زیلو و فرش رنگ و رو رفته بود می آمدند،واقعا مبهوت می شدند، زیرا می دیدند با تن تنها و یک مشت استخوان برای دستیابی و فهرست کردن کتب شیعه، این همه پژوهش و کوشش نموده است و اگر تابستان بر او وارد می شدند،در حیاط بیرونی منزل او را به روی تشکی کوچک که به روی حصیری افتاده بود، به همراه کتاب و قلم و اوراق و نوشته ها می دیدند، این رسم علمای بزرگوار ماست.
.
.
🔶آیت الله العظمی شبیری زنجانی حفظه الله تعالی درباره حسن خلق مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی(ره) میفرمایند: زمانی که در نجف بودم، ایشان کتاب ریاض العلماء اثر میرزا عبدلله افندی اصفهانی را با خط خودشان بازنویسی کرده بودند. این کتاب را از ایشان امانت گرفتم. باران روی کتاب ریخت و آن را خراب کرد.
.
🔶وقتی کتاب را برای او بردم اصلا به روی خودش نیاورد و فقط گفت یادم نبود که نزد چه کسی است و از اینکه کتاب را برگرداندهام تشکر کرد.
کانال سیره علما @sireolama
...سقف آشپزخانه
🔶دختر علامه طباطبایی رحمه الله تعالی:
علامه معتقد بود هر چه دارد از همسرش است.
پدر تفسیر المیزان را مدیون مادرم می دانست.
.
🔶استاد فاطمی نیا: «خانم علامه طباطبایی لقمه به دست علامه میداد تا به اندازه یک لقمه گرفتن هم وقت ایشان گرفته نشود و بتواند المیزان را بنویسد.
.
🔶همسر استاد شهید مطهری رحمه الله تعالی:
علامه وقتی به قم مشرف شدند مانند دوران نجف از نظر مالی تحت فشار بودند که این به دلیل نرسیدن عواید املاک و کتابهایشان بود و برای همین، خانه کوچک و محقری گرفتند. همسر علامه خانم قمر السادات مهدوی با اینکه در خانواده متمولی بزرگ شده بود و ظاهراً دختر یکی از تجار تبریز بود بسیار زن فهیم و قانعی بود.
.
🔶یادم هست همسر علامه که از بستگان ایشان هم بودند، برای من تعریف میکردند که ما در تبریز سالی چند مَن روغن حیوانی مصرف میکردیم. به قم که آمدیم در منزل کوچکی ساکن شدیم که امکانات زیادی هم نداشت.
.
🔶حداکثر میتوانستیم روزی پنج سیر گوشت بخریم. من دنبههای گوشت را جدا میکردم و داخل سبدی که از سقف آشپزخانه آویزان کرده بودم، میانداختم. هر چند روز یکبار دنبهها را آب میکردم و از آن به عنوان روغن استفاده میکردم. هیچ وقت هم به علامه نمیگفتم ما روغن نداریم که ایشان ناراحت شود و از کار و مطالعه باز بماند. میخواستم فکرش آزاد باشد. دوستی با ایشان برای من درس آموز بود.
.
🔶گاهی سه ماه تابستان ما به درکه میرفتیم و یک سال مرحوم علامه و همسرشان هم آنجا بودند و در این سه ماه منزل ما نزدیک هم بود. خیلی از اوقات خانم به منزل ما میآمد و گاهی وقتها هم ما به منزل آنها میرفتیم.
.
🔶یک روز که منزل ما آمده بودند، چهار تا تخم مرغ کنار گذاشته بودم که میخواستم با آن کوکو درست کنم. خانم به آشپزخانه آمدند و دیدند من در حال شکستن تخم مرغ هستم. گفت این همه تخم مرغ را برای چند نفر میخواهی درست کنی؟ گفتم برای خودمان، گفتند خانم جان دو تا تخم مرغ هم زیاد است، من برای خودم، حاج آقا و دو پسرمان سه تا تخم مرغ میزنم، دو تا از تخم مرغها را نگه دار. در مدتی که من با ایشان آشنایی داشتم، همیشه به من درس زندگی میدادند. ایشان تمام لباسهایشان را خودشان میدوختند.
.
🔶به عمرم خانمی مثل ایشان ندیدم که اینقدر دغدغه همسرش را داشته باشد. میگفت: وقتی علامه در حال مطالعه است چای کمرنگ را به اتاق ایشان میبرم و به علامه نگاه هم نمیکنم. چای را میگذارم و میآیم بیرون تا مبادا رشته افکارش پاره شود.
.
🔶روزی مهمان خانم بودم. لباسهایشان خیلی مندرس و کهنه شده بود و ایشان نیاز داشت که لباسی برای خودش بدوزد. زمانی که علامه بیرون میرفت به ایشان گفت، از درس که بر میگردید در راه برای من پارچه بخرید.
.
🔶علامه برای ایشان سه متر پارچه خرید. پارچه را که دیدم به نظرم پارچه خوبی نیامد و اساسا برای لباس مناسب نبود. به خانم گفتم که به نظر من این پارچه مناسب پیراهن نیست و حتما خود خانم هم فهمیدند که این پارچه، برای لباس مناسب نیست.
.
🔶همسر علامه با لبخند و با تأکید خاصی به من گفت که «این را «حاج آقا» خریدهاند و آنچه را که حاج آقا بخرند حتما خوب است. چرا به درد پیراهن نمیخورد؟!» همان روز ایشان لباس سادهای از آن پارچه دوختند و و بر تن کردند. این قدر ایشان به علامه با محبت و فداکاری برخورد میکردند و به خاطر محبتی که بینشان بود زندگی خوبی داشتند.
.
🔶مزار همسر علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیهما در قبرستان نو در قم است.
کانال سیره علما @sireolama
....من سجاده را برداشتم
🔶آیةالله العظمی آقا محمد باقر وحید بهبهانی(علامه وحید بهبهانی) رضوان الله تعالی علیه فرمودند:
.
🔶اوایلی که به کربلای معلی وارد شدم، روی منبر مردم را موعظه میکردم. روزی حدیث شریفی که در کتاب خرائج راوندی نقل شده است، لابلای صحبتها بر زبانم جاری شد.
.
🔶مضمون حدیث این است که زیاد نگویید: چرا حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نمیکنند چون شما طاقت معاشرت با ایشان را ندارید؛ زیرا لباس حضرت خشن و درشت و خوراک ایشان، نان جو است.
.
🔶بعد هم گفتم: از الطاف الهی نسبت به ما، غیبت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ زیرا ما طاقت اطاعت از ایشان را نداریم.
.
🔶اهل مجلس به یکدیگر نگاهی کرده و شروع به نجوا کردند و میگفتند: این مرد راضی نیست که آن حضرت ظهور کند، تا مبادا ریاست از دستش برود! و به حدی زمزمه در بین مردم افتاد که من ترسیدم، لذا با سرعت از منبر فرود آمده و به خانه رفتم و در را بستم.
.
🔶بعد از ساعتی درب خانه را زدند. پشت در آمدم و گفتم: تو کیستی؟ گفت: فلانی که سجاده بردار تو هستم. در را گشودم او سجاده را از همان جا به حیاط خانه پرت کرد و گفت: ای مرتد! سجادهات را بردار؛ در این مدت بیخود به تو اقتدا کردیم و عبادت خود را باطل انجام دادیم!
.
🔶من سجاده را برداشتم او هم رفت و از ترسی که داشتم در را محکم بستم و متحیر نشستم.
پاسی از شب گذشت، ناگاه صدای در منزل بلند شد، من با وحشت هر چه تمامتر، پشت در رفتم و گفتم: کیستی؟ دیدم همان سجاده بردار است که با معذرت خواهی و اظهار عجز و بیچارگی آمده است و مرا قسمهای غلیظ میدهد که در را باز کنم! اما من از ترس در را باز نمیکردم.
.
🔶آن قدر قسم خورد و اظهار عجز نمود که به راستی و صداقتش یقین کردم، و در را گشودم، ناگاه خود را بر پاهای من انداخت و آنها را میبوسید. به او گفتم: ای مسلمان! آن سجاده آوردن و مرتد گفتن تو به من چه بود و این پا بوسیدنت چیست؟
.
🔶گفت: مرا سرزنش نکن. وقتی از نزد شما رفتم و نماز مغرب و عشاء را به جای آوردم و خوابیدم، در عالم رؤیا دیدم که حضرت صاحبالزمان (عج) ظهور فرمودهاند. خدمت ایشان مشرف شدم، حضرت به من فرمودند: فلانی! عبای تو از اموال فلان شخص است و تو ندانسته آن را از دیگری
گرفتهای، حال باید آن را به صاحبش بدهی! من هم عبا را به صاحب اصلیش دادم.
.
🔶سپس فرمودند: قبایت نیز مربوط به فلان شخص است و تو آن را از دیگری خریدهای باید این را هم به صاحب اولش برگردانی! همین طور تمام لباسهایم را دستور دادند که به مردم بدهم.
.
🔶بعد نوبت به خانه و ظروف و فرشها و چهارپایان زمینها و سایر چیزها رسید و برای هر یک مالکی معین کرده به او رد نمودند!
.
🔶سپس فرمودند: همسری که داری خواهر رضاعی توست و تو ندانسته با او ازدواج کردهای باید او را هم به خانوادهاش رد کنی! این کار را هم کردم.
.
🔶من پسری بنام قاسم علی دارم ناگاه در آن اثنا همان جا پیدا شد و همین که نظر حضرت، بر او افتاد فرمودند: این پسر هم از این زن متولد شده است؛ لذا فرزند حرام است، این شمشیر را بردار و گردنش را بزن!
.
🔶در این جا من غضبناک شدم و گفتم: به خدا قسم که تو سید و ذریه پیغمبر نمیباشی، چه رسد به این که صاحب الزمان باشی!
.
🔶همین که این سخن را گفتم، از خواب بیدار شدم و فهمیدم که ما طاقت اطاعت و فرمان برداری از آن حضرت را نداریم و صدق فرمایش شما بر من معلوم شد و از عمل خود پشیمانم. مرا عفو بفرمایید.
کانال سیره علما @sireolama
....دروغ نمیگوید
🔶خاطره ایی جالب از امام موسی صدر:
ابتدای صبح بود که کسی خدمت سید موسی آمد و فریاد میزد بخدا قسم که تو مهدی موعود هستی !!!
.
🔶سید موسی بسیار خونسرد، با کلامی نافذ، بسیار ساده، منطقی و با لبخندی ملیح به آن مرد گفت که من مهدی موعود نیستم …. اما آن مرد دست بردار نبود!
.
🔶سپس سید موسی رو به آن مرد کرد و گفت ای مرد عرب به تو میگویم که من صاحب الزمان عج نیستم و این از دو حالت خارج نیست:
.
🔶یا راست میگویم؛
که در این صورت مهدی موعود عج نیستم …
.
🔶یا دروغ میگویم؛
که امام زمان عج دروغ نمیگوید...و باز یعنی من مهدی موعود نیستم!
.
🔶آن مرد عرب که کاملا جا خورده بود قانع شد و هیاهو و هیجانش خاموش شد و رفت.
.
کانال سیره علما @sireolama