فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸امام خمینی: آمریکا نظامی اینجا نمی فرستد. آمریکا بدتر از نظامی اینجا می فرستد...
@sireolama
...پنجاه مجتهد
🔸آیة الله العظمی بهجت: وقتی می خواستم به ایران بیایم نزد استادم آقای خوئی رفتم، فرمود:
.
🔸دیشب آیة الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی همه اساتید را به منزلش دعوت کرد و فرمود:
.
🔸من از اصفهان که آمدم ۵۰ مجتهد صالح الحکومة در اصفهان بود، الان ۵ تا هم نیست، همه از این کاری است که رضاخان کرده است. شما باید نجف را کارخانه مجتهد سازی کنید تا جبران شود. (شمع همیشه فروزان ص ۳۱۴).
.
🔸[از این رو ایشان با رواج عرفان در حوزه و جلسات مرحوم آیة الله قاضی مخالف بودند، و در این نظر گویا صائب بوده اند. در شرح حال آیة الله کشمیری آمده که مرحوم حداد به او گفت این کتابها را دفن کن!! مرحوم کشمیری هم خود در نوار مصاحبه می فرماید: یک درس و بحث کافی است!! و ناگفته پیداست اگر عموم طلاب و حوزویان به چنین دستورهایی عمل می کردند بنیان علم و تحقیق از بین رفته بود و اکنون خبری از این همه تحقیقات و تدقیقات در علوم مختلف اسلامی نبود]. رحیم قاسمی
کانال سیره علما @sireolama
...من سالم بودم
️🔸ممرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) مولف مفاتیح الجنان. هشتادوچهار جلد کتاب دارد که یکی از آنها مفاتیح است.
.
🔸ایشان خیلی آدم محتاطی بود.
فرزندش تعریف می کرد که می گفت وقتی پدرم مریض شد و یقین پیدا کرد با این مرض می میرد
به یکی دو نفر در نجف گفت من اینقدری دیگر زنده نیستم. شما از مال خالص خودتان یک مقداری به من خرجی بدهید.
.
🔸گفتند این همه مراجع تقلید متوجه شما هستند. شما مرد بزرگی هستید. سهم امام هم که برای مراجع می آید.
.
🔸ایشان فرموده بودند تا وقتی من سالم بودم، قلم دستم بود، فرهنگ اهل بیت را می نوشتم در حد بخور و نمیر اجازه ی مصرف سهم داشتم. الان که از پا درآمده ام نمی توانم خدمتی بکنم دیگر حقی به این پول ندارم.
کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸تدریس آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه
@sireolama
...مشکلی نیست
🔸یکی از شاگردان آیت الله العظمی بهجت(رحمه الله تعالی) می گوید:
مقید بودم که برای هر سفری از ایشان باید اجازه بگیرم. بیست و پنج سال به همین شکل، اجازه گرفتم و رفتم. اغلب، سفرهای تبلیغی بود. یک بار آمدم و گفتم: «حاج آقا! مردم میگویند بیایید اینجا زندگی کنید، اینجا نیاز است. به نظر شما چه کنم؟». آقا گفتند: «نه! همین محرم و صفر بس است».
.
.
🔸یکی دیگر از شاگردان آیت الله العظمی بهجت(رحمه الله تعالی) می گوید:
مادرم که به رحمت خدارفت، پدرم تنهاشد. کاری هم نمی توانستم بکنم. چون من ساکن آن شهر نبودم. به آقا ماجرا را گفتم. گفتند: «بروید پیش پدرتان. مشکلی نیست. از همانجا درستان را ادامه دهید. ولو با یک نوار صوتی».
.
🔸منبع: «ذکرها فرشته اند» مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه
کانال سیره علما @sireolama
...کافی سابق
🔸فرزند مرحوم کافی میگوید: ماجراهای زیادی از ایشان نقل شده است در پنج سالی که در نجف بودند رسم بود، طلبه ها پنجشنبه ها پیاده به کربلا مشرف می شدند و گروهی از این طلاب به سرپرستی آیت الله مدنی راهی کربلای معلی می شدند.
.
🔸و ایشان از مرحوم کافی می خواستند در بین راه زمزمه ای داشته باشند؛ مشهور است در اواخری که (مرحوم کافی) در نجف بودند نذر داشتند چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بروند و توسلاتی به ساحت قدس امام زمان علیه السلام داشتند یکی از دوستان ایشان هم که این سیره را داشت می گوید: در چهارشنبه چهلم مرحوم کافی با حالت خاصی از مسجد بیرون می آید و از او سوال کردم : آیا حاجتی گرفتی ؟! ایشان در جواب فرمودند : وقتی آمدی ایران می فهمی ! ایران که آمدم دیدم این آقای کافی آن کافی سابق نیست ! البته ایشان برای کسی نقل نکرده است که خدمت حضرت رسیده ام؛ اما بزرگان حدس زده اند که حضرت عنایتی به ایشان داشته اند.
کانال سیره علما @sireolama
....تبرزین
🔸درویشی، نام ملا احمد نراقی و تعریف کتاب معراج السعاده او را شنیده و به شدت مرید و شیفته وی شده بود. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا احمد نراقی وارد شهر کاشان میشود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی میبیند، اندکی از ارادتش نسبت به ملا احمد کاسته میشود. از سوی دیگر ملا احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام میدهد متوجه این موضوع میشود.
.
🔸بعد از چند روزی درویش میگوید که تصمیم دارد به کربلا برود.
.
🔸ملا احمد در جواب میگوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این جا درویش میپرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب میشنود: همین الان مهیا هستم. سپس با هم این سفر را آغاز میکنند.
.
🔸وقتی به چند فرسخی قم میرسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمهای اتراق می کنند در اینجا درویش میگوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشتهام. نراقی میفرماید: این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل میگیری. او قبول نمیکند و میگوید: من به این کشکول خیلی علاقهمندم. ملا احمد سؤال میکند: آیا نمیتوانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب میدهد: من تبر زین خودم را میخواهم و آماده بازگشت به کاشان میشود.
.
🔸در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا میفرماید: ای درویش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو به این کشکول خود وابستهای؟!
کانال سیره علما @sireolama
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸امام موسی صدر در کارگاه قالی بافی
@sireolama
🔸تصویر امام موسی صدر (۱۳۵۱ش) در کارگاه قالی بافی در جنوب لبنان که دار های قالی آهنی برای اولین بار توسط شهید چمران ساختِ شده است.
@sireolama
....نفقه
🔸آیت الله العظمی دوزدوزانی تبریزی حفظه الله تعالی میفرمایند: پدر و برادران من تاجر و بازاری بودند. زمانیکه طلبه بودم، روزی در مغازه کنار دست برادر مشغول کار شدم پدرم آمد و مرا در آنجا مشاهده کرد با کمی تندی با برادر بزرگتر برخورد کرد که این پسر باید وقتش را برای یادگیری علوم دینی و گسترش آن صرف کند و دیگر نباید برای کار به اینجا بیاید.
.
🔸حضرت آیتالله العظمی دوزوزانی میفرمایند: چند سالی بود که به قم آمده بودم برای دیدار خانواده به تبریز رفتم در حال قدم زدن با پدرم بودم از آن مرحوم پرسیدم این پول که در اختیار بنده میگذارید آیا عنوان نفقه دارد یا تملیک پدرم مساله دان بود گفت به عنوان نفقه، من سکوت کردم بعد لحظاتی پرسید چرا این سوال را کردی گفتم اگر به عنوان تملیک بدهید دست من برای انفاق باز است آن مرحوم گفت هر چقدر میتوانی دست طلاب را بگیر.
کانال سیره علما @sireolama
....تدریس در آمریکا
🔸در بخشی از کتاب مهر تابان به ماجرای دعوت علامه به آمریکا اشاره شده است: «آمريكا قبل از سيسال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند شناخت. براي آنكه علاّمه را جهت تدريس فلسفۀ شرق در آمريكا بدانجا دعوت کنند، به شاه طاغوتي ايران (محمّد رضا) متوسّل شدند، و شاه ايران از حضرت آية الله العظمي بروجرديّ رضوانُ اللهِ عليه اين مهمّ را خواستار شد، و آية الله بروجردي هم پيغام شاه را به حضرت علاّمه رسانيدند؛ ولي علاّمه قبول نكردند.»
.
🔸مرحوم آیت الله العظمی بهجت فرمود:«علامه طباطبایی از نظر فقهی از آقای خویی کم نداشت».
.
🔸فرزند علامه طباطبایی، نجمة السادات طباطبایی، همسر شهید قدوسی خاطرنشان ساخته اند که پدر بزرگوارشان نقل کرده اند که وقتی در نجف بودم، یک معلم ریاضی پیدا کرده بودم که فقط یک بعد از ظهر وقت تدریس داشت. من یک بعد از ظهر از این سوی شهر به آن طرف شهر میرفتم. وقتی به مکان مورد نظر و جلسه استاد میرسیدم، به دلیل گرمای زیاد و پیمودن راه طولانی، آن قدر لباسهایم خیس عرق بود که همان طور با لباس داخل آب حوض میرفتم و درمیآمدم و بعد تنها یک ساعت نزد آن استاد ریاضی درس میخواندم.
کانال سیره علما @sireolama
...به او یك گونی داد
🔸علینقی (پدر حاج آقا قرائتی)، كاسب مؤمن و خیری بود. نخ ابریشم و قالی میفروخت. یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود.
.
🔸آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر علینقی را هم به دل داشتند؛ (پدر بزرگ حاج آقا قرائتی) پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند. علینقی هم در اوج لجاجت و مبارزه رضاخانی با مظاهر دینی، استاد جلسات قرائت قرآن بود و مردم به قرائتی می شناختندش؛ همان لقبی كه با صدور شناسنامه به عنوان فامیل برایش ثبت شد.
.
🔸علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینه توز بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد.
.
🔸در زد. علینقی آمد دم در. مردک به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید». علینقی در گونی را باز كرد.
.
🔸 ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردک و صدای گریه علینقی قاتی شد.
.
🔸چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مىکرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود. تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان،موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید.
.
🔸نكته جالب و قابل توجه ديگر اينكه؛ آن دلسوخته و عاشق، در همان سفر در كنار خانه خدا چنين مناجات و دعا ميكند: ای خدايي كه فرمودهاي: «ادعوني استجب لكم» (بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را!) اي خالق يكتا! فرزندي بمن عطا فرما كه مبلّغ قرآن و دين تو باشد. .
🔸خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱فرزند به علینقی داد.
.
🔸پدر كه نذر كرده بود پسرش طلبه شود، هر چقدر اصرار می كرد به بن بست می خورد. محسن پایش را كرده بود توی یك كفش كه من حوزه برو نیستم؛ می خواهم بروم دبیرستان و رفت.
.
🔸یك روز چند تا از همكلاسی هایش را دید كه در راه مدرسه، مزاحم مردم می شدند. او هم آنتن بازی اش گل كرد و راپرت آنها را به مدیر داد. مدیر هم یك حال حسابی به آنها داد. آنها هم برای آنكه با محسن بی حساب شوند، چنان كتك مفصلی به محسن زدند كه با تن له و لورده و سر و صورت زخمی به زور خودش را به خانه رساند.
.
🔸پدر گفت: «چی شده؟» محسن گفت: «هیچی، فقط می خواهم بروم حوزه علمیه و طلبه بشوم».
کانال سیره علما @sireolama
...نقش زمین
🔸آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) می فرماید: «جد ما مرجعيت بخش هايي از مناطق شيعه نشين را به عهده داشت و عده زيادي از اهالي كربلا و هند از او تقليد مي كردند. او همچنين عارفي وجيه المنظر و صاحب كرامت بود؛ تا جايي كه جد مادري ام، آقا سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي(صاحب عروه)، هرگاه مريض مي شد، مي گفت: لباس آقا سيدمحمد حسن كشميري را بياوريد، بپوشم تا خوب شوم. استاد ما مرحوم سيد علي آقا قاضي، جدم را ديده بود و از او تعريف و تمجيد مي كرد».
.
🔸آيت الله كشميري درباره سلسله اجداد خويش مي گويد: «ما اصالتاً قمي و از سادات رضوي هستيم و ريشه سيادت ما به حضرت موسي مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام مي رسد كه در قم مدفون است. لكن اجداد پيشين ما به هند رفتهاند كه يكي از مهمترين و مشهورترين آنان به نام آقا سيد حسين قمي كشميري است كه الآن قبر وي در كشمير هند، مزار مشتاقان اهل بيت علیهم السلام مي باشد كه برايش نذرهاي فراوان مي برند. او داراي كرامات بسياري است؛ كه از جمله مي توان به ماجراي وي با يك فرد ناصبي اشاره نمود:
.
🔸هنگامي كه يك فرد ناصبي با وي مناظره كرده و در ضمن، ادعا مي كند كه: من براي اثبات حقانيت مذهب خود مي توانم از زمين بلند شده و به آسمان بالا روم؛ ولي شما نمي توانيد چنين عملي را انجام دهيد. مرحوم آقا سيد حسين از او مي خواهد كه عمل خارق العاده خود را نشان دهد. هنگامي كه مرد ناصبي چند متر به طرف آسمان بالا مي رود، آقا سيد حسين كفش خود را به سوي او پرتاب مي كند و اين كفش در بالاي سر او قرار گرفته و آن قدر بر سر فرد ناصبي فرود مي آيد كه او با ذلت و خواري نقش زمين مي شود».
کانال سیره علما @sireolama