...من ناراحتم
🔸در ماه رجب سال ۱۳۰۷ ه ق هنگامی که ناصرالدین شاه امتیاز انحصار توتون و تنباکو (رژی) را به یک شرکت انگلیسی داد، میرزا حسن شیرازی (م ۱۳۱۲) استعمال توتون و تنباکو را در ربیع الثانی ۱۳۰۹ ه ق / نوامبر ۱۸۹۱ م تحریم کرد و میرزا حسن آشتیانی و علمای دیگر هم به مخالفت برخاستند و پس از آن که گفتگوهای مرحوم آشتیانی با شاه و صدراعظم راجع به پیامدهای ناشی از اعطای این امتیاز بی نتیجه ماند مبارزه ادامه یافت و اوج گرفت.
.
🔸شاه طی نامه ای خشونت آمیز از آشتیانی خواست که در جهت لغو حکم تحریم میرزای شیرازی اقدام کند، لکن میرزای آشتیانی در پاسخی که برای شاه فرستاد حمایت خود را از حکم میرزای شیرازی اعلام کرد ناصرالدین شاه ابتدا از در ملایمت درآمد اما دیری نپایید که کار دیگر بار به خشونت گرایید و از آشتیانی خواست که یا از تهران خارج شود و یا علنا قلیان بکشد و ایشان خارج شدن از تهران را برگزید.
.
🔸به مجرد اطلاع یافتن علمای تهران از این تصمیم همه عازم به خروج از تهران شدند. مردم غیور تهران پس از اطلاع از این تصمیم شورش کردند و به کاخ سلطنتی یورش بردند و ۳۰ کشته و زخمی دادند و با استقامت خود از خروج بزرگترین عالم شهر جلوگیری کردند. ناصرالدین شاه که اتفاق علما و پشتیبانی قاطع مردم را دید ناچار امتیاز را لغو کرد.
.
🔸آقای دکتر غفوری (یکی از نواده های میرزا محمد حسن آشتیانی) گفت: شنیدم از آقای حاج میرزا احمد آشتیانی (پسر کوچك میرزا حسن) که گفت: در خواب دیدم که پدرم به من فرمود: محمد هاشم (پسر بزرگ میرزا) چیزی روی قبر من انداخته که من ناراضی و ناراحتم من نامه ای به نجف اشرف به خدمت مرحوم میرزا موسی یکی از شاگردان مرحوم نائینی نوشتم و از ایشان خواستم بدون آن که خواب مرا نقل کند با برادرم در خصوص پدرم و درباره مقبره او سؤال کند که معلوم شود چه اقدامی نموده اند که آن مرحوم راضی نیست.
.
🔸میرزا موسی با برادرم محمد هاشم مذاکره کرده بود برادرم گفته بود: چون مقبره پدرم که در مقبره مرحوم شیخ جعفر شوشتری است کهنه و مخروبه شده بود و مقداری کرباس کهنه و مندرس در روی قبر افکنده بودند من قبر را تجدید و تعمیر کردم و در عوض آن کرباس کهنه مقداری ماهوت انگلیسی روی آن قبر انداخته ام، آنگاه میرزا موسی نامه مرا برای برادرم نشان داده بود.
.
.
🔸سرانجام آن عالم مجاهد و فقیه فرزانه در تاریخ ۲۸ جمادی الاول سال ۱۳۱۹ هـ.ق در ۷۱ سالگی، در تهران هنگام قرائت زیارت جامعه كبیره بدرود حیات گفت و میهمان قدسیان گردید. پیكرش را پس از تشییعی شكوهمند و با حضور علما و مردم سوگوار در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی به امانت سپردند، تا پس از مدتی به نجف انتقال دهند. فرزندش، آیت الله مرتضی آشتیانی فرمود: پس از ۸ ماه كه تصور میكردیم بدنش دیگر خشك شده و سبك گشته، از امانتگاه درآوردیم كه به عتبات ببریم، مشاهده كردیم بدنش هیچ تغییری نكرده و همان طور كه سپرده بودیم، میباشد و حتی این كه ران چپش ورم داشت و در موقع رحلت آن را دیده بودیم، ابداً كم نشده بود. پیكرش را به نجف اشرف بردند و در كنار قبر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری دفن كردند.
کانال سیره علما @sireolama
...
🔸علامه مجلسی به نقل شیخ یوسف بحرانی(ره) محدث و محقق عالی مقام مرحوم «شيخ يوسف بحرانی، در کتاب «لؤلؤة البحرين» می نویسد: «در خصوص ترویج دین و احیای شریعت سید المرسلین و تألیف و تصنیف و امر و نهی . ریشه کن کردن متجاوزین و مخالفين و هواپرستان و بدعت گذاران بخصوص فرقه صوفیه، هیچ کس نه قبل و نه بعد از وی به پایه او (علامه مجلسی) نرسیده اند. او امام جمعه و جماعت بود و هم او بوده که احادیث اهلبیت را در شهر های ایران منتشر ساخت.
.
🔸تا آنجا که می نویسد: مملکت شاه سلطان حسین صفوی به واسطه کثرت ضعف و قِلت تدبیر شاه به وجود شریف او محروس بود، و چون او به رحمت ایزدی پیوست اطراف مملکت در هم شکست، و ظلم و تعدی همه جا را فرا گرفت به طوری که در همان سال که او(علامه مجلسی) وفات یافت (۱۱۱۰) شهر قندهار از دست شاه بیرون رفت و پیوسته خرابی بر کشور مستولی گردید تا آن که تمام مملکت را از دست داد.
.
🔸آیت الله العظمی امام خمینی میفرماید: در باب امور سیاسی- آن مقداری که من عرض کردم که تاریخ نمیدانم و اگر دیده باشم یادم نمانده است دیگر حالا- اما خوب این تاریخ صد ساله، صد و چند ساله اخیر در دست است. ما یک خرده جلوترش میرویم میبینیم که یک طایفه از علما، اینها گذشت کردهاند از یک مقاماتی و متصل شدهاند به یک سلاطینی.
.
🔸با اینکه میدیدند که مردم مخالفند لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق اینها متصل شدهاند به یک سلاطینی، و این سلاطین را وادار کردهاند- خواهی نخواهی- برای ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیع. اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعض نویسندگان ما میکنند. سلاطینْ اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجرهاش هست. اینها او را کشاندنش تو [ی] حجره نه اینکه او اینها را کشیده است دنبال خودش.
.
🔸اینها اغراض سیاسی داشتند،اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسی- رضوان الله علیه- محقق ثانی- رضوان الله علیه- نمیدانم شیخ بهائی- رضوان الله علیه- با اینها روابط داشتند و میرفتند سراغ اینها همراهی شان میکردند، خیال کنند که اینها مانده بودند برای جاه و- عرض میکنم- عزت، و احتیاج داشتند به اینکه شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند! این حرفها نبوده در کار. آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانی کردهاند برای اینکه این مذهب را به وسیله آنها،به دست آنها [ترویج کنند].
.
.
🔸در یک محیطی که اجازه میگرفتند که شش ماه دیگر اجازه بدهید ما حضرت امیر را سبّ بکنیم، وقتی جلوگیری از سبّ حضرت امیر میخواستند بکنند- در یکی از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند که خوب شش ماه دیگر صبر کنید ما سبّش بکنیم- بعد اینها در یک همچو محیطی که سبّ حضرت امیر این طوریها بوده و رایج بوده و از مذهب تشیع هیچ خبری نبود و هیچ اسمی نبوده، اینها رفتهاند مجاهده کردهاند؛ خودشان را پیش مردم ... مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمی، چنانچه حالا هم اگر کسی اشکال کند نمیداند قضیه را، نه [اینکه] غرض دارد، نمیداند قضیه را. زمان ائمه هم بودند. علی بن یقطین هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امیر را چرا نمیگوییم؟ بگوییم حضرت امیر هم هست؟ حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز اینها رفت- عرض بکنم که- تبعیت از اینها کرد، برای اینکه یک مصلحتی بود که فوق این مسائل بود. سایر ائمه- علیهم السلام- هم گاهی مسالمت میکردند. یک وقتی نمیشد، آن وقت چه میکردند. مصالح اسلام فوق این مسائلی است که ما خیال میکنیم. فوق این مطالبی است که ما خیال میکنیم. این دسته از علمایی که جانفشانی کردند و خودشان را جوری کردند که حالا شما به آنها اشکال میکنید از باب اینکه اطلاع بر واقعه ندارید؛ نه سوء قصد دارید، نه سوء نیت دارید، اطلاع از واقعیات ندارید. من هم اگر چنانچه میتوانستم یک سلطان جائری را به راه بیاورم میرفتم درباری میشدم. شما هم تکلیفتان این بود که اگر بتوانید یک سلطان جائری را آدمش کنید بروید درباری بشوید. این درباری شدن نیست. این آدمسازی است. نه این است که اینها درباری شدند، اینها میخواهند آدم بسازند. من گله دارم. سخنان آیت الله العظمی امام خمینی(ره) در نجف اشرف ۱۳۵۶
.
کانال سیره علما @sireolama
....کلیسای کوبشیین
🔸یکی از اندیشمندان مسیحی به نام جرج جرداق معتقد است: اگر علمای اسلام ، دین اسلام را همانند امام موسی صدر عرضه می کردند، اثری از مسیحیت و سایر ادیان باقی نمی ماند.
.
🔸امام موسی صدر، در تاریخ ۱۹ فوریه ۱۹۷۵ (۳۰ بهمن ۱۳۵۳) برای خواندن خطبۀ موعظۀ آغاز روزه، در کلیسای کبوشیین بیروت حضور یافت. در این مراسم، که بزرگان مسیحیت لبنان در آن شرکت جستند، در بالاترین سطوح سیاسی و دینی فرقههای مسیحی، و به عنوان نماد «گفت وگو و تعایش» از امام صدر تجلیل به عمل آمد.
.
🔸شارل حلو، رئیسجمهور اسبق لبنان، در این باره میگوید: «برای نخستین بار در تاریخ مسیحیت یک روحانی غیرکاتولیک در یک کلیسای کاتولیک و برای جمعی از مؤمنان در جایگاه موعظه سخن میراند. این اتفاق نهتنها اعجابانگیز بلکه موجب تأمل و تفکر عمیق و درازمدت است.»
.
🔸قسمتی از سخنان امام موسی صدر در کلیسای کوبشیین:
خدایا، تو را سپاس میگوییم. پروردگارا، ای خدای ابراهیم و اسماعیل، خدای موسی و عیسی و محمد، خدای مستضعفان و همۀ آفریدگان.
.
🔸سپاس خدایی راست که ترسیدگان را امان دهد، شایستگان را نجات دهد، مستضعفان را برتری دهد، مستکبران را فرونشانَد، شاهانی را نابود سازد، و دیگرانی را بر جایگاه آنان نشانَد. و سپاس خدایی را که درهمکوبنده جبّاران، نابودکننده ستمگران، دریابنده گریزندگان، انتقامگیرنده از سرکشان و فریادرس دادخواهان است.
.
🔸خدایا، تو را شکر میگزاریم که ما را به عنایتت موفق داشتی و به هدایتت گردآوردی و با مهربانیات دلهای ما را یکی کردی.
.
🔸ما، هم اینک، در پیشگاه تو و در خانهای از خانههای تو، در ایامِ روزه، به خاطر تو، گِرد آمدهایم. دلهای ما به سوی تو پر میکشد و خردهای ما نور و هدایت را از تو میگیرد. تو ما را فراخواندهای تا در کنار یکدیگر در خدمت به خلق گام برداریم و بر کلمۀ سواء برای خوشبختی بندگانت اتفاق کنیم. به سوی درگاهت روی آوردهایم و در محراب تو نماز گزاردهایم.
.
🔸برای انسان گرد آمدهایم، انسانی که ادیان برای او آمدهاند، ادیانی که یکی بودهاند و هرکدام ظهور دیگری را بشارت میداده است و یکدیگر را تصدیق میکردهاند. خداوند، بهواسطۀ این ادیان، مردم را از تاریکیها به سوی نور بیرون کشید و آنان را از اختلافاتِ ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت.
.
🔸ادیان یکی بودند، زیرا در خدمتِ هدفی واحد بودند:دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانهاند. و آن گاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد...
کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸رهبر انقلاب خطاب به وزیر کار در خصوص واردات کالاهای مشابه : من اگر جای شما بودم یقه خودم را در هیات دولت پاره میکردم!
@sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸آیت الله علوی بروجردی حفظه الله تعالی
@sireolama
...عکسی از شاه با همسرش
🔸آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی(ره) میفرمودند: یادم هست: کسی از شیراز نامه ای برای آیت الله بروجردی فرستاده بود و در آن نامه نوشته بود: شما که در نامه هایتان برای دولت یا دربار، چنین و چنان می نویسید، آیا اطلاع دارید که شاه چگونه است.
.
🔸عکسی از شاه با همسرش، که بی حجاب بود، از روزنامه ای جدا کرده بود و فرستاده بود. آیت الله بروجردی، فرمودند:
«صاحب نامه متوجه نبوده که به این اندازه ها اطلاع دارم؛ لكن چه باید کرد که موضوع، فشار اجانب در کار است و من بیش از این، مصلحت نمیدانم که دولت تضعیف شود؛ زیرا شاه از خودش اختیاری ندارد و تحت فشار دولتهای بیگانه است. یک طرف روسها و طرف دیگر غرب و آمریکا و خواسته های خود را تحميل میکنند. اگر شاه، احساس کند که موقعیتش در داخل، تضعیف شده است و جای پایش سست است، برای حفظ خودش، تسلیم بیگانه می شود؛ لذا کوشش ما این است که: خیلی احساس ضعف نکند. اگر گاهی مماشات می شود، به این جهت است. مصالح مملکت و اسلام را به او تذکر میدهیم. اما جوان است و مغرور.»
.
🔸ناراحت بودند که دولت از یک طرف، تحت فشار بیگانگان و تحت تأثیر آنهاست و از طرف دیگر، ما هم قدرتی نداریم. برای مردم رمقی نمانده است، مردم متحد نیستند.
.
🔸می فرمودند:
«قصه ما داستان مشک آب خالی و پرهیز است.(کسی مشک خالی به دست داشت و مردم نمی دانستند خالی است. او هم پیوسته مردم را بر حذر می داشت که خیس نشوید، مواظب باشید.) گاهی تشری به دربار میزنیم. اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشاری پیش بیاد، شانه خالی خواهند کرد. این گونه نیست که تا پای جان بایستند.» بله، آن زمان، وضع چنین بود.
کانال سیره علما @sireolama
...زیر باران
🔸مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی(ره) در طول اقامت خود در یزد رسیدگی به اوضاع محرومان را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. آقای سید احمد دعایی در این باره می گوید: «ایشان یک منزل معمولی داشتند که محل مراجعات مردم بود. یک جوی آب هم در آن روان بود. این منزل را علی الظاهر، آقای حاج شیخ سه مرتبه فروختند و وجه آن را به مصرف فقرا و طلاب و امور دینی رساندند و مردم دوباره خریدند و به ایشان باز برگرداندند تا اینکه آخرین بار، مردم آن را به اسم فرزند ایشان نمودند تا حاج شیخ نتوانند آن را بفروشند.
.
🔸در گره گشایی از کار مردم خسته نمی شدند. در وجوهی که به ایشان می رسید، خودشان تصرف نمی کردند؛ حتی پاکتهایی را که برای منبر به ایشان می دادند، خیلی وقتها از جلسه خارج می شدند، به دیگران می دادند. فردی که ایشان پاکت وی را به دیگری داده بودند، گفته بود: «آقا اوّل باز کنید و ببینید چقدر است، بعد هدیه بدهید»؛ اما ایشان گفته بودند: «خدا می داند تو به من چقدر دادی دیگر کارت نباشد.»
.
🔸او حتی در زمان جنگ جهانی دوم به اقلیتهای دینی ساکن یزد که دچار قحطی شده بودند کمک و مساعدت کردند. به همین سبب، آنان در مرگ وی به شدت متأثر بودند.
.
🔸رهبر معظم انقلاب:رسیدگی ایشان به فقرای زردشتی و کلیمی یزد، خیلی نکته مهمّی است. یک روحانیِ باتقوایِ مقدّسی مثل مرحوم حاج شیخ غلامرضا، برود نان و آرد و غذا بگذارد درِ خانه یهودی بخاطر اینکه او فقیر است. امروز در دنیا این چیزها وجود ندارد.
.
🔸نقل شده است: که زمانی در یزد، هفت شبانه روز باران آمد و بسیاری از بناهای خشت و گلی فرو ریخت. مردم به آب انبارها و ساختمانهای آجری پناه بردند. شب هفتم بود که نیمه های شب دیدم حاج شیخ، عمّامه شان را برداشته اند و زیر باران، در وسط حیات ایستاده اند و با صدای بلند تضرع می کنند و می گویند: «ای خدا! همه مردم به دنبال کسب و کار و اطاعت و عبادت اند. در این شهر فقط غلامرضا گنه کار است؛ اگر این باران برای عذاب غلامرضا است تو او را عفو کن.» خدا شاهد است که پس از نیم ساعت، ابرها به حرکت درآمدند و باران ایستاد.
.
🔸مرحوم آقا سید رضا بهاء الدینی در مورد یکی از علمای یزد به نام مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی می گفت: ایشان در یزد از حمالی تا آیت اللهی همه کاری انجام می دهد.
.
🔸حاج شیخ غلامرضا می فرمود اگر یک ساعت از عمرم باقی مانده باشد، آن ساعت را به خدمت خلق می گذرانم؛ ولو به استخاره گرفتن باشد.
کانال سیره علما @sireolama
...
🔸آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله تعالی:
کارهای علمی که حضرت آیت الله بروجردی به من ارجاع می دادند، زیاد بود. کتاب منتخب الاثر را که درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف، است، با پیشنهاد ایشان نوشته ام.
.
🔸یک وقتی، مجله ای از هند آمده بود که در آن، زندگی نامه بودا درج شده بود. در آن زندگی نامه آمده بود که: اسلام متأثر از بودیسم بوده است. ادعا کرده بود که تعليمات بودا، در اسلام آمده است. بعد قضیه ای را که در کمال الدین صدوق و عین الحياة آمده، به عنوان شاهد آورده بودند.
.
🔸آیت الله بروجردی، به من فرمودند: پاسخ این ادعا را تهیه کن. من در آن زمینه مطالعه و تحقیق کردم و آوردم: «زندگی بودا، مجهول است، علاوه، روح مکتب اسلام، با روح تعلیمات بودا متضاد و مغایر است: مکتب اسلام، دین توحید و اراده جمع و جامعه است، ولی بودا دعوت به انزوا، گوشه گیری و بریدن از مردم میکند.» این مقاله را فرستادیم به دفتر مجله و خوشبختانه، تحت عنوان: «زندگی بودا» در همان مجله، چاپ شد.
.
🔸نمونه دیگر این که در مجله «رسالة الاسلام»، شیخ محمود شلتوت، مقالاتی در تفسیر قرآن نوشت. در یکی از این مقالات، در تفسير: «وان تستقسموا بالازلام» نوشته بود:
.
🔸«استخاره ای که در مکتب اهل بیت آمده، از قبیل استقسام بالازلام است.» آیت الله العظمی بروجردی، قدس سره، به من دستور دادند: پاسخی برای این مطلب بنویس و بفرست.
.
🔸من مقاله ای تحت عنوان: «حول الاستقسام بالازلام» نوشتم. در آن مقاله، به طور تفصیل، الاستقسام بالازلام را نوشتم و ثابت کردم که استخاره از آن مقوله نیست، بلکه این از آثار ایمان به خداوند و توحید است؛ اما استقسام بالازلام، از آثار جهل، شرک و اعتقاد به بتها است....
.
.
(این نامه بعدها با اضافاتی تحت عنوان بحث حول الاستقسام و مشروعیة الاستخارةمنتشر شد. در صفحه ۶ این نامه گفته شده که تفاوت پارادایمی میان استخاره و استقسام به ازلام وجود دارد؛ زیرا استخاره در چارچوب و پارادایم توحیدی معنا مییابد و هدف و آداب الهی دارد؛ ولی استقسام اینگونه نیست.
.
نکته کلیدی و بنیادین در استخاره آن است که این عمل، تنها در زمان حیرت معنا مییابد و اگر کسی میتواند با تفکر و تعقل به تصمیمی برسد، حاجت هیچ استخاره نیست.)
.
🔸وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ...(مائده۳)
و [ نیز ] قسمت کردن شما [ چیزی را ] به وسیله تیرهای قرعه این [ کارها همه ] نافرمانی [ خدا ] ست...
کانال سیره علما @sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸کشیش انگلیسی
و اندیشههای شیخ مفید
"مارتین مکدرموت"
.
@sireolama
@fotrosmediatv
....دو دستی علامه را گرفتم
🔸نجمهسادات طباطبایی دختر بزرگ مرحوم علامه طباطبایی:
یکبار یک آقای درجهداری آمده بود جلوی در و با حاجآقا کار داشت. حاجآقا داخل که شدند پرسیدیم چه کسی بود و چه کار داشت؟
گفتند یک بنده خدایی بود. به من گفت یک قرآن دارم و میخواهم شما خوب و بد استخاره را در تمام آن بنویسید.
گفتم حاجآقا قرآن را به او پس بدهید، برود.
گفتندحالا دلش خوش است به این کار و نشستند تمام خوب و بد استخاره را صفحه به صفحه برای او نوشتند.
.
🔸جالب اینکه یک روز من در رادیو این موضوع را تعریف کردم. بعد یک روز آقایی به من زنگ زد و گفت آن کسی که ماجرای او را در رادیو تعریف کردی من هستم. حالا آن قرآن را میفروشم. چند میخرید؟
.
.
🔸عهد ۴۰ساله علامه طباطبایی
حجت الاسلام حسینی قمی: یکی از دوستان اهل منبر ما در قم میفرمود: «من قبل از انقلاب تبریز بودم. یک شب آنجا مهمان بودیم مرحوم علامه طباطبایی هم بودند. ایشان فرمودند: من فردا میخواهم جایی بروم و کار دارم، ماشین ندارم. کسی ماشین دارد؟ من گفتم: من دارم و اول وقت خدمت شما میآیم.
.
🔸صبح اول وقت خدمت ایشان رفتم. ایشان تا سوار ماشین شدند به من گفتند: ببخشید من با اجازه اول یک جزء قرآن بخوانم. چون چهل سال است روزی یک جزء قرآن میخوانم. دیروز نرسیدم یک جزء را بخوانم. اول یک جزء را بخوانم و بعد با هم صحبت میکنیم.»
.
.
🔸آیت الله دوست محمدی، شاگرد علامه:
یک روز که پیاده میآمدیم، رسیدیم چهار راه شهدا که یک داروخانه نبش آن بود. به این جا که رسیدیم یک جوانی یا عمدی یا غیر عمدی تند میرفت، شانهاش خورد به علامه و نزدیک بود علامه بیفتد در جدول کنار خیابان!
.
🔸من دو دستی علامه را گرفتم. گریه ام گرفت! بعد دویدم به او گفتم"میدانی با چه کسی برخورد کردی؟ با همه دنیا برخورد کردی. با همه هستی برخورد کردی."
او هم گفت"ببخشید" و رفت.
بعد آقا فرمودند: "آقای شیخ هادی در خود نگهداری هم، بیش از این قوی باش!"
@sireolama
@AllameTabatabaei
...آخوند دربندی
🔸آیت الله العظمی بهجت: چند نفر از علمای عامه که معتقد بودند شیخین از ظلم خود به حضرت فاطمه علیهاالسلام توبه کرده بودند، از بغداد به کربلا آمده بودند تا با علمای شیعه بحث و مناظره کنند.
.
🔸یک نفر شبانه نزد آخوند دربندی رحمهالله رفت و جریان را به اطلاع ایشان رسانید. ایشان همان شب در مجلسی که علما در آن اجتماع کرده بودند، به بالای منبر تشریف برد و فرمود: «أَللهُم الْعَنِ الأول!» علمای عامه بسیار ناراحت شدند. ایشان بعد از مدتی فرمود: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ» طولی نکشید فرمود: «أَللهُم الْعَنِ الثانِی!» دوباره استغفار کرد. باز فرمود: «أَللهُم الْعَنْ فُلانَة!» بار سوم استغفار کرد و از منبر پایین آمد و از مجلس خارج شد.
در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۶
کانال سیره علما @sireolama
...حواستان را پرت می کند
🔸یک بار مدرس به رضاخان گفت: مردم درباره تهیه زمین و پول جمع کردن شما، حرفهای خوبی می زنند شما پول می خواهید چه کنید، زمین به چه دردتان می خورد، اگر شما پادشاه قدرتمند و خوبی باشید، سراسر ایران مال شماست و هر چه بخواهید، مجلس و ملت به شما می دهند ولی اگر به پول دوستی و غارت اموال مردم بپردازید، مردم با شما مخالف می شوند.
.
🔸رضاخان در جای خود ایستاده بود و به سخنان مدرس گوش می داد، مدرس افزود: مردم به احمد شاه بد می گفتند. چون یک بار گندم زمینهای خود را گران فروخت.
.
🔸مردم می گفتند که احمد شاه در فکر پول جمع کردن است، در حالی که آنها فقیرند، شما خودتان می دانید که آدم فقیر از کسی که زیاد پول دارد بدش می آید. کاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید، پولتان را خرج کنید، مدرسه ای، بیمارستانی، چیزی احداث کنید، کاری کنید که بگویند اگر پولی هم داشت، برای این طور کارها خرج می کرد، مخصوصاً به املاک و زمینهای مردم کاری نداشته باشید. زمین داری حواستان را پرت می کند.
.
🔸رضاخان به تمام سخنان مدرس گوش داد و قول داد به گفته های سید عمل کند. از آن طرف مدرس پس از این دیدار به ملک الشعرای بهار گفت: میل دارم تأثیر حرفهایم را بر روی او ببینم، فردای آن روز قرار بود بهار به دیدن رضاخان برود، مدرس از بهار خواست که در این دیدار تأثیر گفته های وی را بر رضاخان آزمایش نماید.
.
🔸بهار به حضور رضاخان رفت و داستان یعقوب لیث و عیاران را برای وی نقل نمود، ناگهان رضاخان گفت: بی پولی عجیبی پیدا کرده ام، سه روز است که می خواهیم پنج هزار تومان برای کاری فراهم کنیم، اما نمی شود. بعد از این دیدار با مدرس، رضاخان دستور داده بود که از قول وی مطلبی بنویسند و در آن به همه افراد ارتش ایران فرمان داد که از جمع آوری ثروت خودداری کنند و اگر کسی هم سرمایه ای به دست آورد آن را در راه عمران و آبادانی کشور مصرف کند. ولی نصیحت مدرس به رضاخان برای مدتی کوتاه اثر بخش بود و بعد از آن این خائن به طغیان گری و غارت اموال مردم ادامه داد.
کانال سیره علما @sireolama
...ثوابی که قرار است
🔸سید عبدالحسین قاضی (نوه آیت الله قاضی) نقل می کند: یکی از خویشاوندان مرحوم قاضی و سیدمحسن حکیم فوت می کند. جنازه او را وارد صحن مطهر امام (سلام الله علیه) می کنند تا بر آن نماز بخوانند. در نجف مرسوم است که از بزرگی که در تشییع جنازه حضور دارد می خواهند که بر جنازه نماز بخواند. در آن زمان آیت الله سید محسن حکيم جوان بودند و مرحوم قاضی چه از نظر سن و چه از نظر مقام بالاتر بودند.
.
🔸خانواده شخصی که فوت شده بود رو به مرحوم قاضی می کنند و از ایشان درخواست می کنند که بر جنازه نماز بخوانند اما مرحوم قاضی رو به آقای حکیم می کنند و می گویند: شما بفرمایید نماز را بخوانید.
.
🔸اگر من نماز بخوانم کسی من را نمی شناسد و به من اقتدا نمی کند و ثوابی که قرار است به این شخص که مرحوم شده برسد،کم می شود، اما اگر شما نماز بخوانید، مردم شما را می شناسند و افراد بیشتری به شما اقتدا می کنند و ثواب بیشتری به این فرد می رسد.
.
🔸باز تأکید می کنم که این اتفاق زمانی افتاده که آقای حکیم خیلی جوان بوده و مرحوم قاضی در اواخر سن شریفشان بوده اند و پدربزرگم آقای سید محمد علی حکیم این ماجرا را که خود شاهد آن بوده است برای ما نقل کرده اند.»'
کانال سیره علما @sireolama
🔸تصویر مهر منسوب به شیخ مرتضی انصاری (شیخ اعظم)
لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده مرتضی الانصاری
@sireolama