فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 متن جالب یک جانباز از ٢٧ سال نداشتن پا
✍ نسل ما شما را از یاد نمی برد
@sireshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺نماهنگ "مشق خون" به مناسبت سالروز شهادت دانشمند هستهای؛ شهید مجید شهریاری
🔹با صدای حجت اشرف زاده
@sireshohadaa
🔴مادرانه.....
🍂مادر یعنی
آغوش و بوسه
حرف های در گوشی
مواظب خودت باش و
زود برگرد و دنیایی دلهره !!!
#هجرت_به_سوی_خدا
@sireshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا مکتب جبهه خوب معنا نشود
بار دگر آن روحیه پیدا نشود
✍ مایه غیرت و افتخار ما ....
@sireshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی تلاش کرد که گریهاش نگیره اما نشد... پسر شهید لبنانی، جمیل فقیه در مراسمی که پدرها از جبهه برگشتند و اما پدر اون شهید شده😭
✍ عزیزم پدرت پیش خداست و خدا خریدار دل شکسته ات
@sireshohadaa
1_37417207.mp3
9.51M
هر کسی دلش هوای زیارت حضرت زهرا(س) دارد، گوش کند
@sireshohadaa
نوحه اربعین
🏴 •تِزورونی اَعاهِـدکُم•
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
🏴 •تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم•
میدانید که من شفيع شمایم
🏴 •أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم•
اسامیتان را ثبت میکنم
🏴 •هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم•
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
🏴•وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه•
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
🏴•أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه•
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
🏴•یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه•
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
🏴•عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه•
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
🏴•تواسینی شَعائرْکُم•
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
🏴•تْرَوّینی مَدامِعْـکُم•
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
🏴•اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم•
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
🏴•هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم•
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
🏴•هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ•
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
🏴•إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ•
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
🏴•وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر•
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
🏴•اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ•
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
🏴•عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم•
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
🏴•مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم•
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
🏴•هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم•
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
🏴•یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی•
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
🏴•تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟•
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
🏴•بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی•
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
🏴•صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی•
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
🏴•کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ•
تیر هجرت کمرم را شکست
🏴•نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ•
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
🏴•اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ•
سفارش این پرچم را به شما میکنم
🏴•هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم•
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
🏴•یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ•
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
🏴•اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ•
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
🏴•وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ•
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
🏴•یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ•
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
🏴•اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ•
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
🏴•هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم•
خوش آمدید صدایتان میزند
🏴•یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم•
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
🏴•هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم•
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
🏴•زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی•
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
🏴•تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!•
کاش در جنگ حاضر میشدید
🏴•ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی•
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
🏴•و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی•
با تازیانههای خیانت نمیزدند
🏴•تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره•
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
🏴•اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم•
شما را بر این مصیبت میگریانم
🏴•هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم•
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
🙏این متن رو برای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند ارسال کنید.
شفا در جمکران
بچهی مازندران بود. با همان طروات و صفای شالیزارهای شمال. در عملیات والفجر مقدماتی زمستان سال 61 در فکه اسیر شده بود. پانزده سال بیشتر نداشت. گلولهای شکمش را دریده بود. طی سه سالی که اسیر دست نوادگان یزید بود، دکترهای بیوجدان بعثی، هیچ اقدامی برای خارج کردن گلوله از بدنش انجام نداده بودند. گلوله در شکمش جا خوش کرده بود. پاهایش از کار افتاده و فلج شده بودند. عفونت هم برای خودش پیش میرفت. سرانجام عراقیها لطف کرده، او را با اسرای خودشان تبادل کردند و تحویل دادند.
اوایل سال 64 بود. اولینبار او را در بیمارستان شفا ـ خیابان مجاهدین اسلام، تهران ـ دیدم. داخل اتاقی که پنج اسیر آزاد شدهی مجروح دیگر هم بودند. بهانهی حضور من، "حسین معظمینژاد" بود. از بچههای باصفای شوشتر که حالا با نخاعی قطع شده، از اسارت برگشته بود.
همانجا با "علی ابوالفضلی" آشنا شدم.
یک روز پدر و مادرش آمدند برای ملاقات. ظاهراً محل را برای ورودش آذین بسته بودند و همه اشتیاق زیارتش را داشتند.
آن روز سهشنبه باهم رفتیم جمکران. ساعت از یکونیم بامداد گذشته بود که راه برگشت را در پیش گرفتیم. من و علی، آخر اتوبوس کنار هم نشسته بودیم. او روی صندلی چرخدار با پاهای باد کرده، من روی صندلی اتوبوس.
با دلی شکسته مینالید. چشمانش را پردهی اشک گرفته بود. از دوستانش میگفت که شهید شدهاند. از اینکه تا ابد باید با بدنی مجروح زندگی کند. از اینکه دیگر نمیتواند به جبهه برود؛ و سرانجام حرف آخرش را زد، گفت:
ـ ببین حمید، بذار راحتت کنم ... من میگم خدا من رو دوست نداره؛ چون اگه دوستم داشت، امشب کُلّی بهش التماس کردم منم ببره پیش خودش. من طاقت اینجا موندن رو ندارم، میدونی؟ نمیخوام بمونم، مگه زوره؟ اگه دوستم داره، باید منم مثل رفیقام ببره. مثل همونایی که توی عملیات جلوی خودم شهید شدند. نه اینکه بذاره با این همه داغ و درد بمونم. من امشب همش از خدا خواستم بذاره منم برم. اگه من رو برد، باورم میشه هنوز دوستم داره ...
هیچ جوابی نداشتم بدهم. همهی خواستهی علی در جمکران این بود. خواستهی نابهجایی هم نبود.
کاشکی آن روز نرفته بودم تبلیغات گردان. کاشکی نامههای من گم شده بودند. اولین نامه را که دیدم، سریع آدرس فرستنده را نگاه کردم. از بیمارستان شفا بود. از حسین معظمینژاد. خوشحال شدم. بلافاصله بازش کردم؛ و کاش باز نمیکردم. حسین نوشته بود:
ـ حمیدجون، پنجشنبه گذشته قرار بود چندتا از مجروحین از جمله علی ابوالفضلی رو ببرند آلمان برای مداوا. صبحزود و موقع اذانصبح، وقتی پرستار اومد علی رو برای نماز بیدار کنه، هرچی صداش کرد، جوابی نشنید. دکترا اومدن بالای سرش، ولی علی دیگه شهید شده بود ...
بغضم ترکید. گریهام درآمد. سوختم. عجب انسانهایی یافت میشوند. چهقدر با خدا ندار بود که به این سرعت بهش ثابت کرد دوستش دارد. او که چندسال در اسارت دشمن سالم مانده بود، چندروز پس از آزادی، دو سه روز پس از آنکه در جمکران به خدا التماس کرد، شفایش را گرفت و رفت. ولی ما، هرچی التماس میکنیم ...
عجب دل پاکی داشت علی ابوالفضلی.
لااقل آن همه آذینبندی برای خوشآمد پیکر مطهرش به خانه، بهکار آمد.
"حسین معظمینژاد" متولد 1346، بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی در فکه، بر اثر اصابت گلوله به کمر، مجروح و اسیر شده و تا اوایل سال 64 همچنان در اسارت بود و سرانجام در تبادل اسرای مجروح، به ایران بازگشت.
شهید "علی ابوالفضلی" متولد: 15/11/1346 شهادت: سهشنبه 25/4/1364 در بیمارستان شفا یحیائیان تهران. مزار: مازندران، محمودآباد، گلزار شهدای تکیه ابوالفضلی
خاطره رزمنده سرافراز حمید داودآبادی
@sireshohadaa
.
🔶تصویر نماز آیت الله العظمی بهجت بر پیکر شهید حاج حسین دخانچی رضوان الله تعالی علیهما
.
سیزده سالش بود که رفت جبهه توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد هفده سال روی تخت بود، ولی همواره خندان بود... بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد:
\"چرا پای کوبم، چرا دست بازم
مرا خواجه بی دست و پا می پسندد\"
همسرش میگوید: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: نگران نباش، جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند...
@sireshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب، در دیدار جمعی از خانوادههای معظم شهدا: این روحیه و اعتقادات #جوان_مؤمن_انقلابی است که ما را مثل کوه درمقابل حوادث نگه میدارد.
@sireshohadaa
⛔️ مسئولان فریب زبانبازی دشمن را نخورند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار جمعی از خانوادههای معظم شهدا:
🔹 توصیهی من به ملت ایران این است که در هر جایی که هستند، برای کشور کار کنند؛ همه برای اقتصاد کشور و برای تولید داخلی تلاش خود را بکنند.
👈 مسئولین هم تلاششان را مضاعف کنند و مواظب باشند فریب زبانبازی دشمن را نخورند و دشمن خبیثی که از در بیرونش میکنند، از پنجره داخل نشود.
🔺 آنچه بنده احساس میکنم که نسبت به #مشکلات_اقتصادی مردم باید انجام بگیرد، #تقویت_تولید_داخلی است. ۹۷/۹/۲۱
✍ ادامه دهندگان راه شهدا محصول داخلی تولید کنند؛ یا برای خرید محصول داخلی تعصب داشته باشند.
@sireshohadaa