eitaa logo
سیره علما
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
22 فایل
✅حضرت آیت‌الله بهجت: 🔹 مطالعۀ زندگی‌نامه علمای سلَف،مانند مطالعۀ کتاب‌های اخلاقیِ معتبر است. 🌱 نام علما را با هشتگ #فهرست دنبال فرمایید. ♨️ روزانه در خدمت یکی از علما هستیم. آپارات http://www.aparat.com/sireyeolama ✍️ادمین @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 مرحوم آیت الله در دهه اول و دوم مجالس تعلیم و اُنسش در شبها بود. حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان می رفتند و دو ساعت مجلس طول می کشید. 🔺 ولی در دهه سوم مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضی تا آخر ماه رمضان دیده نمی شدند و هر چه شاگردان به دنبال ایشان می گشتند، در نجف، در کوفه، در مسجد سهله و یا در کربلا، ابداً اثری از ایشان نبود. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۱۰۰ ثانیه با یکی از بزرگترین مراجع تقلید تاریخ تشیع آیت الله ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
💢 آیت الله میرباقری: 🔹 مرحوم آيت‌الله العظمي بهجت از قول استادشان می‌فرمودند: يک‌موقعی در حرم حضرت اميرالمؤمنین(ع) ده‌ها نفر بودند که در قنوتِ نمازشب‌شان می‌خواندند. 🔹 در احوالات مرحوم آیت‌الله العظمی (که حدود شصت سال قبل رحلت کرده‌اند) شنیدم که هر سی شبِ در مجلسی شرکت می‌کرد و وقتی شب از نیمه می‌گذشت، وارد نماز شب می‌شد و در قنوت نماز وَتر، را از حفظ، در سه ساعت، ایستاده و با اشک می‌خوانْد. 🔹 اگر كسی ۳۰ شب دعاي ابوحمزه را خواند، كم‌كم آن احساس كه در اين دعا موج می‌زند، در روحش پيدا می‌شود. 🔹 اگر انسان مداومت کند، اين حالات، آرام آرام در او شکل می‌گيرد که از مناجات و دعا ببرد و آن چيزي را که معصومين(ع) می‌خواستند به انسان بفهمانند، کم‌کم بفهمد و طعم دعا را بچشد. 🔹 اگر كسي بخواهد واقعا بشود اين کار لازم است. و الا انسان متحوّل نمی‌شود و موجي در او ايجاد نمی‌شود و كِشتی آدم راه نمی‌افتد تا ديگران را سوار كند. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔰 تلاوت قرآن و دوام روشنايى شمع ✅ (آیت الله (ره) ) نقل فرمود: ▫️ مادرم به تلاوت قرآن مجيد علاقه زيادى داشت وغالباً در شبانه‌روز هفت جزو تلاوت مى‌نمود و شبهاى ماه رمضان را نمى‌خوابيد و مشغول تلاوت قرآن و دعا و نماز بود. 🌌 شبى در شمعدان به مقدار يك بند انگشت شمع باقيمانده بود و ما مى‌توانستيم در خارج از منزل شمع تدارك كنيم، لكن چون از طرف حكومت قدغن شده بود كه كسى نبايد از خانه‌اش خارج شود و اگر كسى را در كوچه و بازار مى‌ديدند او را به زندان مى‌بردند و جريمه مى‌كردند، مادرم به روشنائى همان مقدار از شمع مشغول تلاوت قرآن مجيد شد. 🕯 به خدا سوگند! كه تا آخر شب كه مادرم قرآن و دعا مى‌خواند شمع تمام نشد و از نمازش كه فارغ شد مشغول سحرى خوردن شديم؛ باز تمام نشد؛ همينكه صداى اذان صبح بلند گرديد رو به خاموشى رفت و تمام شد و خلاصه يك بند انگشت شمع به مقدار نه ساعت براى ما به بركت مادرم روشنايى داد. ⬅️ داستانهای شگفت (تالیف شهید محراب آیت الله دستغیب (ره))، جلد ۱، صفحه ۱۵۲ ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
حاج آقا عالی - داستان آیت الله مولوی قندهاری و عاق والدین.mp3
1.15M
❇️ داستان آیت الله و عاق والدین 🎤حجت الاسلام عالی ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯 ان شاء الله ظهور نزدیک است. منتها وقتی چیزی عرضه می شود که آن چیز مورد تقاضا باشد. 🎤 آیت الله ناصری (ره) ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
✅ بر تو باد به مواظبت بر قرائت 🔰(تشرّف شیخ ) ☑️ شیخ محمّد حسن مازندرانی حایری می‌فرماید: ▫️ بعد از ازدواج، به مرض سل شدیدی مبتلا شدم و ضعف بر من غلبه کرد؛ بحدّی که قادر به بیرون رفتن از خانه نبودم، مگر آن‌که روزی یک مرتبه وقت عصر به حرم مطهّر مشرّف می‌شدم و به‌خاطر شدّت ضعفی که داشتم، فورا مراجعت می‌نمودم. عادت من این بود که فرشی پشت‌بام انداخته بودند و به مجرّد رسیدن از حرم مطهّر، دراز می‌کشیدم. یک روز از حرم برگشته و دراز کشیده بودم. ✨ ناگاه دیدم سیّدی، که به مرحوم سیّد مهدی قزوینی حلّی در ایّام کهولتش شباهت داشت، بدون آن‌که کسی را خبر دهد روی بام آمد. تعجّب کردم و خواستم به احترام ایشان برخاسته و زنها را خبر کنم که بالا نیایند. با دست اشاره کرد که ساکن و ساکت باش و دستش را بر پیشانی من مالید و فرمود: 🔸 حالت چطور است؟ ▫️ بعد فرمود: 🔸 بر تو باد به مواظبت بر قرائت قرآن. ❇️ فورا احساس کردم مرضم رفع شد و آن سیّد هم غایب گردید. (۱) 📚 برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۳۶ 🏷 ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔷پای سؤال جوان‌ها 🔺 💠در این روزها [در کاظمین] در مسجد هاشمی نماز می‌خواند و به منبر می‌رفت. بسیاری از اوقات منبرش مجال پاسخ به سؤالات جوانانی بود که پای حرف‌هایش می‌نشستند. انگار کلاس درسی بود که اغلب با پرسش‌وپاسخ می‌گذشت. 🔸در یکی از شب‌ها درباره شراب می‌گفت. جوانی اجازه خواست. خودش را دانشجوی سال دوم داروسازی معرفی کرد و درباره تفاوت اتانول و متانول گفت و ارتباط آنها را با شراب توضیح داد. محمدباقر از او، که چنین اطلاعاتی را در اختیارشان قرار داد، با عنوان استادِ فاضل تشکر کرد. 🔷رفتارهای او روزبه‌روز جوانان و طلبه‌های بیشتری را به این مسجد می‌کشاند. هرکدامشان قصه‌ای داشتند؛ جوانانی که سؤال‌هاشان از دغدغه‌ای خبر می‌داد که محمدباقر عمرش را برای آن می‌گذاشت: «چه کنیم امت اسلام آگاه شوند؟» این سؤال‌ها حتی در زمان خستگی او را به وجد می‌آوردند و زمان را از کفش می‌ربودند. کتاب نا، ص۱۱۱