eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
9.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅خشتي از طلا و خشتي از نقره ✍رسول خدا (ص) فرمودند: وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟ 💥جواب دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم. 📚بحار جلد ۷۳ صفحه صفحه ۲۴۶ 📚بحار جلد ۱۸ صفحه ۲۹۲ 📚بحار جلد ۹۳ صفحه ۸۳ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 منصوب به ائمه اطهار(علیه السلام)و نتایج آن!!! 🔹استاد رائفی پور ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
زندگی کوزه آبی خنک و رنگین است آب این کوزه گهی تلخ ،گهی شور و گهی شیرین است زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است. ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🔥 جای چه کسانی است؟ ✨الَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُون✨َ همانها که ( مردم را ) از راه خدا باز می دارند و راه حق را کج و معوج نشان می دهند و به سرای آخرت کافـرند! 📚 سوره هود ـ آیه١٩ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 درمیان ازدحام زندگی در امتداد عبور لحظه ها.... و در رفت و آمد قدمهای بی تفاوت شهر، انگار... آوار میشود بر دلم... اضطراب نبودنت! 😔 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
‍ ⭕️ 🔰🔰 ⁉️ 🔅حكمت الهی اقتضا نموده است كه وقت ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نزد مردم مجهول و مكتوم بماند. احادیث بسیاری نیز از سوی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده است که هر پیشگویی را از زمان ظهور نفی می‌ نماید. ✅در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «كسانی كه وقت ظهور را معین می ‌نمایند، دروغ می‌ گویند».(1) 🔺 امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: « تعیین كنندگان وقت دروغ گفتند. ما در آنچه گذشت، وقتی معین نكردیم و در آنچه می‌آید نیز وقت معین نمی‌نماییم».(2) 🔸بنابراین مشخص كردن سال ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف امری محال است؛ زیرا احادیثی كه علائم حتمی ظهور را متذكر می ‌شوند، ظهور آن علائم را به ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در همان سال نزدیك می ‌دانند. 🔷همواره در طول تاریخ مردم آرزو كرده و می ‌كنند كه ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را دریابند و اگر هنگام ظهور مشخص و معین می ‌بود، این انتظار وجود نداشت؛ بلكه آرزوها به یأس مبدل می‌ شد و میلیون ‌ها نفر از پاداش انتظار محروم می ‌ماندند. در حدیثی از امام صادق علیه السلام از پاداش انتظار چنین سخن به میان آمده است: « هر كه بمیرد و منتظر این امر باشد، مانند كسی است كه همراه مهدی در خیمه آن حضرت باشد، نه ... بلكه مانند كسی است كه همراه رسول خدا با شمشیر پیكار می ‌كند».(3) ✅چون مهدی به در آید، به مسجدالحرام رود. رو به كعبه و پشت به مقام ابراهیم بایستد. دو ركعت نماز گزارد. آن گاه فریاد برآورد: "ای مردمان! منم یادگار امام و یادگار نوح و یادگار ابراهیم و یادگار اسماعیل. منم یادگار موسی و عیسی و محمد ... منم صاحب قرآن و زنده كننده سنت ⭕️امتحان و آزمایش دلیل دیگری است برای اینکه زمان ظهور مشخص نباشد؛ زیرا خداوند بندگان خویش را به انواع گوناگون امتحان می کند، از جمله در مسائل اعتقادی؛ پس كسانی كه به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و به آنچه كه حضرت از سوی پروردگار خویش درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آورده، ایمان آورده ‌اند؛ طولانی شدن غیبت و انتظار برای ظهور، در عقایدشان اثری نخواهد گذارد. امام موسی کاظم علیه السلام در این زمینه فرموده است: «این امتحانی است از سوی خدای عزوجل كه به وسیله آن مخلوقاتش را می ‌آزماید»(4) 🔰 خداوند بندگان خویش را به خاطر مصالحی چندی می ‌آزماید كه از آن جمله اتمام حجت بر بندگان است تا مردم را بر خدای متعال برهانی نباشد. از همین روست که امام صادق علیه السلام همگان را به خواندن این دعای شریف در زمان غیبت سفارش کرده اند: «خدایا، خود را به من بشناسان؛ تو خود را به من نشناسانی، من پیامبرت را نخواهم شناخت. پروردگارا، فرستاده خود را به من بشناسان؛ چنانچه تو پیامبرت را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا، حجت خود را به من بشناسان كه اگر تو حجت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد».(5) 📚پی نوشتها: ۱. اصول كافی ج1، ص ‭368‬. 2. غیبت شیخ طوسی، ص ‭262‬. 3. كمال الدین، ج2، ص ‭338‬. 4. اصول كافی، ج1، ص‭336‬. 5. اثبات الهداه، شیخ حرّ عاملی، ج7، ص31. ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_36 تکونهای شدید فاطمه باعث شد سهیل به سمتش برگرده، مستقیم توی چشمهاش ن
سهیل که در مقابل ضربات فاطمه ساکت ایستاده بود، ناگهان دست فاطمه رو که میومد تا مشت بعدی رو بزنه، محکم گرفت توی دستش و لحظه ای نگهش داشت، به چشمهای فاطمه نگاهی کرد و گفت: من زیر قولم نزدم... بعد هم دست هاش رو بوسید و ولشون کرد و بدون هیچ حرفی رفت توی پذیرایی. فاطمه که انگار تمام انرژیش تموم شده بود، دوباره روی صندلی نشست و اجازه داد قطرات اشکش کمی از سنگینی قلبش رو تخلیه کنند. سهیل توی پذیرایی شیدا و سها رو دید که غرق صحبتند، اخمی کرد و به سمت سها رفت و گفت میشه بری به فاطمه کمک کنی؟ سها که میدونست اوضاع کمی خرابه چشمی گفت و فورا رفت. سهیل هم با چشمایی که ازش خشم و نفرت میبارید رو به روی شیدا ایستاد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟ - هیچی عزیزم، اومدم تولد دخترت - تو غلط کردی، پاشو گمشو بیرون من اینجوری حرف نزن عزیزم -من با آدمی مثل تو هر جوری که دلم می خواد حرف میزنم ... بیرون. -اما ... -بیرووون صدای داد سهیل باعث شد لحظه ای سکوت در مهمونی حاکم بشه، بچه ها که از صدای داد مردونه سهیل ترسیده بودند، مضطرب به شیدا و سهیل نگاه میکردند، سها هم سرش رو از آشپزخونه بیرون آورده بود و نگران به صحنه نگاه میکرد، تنها فاطمه بود که هیچ علاقه ای نداشت اون صحنه رو ببینه، آروم سرش رو بین دستانش قرار داد و گوشهاش رو محکم گرفت، دلش نمیخواست هیچ صدایی رو بشنوه. شیدا که چشمهای خونی و خشمگین سهیل رو دید گفت: عاشق این جذبتم، باشه عزیزم، میرم، اما امشب منتظرتم، میدونی که اگه نیای میتونم چیکار کنم و اون وقت چقدر برات بد میشه. بعدم بلند شد و به سمت لباسهاش رفت و بعد از پوشیدنشون در خونه رو محکم بست و رفت. سهیل همچنان سرش پایین بود،سهیل یادش نرفته بود که مدتی که شیدا رو صیغه کرده بود، اون افریته تا می تونست از روابطشون پنهانی عکس و فیلم تهییه کرده بود و تهدیدش میکرد که با اون مدارک آبروشو همه جا میبره. ادامه دارد... ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 تنها شدم؛ چون ایمان ندارم به مهربانی تو! ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬👆 آیا برای امام زمان عج تا به حال هزینه کردی؟؟ 💭 #استاد_رائفی_پور 🎥 #کلیپ_مهدویت ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
⛔️ #فخـــر 📜 قال أمير المؤمنين ع مسكين ابن آدم مكتوم الأجل مكنون الحلل محفوظ العمل تؤلمه البقة وتقتله الشرقة وتنتنه العرقة مالابن آد والفخر أوله نطفة وآخره جيفة لايرزق نفسه و لايدفع حتفه ☀️امير المؤمنين على علیه السلام: 💢 اى بيچاره و درمانده آدمیزاده كه مرگش پوشيده و بيماريها و دردهايش نهان است. و كردارش در نامه عملش جمع و حفظ مى شود. 👈 پشه آزارش مى دهد 👈و از قطره يى آب كه در گلويش بگيرد، كشته مى شود 👈و عرق بدنش او رابوناك مى سازد. ⚠️ آدمى زاده را با #فخر چه كار است، آغازش #نطفه و پايانش #مردار است. نه مى تواند خود را روزى دهد و نه مى تواند مرگ خويش را از خود براند. 📙روضه الواعظین ج۲ ص۴۱۳
🌸 روزي حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) از پرسيدند : 🔸 ای ملعون چرا مانع از دادن می شوی؟ شيطان گفت: ای رسول خدا 🔸اگر اره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام كنند برايم راحت تر است از تحمل صدقه دادن اشخاص! 👈 حضرت فرمودند: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتي ؟ ⭕️شيطان جواب داد : در پنج خصلت است : 1- مال را زياد مي كند 2- مريضان را شفا مي دهد 3- بلاها را دفع مي كند 4- صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور مي كنند 5- بدون حساب وارد بهشت مي شوندو عذابي برايشان نيست. 🔸 رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) پس از شنيدن اين سخنان از شيطان به او فرمودند: خدا عذابت را زياد کند.. ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_36 تکونهای شدید فاطمه باعث شد سهیل به سمتش برگرده، مستقیم توی چشمهاش ن
سهیل که در مقابل ضربات فاطمه ساکت ایستاده بود، ناگهان دست فاطمه رو که میومد تا مشت بعدی رو بزنه، محکم گرفت توی دستش و لحظه ای نگهش داشت، به چشمهای فاطمه نگاهی کرد و گفت: من زیر قولم نزدم... بعد هم دست هاش رو بوسید و ولشون کرد و بدون هیچ حرفی رفت توی پذیرایی. فاطمه که انگار تمام انرژیش تموم شده بود، دوباره روی صندلی نشست و اجازه داد قطرات اشکش کمی از سنگینی قلبش رو تخلیه کنند. سهیل توی پذیرایی شیدا و سها رو دید که غرق صحبتند، اخمی کرد و به سمت سها رفت و گفت میشه بری به فاطمه کمک کنی؟ سها که میدونست اوضاع کمی خرابه چشمی گفت و فورا رفت. سهیل هم با چشمایی که ازش خشم و نفرت میبارید رو به روی شیدا ایستاد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟ - هیچی عزیزم، اومدم تولد دخترت - تو غلط کردی، پاشو گمشو بیرون من اینجوری حرف نزن عزیزم -من با آدمی مثل تو هر جوری که دلم می خواد حرف میزنم ... بیرون. -اما ... -بیرووون صدای داد سهیل باعث شد لحظه ای سکوت در مهمونی حاکم بشه، بچه ها که از صدای داد مردونه سهیل ترسیده بودند، مضطرب به شیدا و سهیل نگاه میکردند، سها هم سرش رو از آشپزخونه بیرون آورده بود و نگران به صحنه نگاه میکرد، تنها فاطمه بود که هیچ علاقه ای نداشت اون صحنه رو ببینه، آروم سرش رو بین دستانش قرار داد و گوشهاش رو محکم گرفت، دلش نمیخواست هیچ صدایی رو بشنوه. شیدا که چشمهای خونی و خشمگین سهیل رو دید گفت: عاشق این جذبتم، باشه عزیزم، میرم، اما امشب منتظرتم، میدونی که اگه نیای میتونم چیکار کنم و اون وقت چقدر برات بد میشه. بعدم بلند شد و به سمت لباسهاش رفت و بعد از پوشیدنشون در خونه رو محکم بست و رفت. سهیل همچنان سرش پایین بود،سهیل یادش نرفته بود که مدتی که شیدا رو صیغه کرده بود، اون افریته تا می تونست از روابطشون پنهانی عکس و فیلم تهییه کرده بود و تهدیدش میکرد که با اون مدارک آبروشو همه جا میبره. ادامه دارد... ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯