⁉️منظور از « دابّه الارض»
در آیات قرآن چیست؟
✅ بخش اول ✅
🔸«دابّه» به معنى «جنبنده» و «ارض» به معنى «زمین» است، و بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، «دابّه» تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمى شود، بلکه مفهوم وسیعى دارد که انسان ها را نیز در بر مى گیرد.چنان که در آیه6 سوره«هود» مى خوانیم:
«وَ ما مِنْ دَابَّه فِی الاَرْضِ اِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»؛
(هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خدااست).
🔸در روایات اسلامى و سخنان مفسرین، بحث هاى زیادى در این زمینه دیده مى شود که در یک جمع بندى مى توان آن را در دو تفسیرخلاصه کرد:
👈1 ـ گروهى آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادى از غیر جنس انسان با شکلى عجیب دانسته اند، و براى آن عجائبى نقل کرده اند که:
شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء است. این جنبنده، در آخر الزّمان ظاهر
مى شود، از کفر و ایمان سخن مى گوید، منافقین را رسوا مى سازد و بر آنها علامت مى نهد.
👈2 ـ جمعى دیگر به پیروى از روایات متعددى که در این زمینه وارد شده او را یک انسان مى دانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان متحرک و جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمین از منافقین و علامت گذارى آنها است.
🔸حتى از پاره اى از روایات استفاده
مى شود که:
عصاى موسى(علیه السلام) و خاتم سلیمان(علیه السلام) با او است،
و مى دانیم:
عصاى موسى(علیه السلام)، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان(علیه السلام)، رمز حکومت و سلطه الهى است، و به این ترتیب، او یک انسان قدرتمند و افشاگر است!
🔸در حدیثى از «حذیفه» از پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) در توصیف «دابّه الارض» چنین آمده است:
«لا یُدْرِکُها طالِبٌ وَ لا یَفُوتُها هارِبٌ فَتَسِمُ الْمُوْمِنَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ، وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عزیْنَیْهِ مُوْمِنٌ وَ تَسِمُ الْکافِرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ تَکْتُبُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ کافِرٌ، وَ مَعَها عَصا مُوسى وَ خاتَمُ سُلَیْمانَ»؛
(او به قدرى نیرومند است که هیچ کس به او نمى رسد و کسى از دست او نمى تواند فرار کند، در پیشانى مومن علامت مى گذارد و مى نویسد: «مومن» و در پیشانى کافر علامت مى گذارد و
مى نویسد: کافر! با او عصاى موسى و انگشتر سلیمان است). (1)
پی نوشت:
(1). «مجمع البیان»، جلد ٧، صفحه ٢٣۴،
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_69 -ما با خانواده آقای نادی روابط خانوادگی داشتیم، اصلا خود ایشون اینج
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_70
ببین خانم محترم، اینجا من رئیسم، مطمئن باشید که از اطلاعاتی که به من میدید سو استفاده ای نمیشه، در ضمن
شما می تونید همکاری نکنید و در اون صورت دیگه بین ما ارتباطی نخواهد بود و یا همکاری کنید و از مزایاش هم
بهره ببرید، در هر صورت انتخاب با خودتونه
مرضیه با خودش فکر کرد، یک ماه بیشتر نیست که این خانم رئیس شده، چطور جرات میکنه کارمندا رو اینجوری
تهدید یا تطمیع کنه؟!!! این دیگه چه موجود ناشناخته ایه!!! پس بگو اون همه ترفیع شغلی ای که به من داد برای چی
بود!!! میخواست ازم سو استفاده کنه، ما رو بگو که فکر میکردیم چه آدم خوبی گیرمون اومده...
-خب خانم احمدی؟ فکراتونو کردید؟
-شما چه اطلاعاتی میخواید؟
-همه چیز، من میدونم شما با دختر خالتون صمیمی بودید، بنابراین تمام اطلاعات شخصی و خصوصی ایشون رو
- ... متاسفم. فکر نمی کنم اجازه داشته باشم مسائل شخصی دیگران رو برای شما بازگو کنم.
-بسیار خوب، به هر حال من بهتون وقت میدم، میتونید بیشتر فکر کنید...
وقتی مرضیه از اتاق اومد بیرون احساس میکرد تازه می تونه نفس بکشه، از رفتار این رئیس تازه وارد تعجب کرده
بود، دوباره نگاهی به در بسته اتاق فدایی زاده انداخت و خیلی آروم زیر لب گفت: دیوانه.
شیدا با رفتن خانم احمدی که دختر خاله فاطمه میشد به پشتی میزش تکیه زد و به پرونده زیر دستش نگاهی کرد،
پرونده یکی از بزرگترین پروژه های ساختمونی ای بود که شرکتشون بر عهده گرفته بود، با هماهنگی هایی که با
مدیر عامل کرده بود تونسته بود رضایتشون رو جلب کنه و ساخت این پارک تفریحی تجاری رو به سهیل بسپاره، اما هنوز چیزی به خودش نگفته بود، گوشی تلفن رو برداشت و گفت:
-لطفا به آقای شمسایی بگید بیان توی اتاق من
-چشم خانوم
وقتی گوشی رو گذاشت یاد روزی افتاد که سهیل بدون در زدن وارد اتاقش شد و روبه روش ایستاد وگفت: خوب
گوشاتونو باز کنید خانم فدایی زاده، شما نه توی قلب من، نه توی زندگی من هیچ جایی ندارید و نخواهید داشت. بعد
هم از اتاق رفته بود بیرون.
از اون روز به بعد سهیل رو حتی یک بار هم ندیده بود، تصمیم نداشت حالا که عصبانیه خیلی اذیتش کنه، منتظر بود
آروم تر بشه ودوباره تلاشش رو شروع کنه. این پروژه یکی از بزرگترین لطفهایی بود که می تونست به سهیل بکنه.
صدای تقه در اومد:
ادامه دارد...
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
✨﷽✨
✅محبت به فقرا و مساکین
✍یکی از مسائل بسیار مهم در سبک زندگی مهدوی ، محبت و رسیدگی به فقرا و مساکین می باشد. به طوری که در روایات بیان شده که خوشحال کردن آنها، خوشحالی خدا را به دنبال دارد و ناراحت کردن ایشان ، غضب الهی را در پی دارد .
رسول مهربانی ها فرمود: «از اسباب نزدیک شدن به خدا ، محبت به مسکینان و نزدیک شدن به ایشان است .»
📚جامع الاخبار، ص۱۸۳
در روایتی دیگر، ایشان می فرماید: «برای هر چیزی، راهکاری وجود دارد و راهکار رسیدن به شادمانی و سرور در آخرت، چهار خصلت است: دست کشیدن بر سر یتیم، توجه به حال بیوه زنان، کوشش برای تامین نیازهای مؤمنان و رسیدگی به حال فقرا و مساکین»
📚کتاب الفضائل، ص۱۵۲
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
⁉️چگونه ممکن است حوادث روزگار باعث تغيير چهره و شکسته شدن صورت و ناتوانی جسمي حضرت مهدی (عج) نمیشود و مثل يک مرد 40 ساله ظهور میکنند؟
🔷در پاسخ بايد گفت: به نظر مي آيد علت اصلي، خواست و قدرت الهی است. بدين معنا که خداوند از طريق اعجاز و خرق عادت، حالت جواني را در وجود حضرت مهدی (عج) قرار داده است. براي اين مطلب از قرآن مي توان نمونه آورد.
🔶خداوند در قرآن کريم در سوره بقره آيه 259 داستان بزرگ مردي از بني اسرائيل(گويا عزیر پیامبر بوده است) را ذکر مي کند که بر روستايي عبور مي کرد در حالي که ويران شده و مردمان آن مرده بودند و استخوانهايشان در معابر در حال پوسيده شدن بود. او گفت: خداوند چگونه اينها را زنده مي کند؟
خداوند صد سال او را مي راند و جان حيوان(الاغ) او را نيز گرفت ولي طعام او را به حال خود سالم باقي نگه داشت.
پس از صد سال که دوباره او را زنده کرد به او يادآور شد از بين رفتن و حيات دوباره خود و حيوانش را و سالم نگاه داشتن طعامش را."فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ"
يک غذا حدودا يک هفته سالم مي ماند. صد سال، 5200 هفته است پس خدا 5200 برابر عمر غذا، آن را سالم و به صورت عادي نگه داشته است. او مي تواند امام را نيز به حالت يک جوان حفظ کند.
البته از لحاظ طبيعي نيز ممکن است، يک فرد بتواند طراوت و جوانی خود را حفظ کند اگر بر رموز علمي آگاهي داشته باشد و علم نيز اين امر را ممکن پذير بداند بر اين فرض، امام چون علم کامل دارد مي تواند از قواعد علمي نيز مدد بگيرد
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
#هم_عهدیم
🔸با نیکوکاری یک #لبخند بساز😊
🔷طرح #جمع_آوری_کمک جهت #ساخت_خانه برای نیازمندی در منطقه محروم سیستان🌺
سلام علیکم🌹
✔️با کمک گروه جهادی #حضرت_رقیه سلام الله قصد داریم یک باب #خانه برای یک خانواده نیازمندی در منطقه محروم #سیستان بسازیم.👌
‼️ دوستان مراحل #ساخت_خانه تا یک قسمتی پیش رفته و مدتی هست که این روند نیمه کاره مونده.🙏🌹
✅لطفاً در این طرح هم #مشارکت_کنید🙏
شماره کارت جهت واریز کمک ها 👇
6037_9975_6039_7946
به نام مهدی صادقی(مسئول طرح)🌹
✅لطفاً پس از واریز کمک به شماره تلفن یا آیدی زیر اطلاع دهید👇👇
تلفن:09033530107
آیدی : @mahdisadgi4
‼️ گزارشات در همین کانال اعلام خواهد شد.🌹
خدا خیرتون بده🙏
اجرکم عندالله🌺
🌷ما رو در #نشر این پست یاری کنید🙏
#نشر_دهید
✅به کانال #نیکوکاری بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1966014474Cffd9d8e440
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#هم_عهدیم 🔸با نیکوکاری یک #لبخند بساز😊 🔷طرح #جمع_آوری_کمک جهت #ساخت_خانه برای نیازمندی در منطقه مح
‼️دوستان عزیزی که میخوان واسه ساخت خانه کمک کنن🍃
اینجا کاملا مورد اعتماد و تایید شده هست👌
میتونید کمک هاتون رو برای ساخت خانه واریز کنید❤️
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رنگ محبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رنگ محبت خداست
#استاد_میرشفیعی
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
✅آیت الله دستغیب (رحمه الله ) :
🔹 ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
🔸ﺍﮔﺮ ﻣﺮﮔﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﺆﻣﻨﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
👈ﺳﺨﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام ﻣﺤﮏ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ.
✅ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
✨«ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﮑﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ.»✨
✅ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺛﻮﺍﺏ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ
📚 اصول کافی، ج 2، ص 232، ح 6.
📚 قلب قرآن، آیت الله دستغیب، ص 4
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 #تکبر شیطان را زمین زد با 6000 سال عبادت!
⚠️تکبر و غرور خیلی ها را به زمین خواهد زد در آخرالزمان مواظب باشیم!
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
هدایت شده از فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
✨﷽✨
✅نجات شهيد ثانى توسّط امام زمان
✍شهيد ثانى به همراه كاروانى در حال سفر بود. در بين راه به جايى به نام رمله رسيدند. شهيد خواست به مسجدى كه معروف است به جامع ابيض برود، بخاطر زيارت كردن انبيايى كه در آنجا مدفون هستند. پس ديد كه در، قفل است ودر مسجد هيچ كسى نيست.
پس دستش را بر روى قفل گذاشت و كشيد. به اعجاز الهى در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گرديد و بخاطر توجّه وى بسوى خداوند متعال، متوجّه حركت كاروان نشد و از قافله جا ماند. پس متوجّه شد كه كاروان رفته وهيچ كسى از آنها نمانده است. نمى دانست چه كار بايد بكند و در مورد رسيدن به آنها فكر میكرد، با توجّه به اينكه وسايل او نيز بار شتر بوده و همراه كاروان رفته است، بنابراين شروع كرد پياده به دنبال كاروان راه رفتن تا اينكه از پياده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسيد و از دور هم آنها را نديد.
وقتى در آن وضعيّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردى را ديد كه به طرف او مى آمد، وآن مرد بر سوار استرى بود. وقتى آن سوار به او رسيد گفت: پُشت سر من سوار شو. پس شهيد ثانى را پشت خود سوار كرد و مثل برق در مدّت كوتاهى او را به كاروان رساند و او را از استر پياده كرد و فرمود: پيش دوستانت برو. و او وارد كاروان شد.
💥شهيد مى گويد: در جستجوى آن بودم كه در بين راه او را ببينم ولى اصلاً او را نديدم و قبل از آن هم نديده بودم.
📚 نجم الثّاقب باب۸، حکایت۶۵؛ ص۴۵۶
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢آیا #رجعت زمان ظهور
امام زمان (عج) اتفاق میفته یا بعد از آن؟