eitaa logo
🌏سیاست مهدوی🌎
1.3هزار دنبال‌کننده
101.5هزار عکس
80.4هزار ویدیو
554 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر این ویدئو را ببین حتما تا فردا کار تمامه ، پس پیشنهاد میکنم نبینین ... طرف ایستاده جلوی دوربین ، انگار داره "خندوانه" اجرا میکنه. چقدر بی روح . و چقدر مسخره و چقدر خواب آور حرف میزنه... خلاصه حرفش اینه : که بیایید کشور را به هم بریزیم. فکر کنم او از قصد اینگونه خواب آور و حوصله سر بر حرف میزنه تا ماموران حکومت و مدافعان امنیت بنشینن و ویدئو را ببینن و خوابشان ببره تا وطن فروش ها بتوانن از اینکه آنها خوابشان برده استفاده کنن و کار را تمام کنن.😂 اما یک سوال؟ اگر خود وطن فروش ها هم این ویدئو را دیدند چه؟ آن وقت آشوب خیابانی کنسل نمیشه؟ نمیدانم حتما برای این هم برنامه ای دارند و ما نمی دانیم... وطن فروش هم وطن فروش های قدیم ، این لا کردار های خواب اور خیلی زرنگ شده اند. خیلی ... خداوند این احمق ها را همین طور روی ریل اراجیف گویی و توهم روشن نگه داره، بلکه ببینیم و بخندیم و سرگرم باشیم... @moslem_rostamani
🌸حجاب دستور الهی
🔴 سوال مهم روزنامه رسالت از موسوی، هاشمی، خاتمی و روحانی/ ملت ایران از این جماعت یک سؤال دارند روزنامه رسالت نوشت: 🔹دولت‌های موسوی، هاشمی، خاتمی و روحانی با این تفکر که می شود با آمریکا مذاکره کرد و به نتیجه رسید، بارها مذاکره کردند اما نتیجه مذاکرات جز باج‌دهی به آمریکا هیچ محصولی نداشت. 🔹سؤال این است آیا شما در ایران نماینده حفظ مصالح و منافع مردم هستید یا این‌که صیانت از منافع آمریکا را در ایران نمایندگی می‌کنید؟ اگر ادعای نمایندگی حفاظت از منافع ملت ایران را دارید پس این حرف‌ها و اصرار به باج‌دهی به دشمن برای چیست؟ اگر نماینده صیانت از منافع آمریکا هستید پس نقاب از چهره بردارید تا مردم شما را بیشتر بشناسند.
محبت‌به‌ امام‌زمان عالی‌ترین نوعِ‌محبته‌پیشِ‌خدا مثلا هرروزدستتوبزاری‌رویِ‌سینت بگی: سـلامـ پناهِ‌‌قلـبم♥️✋🏻
2.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اغتشاشگران در بجنورد داخل قفل مغازه‌ها چسب ریخته‌اند تا مردم امروز نتوانند مغازه‌ها را باز کنند! ‌‌📡@news_fath
بدون شرح... @BisimchiMedia
🔴این تصویر را قاب کنید بالای سرتان در محل کار بگذارید تا فراموش نکنید میزی را که بر آن تکیه کرده اید به برکت جانفشانی مردان میدان است. ◾️مردانی که رفتند تا راه گم نشود، مردانی که رفتند تا معنی دیگری را از خدمت ارائه دهند . ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷مکتب حاج قاسم "استان کرمان"
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌اعتنایی کسبه به فراخوان ضدانقلاب 🔹در بازار اردبیل خبری از اعتصاب نبود. tn.ai/2817006 @TasnimNews
اعتصاب تنها در دو جامعه معنا دارد: ۱- جامعه ای با اکثریت کارمند دولتی(جامعه سوسیالیستی) ۲- جامعه ای با اکثریت کارگر کارخانه ای(جامعه سرمایه داری). اگر جامعه چنین اکثریت هایی را نداشته باشد، هرگز دچار اعتصاب فراگیر نمی شود. ایران اساسا یک جامعه خویش فرماست. یعنی صاحبان مشاغل،خود مردم هستند. این مردم مشاغلشان را تعطیل نمی کنند. چون دلیلی ندارد که خود با خود مبارزه کنند. لذاست که در جامعه ایرانی، تعطیلی های موضعی ممکن اما اعتصابات دوره ای ناممکن است. مگر در بدنه دولت یا در برخی کارخانه ها. به همین دلیل است که ضد انقلاب درصدد است با خوی وحشی گری برخی بازارها را تعطیل کند. ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکترحمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
اعتصاب تنها در دو جامعه معنا دارد: ۱- جامعه ای با اکثریت کارمند دولتی(جامعه سوسیالیستی) ۲- جامعه ای با اکثریت کارگر کارخانه ای(جامعه سرمایه داری). اگر جامعه چنین اکثریت هایی را نداشته باشد، هرگز دچار اعتصاب فراگیر نمی شود. ایران اساسا یک جامعه خویش فرماست. یعنی صاحبان مشاغل،خود مردم هستند. این مردم مشاغلشان را تعطیل نمی کنند. چون دلیلی ندارد که خود با خود مبارزه کنند. لذاست که در جامعه ایرانی، تعطیلی های موضعی ممکن اما اعتصابات دوره ای ناممکن است. مگر در بدنه دولت یا در برخی کارخانه ها. به همین دلیل است که ضد انقلاب درصدد است با خوی وحشی گری برخی بازارها را تعطیل کند. ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکترحمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
محمدرضا شاه تقویم قمری به شمسی رو تغییر داد اینا اگر حکومت بیفته دستشون، فصل ها رو قاطی پاتی میکنن😅😅😅
خاطره زیبایِ امر بمعروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم...