فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شمر زمانهات را بشناس"
شعار جالب بزرگترین هیات مردم بهبهان، دیشب قبل از شروع سینه زنی شب عاشورا
✅ کلیپ سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ ظهر عاشورا ⚫️
⚫️ روضهخوانی جانسوز آیت الله جوادی املی
✅کلیپ سیاسی
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴چرا فقط 72 نفر به کربلا آمدند؟
استاد رحیم پور ازغدی
✅ کانال نشر مردمی آثار استاد رحیم پور ازغدی👇
@Ostad_Rahimpour_Azghadi
✅کلیپ سیاسی
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴ماجرای دلدادگی زهیر در کربلا
استاد رحیم پور ازغدی
✅ کانال نشر مردمی آثار استاد رحیم پور ازغدی👇
@Ostad_Rahimpour_Azghadi
✅کلیپ سیاسی
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴عاشورایی شدن؛ بی بهانه یا با بهانه؟
استاد رحیم پور ازغدی
✅ کانال نشر مردمی آثار استاد رحیم پور ازغدی👇
@Ostad_Rahimpour_Azghadi
✅کلیپ سیاسی
هدایت شده از مفید برای غلامرضا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴شیعه فدای حسین(ع) یا حسین فدای شیعه؟
استاد رحیم پور ازغدی
✅ کانال نشر مردمی آثار استاد رحیم پور ازغدی👇
@Ostad_Rahimpour_Azghadi
✅کلیپ سیاسی
👤 استاد علی اکبر رائفی پور
🔸روضه امام حسین کلاس امام زمان شناسی است و به تو یاد می دهد چطور پای امام زمانت بایستی.
🔸چرا اینقدر حضرت عباس را دوست دارید؟ چون برادر امام حسین است؟ مگر برادرهای دیگرش نبودند؟ برای شهامتش؟ شهامت ایشان ویژه است اما اگر دقت کنید در روز عاشورا اصلا فرصت جنگ برای ایشان فراهم نشد و فقط رفت آب بیاورد. پس چرا انقدر ویژه شد؟
🔺چون او در برابر فرمان امام زمانش، سکوت مطلق و اطاعت محض است.
🙏 اللهم عجل لولیک الفرج 😭
✅کلیپ سیاسی
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ سخنان جنجالی حمید رسایی در مورد حکم بازداشت حسن عباسی
🔰 عباسی و عباسیها دهانشان باز است چون جیبشان بسته است/ دکتر عباسی از منتقدان آملی لاریجانی و علی لاریجانی بود، این حکم مربوط به دوره آملی لاریجانی است و از آقای رئیسی میخواهیم که پرونده ایشان را مورد بازبینی قرار دهند...
🔺کانال حمید رسایی🔻
@rasaes
✅کلیپ سیاسی
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ مرام ابوالفضل العباس
🔰 شاگرد مکتب عباس علیه السلام که باشی، پاسخ اماننامه یزیدیان زمان را اینگونه میدهی: من هیچ پاسخی به پیام ترامپ ندارم چون او را شایسته مبادله پیام نمیدانم.
پاسخ ابوالفضل العباس علیه السلام به امان نامه عبیدالله بن زیاد که توسط شمر (دایی فرزندان امالبنین) ارائه شد: خدا تو و اماننامهات را لعنت کند. ما در امان باشیم و پسر پیامبر امان نداشته باشد؟!
🔺کانال حمید رسایی🔻
@rasaee
✅کلیپ سیاسی
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ وَ عَلَي مَنْ سَاعَدَكَ وَ عَاوَنَكَ وَ وَاسَاكَ بِنَفْسِهِ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِي الذَّبِّ عَنْكَ
سلام بر تو اي ابا عبد الله الحسين، و بر آنان كه با تو همراهي كردند و ياري ات نمودند، و با جانشان با تو به مواسات برخاستند، و جانشان را در دفاع از تو بخشيدند،
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ وَ عَلَيْهِمْ وَ عَلَي رُوحِكَ وَ عَلَي أَرْوَاحِهِمْ وَ عَلَي تُرْبَتِكَ وَ عَلَي تُرْبَتِهِمْ
سلام بر تو اي مولايم و بر آنان، و بر روح تو و بر ارواحشان، و بر خاك تو و بر خاكشان،
اَللَّهُمَّ لَقِّهِمْ رَحْمَهً وَ رِضْوَاناً وَ رَوْحاً وَ رَيْحَاناً
خدايا رحمت و رضوان و راحت و ريحان به آنان عطا كن،
✅قرآن ودعا
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ
(قسمت۱۵)
#قسمت_پانزده
💥 گردباد شهوات
با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.
.
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردبادبه دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟
نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.
. با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. .
رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. .
گردباد اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.
.
هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!
لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم. .
ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...
.
وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد. .
به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.
نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟
. با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است.
با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.
گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ .
.
پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود.
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند...
✍ادامه دارد...
✅قرآن ودعا