eitaa logo
🖋سید محمد علی فتاحی🖋
116 دنبال‌کننده
20 عکس
3 ویدیو
5 فایل
به نام خدا نویسنده ی آینده، با قلمی برنده، در راه امام زمان.🖋🗡 داستان هایی برای فارغ شدن، و متن هایی برای درنگ✨ از دیدگاه نوجوان امروز بخوانید. سید.محمد.علی.فتاحی عضو تیم تحریریه نشریه نوفکران و مدرسه تخصصی نویسندگی لبیک. ارتباط: @smafattahi
مشاهده در ایتا
دانلود
📜خوش به حال عاشقان... :20 آه از این بیکاری غرق در فقر و نیاز بار ها گم گشته ام در کوهسار فتنه ها باز هم انگار هر واژه زبانم می بُرد آه از این دردی که هست خیس باروتم من و بی فکرِ پیش واژه ها سوزانده اند مغز های خسته را آه از افسار درون زور احساس و زمانی محدود آه از این اجبار و جهل روی شهرم گرد سستی ماه ها بنشسته است آه از این گردی که هست بین که اسرار درون را زخم این فریادِ لالی کشته است شعر نو دیرست که، در صف ناخوانده، کهنه از غم میشود من که بیزارم از این تصویر ها بینمان یخ کرده احساس و ببین سرد است باز آه از این سردی که هست آخر این پایان که جاری می شود بی خِرد ها غرق در خود می کند چون که این آغاز را، این شروع تازه را، بیخرد ها شکل پایان دیده اند خوش به حال عاشقان آن کسانی که ز جان، در راه ماندن می رهند «تا رهند از نفس خود دستی زنند» آن کسانی که نفهمیدیم حتی کیستند آه از آن مردی که نیست... امیدوارم لذت برده باشید😘 شادی روح حاج قاسم سلیمانی و شهدای مدافع حرم صلواتی هدیه کنید💚 S.M.A.F سید.محمد.علی.فتاحی https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
📜پشت در مردی نبود... به مناسبت شهادت مادرم حضرت صدیقه سلام الله علیها پشت در مردی نبود خاک، بر سر خاک کرد و آب هم شعله گریست مادرِ صبر چو از جا برخاست هر قدم کوه، نگاهش ذوالفقار و هیبتش نور. مثل شبنم، همچو گلبرگی، تمامش نور نور از راه رسید پشت در, بر سرِ دستان کسی آتش دوزخ خندید قاتل زهرا بود خاک، بر سر خاک کرد و آب هم شعله گریست هر قدم عرش زمین خورد و ببین دریا سوخت قدح و سقا سوخت درب جنت بود حیدر غرق غربت بود آه تیغ مرتضی خون می‌گریست درب هم آتش گرفت درب هم آتش گریست خاک، بر سر خاک کرد و آب هم شعله گریست آه ماه مصطفی آتش گرفت پشت در, رعنا زنی می‌سوخت عشق مرتضی می‌سوخت آه امید محمد، مادر زینب، ببین والا زنی می‌سوخت آه، از آه علی حتی دل آتش ببین می‌سوخت وای حق حیدر و هم همسر و هم محسنش می‌سوخت قاتل زهرا به سمت در قدم برداشت ست دختر خیرالبشر و همسر حیدر، هنوز از پا نیفتاده ست یک لگد آن بی حیا زد سایه‌ی شرم به روی در و دیوار حرم افتادست زان لگد عرش خدا، هم ستون آسمان‌ها بین زمین افتاده ست آه، از مسمار هم، خون می‌چکد مادر زمین افتاده است وان طناب جهل مردم گردن شیر خدا افتاده است غیرتِ الله، نفْسِ مصطفی از بهر اسلامِ محمد بر زمین افتاده است آه فردوس برین در غم ببین می‌سوخت، آتشِ سرگشته‌ی حیران دخیل چادر مادر شدست از غمش شهر مدینه می‌گریست خاک، بر سر خاک کرد و آب شعله گریست 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor S.M.A.F سید.محمد.علی.فتاحی https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
📜به نام نامی تو، جنگل ایستاده هنوز... به مناسبت شهادت ( میرزا کوچک خان جنگلی ) صدای چکمه های زور گویان، پرندگان را از شاخسار درختانم، فراری داد. ابر ها فریاد میزدند:« از اینجا بروید!» و بعد اشک ریزان، به برگ های صبورم دلداری میداندند. زمین سبز من، زیر چکمه هایشان بایر شده بود. زبانشان را نمیفهمیدم. پرچمم هایشان، رنگ غریبی داشت. گمانم همرنگ ظلم بود. زمانی جنگل سبز بودم، اما، با ورود آن نامرد ها، قطره قطره خزان میشدم. تبر ها بر تنه ی درختانم میزدند. آواز گنجشک ها ناله میکردند و لبخند گل ها را شیون. فرمانده ی آنها، که شمشیری بر کمر بسته بود و از آن تفنگ ها که کدخدا به همراه داشت، در دستانش گرفته بود، با اخمی بزرگ در صورتش، روی اسب میتاخت. فریادش، سنگ های روی زمین را خرد میکرد. سربازان دیگر به دنبالش می آمدند و با شمشیر هایشان، شاخه ها را می بریدند. انگار هر ضربه شان در قلبم فرو میرفت. با زبان باد، جیغ میکشیدم. دلتنگ میگفتم، درخت و سنگ و قناری، گل و گنجشک و مور هم، خدایی دارند. اما آن مرد بیگانه، سوار بر اسب، می تاخت و هر گامش، میان وجب به وجب خاکم، زبانه می کشید. ناگهان صدای تیری، گوشم را کر کرد. یکی از آن تفنگ داران، به زمین افتاد. ترسیده بودم. باران با دستی گرم، خون را از زمینم می شست. سربازان فریاد می کشیدند و پشت درخت ها پنهان می شدند. چند مرد مهربان، که آنها نیز تفنگ هایی، شبیه به تفنگ کدخدا داشتند، به سمت آن زورگو ها، شلیک می کردند. تیر یکی از آنها به تنه ی درختی خرد. من درد را تحمل میکردم. برای پیروزی باید هزینه داد. یکی از آن مرد های مهربان، که کلاه نمدی بر سر داشت و ریش هایش بلند بود، از زیر «چوقا»ی خودش، تفنگی را در آورد و شلیک کرد. فرمانده ی سوار بر اسب، دست به روی لباسش که سرخ شده بود، گذاشت و با فریادی از اسب زمین افتاد. از سمت آن مرد های مهربان، فریاد آمد:« الله اکبر! الله اکبر! زدیش میرزا یونس! زدیش!!!» فهمیدم نام آن کسی که ریش های بلند داشت و فرمانده ی ظالم ها را زد، میرزا یونس بود. کاش میتوانستم فریاد بزنم و از او تشکر کنم. حیف صدایم را نمی شنید. میرزا یونس و یارانش، دوباره تیر انداختند. مردان زورگو، به زمین می افتادند و می مردند. بعد از چند لحظه، از جنگل فرار کردند. نفس راحتی کشیدم. میرزا یونس، خندید و یکی از درختانم را نوازش کرد. او مرد مهربانی بود. همچون فرزندی که در آغوش مادرش باشد، به من عشق می‌ورزید. انگار مادرش را از ظلم رهایی داده باشد. هیچ وقت نام او را فراموش نمیکنم. تقدیم به همه ی سربازان وطن امیدوارم لذت برده باشید 😘 S.M.A.F سید.محمد.علی.فتاحی https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
با عرض سلام و تسلیت شهادت مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها مدح خوانی در هیئت لبیک تا ظهور
اندر پاچه خاری معلم ریاضی👇:
ای که بر دور تو خورشید و فلک گردان است چشمۀ فیضی و عالم ز تو در جریان است توبه کردم که دگر شرک نورزم اما عرق شرم من از توبۀ بی پایان است تا تو نوری، مگس خسته و بی‌بال منم چشم من کی طرف حاشیه‌پردازان است؟ مشکل هوش و حواس من بیمار تویی تا تو زخمی، دل من کی هدفش درمان است؟ جان من زیر قدم‌هات علی میرزایی تا که جان است مرا هم به ره جانان است❤️ تقدیم با عشق تولدتون هم مبارک
و نقد معلم ادبیات👇:
غزل خوبی است آفرین. تناسبات رو خوب رعایت کردی خصوصاً پاچه‌خاری را😂 اغراق گشتن خورشید به دور علی میرزایی (معلم ریاضی مون) تناسب چشمه و جریان و اغراق و حسن تعلیل بیت اول تناسب نور و مگس و حاشیه پردازی تناسب زخم و درمان و هوش و حواس کلا خوب بود آفرین ای پاچه‌خار 😆 پاچۀ ما هم بخار🤣
گر زندگی چهارپایه ی زیر قدوم ماست بر گردنم طنابی از امید میکشم https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار جملات نووجونا رو می شنویم در مورد این فرد پر رمز و راز دوست داشتنی زندگی هر شخصی ...... پدرم روزت مبارک 🌹❤️ روز پدر و مرد رو به تمامی ایرانیان عزیز تبریک و تهنیت عرض میکنیم .❤️ 🌱 🌱💠 ✍️نکته ای موردی هست با ادمین در ارتباط بزارید: @admin_nofekran کانال ایتا: @no_fekran پیج اینستاگرام: Nofekran.ir کانال شاد: @nojavaneh
📜بر مدار عشق... تا که انگشت خودت را در هوا چرخانده ای، بر مدار عشق خود دل های ما گردانده ای هر ستاره یک طرف از کهکشان افتاده است از برای اینکه نورت هر طرف تابانده ای در جمل تا از نیامت تیغ خود بیرون کشی هم شتر هم صاحبش هم لشکرش ترسانده ای رود و دریا و تمام نهر و اقیانوس ها جاری از اشکی که پای نخل ها بنشانده ای سمت ایوان نجف عرش خدا را دیدم ام جان دهم آن دم که من را از کنارت رانده ای دست ما جام تهی و حوض کوثر خمّ تو بر ضریحت خوشه ی انگور ها افشانده ای دشمن تو کور و کر باشد حسودانت به گور تا تو، هم مولایی و، هم رهبر و فرمانده ای مست، آن دم میشود فاتح که روی دست خود درب خیبر برده ای، نام خدا را خوانده ای تقدیم به پدر عالم مولا امیرالمؤمنین علیه السلام 💚 امیدوارم لذت برده باشید😘 S.M.A.F سید.محمد.علی.فتاحی https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
تکلیف نگارش.m4a
7.43M
📜گلهای شمعدانی... به بهانه ی روز آخر بهمن ماه عزیز تولید پادکست عجله ای در ساعت 6 صبح و ارسال برای دبیر نگارش😅 امیدورام لذت برده باشید 😘 سید محمد علی فتاحی S.M.A.F https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
موعود زمان... تقدیم به ساحت امام زمانم ای تو مقصود خدا از همه ی خلقت خویش ای تو موعود زمان بعد همه غفلت خویش ای تو معنی و تو مفهوم و تویی سرّ و تو راز ای تو عشق و همه ی عدل و تویی کل نیاز که چه توصیف کنم عشق تو را ای می ناب ز تو بیدار کنم کل جهان زین همه خواب و بداد عشق جوابی که قلم مست شد و و ز سرخی لبش مست همه هست شد و که ز انسانیت و بخشش و این جلوه ی جود خود ابلیس بیفتد همه دم فکر سجود و به اذن تو شود نار گلستان به خلیل جسم موسی به سلامت برسد ساحل نیل و بود نور همه شمس و کواکب و قمر از همان برق نگاهت که کند جمله اثر که تویی یوسف زهرا و علی هم پدرت وارث دین خدا تاج امامت به سرت من که تسلیم تو هستم به تو محتاج چو مور نام تو رونق دل های نژند است و نمور منتظر می‌شود این دل که بیایی روزی دل بگوید به خودش که تو میایی روزی رونق این دل تاریک و پر از کینه شوی تو سرانجام همان وعده ی دیرینه شوی تو ز دل رفتی و ما دل به گناه آلودیم هر چه از عشق تو دور است به آن افزودیم واعظ شهر چو از مسجد غفلت برگشت سرش از قبله ی گمراهی ملت برگشت دیدگانش همه حیرت شد و صوتش همه آه که چنین غرق به شب شد همه جا دور ز ماه باید از بهر نجات همه ملت برخاست انتخابات میان حق و باطل برپاست انتخابیست میان من و تو بین دو راه انتخابی که بود لازمه اش اوج نگاه نیتت عشق چو باشد و لبت نام خدا دل ترسیده ی خود گر بکنی رام خدا چشم خود گر ز فراقش بکنی غرق به اشک تا که از اثم تو تطهیر کنی خرقه به اشک قلمت جان شود و جوهره اش راز وجود انتخابات شود عرصه ی پرواز وجود https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد ایام... ویدئو آرشیو 7سال قبل 1395 دکلمه خوانی در محضر استاد حاج احمد آقای واعظی و سیدحجت بحرالعلومی دایی عزیزم شب ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها هیئت روضةالزهرا س شادی دل حضرت رقیه سلام الله علیها صلواتی هدیه کنید https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
🤲پروردگار عشق... ای محبوب! ای روشنای قلوب! ای پروردگار عشق و ای عطا کننده ی رزق! بی شک برای دانه های امید، که میان خاک بی حاصل دلم گمشده اند، تو حیاتی. پشیمانم که میان قهقه های نفسم، صدای بیداری را نشنیدم و کر شدم. در رختخواب غفلت به خواب و رفتم صبح را ندیده ام. پروردگارا، قدرتم ده، تا لباس کهنه و چرکین دلم را نو کنم! پرورگارا، میدانم که تنها نو روز حقیقی، روز ظهور است! قدرتم ده، که آن نو روز را درک کنم! وان سحر که میرسد، پنجره های دلم را باز کن، تا خانه ی قلبم را میزبان قدم های زندگی کنم. پروردگارا، مرا بهر معشوق حقیقی عاشق و بی قرار کن! و در آن بهار حقیقی، این خاک بی ثمر را تو لاله زار کن! نفْس ما را سلامت بدار و بر تصمیم ما استقامت ببار! ما را بهر خودت بخواه و بخوان! چرا که تنها تو را میخوانیم! S.M.A.F عیدتون مبارک!🎉 بهترین ها پیش روتون🌺
نخل ها غم نامه ای بر غربتت از این محن میساختند قطره های اشک ایتام از برای او کفن میساختند😢 ابن ملجم بهر تیغش زهر حیدر کش نداشت تیغ را با زهر هجر همسر و دردی کهن میساختند🖤 🖋سید محمد علی فتاحی معصوم S.M.A.F https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸 هیئت لبیک تا ظهور 🇮🇷 به مناسبت روز جهانی قدس: "ویژه برنامه‌: کربلای غزه" 📌 کاری از نوجوانان کارگروه بین‌الملل واحد هنر‌و‌رسانه لبیک به مناسبت روز جهانی قدس 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
🖊یار بی ریا... صد ها نِداست پشت سرت یار بی ریا اما تو رفته ای به منادا رسیده ای ما غرق روز های گذشته درون جهل اما تو رفته ای و به فردا رسیده ای پستیم و کوچکیم و لیاقت نداشتیم اما تو رفته ای به بلندا رسیده ای 🖤 سید محمد علی فتاحی https://eitaa.com/joinchat/1143996869C93559f2610
🖤بسم رب شهدا🖤
من سید محمد علی فتاحی در پادکست «روایت فتاحی» وظیفه ی خودم رو آشنایی بیشتر شما عزیزان با تفکر شهید آوینی (ره) و بازخوانی کتاب های این شهید بزرگوار دانستم. انشاءالله که توفیق شود مدت زیادی را با هم در کنار شهید آوینی (ره) بگذرانیم. منتظر «اپیزود صفر» در 24 ساعت آینده باشید🎙 https://eitaa.com/fattahyavintp
هدایت شده از 🚩 روایت فتاحی 🎙
این بازتاب نور است در چشم پیر مغان چشمان خسته ای که مرهم بود بر فغان تنها نه در چشم او، در خون او فلسطین آن مرد خواهد آورد فتحی بزرگ ارمغان S.M.A.F