eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
980 دنبال‌کننده
134 عکس
28 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
به عبارت دیگر شعر، شرایط درک مخاطب، رضایت و نهایتا اشباع او را نیز درنظر گرفته است؟ در برخی موارد، بعیدست اقتضای حال مخاطب و شاعر یکی باشد؛ راز تفاوت تصور و برداشت مخاطب از کلام شاعر، در اکثر موارد در همین امر نهفته است. واقعیت این است که برخی از شاعران –با وجود سابقه شعری ممتد و طولانی- در قبال مخاطب و نیز موضوع(سوژه) نمی توانند اقتضائات و شرایط مخاطب را به درستی در نظر بگیرند؛ و گاه باید خود به شعر الصاق شوند(!) تا ابهامات موجود درباره شعرشان را پاسخ دهند!
بهترست در خصوص بلاغت، پای مکتب حافظ زانو بزنیم: حافظ می داند نقد علمای نااهل در نگاه مردم، مذموم است و عواقبی به همراه دارد؛ بنابراین وقتی قرارست به آنان متلک بگوید، تدابیری می اندیشد: ابتدا -به قول معروف- یک سوزن به خودش می زند: نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است! و ضمنا دوپهلو متلک می گوید: «ملالت علما» موهم دو پیام و مضمون است: علما ملامت می شوند؟ یا علما ملامت می کنند؟
و گاه در ظاهر کلام فخیم و قانع کننده(عالی مقام )، به فرد جاهل عالم‌نما نیش می زند! راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین رتبه نیست زاهد عالی مقام را! و: دوش ازین قصه نخفتم که فقیهی می گفت: حافظ ار مست بود جای شکایت باشد براستی حافظ از کدام وجه کلام ناراحت است؟ هنر ایهام این است که راه فرار را پیش روی شاعر باز می گذارد!
وقتی مردم از اثر طنز، برداشتی جدا از «المعنا فی بطن شاعر » دارند، به احتمال قریب به یقین،آن اثر، طنز موفقی نیست؛ به بیان دیگر با شیوه بلاغی مردم فاصله دارد؛ و اقتضای حال مخاطب یا موضوع درآن رعایت نشده است؛ و اثر، احتمالا «محل مظان» و «کژتابی مفهومی» است...
رعایت اقتضای موضوع نیز کار ساده ای نیست؛ کسی می تواند با تابوهای فرهنگی اجتماعی، دست به گریبان شود که «کاربلد» باشد! مثلاً موضوع «معاد» شوخی برداری نیست اما حافظ با زبان رندانه اش با این موضوع نیز، ور می رود! برای اتهام زنی به ریاکاران، خودش را قربانی می کند «گر مسلمانی ازین است که حافظ دارد...» و برای پرهیز از اتهام، به فرافکنی روی می آرد: « این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می کفت بر در میکده ای با دف و نی ترسایی: گر مسلمانی ازین است که حافظ دارد... وای اگر در پس امروز بود فردایی!» و جالب این که خودش هم موضع موافق می گیرد: «این حدیثم چه خوش آمد...!» اما حرف اصلی را از زبان ترسا می گوید تا قبح کار، بیشتر نشان داده شود.
طنز ، ذاتاً سه رکن مهم دارد: خنده آفرینی(که رویه کار است)، اغراق(که حکم چاشنی و مکمل دارد) تناقض(که پایه اساسی واکنش و اعتراض است) و چند شرط مهم: رعایت اخلاق و ادب نگرش متعالی اصلاح گرایانه بیان هنری(فصاحت و بلاغت) در نوع نگرش است که میان طنز و غیر آن( هجو، هزل، فکاهی و مهمل گویی)می توان تفاوت قایل شد. و شعر شاعر است که مشخص می کند نگرش او شخصی است یا اجتماعی؟ فردی است یا جهانی؟
طنز، حتماً در درون خود «جهان بینی» و «واکنش عاطفی» شاعر را جار می کشد؛ مثل عطر گل که در باطن گل مخفی است و مخفی نمی ماند! در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل هر که دارد میل دیدن، در سخن بیند مرا یا: هرکه خواهد دیدنم، گو در سخن بیند مرا تاویلش همان واکنش های عاطفی و نگرش شاعرست که غیرقابل انکارست. هرچند شاعر بیانیه بنویسد که من منظورم این نبود! آن است! انکار مضامین شعر یا توجیه آن، خود منشأا طنزآفرینی دیگران می شود!
مواجهه شاعر با یک موضوع اجتماعی وقتی می‌تواند اثر او را به طنز تبدیل کند که: اولاً، تناقض آشکار در رفتار مردم جامعه ببیند؛ ثانیاً، با نگاهی فکورانه و متعالی با آن مواجه شود؛ ثالثاً، در نحوه بیان، وسواس شاعرانه داشته باشد؛ رابعاً، سلیقه و سطح درک دو نوع مخاطب عام وخاص را در نظر بگیرد و برای اقناع دوگروه، اقتضائات لازم را بسنجد.
غفلت از کشف تناقض، شعر را به سمت فکاهی و مهملات سوق می دهد؛ از سوی دیگر، روح طنز وقتی بر شعر حاکم می شود که نگاهی فکورانه و متعالی شاعر بر شعر حاکم باشد. اگر نگاه شاعر به دنبال عیب جویی در فرد یا قشر خاص باشد، احتمالاً اثر او به سمت «هجوگویی» سوق داده خواهد شد؛ بخصوص اگر شاعر از آن فرد یا قشر اجتماعی، عقده ای نیز به دل داشته باشد! معمولاً هجوها برگرفته از یک نگاه سخیف کم ارزش است و از جایی آغاز می شود که نگاه متعالی، سهمی در شعر نیافته باشد.
امروزه می بینیم برخی از شاعران حاضرند با هنجارشکنی و هنجارگریزی (و نه هنجار آفرینی) از خط قرمزها و مرزهای اخلاقی-اجتماعی - فرهنگی عبور کرده، کاری کنند تا به هر ترتیب دیده شوند! ولو به این قیمت که آرامش جامعه را به هم بریزند، متهم شوند و حتی زندان بروند! خلاصه کلام این که، میل دیده شدن به هر شکل(به جای نگاه اصلاح گرایانه اجتماعی)، خنداندن به هر قیمت و عقده گشایی شخصی در کنار عدم توجه به شیوه بلاغی، موریانه هایی است که اساس و پایه شعر طنز امروز را دارد می جود.
گفتنی است، همه ما ممکن است به یکی از اقشار اجتماعی اعتراض داشته باشیم؛ ولی وقتی شرایط را می سنجیم، می بینیم نگفتنش یا درست گفتنش، بهتر از به هرترتیب گفتن است! بزرگان گفته اند: نشخوارکردن در سخن را یاد بگیرید و به کار بندید؛ براستی دلیل کم کاری شاعران برجسته، جز این است می نویسند و می سرایند و قبل از انتشار، به عواقب آن می اندیشند...
حرف آخر را را اول بحث زدم! مهم نیست شاعران در طنزهایشان چه گفته و چه خواسته اند بگویند!... برداشت «مخاطب» مهم است! وقتی دو قشر عموم و خواص (اهل شعر) در برابر شعر طنزی موضع می گیرند، به مفهوم فاصله میان شاعر و مخاطب است؛ باید عیب آن را در «بلاغت کلام» و نیز نوع نگاه آن(متعالی یا سخیف) باید دید؛ طنز شده یا هجو؟ سالم است یا کژتابانه؟ برداشت مردم، به ما ارزش و ضرورت توجه به «نگاه متعالی» و نیز «شیوه بلاغی» را هشدار می دهد و می آموزد... بیاموزیم. @smahdihoseinir