5. کاربرد وزن کوتاه، نشاط انگیز
وزن کوتاه و سه رکنی «مفتعلن مفتعلن فاعلن»
از نظر موسیقایی، طراوت و جذابیت خاصی دارد
و شاید در آن دوران، نوع انتخاب وزن
غافلگیرانه بوده و جذابیت خاصی داشته است.
گفتنی است،
شاعر از ظرفیت های حماسی،
نشاط انگیزی،
ایجاز(خلاصه گویی) این وزن،
به درستی و به خوبی استفاده کرده است.
@smahdihoseinir
همه می دانیم که ،
وقتی شاعر در مصراعی سه رکنی
(مثلاً: مفتعلن مفتعلن فاعلن)
مطلبی را ارائه کند،
لازم است به جای اطناب
(زیاده گویی، پرگویی و پرورش کلام)
به ایجاز
( خلاصه گویی، بیان تلگرافی ، مختصر و مفید، با محوریت تداعی)
روی آورد.
هنر مرحوم ریاضی این است که
با وجود آن که مخاطب شعرش عموم مردمند
و به پرورش کلام و اطناب نیازست،
با محوریت «ایجاز»، مضامین را به صورت تمام و کمال ارائه کرده است.
@smahdihoseinir
6. بیان سهل ممتنع
(غیر مستقیم و شاعرانه)
اگر مخاطب با ابیات این شعر،
ارتباط مفهومی و حسی برقرار می کند،
به راحتی ابیات را میفهمد
و از آن لذت می برد،
به جهت بیان شاعرانه شعرست.
@smahdihoseinir
به جهت پرهیز از اطاله کلام، صرفاً به دو نکته اشاره می شود:
الف)بیان شاعرانه با محوریت حسن تعلیل:
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلی دگر
سوم این ماه چونور امید
شعشعه صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست
شد به هم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت، قدمی پشت سر
وقت شهادت، قدمی پیشتر!
به دلیل شاعرانه ای که شاعر برای اثبات ادب حضرت ابوالفضایل آورده است، دقت کنید!
@smahdihoseinir
ب) روایت شاعرانه
همین جنبه روایت گری
(وصف با بیان جزئیات)
باعث می شود که شاعر،
زبان صمیمی و روان و عموم فهم را برگزیند:
چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که تو دانی کشید
از عقب خیمه صدر جهان
شاه فلک جاه ملک آشیان
شمر بآواز ترا زد صدا
گفت کجائید بنو اختنا
تا برهانند زهنگامه ات
داد نشان خط امان نامه ات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیفتاد بر اعضای تو...
@smahdihoseinir
شاید تنها نکته ای که می توان بر این شعر خرده گرفت،
غفلت از شیوه بلاغی در مصراع اول بیت است:
تا برهانند زهنگامه ات
داد نشان خط امان نامه ات
نکته یکم:
جهش ضمیر وکاربرد آن
به شکلی که با زبان شاعر و شیوه بلاغی او در این شعر
(بیان سهل ممتنع)
سازگاری ندارد.
نکته دوم
مضمون«رهاندن» درمصراع
«تا برهانند زهنگامه ات»
انتخاب درست و شایسته ای برای این بیت نیست.
امیدست،
بتوانیم به عنوان شکر نعمت،
از میراث های ماندگار در ادب ولایی،
به عنوان الگوهای پیشرفت و تعالی در شعر
بیش از همیشه بهره ببریم.
@smahdihoseinir
✅ خوانش غزلیات پندمحور حافظ
اخیراً این توفیق را یافتهام
که برخی غزلیات پندمحور حافظ را با زبانی ساده و بیانی مختصر،
بازخوانی کنم.
اگر عزم سروران و دوستانم
در مجمع نغمه سرایان آل محمد
و بنیاد دعبل خزایی نبود،
نه همتی برای این کار بزرگ داشتم
و نه جرات آن را!
امیدوارم که این کار
دریچهای روشن از دنیای شاعرانه و سراپا معنویت حافظ را
به روی مشتاقان بگشاید.
👈 لینک دریافت فایل ها:
✅ مجمع دعبل خزاعی قم
@deabelkhozaei_qom
✅ مجمع نغمه سرایان آل محمد قم
(کانال تلگرام)
@naghmesarayan
# در مکتب حقایق پیش ادیب عشق...
#یادی_از_مرحوم_اکبرزاده
حق بزرگی که مرحوم اکبرزاده بر گردن من دارد
باعث شده، همواره به یاد ایشان باشم.
و اکنون که مصیبت فقدان او بر جان ما سنگینی می کند،
مرور خاطره ای از ایشان،
شاید اندکی از این ثلمه را بکاهد و یاد ایشان را در قلب من ماندگارتر می کند...
اوایل دهه هفتاد بود
(دقیق یادم نیست چه سالی؟)
آن سالها اوج برو-بیای من در عرصه شعر بود
و حضور من درجلسات جمعه شب انجمن ادبی محیط.
در آن ایام
جلسه استاد مجاهدی بهترین مأمن و ماوای شاعران جوان بود.
عنایت خاص استاد مجاهدی
-که خداسایه اش را بر سر ما مستدام بدارد-
و حوصله ایشان در شنیدن شعر
و تحمل رفتار شاعران جوان،
هنوز هم مثال زدنی و درس آموزست.
روحیه ایشان در تشویق و دل دادن به مضامین شعر ولایی شاعران جوان
از نکاتی است که باید در جای خود تحلیل شود
که درس های فراوانی در پی دارد.....
از دیگر جاذبه های جلسه،
حضور شاعران و مداحان برجسته کشوری در انجمن ادبی محیط بود.
یکی از باشکوه ترین و خاطره انگیزترین جلسات در آن روزها در ذهن من،
حضور آقای «محموداکبرزاده» در آن انجمن بود.
من آقای اکبرزاده را نمی شناختم.
استاد مجاهدی با تکریم تمام ایشان را معرفی نمودند
از ظاهر ایشان نمی توانستم حدس بزنم شاعر است یا مداح.
آنچه در نگاه اول توجه مرا به خود جلب کرد،
نگاه نافذ، دقیق و پرسش گرانه او هنگام شنیدن شعر بود
که از عطشی زایدالوصف حکایت داشت.
با نگاهش بخوبی می فهماند
که شعر شناس دقیقی است.
هنگام خوانش شعرم
با نگاهش به من فهماند که شعرم را پسندیده
و دارد تشویقم می کند.
اما تشویق را به همین رفتار بسنده نکرد
و بعد از جلسه باب رفاقت را با من گشود.
تصور کنید در دوره ای که بسیاری از شاعران و اساتید عینکی و سنت گرا
برای شاعر جوان و شعرش
محلی نمی شناسند،
حالا آدم پخته شعرشناس و میان سالی
دارد جوانی را تشویق می کند.
این تشویق و تحویل گرفتن،
بخاطر ولایی بودن شعرم بود
یا جذابیت و ارزش آن؟
نمیدانم...
به هرحال باز هم به ذره پروری و تشویق پرداخت
و از من نوپای ابجدخوان در شاعری دعوت کرد که
هروقت توفیق تشرف به مشهدالرضا یافتم
در جلسات ایشان شرکت کنم.
رفتار مشوقانه بزرگوارانی چون استاد مجاهدی و مرحوم اکبرزاده
برای من وامثال من درس های بزرگی در پی داشته است ...
اگرامروز می بینیم شاعران جوان
براحتی در جلسات حضور می یابند
و از نقد شعرشان هراسی ندارند،
قطعا به دلیل فرهنگ سازی
همین بزرگان و امثال ایشان بوده است...
@smahdihoseinir
نجوای سحر نوزدهم
(1)
ای صبح به سجده صلاتم برسان
مشتاق لقایم و براتم برسان
خضر رهم و تشنه میان ظلمات
ای تیغ، به چشمه حیاتم برسان
(2)
شد او همه «هو» فزت و رب الکعبه
گلگون شده رو، فزت و رب الکعبه
با بغض گلوگیر «وفی الحلق شجی»
شد نغمه او: فزت و رب الکعبه
(3)
منشق شده ماه از جبین در شب قدر
خورشید به خون نشسته بین در شب قدر
زخم است به سر گرفته جای قرآن
تقدیر علی است این چنین در شب قدر
رمضان 1381
#معرفی_جلسات_اینجانب
یکصدوپنجاهویکمین جلسه فرات
دوشنبه 26 خردادماه1399
ساعت 18تا20
تهران
خ وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات.