#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ١٩۴
با حضور شاعران ولایی سرا
دوشنبه سوم مرداد ١۴٠١
ساعت ١٨الی ٢٠
تهران
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
در این جلسه در کنار نقد آثار ولایی،
بخش دیگری از سلسله مباحث «شیوه های آفرینش بیان غیر مستقیم و شاعرانه»
تقدیم خواهد شد.
هدایت شده از شعر هیأت
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
🔹هیأتی فراهم کن🔹
دلت گرفته اگر، یادی از محرم کن
دو قطره اشک بریز و دو دیده خرم کن
اگر زمین و زمان را به هم بیاشوبند
خودت برای خودت هیأتی فراهم کن
بپوش پیرهن مشکی ارادت را
اتاق خلوت و آشفته را منظم کن
اجاق مجلس روضه همیشه روشن باد!
مباد سرد شود داغ! چای را دم کن!
کنار پنجره بنشین و در هوای حسین
تمام منظره را غرق رقص پرچم کن
«هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید»
دو بیت روضه بخوان از غم جهان کم کن
ورق بزن صفحات شلوغ مقتل را
برو به خیمۀ محبوب و عهد محکم کن
برو کنار فرات و نگاه کن در آب
گلوی کودک ششماهه را مجسم کن
دلت گرفته اگر رو به کربلا برخیز
سلام کن به حسین غریب و سَر، خم کن
سری به نیزه بلند است و عمر ما کوتاه
تمام عمر به سر در غم محرم کن!
📝 #زهرا_بشری_موحد
🌐 shereheyat.ir/node/4828
✅ @ShereHeyat
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
🔹مرهم🔹
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین
پس خدایا در بلاها اشک نمنم را مگیر
چند ماهی میشود تنها دعای ما شده:
ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر
بیرقت را سالها در دستهها برداشتیم
یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است
نعمت مرثیهخواندنهای با هم را مگیر
فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین
یارب از سینهزنان فیض دمادم را مگیر
در لباس رزم با کفار خونم را بریز
در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
📝 #آرش_براری
🌐 shereheyat.ir/node/5159
✅ @ShereHeyat
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو
قطرهام باز به دریای تو میپیوندم
خون تازهست که جاریست به رگهای سیاه
نام سرخ تو اگر حک شده بر سربندم
عشق دنیای عجیبیست؛ که با بودن آن
از غم و سوختن و آه شدن خرسندم
پای داغت همۀ هستی من میسوزد
و چه خوشبختم اگر دانهای از اسپندم
«یَومَ تَبیضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست
با همین آیه چه خوب است که بشناسندم
#علی_گلی_حسین_آبادی
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹امام غریب🔹
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست
آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم
عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت
ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل
جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت
در دشت فتنهخیز که زان سروران، تنی
جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت -
این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود
صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت...
📝 #صفایی_جندقی
🌐 shereheyat.ir/node/1669
✅ @ShereHeyat
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹تو را زمانه نفهمید🔹
در آن نگاه عطشدیده روضه جریان داشت
تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت
گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا
که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت
چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد
چه زخمها دلت از شام نامسلمان داشت
اسیر بودی و از خطبۀ تو میترسید
به روشنای کلامت یزید اذعان داشت
و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد
به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت...
تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت
و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/1659
✅ @ShereHeyat
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#امام_سجاد_علیهالسلام
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
سجده میکرد به پیشانی او مهر نماز
نزد او سجده برای خودش آدابی داشت
موج ها پشت سر او همه صف میبستند
سر سجاده که دریا دل بیتابی داشت
اشک بر گونه او بود و دعا روی لبش
آری او نیز برای خودش اصحابی داشت
بعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوخت
تا چهل سال فقط گریه و بیخوابی داشت
اشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد
تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت
#علی_گلی_حسین_آبادی
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
جلسه ١٩۵
با حضور شاعران ولایی سرا
دوشنبه ٢۴ مرداد ١۴٠١
ساعت ١٨الی ٢٠
تهران
خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
در این جلسه در کنار نقد آثار ولایی،
بخش دیگری از سلسله مباحث «شیوه های آفرینش بیان غیر مستقیم و شاعرانه»
تقدیم خواهد شد.
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
محل برگزاری:
قم
ساختمان حج و زیارت
حضور عموم علاقه مندان
(خواهران و برادران) بلامانع است.
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
بر روی نیزه مثل سلامی دوباره بود
او را جهان شنید، پیامی دوباره بود
منزل به منزل از پی او رفت آسمان
بر روی نیزه نیز امامی دوباره بود
با لشکری ستاره و ماه از فراز نی
خورشید در هوای قیامی دوباره بود
انگار نهر علقمه دلتنگ و بیقرار
چشم انتظار ماه تمامی دوباره بود
قرآن، به نیزه خواند خودش را به چند لحن
روی لبش همیشه مقامی دوباره بود
او در شکوه تازه به داد جهان رسید
آری حسین فیض مدامی دوباره بود
#علی_گلی_حسین_آبادی