eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
980 دنبال‌کننده
137 عکس
28 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 انا لله و انا الیه راجعون 💠 إذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. از شمار دو چشم، یک تن کم، وز شمار خرد، هزاران بیش... روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی، فیلسوف مجاهد، عارف بصیر، عمار رهبر انقلاب، حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست.... با قلبی سرشار از اندوه فقدان این عالم مجاهد و فیلسوف ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم شیعیان و ارادتمندان به ایشان، تسلیت عرض میکنم.
یکصد و شصت و سومین جلسه دوشنبه 15دی ماه1399 ساعت ۶ تا ۸ شب جلسه با رعایت دستورات بهداشتی برگزار می شود. تهران خ وحدت اسلامی کوچه خندان حسینیه سادات 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
این خبر سخت بود، سنگین بود تا شنیدیم، بی قرار شدیم روح علامه تا خدا پر زد داغ دیدیم، داغدار شدیم نفسش گرمی دل یاران خطبه اش راز خشم دشمن بود سال ها نور چشم حزب الله سال ها خار چشم دشمن بود استوار و شکوهمند و صبور مهربان و صمیمی و ساده مثل یک کوه، سربلند و رشید مثل یک آبشار افتاده نه در این راه عافیت طلب و نه در این راه منفعت بین بود گفت "جان ها فدای دین" آری همه ی عمر خادم دین بود در دل فتنه ها به ساغر ما جامی از کوثر ولا می ریخت بعد هر زخم در پیاله ی ما جرعه ای از خم "شفا" می ریخت روح او در بدن نمی گنجید عاقبت سوی دوست عازم شد شب جمعه "به سوی او" پر زد رفت و همراه حاج قاسم شد قلمش، خطبه های مستندش بود عمری سلاح علامه بی شک از کربلا شروع شده راه سردار، راه علامه آن یکی هم مسیر با عباس این یکی هم مسیر با زینب السلام علیک یا عباس السلام علیک یا زینب سیدمحمدمهدی شفیعی
السلام ای خادم اسلام و قرآن السلام ای عَلَم در علم، ای علامهء عالی مقام علم را از نور مصباح هدایت یافتی هرچه در توحید داری از ولایت یافتی در هجوم فتنه ها یار ولی بودی و بس در تمام عمر عمار علی بودی و ‌بس ... این ولایت محوری مشهور عام و خاص بود آبرو و اعتبارت در کف اخلاص بود تو به منطق پرده از روی نفاق انداختی تو به جدّ و جهد، دِینت را به دین پرداختی ما که در آثار تو خیر فراوان دیده ایم١ هرکجا جای تو خالی بود خسران دیده ایم ... تو شهیدی زنده بودی، غربتت مشهود بود شاهد مظلومی تو مهدی موعود بود ای دل دریایی ات، همواره "صبّارٌ شکور" حکمت و علم تو از سرچشمهء "العلم نور"٢ .... اعتلای علمی ات را تا قیامت، قم گواه "یرفع الله الذین آمنوا منکم"٣ گواه همدم علامه و تفسیر المیزان شدی در حریم اهل بیت آکنده از قرآن شدی نام و پیغام و کلام روشنت مصباح بود عزم تو در راه مصباح الهدی، اصلاح بود طرح نو آوردی و سقف فلک بشکافتی نقشهء این راه را، *طرح ولایت۴* یافتی *راه حق۵* تو صراط المستقیم انقلاب رسم تو خط امام و مکتبت اسلام ناب ... ای مقاوم در هجوم فتنهء خناس ها ای دلت مجروح از دست ولی نشناس ها در مصاف خصم قرآن، تیغ برهان داشتی تو مدادی افضل از خون شهیدان داشتی ای قلم دردست توتفسیری از"مایسطرون" ای عروجت معنی "انا الیه راجعون" داغ ما در سالگرد حاج قاسم تازه شد داغ رهبر در غم هجر تو بی اندازه شد اینک "الحقنی بنور عزک الابهج"۶ بخوان با امام عارفان همصحبت بهجت بمان شاهد اوج جهاد و اجتهادت حیدر است در جنان اجر تو *جامی از زلال کوثر٧* است فاطمیه آمده از سورهء کوثر بخوان با دلی آتش گرفته در غم مادر بخوان: "سینه ای کز معرفت گنجینهء اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود"٨ سیدمحمدرضا یعقوبی آل ١- ١١٧ عنوان کتاب در ١۶٠ مجلد ٢- حدیث نبوی: الْعِلْمُ‏ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء ٣- سورهء مجادله، آیهء ١١: یرفعِ الله الذین آمنوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ... ۴- طرحی معرفت افزا از علامه مصباح در دانشگاه ۵- مؤسسه اسلامی ایشان که از قبل انقلاب فعالیت داشت. ۶- فرازی از مناجات شعبانیه ٧- از کتب فاطمی علامه ٨- مطلع غزل معروف مرحوم آیت الله غروی اصفهانی هدیه به روح مطهر علامه، حمد و صلوات
یا سیدتی و مولاتی سجاده ام معطر از بوی ربنا بود آنچه شنیده میشد از من فقط خدا بود یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم یک دم به فکر ما بود طفلان من به جای مردم گرسنه بودند افطار خانه ما در سفره شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیت گدا بود من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه عشق باید آماده بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم: او را که می کشیدید او حجت خدا بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست آن دست بسته وا بود با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود . . . تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید از بسکه مردن من چون شمع ، بیصدا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود ... علی اکبر لطیفیان (با اجازه شفاهی شاعر)
پیشکش به خاک پای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می آید استجابت اگر پیشواز تو فخر خداست محفل راز و نیاز تو محراب خانه نور علی نور می شود از جانماز و وصله ی چادر نماز تو فهم بشر به ساحت درکت نمی رسد پنهان شده به دست خداوند راز تو این آن حقیقتیست که کتمان نمی شود غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو ای ساده زیستی تو تدریس بندگی ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو نامت سلام داشت قیامت قیام داشت زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو محشر که اختیار شفاعت به دست توست داریم ما امید به برگ جواز تو محمدحسن بیات‌لو
علیه‌السلام 🔹کاش...🔹 شاید او یوسف ذریۀ طاها می‌شد روشنی‌بخشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ می‌شد شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری می‌شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می‌شد شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش کاش او پاسخ این شاید و امّا می‌شد
بخش یکم به نام خدا تا به حال فکر کرده اید که در عصر حافظ و سعدی و قبل از آن، آیا جلسه انجمن ادبی و نقد شعری وجود داشته است؟ آیا گزارشی در کتاب‌های تاریخ ادبیات خوانده اید که شعر فلان شاعر (تا قبل از قرن نهم) پرورش یافته و بالیده فلان انجمن ادبی است؟ سعدی در کدام انجمن شعر پای کدام ناقد زانو زده است؟ حافظ کجا و چگونه شعر آموخته و در کدام مکتب، آثارش تازیانه نقد خورده است؟ * آنچه در کتب بلاغی (از جمله چهارمقاله) صراحتاً به آن اشاره شده، توصیه به شاعران در خوانش شعر و از بر کردن شعر شاعران برتر است. این نسخه همگانی، حداقل یک فایده مهم و اثرگذار دارد این که، شاعر از ابتدا با شعر خوب آشنا می شود؛ شعری که در حکم «شیر آغوز» است؛ و سپس به سراغ شعر و شاعری می رود. وقتی شاعر در این مسیر گام گذاشت و به شهود شاعرانه رسید، دیگر خواسته یا ناخواسته، خوب شعر می‌سراید و شعر خوب را از دیگر اشعار تمیز می دهد و حتی به میزان درک هنری اش، می تواند میان شاعران، در قلمروهای فکری و هنری. تفاوت سبکی قائل شود. مخلص کلام این که، علمای بلاغت، هوشیارانه و غیر مستقیم راهی نشان داده‌اند تا شاعر نیازی به ناقد نداشته باشد... اگر امروز در به در به دنبال ناقد شعر هستیم، در حقیقت به نوعی به دنبال کسی هستیم که غفلتها و تنبلی های ما را جبران کند! جبران تنبلی خواندن شعر خوب و جبران غفلت از ظرایف شعری، که باید با مطالعه شعری به شهود شاعرانه می رسیدیم و آن را در می‌ یافتیم... یک سوال مهم: وظیفه ناقد در میان این دو بلیه (غفلت و کم کاری شاعر) چیست؟ ادامه دارد...
نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و ام‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را ... زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تن خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحه‌ی ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینه‌ی چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد ام‌البنین «ام‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را رضا قاسمی
حاج علی خورشیدی هم به اربابش پیوست. آقای خورشیدی را -اگر اشتباه نکنم- از سال ۶۰ یا ۶۱ می‌شناسم، اولین بار، تصویر اورا بر روی جلد نوار کاست هایی دیدم که یک نوار فروش جلوی حرم امام رضا سلام الله علیه میفروخت. از او پرسیدم: این آقا کیست؟ گفت: علی خورشیدی از مداحان قم. جالب بود! من خودم قمی بودم، اما او را نمی شناختم! البته آن سال ها نوجوان بودم و حق داشتم ایشان را نشناسم. این آغاز آشنایی من با او بود... بعدها این آشنایی منجر به رفاقت با ایشان، همچنین با مرحوم حاج حسین محلوجی شد. هر یک از این دو مداح، در دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی قبل از آن در عرصه مداحی حرف‌هایی برای گفتن داشتند. صدای حاج علی و نوای او در مرثیه خوانی منحصر به فرد بود همچنان که مرحوم حاج حسین محلوجی در برنامه سینه زنی و مدیریت اجرای سبک و اشباع مخاطب، فوق العاده، بی نظیر و ممتاز بود. *** وقتی خبر رحلت حاج علی را شنیدم، به یاد دوران طولانی بیماری اش افتادم و این نکته که، یک بار ایشان را کنار خیابان منتظر تاکسی دیدم خیلی‌ها او را می‌شناختند اما حتی جلوی پای او ترمز نکردند، تا این پیرغلام ابی عبدالله را به احترام اربابش به مقصد برسانند.. من سال ۶۰ آقای خورشیدی را نمی شناختم اما در این دهه، هم سن و سالان من و او خیلی‌ها او را می‌شناختند، اما در برابر او بی تفاوت بودند! راستی دلیل این گسست عاطفی در میان برخی مردمان چیست؟ چرا نخبگان در ذهن ما تاریخ مصرف دارند؟ چرا به آنان نگاه ابزاری داریم؟ اگر حاج علی خورشیدی باز هم می توانست مجالس ما را اداره کند، اینگونه از کنار او بی تفاوت عبور می کردیم؟ این نگاه ابزاری به نخبگان، نشان از بروز ابتذال فکری ما در جامعه است... امیدوارم برای تکریم نخبگان آیینی، بیش از همیشه دغدغه داشته باشیم.
(سلام‌الله‌علیها ) ای ایستاده بر بلندا تا همیشه پیش تو سر خم می‌کند دنیا همیشه هر قطره اشک توست دریایی خروشان جاری است از چشمان تو دریا همیشه از کربلا تا شام تاییدی به عالم تا زنده تر باشند باورها همیشه ما را مسلمان کرده آئین نگاهت آری هدایت کرده‌ای ما را همیشه دریایی و از رد پایت کوفه تا شام جوشیده صبر و استقامت تا همیشه فریاد خون‌های شهیدان حرم بود بانو بماند پرچمت بالا همیشه علی گلی حسین آبادی
قابل توجه شاعران گرامی جلسه پایانی فرات در سال99 به رسم هر ساله، در جوار کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار می‌شود... (جلسه یکصد و شصت و هشتم) قم بلوار بهار کوچه ۶ هتل صادقیه دوشنبه 11اسفندماه 18و 30 تا 20 و 30 @smahdihoseinir