آنقدر ذهنم آشفته است که...
لیوانی چای برای خود میریزم، چهارپایه ای میاورم و به آن تکیه میدهم و فقط افکارم را تماشا میکنم:
نیاز به یه نفر دارم که بیاد چک بزنه تو صورتم بگه: امتحان ترم شروع شده احمق؛ خفه شو درستو بخون!
بعضی قرارها نه زمان میخواهند؛نه توضیح زیاد؛ فقط یک دل حاضر کافیست!
سلام؛قراره یِ چله برگزار بشه برای یادآوریِ حضوری که نادیدنیست:)
اگر دلت
از شلوغی خسته است؛
اگر میخواهی
صبحت
با معنا آغاز بشه
و اگر دوست داری
این انتظار را
تنها طی نکنی
با احترام
دعوتت میکنم
با ما همقدم این چله باشی دوست من^^
«اللهم عجل الولیک الفرج»