eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸به یاد سردار شهید بدون مرز کوه باشی، سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی، باد یا طوفان... چه فرقی می‌کند؟      مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند؟ قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی می‌کند؟ مرز ما عشق است هر جا اوست آن‌جا خاک ماست سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟ هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟ شعله در شعله تن ققنوس می‌سوزد ولی لحظه آغاز با پایان چه فرقی می‌کند؟ 🔹 سلام بر او که می گفت: «جنگ ما، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد ...» ✍ شهید رسول حیدری (اولین شهید بوسنی وهرزگوین ) ◇ ولادت: ۱۳۳۹/۱/۱_ملایر ◇ شهادت : ۱۳۷۲/۳/۱۹_بوسنی هرزگوین ◇ مـسئولیت: دیپلمات 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
‌ 📌 شهید ایرانی جنگ بوسنی که بود؟ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
‌ 📌 شهید ایرانی جنگ بوسنی که بود؟ 🔹 "رسول حیدری"، در فروردین ماه ۱۳۳۹ به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در ملایر و تحصیلات متوسطه را در اهواز به پایان رساند و در آنجا، با افکار انقلابی و اسلامی آشنا شد و پس از بازگشت به ملایر، در هنرستان فنی این شهر مشغول تحصیل و فعالیت های انقلابی و سیاسی شد. ◇ ″شهید حیدری″، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸، به همدان رفت و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. ◇ او در سال ۱۳۵۹ به کمک جمعی از دوستانش، سپاه ملایر را شکل داد و با به عهده گرفتن مسئولیت واحد اطلاعات سپاه ملایر، به جذب نیروهای متعهد و انقلابی و دفع ضد انقلاب مشغول شد. ◇‌ وی در سال ۱۳۶۰ با معصومه برزگر ازدواج کرد که ثمره آن سه فرزند به نام‌های؛ علیرضا، زینب و محمد مهدی بود. ◇ وی با شروع غائله‌ی کردستان، به آنجا رفت و به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت. غائله‌های پاوه، سریش‌آباد قروه و باینگان از جمله مبارزاتی بود که رسول نقشی فعال و تاثیرگزار در آن‌ها داشت. ◇ در سال ۶۲ باز هم به سپاه همدان فراخوانده شد و مسئولیت اطلاعات شهر همدان بر عهده او گذاشته شد. این مسئولیت تا خرداد ۶۳ ادامه داشت. ◇ جنگ تحمیلی که شروع شد، "رسول” غرب کشور را انتخاب کرد. جایی که رزمندگان علاقه زیادی به جنگیدن در آنجا نداشتند و ترجیح می دادند در عملیات های جنوب کشور شرکت کنند. اما رسول هم غرب کشور را خوب می شناخت و هم روحیاتش به جنگ های نامنظم نزدیکی بیشتری داشت. ◇ وی تا پایان جنگ به مبارزه و عملیات شناسایی پرداخت و در سال های ۶۳ تا ۶۴ مسئول اطلاعات قرارگاه رمضان، ۶۴ تا ۶۵ فرمانده گردان برون‌مرزی قدس و از ۶۵ تا پایان جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸ فرمانده تیپ نامنظم قدس را بر عهده داشت. ◇ "شهید حیدری”، پس از پایان جنگ تحمیلی، به ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی دانشگاه امام حسین (ع) پرداخت که سال آخر تحصیلات وی با آغاز حملات صرب‌ها علیه مسلمانان مظلوم بوسنی همزمان شد. ◇ او تحصیلات را ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۷۱ به‌عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی ایران، برای دفاع از مردم مظلوم بوسنی به این کشور سفر کرد. ◇ وی بعد از هشت ماه خدمت به مظلومان بوسنی، در خردادماه ۱۳۷۲، به همراه رزمنده بوسنیایی "محمد آودیج” در جاده بین شهری ویسکو_زنیتسا، در کمین شبه نظامیان کروات (HVO) افتاد و به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
‌ 📌 شهید ایرانی جنگ بوسنی که بود؟ 🔹 "رسول حیدری"، در فروردین ماه ۱۳۳۹ به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدا
📌 شاید بعد از شهادتم خیلی‌ها بگویند به خاطر پول رفت 🔹 خواب دیده بود. خواب دیده بود در سرزمینی غریب، رهبر مردمی غریب شده است. وقتی محمد او را بیدار کرد، حال غریبی داشت. بعد از نماز صبح روی ارتفاعات کردستان، در سجده خواب دیده بود؛ ◇ همان سال‌های شصت. محمد گفته بود تعبیرش شهادت در کشوری غریب است. حالا که سه بار برای رفتن رسول استخاره کرده بود و هر سه بار تعبیرش این بود: ◇ که دنیایش نه؛ اما آخرتش خوب است، یاد این خواب افتاده بود، خوابی که رسول ده سال پیش دیده بود و او تعبیرش کرده بود. ◇ موقع خداحافظی دست انداخت گردن عباس (برادر کوچکتر رسول) و بوسیدش و زیرگوشش گفت: ◇ «عباس، من برم شاید شهید شوم. مواظب مامانم باش.» و این را سه بار گفته بود. ◇ گفته بود: «شاید بعد از شهادتم خیلی حرف‌ها بشنوید. شاید خیلی‌ها بگویند به خاطر پول رفت. حواست باشد که این حرف‌ها مامان را ناراحت می‌کند. مواظبش باش.» ◇ شب آخر بچه‌ها را یکی یکی بوسید و بهشان گفت که فردا می‌رود سفر. گفت می‌خواهد برود بوسنی. ◇ همان شب خداحافظی کرد. صبح وقتی علیرضا و زینب بیدار شدند که آماده شوند و به مدرسه بروند، رسول در یکی از اتاق‌ها پنهان شد. معصومه با تعجب پرسید: ◇ «نمی‌خواهی بچه‌ها را ببینی و خداحافظی کنی؟» گفت: «نه معصومه جان، می‌ترسم محبتشان نگذارد بروم.» 📚 برگرفته از کتاب «ر» نوشته مریم برادران («ر» روایت داستان زندگی شهید رسول حیدری) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 دیوارنوشته‌های جنگ 🔹 شهید رسول حیدری، سمت راست تصویر، در کنار نوشته روی دیوار شهر سرپل ذهاب، در روزهای ابتدایی جنگ ◇ امام خمینی: برای اسلام باید جنگ بکنیم ◇ شهید رسول حیدری ۱۹ خرداد ۱۳۷۲ در کشور بوسنی و هرزگوین به شهادت رسید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 دیوارنوشته‌های جنگ 🔹 شهید رسول حیدری، سمت راست تصویر، در کنار نوشته روی دیوار شهر سرپل ذهاب، در
📌 دست نوشته قابل تأمل، شهید رسول حیدری درباره در سال ۱۳۶۰ ◇ خط امام چیست؟! و... ➕ کلاه‌نوشته‌ شهید رسول حیدری در جبهه‌های جنگ. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 دست نوشته قابل تأمل، شهید رسول حیدری درباره #خط_امام در سال ۱۳۶۰ ◇ خط امام چیست؟! #هجرت_اطاعت_ش
📌 بیانات رهبر معظم انقلاب خطاب به خانواده شهید رسول حیدری 🔹 ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان می سوزد، لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمی شود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود. ◇‌ من بارها گفته‌ام میدان بوسنی، جنگ اسلام و کفر تنها نیست، بلکه از این بالاتر است، ◇ دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسأله‌اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است. ◇ کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند مقامش خیلی بالاتر است.خداوند به او اجر دهد، خداوند به شما هم اجر بدهد. ◇ البته دلهای شما ملتهب است. خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند... 🩸شهید «رسول حیدری» با نام «» یکی از چهار شهید ایرانی در بوسنی است، که در میانه جنگ بوسنی به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی ایران به شهری در بوسنی مرکزی رفت. ◇ او در طول دوران دفاع مقدس مجموعا ۶۵ بار حضور در جبهه را تجربه کرد که عمدتا به عنوان نیروی اطلاعات بار‌ها به شمال عراق و تا عمق خاک این کشور نفوذ کرد و گاهی برای شناسایی تا مرز سوریه نیز پیش رفت. ◇ پس از جنگ تحمیلی وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و در رشته علوم سیاسی تحصیل کرد. با شروع جنگ بوسنی به این کشور رفت و خیلی زود توانست در بین نیرو‌های بوسنی جا بیافتد. ◇ حیدری سرانجام در سال ۱۳۷۲ همزمان با روز عید غدیر در شهر ویسوکو در کمین نیرو‌های کروات گرفتار شد و به همراه دوست و همرزم بوسنیایی‌اش ″محمد اودیچ″ به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
28.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 فیلم بدرقه شهید رسول حیدری در بوسنی ◇ خدایا تو خود میدانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس بر باد رفته‌مان و زنان به بردگی برده شده‌مان مرا به قیام فرا می خواند، تو خود یاری ام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش ✍ فرازی از وصیتنامه شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی خطاب به عوامل رژیم منحوس پهلوی: 🔹 «به خدا سوگند اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره خونم نام مقدس را خواهید یافت.» ◇ این عالم مجاهد در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ تحت شدیدترین شکنجه‌ها، در زندان قزل قلعه به دست عوامل سفاک رژیم پهلوی، در حالی که سر مبارکش را اره کرده بودند و بدنش را شکافته و متلاشی کرده بودند به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
چه جمله‌ی قشنگی بود خنده‌های معصومانه صفا و یکرنگی که در نگاه‌شان هویدا بود این روزها چه کیمیا شده ... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 ماجرای شهیدی که "حاج قاسم سلیمانی" را از محاصره نجات داد 🔹️ خاطرات همسر شهید مرتضی جاویدی معروف ب
📌 رزمنده ای که امام بر پیشانی اش بوسه زد 🔹️ بعد از پیروزی عملیات والفجر ۲ (عملیات منطقه در حاج عمران) به محضر امام‌‎ ‎‌رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام‌‎ ‎‌را در حسینیۀ جماران پیدا کردند. ◇ رزمندگان دسته دسته وارد حسینیه می شدند و هر بار‌‎ ‎‌لحظاتی مداحی می شد سپس بچه ها بعد از دیدار با امام جایشان را به دیگران می دادند.‌‎ ‎‌ ◇ ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام که‌‎ ‎‌بعدها در زمرۀ پاسداران کادر رسمی قرار گرفت از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و‌‎ ‎‌اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام معرفی شد. ◇ این چهرۀ دلاور که از‌‎ ‎ خطۀ فارس (روستایی نزدیک فسا) بود در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از‌‎ ‎‌گردان های تیپ ۳۳ المهدی حماسه آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصرۀ‌‎ ‎‌تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینۀ پیروزی رزمندگان‌‎ ‎‌اسلام را فراهم کرده بود. ◇ بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) سر و‌‎ ‎‌صورت و پیشانی و دست امام را بوسید و آرام در کنار فرمانده اش قرار گرفت. ◇ در این‌‎ ‎‌لحظه صحنۀ جالبی رخ داد و آن این بود که امام بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم‌‎ ‎‌شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. ◇ اینجانب از دیدن این منظره عشق و علاقه‌‎ ‎‌عمیق امام را به فرزندان بسیجی خود دریافتم. (راوی: شهید علی صیاد شیرازی) 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada