📌 استقبال شهدا با گل و پرچم از سید مجتبی علمدار
🔹️ فرزندی شهیدی روایت می کند که خواب دیدم: «در یک بیابان هستم. از دور گنبد امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر نمایان بود.
◇ وقتی به جلوی امامزاده رسیدم. با تعجب تعداد زیادی رزمنده را با لباس خاکی دیدم.
◇ هر رزمنده چفیه ای به گردن و پرچمی در دست داشت. آن رزمندگان از شهدای شهر بابلسر بودند. در میان آنها پدرم را دیدم که در سال 62 شهید شده بود. یک گل زیبا در دست پدرم بود.
◇ بعد از احوالپرسی به پدرم گفتم: «پدر منتظر کسی هستید.»
◇ پدر گفت: «منتظر رفیقت سید مجتبی علمدار هستیم.»
◇ با ترس و ناراحتی گفتم: «یعنی چی؟ یعنی مجتبی هم پرید!»
◇ گفت: «بله، چند ساعتی هست که اومده این طرف. ما آمدیم اینجا برای استقبال سید. البته قبل از ما حضرات معصومین و حضرت زهرا(س) به استقبال او رفتند. الان هم اولیا خدا و بزرگان دین در کنار او هستند.»
◇ این جمله پدرم که تمام شد از خواب بیدار شدم. به منزل یکی از دوستان تماس گرفتم. گفتم چه خبر از سید.
◇ گفت سید موقع غروب آسمانی شد.
📚برگرفته از کتاب علمدار،
#سید_مجتبی_علمدار
#جانبازشهید
🔹️ صبحانهای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 زنان سرزمین ایران را احترام می کنیم
🔹️ در این نماهنگ کوتاه شکوه زن ایرانی به تصویر کشیده شده است.
◇ زنی که قهرمان است و روی سکوی جهانی میرود، زنی که با افتخار نقش یک همسر و مادر شهید را بازی میکند و زنی که جگر گوشه اش را به میدان شهادت میفرستد.
◇ اینها و همه این موارد، شکوه یک زن ایرانی است که امام خمینی(ره) تاکید دارد از دامن زن مرد به معراج میرود.
#برای_ایران
#مادران_شهدا
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 «سلام فرمانده» در جشن باشکوه میلاد رسول اکرم(ص) در میدان ولیعصر
#سلام_فرمانده
#سلامبرمحمد
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 شهیدی ۱۸ ساله تهرانی، ۴۲ پیش گفت: ما در میدان مبارزه هستیم تا مسئولین به اسلام خدمت کنند
🔹️ شهید دانش آموز منوچهر کسبکار حاجی آقا که به عنوان نیروی بسیجی از کلاس مدرسه به مناطق عملیاتی رفت در وصیت نامه اش خود را دلباخته حضرت حق و عاشق شهادت معرفی و می گوید:
◇ ازخداوند می خواهم مرا جزو غلامان درگاهش بپذيرد؛ خدايی كه بهترين و نزديكترين راه را برای رسانيدن من به خودش برايم نمايان ساخت، و هر چه را كه در دنيا هست وسيله برايم قرار داد تا من بهتر بتوانم به سوی خودش گام بردارم
◇ شكر می كنم خدايی را كه مرا دلباخته دنيای فانی نكرد تا به آتش دوزخ دچار نشوم
◇ خواهران وبرادران، اين حقيقتي است كه همه ما دير يا زود بايد برويم، ولي وسيله رفتنها فرق می كند، پس بگذاريد آدمی بهترين وسيله را كه شهادت می باشد انتخاب كند و به لقاءالله بپيوندد
🔸️ دوست دارم در ميادين نبرد كشته شوم، مانند شهدای كربلا. ميخواهم مانند شهدا با همين لباس رزم به خاكم سپاريد و همه بدانند من پاسدار اسلام بودم و به خاطر اسلام شهيد شدم
◇ آری من در جبهه جنگ می رزمم تا امامم، تا مجلس شوراي اسلامي، تا دولتم و ملتم بتوانند برای اسلام خدمت كنند
🔻 شهید منوچهر کسبکار حاجیآقا در ۳۰ مرداد ۱۳۴۳ درتهران متولدو بارها به عنوان بسیجی در جبهه حاضر و سرانجام در ۱۸ دی ۱۳۶۱ در فکه به شهادت رسید و مزار او در قطعه ۵۰ بهشت زهرا واقع است
#شهید_منوچهر_كسبكار_حاجی_آقا
#دفاع_مقدس
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 شهیدی که سعادت را در شهادت معرفی کرد
🔹️ منوچهر پور مراد در بخشی از وصیت نامه خویش می نویسد: خدایا ! حمد و ستایش از آن توست که عزّت و ذلّت به دست توست.
◇ خدایا ! همیشه با نعمت های بی شمارت مرا شرمنده کرده ای و من نمی توانم شکر آن ها را به جا آورم، نعمت هستی، نعمت پدر ومادر خوب، سلامتی، خانواده و همسر خوب، نعمت ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام که همیشه قبل نمازهایم آن را یادآور می شوم و شکرگذار تو هستم.
◇ می دانم که من لیاقت داشتن این نعمت را ندارم!
◇ اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
◇ می دانم که از مولا و سرور باید چیز های بزرگ خواست
◇ می دانم که رهبرم امام خامنه ای(مدظله العالی) فرمود: اگر می خواهید خدمتتان اجر داشته باشد، برای خدا کار کنید و جهاد با نفس داشته باشید و از خدا طلب شهادت کنید.
◇ می دانم به قول شهید آوینی کسی که شهید نشود باید برود و بمیرد!
◇ پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین(ع) سیدالشهدا قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_منوچهر_پور_مراد
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 روزی که امام زمان(ع) می آید، شرمنده او نباشیم
🔹️ وصیتنامه جستجوگر نور شهید "مجید پازوکی":
◇ وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامهی حق و ظهور ولی خدا امام زمان(عج).
◇ نکند ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی(ع) غریب شود.
◇ بههوش باشید. روزی میرسد که امام زمان میآید و شرمندهی او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی(عج)
#شهید_مجید_پازوکی
#راهیان_نور
#شهدای_تفحص
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 یا صاحب الزمان گفتم و ابراهیم به دادم رسید که ماجرای جالبی دارد
🔹️ ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟
◇ گفت:دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم.
◇ تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.
◇ هوا که تاریک شد وابراهیم حرکت کرد. نیمه های شب برگشت ؛آنهم خوشحال و سرحال!
مرتب داد میزد امدادگر؛امدادگر ،سریع بیا، ماشاالله زنده است!
◇ بچه ها خوشحال شدند. مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب.
◇ ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر ...
◇ رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟
با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها.
◇ اما وقتی رفتم انجا نبود،کمی عقب تر پیدایش کردم و درمکانی امن!!
◇ بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم.
◇ عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی
◇ هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماو نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم.
◇ مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم.
◇ آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست!
◇ لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
#شهیدابراهیمهادی
🔹️صبحانهای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 درسی از شهید باکری درباره قدرشناسی از نعمت ها
🔹️ محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود.
◇ در چادر بودم که آقا مهدی درجلو چادر تدارکات بهداری مرا صدا کرد.
◇ یک گونی را با یک دست گرفته بود و تکه نانی از داخل آن برداشت، تا آخر قضیه را خواندم.
◇ سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را ا به من نشان داد و گفت: برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟!
◇ گفتم: بله، آقا مهدی می شود.
◇ دوباره تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد و گفت: این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟
◇ من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟
◇ آقا مهدی ادامه داد و گفت: الله بنده سی... پس چرا کفران نعمت می کنید؟
◇ آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟
◇ هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟
◇ بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت.
◇منبع: کتاب «خداحافظ سردار»
#شهید_مهدی_باکری
#دفاع_مقدس
🔹️ صبحانهای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 شهید حیدری: بی طرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد/ بصیرت داشتن حتی مشکل تر از شهید شدن است
🔹️ شهید مدافع حرم مهدی حیدری در وصیت نامه اش آورده: من یک پاسدار با لباسی سبز برگرفته از علوی بودن رهبرم امامم سیدعلی خامنه ای است و با استعانت از خدای متعال و امام زمان (عج) که جانم به قربانش؛
◇ امامی که در سن پنج سالگی بارسنگین من بچه شیعه نافرمان و گناهکار را به دوش کشید و چقدر از دست من خون جگر خورد، مولا جان شرمنده هستم، ببخشید که شما را این قدر خون جگر کردم.
◇ خدیا تنها تو و اولیایت بودید که در سختی ها مرا همراهی کردید و یاریم نمودید، یا صبور، یا رحمان، یا رحیم ایاک نعبد و ایاک نستعین.
◇ بی طرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد و باید در مقابل باطل ایستاد، گاهی شهید شدن آسان تر از زنده ماندن است.
◇ اما گاهی زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن، درک محیط و بصیرت داشتن مشکل تر از شهید شدن یا مرگ و لقای الهی است.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مهدی_حیدری
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 فرزند شهیدی که دوبار طعم یتیمی را چشید
🔹️ محمدرضا مومنی که بعد از شهادت پدرش با شهیدشاهدی زندگی میکرد روایت میکند : زمانی كه مرا از مدرسه به خانه آوردند حدس زدم باید اتفاقی افتاده باشد.
◇ دلم لرزید و با خودم گفتم: سلام بابا، همیشه كه به خانه میآمدی من و صادق را درآغوش میكشیدی و میبوسیدی، اما حالا چرا بلند نمیشوی؟ نكند دوباره یتیم شده باشم.
◇ آن لحظه كه در كانون ابوذر بدن مجروحت را غسل میدادند غم بزرگی در دلم ریخت. هرچه به آنها اصرار كردم اجازه ندادند ببینمت.
◇ به آنها گفتم بابا سعیدم مرا از پسر خودش هم بیشتر دوست دارد. باید به اندازه تمام سالهای یتیمی چهرهاش را ببینم. یك بار دیگر دستش را بلند كنم و بر سرخود بكشم. دستان پر مهری كه خیلی چیزها را به من یاد داد.
◇ پدر شهیدم را به خاطر ندارم ولی هیچگاه بابا سعید را فراموش نمیكنم. خصوصاً زمانیكه با هم نماز میخواندیم.
◇ میدانم از چند روز دیگر بهانهگیریهای محمد صادق هم شروع می شود. به عكس بابا خیره می شود و بزرگ که شد خواهد فهمید پدرش برای چه و به كجا رفته است.
#شهید_سعید_شاهدی
#شهید_رضا_مومنی
🔹️ صبحانه ای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 آرامشی این چنین آرزوی ماست
| یک فیلم فوق العاده که بعد از سالها منتشر شد |
🔹️ در وسط معرکه جنگ که منطقه مورد حمله راکتی دشمن قرار گرفته ، نوجوانی مجروح بدون هیچ ترس و تکانی سر برآستان جانان میگذارد و چه زیبا پروردگار خویش را صدا می کند.
◇ وقتی بادقت نگاه می کنیم انگار در وسط آغوش خداوند است.
🔹️ خدا از آرامشی که به این جوانان دادی به ما هم عطا کن
#شهدا
#دفاع_مقدس
#نماز
🔹️ صبحانهای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 ماجرای شهیدی که "حاج قاسم سلیمانی" را از محاصره نجات داد
🔹️ خاطرات همسر شهید مرتضی جاویدی معروف به «سردار تنگه احد» تحت عنوان کتابی با نام "دلشوره شیرین" منتشر شد.
◇ در این کتاب آمده که در مرحلهای از عملیات کربلای ۵ ، سردار سلیمانی و نیروهایش در محاصره قرار میگیرند.
◇ از سردار اسدی فرمانده تیپ المهدی میخواهند نیروهایی را برای کمکشان بفرستند.
◇ سردار اسدی هم از مرتضی جاویدی که گردانش کنار بچههای کرمان بود میخواهد وارد عمل شود.
◇ مرتضی و گردان فجر وارد عمل میشوند و حاج قاسم و نیروهایش را از محاصره خارج میکنند اما چند روز بعد و در اوج درگیری در جنوب بصره در عملیات کربلای ۵ ، مرتضی جاویدی به شهادت میرسد.
◇ سردار سلیمانی در یکی از مصاحبههایشان در سوریه از شهید مرتضی جاویدی و اقدام شجاعانهاش صحبت کرد.
◇ مرتضی رزمندهای دلیر بود که نه تنها در استان خود بلکه در کشور شناخته شده بود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_مرتضی_جاویدی
🔹️ صبحانه ای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada