💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#پارت_بیستم
#دمشق_شهر_عشق
عیدیِ ما را تو بده در دمشق، کُشته شدن در ره زینب به عشق!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
مصطفی با من هم کلام شود که با دستش سرم را روی
شانه اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :»زنم
سرش درد میکنه، میخواد بخوابه!« از آیینه دیدم قلب
نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد
بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با
این همه محبت، سعد از صدایش تنفر می بارید. او ساکت
شد و سعد روی پلک هایم دست کشید تا چشمانم را ببندم
و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره
دلم لرزید. چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم
مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :»الان کجاییم
سعد؟« دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی
پاسخ داد :»تو جاده ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق
بیدارت میکنم!« خسته بودم، دلم میخواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانه اش گرم میشد که حس کردم
کنارم به خودش میپیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه
سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را
چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم. مصطفی از
آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط
از درد ناله میزد، دستش را به صندلی ماشین میکوبید و
دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :»نازنین به دادم
برس!« تمام بدنم از ترس میلرزید و نمیدانستم چه
بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به
سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله
در را از سمت سعد باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را
دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :»بیماری قلبی داره؟« زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس می-
کردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی
التماس میکردم :»تورو خدا یه کاری کنید!« و هنوز
کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه
مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ
خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش
روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به
سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد و سعد از
ماشین پایین پرید. چاقوی خونی را کنار مصطفی روی
زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمیدید من از
وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💙"
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
عصر سرد زمستانیتون
پر از گرمای محبت🤍
لحظه هاتون زیبا و قشنگ
تنتون سلامت
دلتون خوش
زندگیتون شیرین
تقدیرتون بلند
لحظات آرومی داشته باشید☕️❄️
@sobhbekheyrshabbekheyr
زندگی حکمت اوست
چند برگی را تو ورق خواهی زد
مابقی را قسمت
قسمتت شادی باد
لحظه های زندگیتون
مملو از خوشی و برکت
عصـر زیبای شما
دوستان مهربون بخیر ☕️🍎
@sobhbekheyrshabbekheyr
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی دلگرمی زندگیتون
هر چی هست همیشگی باشه🌷
#عصر_بخیر🫖☕️
@sobhbekheyrshabbekheyr
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حـٰاجقاسمِ
سیدنبودن
آیتاللـھنبودن
دکترنبودن
مھندسنبودن
کلاتویِعمرشوندوتاپستهمبیشترنداشتن
منتهاحـٰاجقاسمیِچیزیداشتنکه
فقطباهمونیهمورد
قلبِمیلیونهانفرروتسخیرکردن💔
بله !'
سردارِماصداقتداشتن
اخلاصعملداشتن
ومهربونےـشونغآلببود 💚
چقدردلتنگیم...💔
#پنجشنبه_های_دلتنگی
@sobhbekheyrshabbekheyr
🥀شب جمعه است
🥀به یاد آنهایی
🥀که دیگر میان ما نیستند
🥀و هیچکس نمیتواند
🥀جایشان را در قلب ما پر کند
🥀نثار روح پدران و مادران آسمانی
🥀فرزندان خواهران وبرادران درگذشته
🥀و همه در گذشتگان بخوانیم
🕯فاتحه و صلوات
روحشون شاد یادشون گرامی🌹🌹
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#اموات #درگذشتگان
@sobhbekheyrshabbekheyr