هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
صبح حسینی
با همین سوز که دارم بنویسید حسین هرکه پرسید ز یارم بنویسید حسین ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است هم
هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان
همه دار و ندارم بنویسید حسین
😭😭😭
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
«شب تاریک و آسمان تاریک
کفر آماده و امام غریب
میروم خیمه خیمه میگردم
دلمامشب گرفته است عجیب
دیدیای دل که آخر عمری
جگرم سوخت بی قرار شدم
شرّ فامیل بد اسیرم کرد
پیش آقام شرمسار شدم
از امان نامه قصدشان این بود
که بلرزد تن زنان حرم
کور خواندند من ابالفضلم
جان عباس هست و جان حرم
از همان وقت پیش چشم خیام
شدم از شرم زار و جان بر لب
باید الان وضو بسازم و بعد
بروم دستبوسی زینب
السلام علیک سیدتی!
نوکرت آمده به دیدارت
چه شده غصه میخوری خانم
به فدای قدت علمدارت
خادم اهل بیت بودن را
مادرم عاشقانه یادم داد
نوکری کردن تورا بی بی
به تمامجهان نخواهم داد
شب بیست و یکم که یادت هست
پدرم بوسهها بدستم داد
گفت: زینب امانت است عباس
دستهای تورا به دستم داد
من به قربان چشمهای ترت
سر عباس نذر معجر تو
من می افتم ز اسب روی زمین
تا نیوفتد به خاک پیکر تو
میخورم چهارهزار تیر و سنان
تا که یک سنگ از تو دور شود
می دهم چشمهای خود را تا
چشمهای غریبه کور شود
دور من هلهله شود غم نیس
دور باد از تو خندهی اشرار
سر منرا عمود میشکند
تا سرت نشکند سربازار»
«سید پوریا هاشمی»
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
با درد آمَدیم و به دُنبالِ مَرهَمیم
کیسه به دوشِ کوچه ی این نَسلِ آدَمیم
ما را نوشته اند گِدایانِ اَهلِ بِیت
پس بی دلیل نیست که سُلطانِ عالَمیم
از لُطفِ مادری ست به ما راه داده اند
صَدشُکر دورِ سُفره ی مِهری فَراهَمیم
شیرینیِ مُحَبَّتِشان را چِشیده ایم
با اِذنِ فاطمه شُده سَلمان و مَحرَمیم
اینجا به یک نَفَس همه عیسی شَوَند و ما
عُمری نَفَس نَفَس زَده مُحتاجِ آن دَمیم
بِیتِ عَلی ست چِشمه تَسبیحِ داوَری
با این سَرا بِهِشت نَدارد بَرابَری
با جِلوه ی مُحَوِّلَ الاَحوالِ دیگری
امروز داشت بِیتِ عَلی حالِ دیگری
حالِ فِرِشته های خُداوند دیدنی ست
مَستانه می زنند پَر و بالِ دیگری
زَهرا؟ عَلی؟ نَبی؟ نه... خُدا نامِ او نَهاد
زِینب گرفت نام، به اِجلالِ دیگری
حَتّی به دیدنِ حَسَن اَشکَش اِدامه داشت
اِنگار چَشمِ اوست به دُنبالِ دیگری
تا گودیِ گَلوی حُسین را نِگاه کرد
پَر زَد دِلَش به مَنظرِ گودالِ دیگری
آیاتِ عاشقی ست که اِلهام می شود
با دیدنِ حُسینِ خود آرام می شود
مَعشوق و عاشِقند کُنون روبروی هم
هر دو شُدند مَستِ شَراب از سبوی هم
گنجینه های عَرش، سرازیر شد به خاک
تا وا شدند چَشمِ دو دلبر به روی هم
از دو بدن عُروج به یک روح می کنند
وقتی که می کِشند نَفَس از گَلوی هم
لَبخند می زنند، ولی گِریه می کنند
از حال می روند دَمادَم زِ بوی هم
باشند زیرِ سایه ی هَم تا که زِنده اند
دارند هَر دو دَر سَرِشان آرزوی هم
ما اِبتدا زِ کوثر و زَمزَم وُضو کنیم
از زِینب و حُسین، سِپَس گُفتگو کنیم
طوفان، ظهورِ زُلفِ پریشانِ زینب است
دریا، نَمادِ قَلبِ خُروشانِ زینب است
تاریخ و صَفحه های طَلاکوبِ آن هنوز
بَرجسته از دِرخششِ دورانِ زینب است
امروز اگر قیامِ حسینی نتیجه داد
مدیونِ خُطبه های درخشانِ زینب است
با صَبرِ او سِپاهِ مُخالف اَسیر شد
اَیّوب نیز واله و حِیرانِ زینب است
نامَش به دستِ مالکِ دوزَخ نِمی رسد
آن کَس که جُزوِ خِیلِ مُحِبّانِ زینب است
ما دوستدارِ زینبِ کُبرایِ حیدریم
ما خاکِ پایِ دُخترِ زَهرایِ حیدریم
بالَش شکست اگر، پَرِ خود را نگاه داشت
بالاتر از همه سَرِ خود را نگاه داشت
او هرچه غَم کشید نیُفتاد بَر زمین
تا نهضتِ بَرادرِ خود را نگاه داشت
چادُر به سَر، نِقاب به رُخ، تا زمانِ مَرگ
اِرثیه های مادَرِ خود را نگاه داشت
نامَحرمی نگاه به سویَش نِمی کند
هر بانویی که سَنگرِ خود را نگاه داشت
زینب همان کَسی ست که مانندِ فاطمه
آتش گرفت و مَعجرِ خود را نگاه داشت
بر دستِ غیر، رشته ی مَعجر نداده است
تا سوختن به پای حِجاب ایستاده است
ذکرِ عَلَی الدَّوامِ تو غیر از حسین نیست
سَر رشته ی کَلامِ تو غیر از حسین نیست
پیوند خورده اند به هم "زینب و حسین"
پس هم ردیفِ نامِ تو غیر از حسین نیست
حَتّی بهشت هم به همین نور روشن است
خورشیدِ روی بامِ تو غیر از حسین نیست
با نامِ دلبرت سُخَن آغاز می کنی
هَر صُبح، اَلسَّلامِ تو غیر از حسین نیست
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در خُطبه ها پیامِ تو غیر از حسین نیست
دین جان گرفته است، به ایمانِ تو فقط
تکمیل شد، به موی پریشانِ تو فقط
عصمت تَنیده اَست به تارِ نِقابِ تو
عِفَّت بَها گرفته است زِ پودِ حجابِ تو
برداشتی، گذاشت زَمین هَرچه فاطمه
مانندِ مادرت شُده رنگ و لِعابِ تو
حفظِ قیامِ کرب و بلا با تو بود و بَس
اسلام بیمه شُد به تو و اِنقلابِ تو
حَتّی خیالِ هَمسُخَنی با تو کَس نَداشت
با بودنِ بَرادرِ عالیجِنابِ تو
وقتِ سَفَر غُرورِ تو بی پاسِبان نبود
عَبّاس بوده تا که بِگیرَد رِکابِ تو
یک روز هم رِسید که تو باوَرَت نبود
مَحرَم نَبود دورِ تو، آب آوَرَت نبود
رضا رسول زاده
#مدح_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
جُنبشی بین آسمانها بود
شورشی تا به عرشِ اعلا بود
چشمهای فرشتگان مبهوت
به جوانی پیمبر آسا بود
مرتضایی به شکلِ پیغمبر
یا حسینی که عالم آرا بود
محشری میرود به رویِ زمین
یا قیامِ قیامت آنجا بود
اینکه پشتِ سرش روانه شده است
آیهی «وان یکاد» زهرا بود
نه فقط دل زِ کربلا برده
با شکوهش دل از خدا برده
لرزه بر جانّ دشت اُفتاده
از حسینیترین نبی زاده
کیست این گردباد پیچیده
که خدا تیغ در کَفَش داده
کیست این مرد غیرتِ طوفان
کیست این سر فرازِ دلداده
همه گفتند که خدا انگار
باز پیغمبری فرستاده
از نژاد علی به نامِ علی
مثل عباس کوهِ اِستاده
باز دریای ایستاده ببین
شورِ رزمِ امیر زاده ببین
قدمی زد زمین تلاطم کرد
لشکری دست و پای خود گم کرد
خویش را قبلهگاهِ میدان و
کعبه را قبلهگاه دوم کرد
آسمان را به خاک میدوزد
اینکه بر حادثه تبسم کرد
شور آتشفشان شروع شده است
مرتضی گوئیا تجسم کرد
اینکه از کشته پشته میسازد
با لب تیغ خود تکلّم کرد
رجزش دشت را بهم پیچاند
نعرهای زد زمانه را لرزاند
تشنگی میبَرَد توانش حیف
خشکتر میشود لبانش حیف
پیشِ چشمانِ خستهاش انگار
تیره شد تیره آسمانش حیف
نَفَسش در شماره اُفتاده
خسته شد دستِ پُر توانش حیف
مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد
رفت در بینِ دشمنانش حیف
ناگهان ضربهای زد از پهلو
نیزهای سمتِ استخوانش حیف
بر زمینش زد از سرِ زینش
پدرش آمده به بالینش
چشمت از حال من خبر دارد
پدرت دست بر کمر دارد
همه فهمیدهاند بابایت
حالتی مثل محتضر دارد
تیغهایی که هست اطرافت
چقدر لَختهی جگر دارد
دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟
که تو را تکه تکه بردارد
خُرد شد استخوانت، اما نه
استخوانی تنت مگر دارد
نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی
خون من گردنت اگر بِرَوی
بی تو تنهای کربلا شدهام
بی تو اُفتادهتر زِ پا شدهام
من غرورِ شکستهام بابا
بی تو غمگینترین صدا شدهام
نوکِ انگشتهایشان این سوست
عاقبت دست بر عصا شدهام
بی تو بازیچهی نگاه همه
بی تو مجروح خندهها شدهام
همه کف میزنند و میخندند
بِینِ اینان چه آشنا شدهام
از کنارت چگونه برخیزم
خاک باید به روی سر ریزم
حجمی از خون و نیزه و تیری
حجمی از زخمهای دلگیری
حجمی از خُردههای یک ساقه
حلقههایِ جدایِ زنجیری
حجمی از تیغهای لب پَرِ سرخ
حجمی از تکههای شمشیری
حجمی از پارههای پاشیده
غرقِ صد ضربهی نَفَس گیری
حجمی از پیکرِ پراکنده
در سراشیبی و سرازیری
به دلم تیرِ آتشین نزنی
پیرمَردَم مرا زمین نزنی
«حسن لطفی»
#مرثیه_علی_اکبر علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
آه؛ آبت کرد نامِ آب آور داشتن.
چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن
العطش از عمق جان نیزهها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن
در نزاع تیرها؛ تیر سه شعبه بُرد کرد
بود دعوا بر سر سهم برابر داشتن
قامتم تاشد عبا هم نیست یاری ام کند
سخت شد جسم تورا از خاکها برداشتن
در تقلایی که چندین دفعه پایم جان دهی
باز داری آرزوی جان دیگر داشتن
دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر
نعمت خوبی است جای دستها پر داشتن
روی نیزه در کنار محمل زینب بمان
تاکه باشد دلخوشی اش سایهی سرداشتن
«محسن حنیفی»
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچه ی تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سید علی احمدی
#مرثیه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را میستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحش
جهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزش
ندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده..
.
سید حمید رضا برقعی
#مرثیه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
AUD-20210116-WA0009.mp3
4M
😭😭😭
انقدر غم مردمو خوردی ای مادر غمخوار
شده حرفت ورد زبونها؛ الجار ثم الدار
....
#مرثیه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
کاش این چنین نبود داستان کربلا
کاش از سنان و تیر و نیزه پُر نبود آسمان کربلا
میرسید لااقل زمان دیگری زمان کربلا
کاش این چنین نبود
ظُهر روز واپسین نبود
کاشکی کسی به اسم حرمله با کمان خویش
هیچ وقت در کمین نبود
کاش کربلا نبود، اگر که بود، آب آوری نداشت
آب آوری اگر که داشت خوب بود علیِ اکبری نداشت
آب آور و علی اکبرش به جای خود
کاشکی سه ساله دختری نداشت
آب آور و علی اکبر و سه ساله هم که داشت
لااقل علیِ اصغری نداشت
کاش که رقیه جان
برای اصغرش هی سراغ آب را نمیگرفت
دامن رباب را نمیگرفت
این قَدَر سریع و تند از کمان حرمله جواب را نمیگرفت
آخرین جهاد بود
وقت اعتماد بود
دست جملهی غریب «کیست یاری ام کند».
توی دست باد بود
جای لشکر یزید.
باد هول شد از این طرف وزید
پس صدای خستهی پدر تا حرم رسید
پس صدای غربت پدر به گوش گاهواره هم رسید
گاهواره تاب خورد
گوییا علیِ اصغر از صدای تشنهی پدر
چند قطره آب خورد
ظاهراً علی، ولی، تیر را رباب خورد
کاشهای من به من اجازه داد
تا مسیر روضه را عوض کنم
توی ذهن من داستان چنین شدش که حرمله.
در میان قافله
خیره شد به روبرو
هی نگاه کرد حرمله به عرض تیر و عرض کوچک گلو
ابن سعد گفت:حرمله کدام قسمتش بگو کجا؟
حرمله به فکر رفت این گلو کجا و سینهی عمو کجا؟
گفت:تیر من به سمت او اگر رها شود
ابن سعد شک نکن سر از تنش جدا شود
پس سه شعبه را گذاشت
تیر دیگری به چِلّه کرد حرمله که شعبهای نداشت
گفت: تیر ساده کافی است
که برای این گلوی خشک.
از سه شعبه لااقل دو شعبه اش اضافی است
تیر را گذاشت در کمان و چِلّه را کشید
چشم چپ که بسته.
چشم راست را که باز کرد و
حنجر ظریف طفل را که خوب دید
دست زد به روی دست
پرت کرد گوشهای کمان خویش را، نشست
هرچه گفت: ابن سعد، تیر را به چِلّهی کمان نکرد
دیگر امتحان نکرد
پس نفس نفس قدم قدم
ریخت لشکر از صدای گریهی علیِ اصغر عاقبت به هم
یک نفر دوید، مشک آب را گرفت روی دوش
تاخت رفت
پس برای طفل شیرخواره
از سه شعبه گاهواره، ساخت، رفت
لشکر از یسار و از یمین
پای طفل شیرخواره، مشک ریختند
پس به جای تیر، اشک ریختند
دستهای بیعت کثیف کوفیان دراز شد دو مرتبه
راه آب باز شد دو مرتبه
کاشهای من ادامه داشت در سرم که حرمله
تیر را گذاشت در کمان و داد زد به سمت قافله
از من افتخار فتح این گلو و از شما صدای هلهله
آه تیر حرمله سه بخش شد
بین حنجر و دل رباب و سینهی حسین، پخش شد
«مهدی رحیمی»
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
🍃🍃🍃🍃
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseini
مسلمانان حسین، مادر ندارد
غریب است و کسی بر سر ندارد
ز جور ساربان بی مروت
دگر انگشت و انگشتر ندارد
چرا رگ های او پر خاک گشته
مگر در کربلا خواهر ندارد
چرا بر سینه اش دشمن نشسته
مگر تنها شده، یاور ندارد
چرا خشکیده عطشان گشته قربان
مگر عباس آب آور ندارد
اگر خیزد ز جا پرسد ز زینب
چرا دُردانه ام معجر ندارد
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا عمامه ای بر سر نداری
چرا این حنجرت خشک است و بی آب
مگر عباس آب آور نداری
زبان بگشوده زخم سینه ی تو
مگر ای کشته تو مادر نداری
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini