گوش طفل مرا ز جا کندی
بی مروّت حیا کن از سر من
دختر تو چگونه راضی شد
که شود پاره گوش دختر من؟
***
مثل این گوشواره ای نامرد
بین بازارها فراوان است
تو به انگشت من قناعت کن
قیمت گوشواره ارزان است
***
چِقَدَر باید التماس کند
چادر دختر مرا بدهید
دست خود را کشیده تا نیزه
به یتیمم سر مرا بدهید
***
چِقَدَر تازیانه و سیلی
مگر از غصّه هاش بی خبرید
پای او کوچک است و کم طاقت
لاأقل روی ناقه اش ببرید
***
بسکه از تازیانه ها خورده
سیر گشته ، غذا نمی خواهد
وعده تشت را به او ندهید
جز پدر از شما نمی خواهد
***
وسط شهر هرچه می خواهید
دائماً سنگ بر سرم بزنید
چوبتان را به لب خریدارم
ولی از این سه ساله درگذرید
***
اینکه در خود خزیده سردش نیست
درد پهلو کشیده خم شده است
با همین قدّ کوچکش امشب
چِقَدَر مثل مادرم شده است
(وحيد مصلحي)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
برگ و برت دست كسي برگ و برم دست كسي
بال و پرت دست كسي بال و پرم دست كسي
خيرات كردن مال من خيرات كردن مال تو
انگشترت دست كسي انگشترم مال كسي
نه موي تو شانه شود نه موي من شانه شود
موي سرت دست كسي موي سرم دست كسي
بابا گرفتارت شدم از دو طرف غارت شدم
آن زيورم دست كسي اين زيورم دست كسي
رختت به دست حرمله رختم به دست حرمله
پيراهنت دست كسي و معجرم دست كسي
(علي اكبر لطيفيان)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
غُصه ي دردِ دلم چشم تري ميخواهد
آتش سينه ام امشب جگري ميخواهد
قصه هاي شب يلداي فراق من و تو
تا كه پايان بپذيرد سحري ميخواهد
باز خاكسترم از شوق تو پروانه شده
شمع من شعله تو بال و پري ميخواهد
مگر احوال دلم با تو به سامان برسد
سينه آرام ندارد كه سري ميخواهد
دخترت را چه شد اينبار نبردي بابا؟
هر سفر قاعدتاً همسفري ميخواهد
حال من حال يتيمي است كه هر شب تا صبح
دامن عمه گرفته پدري ميخواهد
خون پيشاني تو آتش اين دل شده است
لاله تا داغ ببيند شرري ميخواهد
نكند بازهم اين زخم دهن باز كند
لب تو بوسه ي آهسته تري ميخواهد
چادرم سوخته فكر كفنم باش پدر
قامتم پوشش نوع دگري ميخواهد
اين شب آخري اي كاش عمو پيشم بود
شام تاريك خرابه قمري ميخواهد
(مصطفی متولی)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر
گذر عمر از این مرحله سخت است پدر
دخترت تشنه ي اشک است ولی باور کن
گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر
روضه خار مغیلان و کف پای یتیم
با دل نازک این آبله سخت است پدر
کاش میشد کمی از نیزه بیایی بغلم
بخدا بوسه از این فاصله سخت است پدر
تا که چشمم به لبت خورد ترک خورد لبم
با لب پاره برایم گله سخت است پدر
عمه دیگر چه کند من که خودم میدانم
زندگی با من کم حوصله سخت است پدر
(مصطفی متولی)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد!؟
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
***
زینت شانه های پیغمبر
السلام علیک یا مظلوم
چقدر چهره ات شکسته شده
السلام و علیک یا مغموم
***
با تو قهرم ! پدر کجا بودی؟
بی من و خواهرت کجا رفتی!؟
دلخورم از تو ؛عصر عاشورا
بی خداحافظی چرا رفتی؟
***
سر عباس تا سر نی رفت
خیمه ها گر گرفت ، بلوا شد
تا که دیدند بی علمداریم
سر یک گوشواره دعوا شد
***
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعبه نی ها مدام می گویند
دست و پا گیر کاروان هستم
***
سر بازاردیدنی بودیم !
دید زلفت که ما پریشانیم
عمه ام داد می زد ای مردم
به پیمبر قسم مسلمانیم
***
معجرم را سر کسی دیدم
چادرم را سر یکی دیگر
با عبایت نماز می خواند
مشرکی پشت مشرکی دیگر
***
دختر حرمله چه مغرور است !
بر سر بام دف تکان می داد
او خبر داشت که یتیم شدم
پدرش را به من نشان می داد
***
کاش قرآن پدر نمی خواندی!
خیزران از لب تو ، دلخور شد
اولین ضربه را که زد ؛ دیدم
چوب خط صبوریم پر شد
***
عمه با من نبود ، می مردم
پای طشت طلا نجاتم داد
نه فقط شام ، کربلا ، کوفه
خواهرت بارها نجاتم داد
***
بالهای شکسته ای دارم
پر زدن با تو کاش راهی داشت
شام ویران به جای ویرانه
گاش گودال قتلگاهی داشت
***
علقمه ، مشک ، ساقی و اصغر
شده سر مشق گریه هام پدر
بردن من به نفع زینب توست
درد سر را ببر زشام پدر
(وحید قاسمی)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با خنده ي خود صفاي دلها مي شد
آرامش ِ خاندانِ طاها مي شد
حنانه ترين دختر اين كاشانه
در كودكي اش مادر ِبابا مي شد
در جمع برادران خود تا ميرفت
ليليِ دل عترت ليلا مي شد
با لهجه ي شيرين خودش تا ميگفت
بابا بابا بابا غوغا مي شد
در پيش نگاه عمه و بابايش
هر لحظه شبيه تر به زهرا مي شد
وقتي كه به ديدن عمويش ميرفت
عباس به احترام او پا مي شد
پايش روي خاك قبل از آنكه برسد
زير قدمش بال ملك وا مي شد
مأمور نبود ورنه گر ميفرمود
تا كوفه تمام دشت دريا مي شد
صد حيف نشد بماند و رشد كند
ميماند اگر زينب كبري مي شد
(جواد حيدري)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا گوشواره را کشید دو چشمم سیاه رفت
بابا ز دخترت به خدا اشک و آه رفت
یا اسب بود...یا یکی از دشمنان تو
از روی پیکرم که زمین خورد راه رفت
***
یک لحظه دید عمه مرا ، اشکباره شد
داغ مدینه در دل زارش دوباره شد
نامرد سیلی اش دو هدف داشت همزمان
هم گوشواره رفت، هم گوش پاره شد
(مهدی صفی یاری)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
داغ بابا به شانه ي کودک
بحث دنباله دار فدک
شب نخوابی ز درد و کتک
دست سنگین و صورتی کوچک
از رقیه بپرس یعنی چه
در دل شعله وای وای یتیم
خنده کردن به گریه های یتیم
بستن آبله به پای بتیم
زیر شلاق ها صدای یتیم
از رقیه بپرس یعنی چه
محترم بودن و حقیر شدن
پیش چشم همه اسیر شدن
اول زندگیت سیر شدن
زود تر از همیشه پیر شدن
از رقیه بپرس یعنی چه
پیکری پشت کاروان افتد
تازه خوابیده ناگهان افتد
گیسویی دست این و آن افتد
خارجی زاده بر زبان افتد
از رقیه بپرس یعنی چه
سنگ از دست رهگذر خوردن
جای نان غصه ی پدر خوردن
تازیانه ز پشت سر خوردن
یک نفر پا ز صد نفر خوردن
از رقیه بپرس یعنی چه
حنجر خشک و زخم سر نیزه
چشم حیران به سوی هر نیزه
رفته درخاک تا کمر نیزه
رأس خورشید و ماه بر نیزه
از رقیه بپرس یعنی چه
خسته ماندن غریب در صحرا
بی کس و غم نصیب در صحرا
عطر جان بخش سیب در صحرا
ذکر امن یجیب در صحرا
از رقیه بپرس یعنی چه
پای در سلسله هراس شتاب
سینه ي بی قرار و حالِ خراب
غصه ي زینب و نوای رباب
قاری تشنه لب کنار شراب
از رقیه بپرس یعنی چه
(
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
دنبال او شب تار صیاد رفته باشد
یک زخم بر دو گونه یک چشم نیم بسته
از زجر یادگاری یک دنده شکسته
فهمیده ام در این شهر معنای سیری ام را
از ضرب دست خوردم دندان شیری ام را
نامحرمی که با خود دیشب سر تو را داشت
وقتی به گوش من زد انگشتر تو را داشت
طفلی که خنده میزد بر این لباس پاره
او گوشوار من داشت من زخم گوشواره
من خار میکشیدم با ناخنی شکسته
او با گل سر من گیسوی خویش بسته
وقتی که شعله افتاد از بام روی معجر
نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر
من باز ماندم از درد از فرط ناتوانی
او رفت و پیش پایم انداخت تکه نانی
من سخت باز کردم انگشت کوچکم را
او رفت و بین دستش دیدم عروسکم را
دیشب که خواب رفتم یک بار بی عمویم
زنجیر دست و پایم پیچید بر گلویم
از کوفه آمدی و سنگ صبور داری
رنگ محاسنت زرد بوی تنور داری
ای سر بیا که مُردم از دختران شامی
از خنده های کوفی از خنده های شامی
ای کاش پای حلقت میمُرد دختر تو
آری هنوز گرم است رگ های حنجر تو
(حسن لطفي)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
كِل كشيدند كه حس كرد عمو افتاده
نگران شد نكند چنگِ عدو افتاده
پر گرفت از حرم و عمه به گَردَش نرسيد
ديد از اسب به گودال به رو افتاده
سنگ و تير از همه سو خورده، سنان از پهلو
لشگري زخم به جان و تن ِ او افتاده
پاره شد بندِ دلش از تهِ دل آه كشيد
سايه ي تيغ به گوديِ گلو افتاده
شمرها نقشه كشيدند كه حالا چه كنند
ديد تا قرعه به پيچاندن مو افتاده
خويش را در وسطِ معركه انداخت و بعد
در شبِ گريه حماسي غزلي ساخت و بعد
سنگدل! تيغ كشيدي كه سرش را ببَري؟!
هر قَدَر سهم ِ تو شد بال و پرش را ببَري؟
دست و پا ميزند و آخر ِكارش شده است!
پاك وحشي شده اي تا جگرش را ببَري؟
با وجودي كه ندارم زره و تيغ مگر
مُرده باشم بگذارم كه سرش را ببَري
همه ي عمر به چَشم ِ پسرش ديده مرا
سعي كن از سر ِ راهت پسرش را ببَري
سپر افتاده ز دستش، سپرش ميگردم
بايد اوّل بزني تا سپرش را ببَري
در خورش نيست اگر بازوي آويز به پوست
جانِ ناقابل ِ من هديه ي ناچيز ِ عموست
ميشود لايق قرباني دلبر باشم؟!
آخرين خاطره ي اين دم ِ آخر باشم؟!
لذتي بهتر از اين نيست كه با سينه ي سرخ
در پري خانه ي چَشم ِ تو كبوتر باشم
آخرين خواسته ي من به يتيمي اين است
به رويِ سينه ي پُر مِهر ِ تو بي سر باشم
اسب ها نعل شده راهي گودال شدند
بين اين قائله ي سخت چه بهتر باشم
به تلافيِ در آوردنِ تير از گلويم
ميشود از سر نِي سايه ي اصغر باشم؟
(عليرضا شريف)
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دست از عمه کشید و بدنش میپیچید
زیر ِ پایش عربی پیرهنش میپیچید
گردبادی ز خیامی به نظر میآمد
گِردَش انگار زمین و زَمَنَش میپيچید
میدوید و سِپَهی دیده به او دوخته بود
وَ طنین رجزش تا وطنش میپیچید
ز سر عمامه و نعلین ز پایش وا شد
ذکر یا فاطمه يِ بت شکنش میپیچید
دید اطراف عمو نیزه و شمشیر پُر است
داشت گِردِ عمویِ صف شکنش ميپیچید
ناگه از پردهیِ دل کرد صدا وا اُمّاه
دست بُبریدهی او دور تنش میپیچید
تیغ بر فرق سرش نیزه به پهلویش خورد
نعرهیِ حیدریِ یا حسنش میپیچید
(محمود ژوليده)
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
كشته ي دوست شدن در نظر مردان است
پس بلا بيشترش دور و بر مردان است
يازده ساله ولي شوق ِ بزرگان دارد
در دلِ كودكِ اينها جگر مردان است
همه اصحابِ حرم طفل ِ غرورش هستند
اين پسر بچه يِ خيمه پدر ِ مردان است
بست عمامه همه ياد جمل افتادند
اين پسر هرچه كه باشد پسر مردان است
نيزه بر دست گرفتن كه چنان چيزي نيست
دست بر دست گرفتن هنر مردان است
بگذاريد ببيند كه خودش يك حسن است
حبس در خيمه شدن بر ضرر مردان است
گرچه ابن الحسنم پُر شدم از ثارالله
بنويسيد مرا يابن ابي عبدالله
(علي اكبر لطيفيان)
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود
یعنی عمو برای تو بابا نمی شود
ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریه ی زنها نمی شود
تا جان نداده مادرت از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمی شود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمی شود
باور نمی کنم چه به روزت رسیده است
اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود
تقصیر استخوان سر راه مانده است
راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود
این نعل های تازه چه کردند با تنت
عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود
بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین
قدت شبیه قامت سقا شده ببین
مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده
دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده
پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند
پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده
از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار
حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده
با من بگو به دست که افتاده کاکلت
این طور موی پر شکنت زیر و رو شده
از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته
از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده
انگار جای فاصله ها پر نمی شود
از بس تمامی بدنت زیر و رو شده
حسن لطفی
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دست و پایم به هم از پَر زدنت پیچیده
چه کنم با تو که اینگونه تنت پیچیده
لااقل کاش به جسمت زره ای میکردم
استخوانت شده با پیرُهَنَت پیچیده
تو چنان شیشه یِ عطری که شکسته شده ای
همه جا نافه یِ مُشکِ خُتَنَت پیچیده
گُل ِ من لَحن ِ عمو گفتن ِ تو برگشته
زیر ِ مرکب شده طرز ِ سُخَنَت پیچیده
اینهمه ریخت و پاشی که شده با تن ِ تو
گردبادی ست که در انجمنت پیچیده
اثر ِ موم عسل یا سُمِّ مرکب بوده
که زبانِ تو به دور ِ دهنت پیچیده
به تلافیِ مدینه به تنت پا زده اند
تا که شد نعره یِ ابن الحسنت پیچیده
ارباً اربا چو علی اکبر لیلا شده ای
در عبا جمع کنم بس که تنت پیچیده
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قاسم است اینکه چنین دست به شمشیر شده
نوجوانی که به عشق تو حسین پیر شده
پر پرواز گشوده به دلش تاب نبود
حرفش این بود :عمو ؛ رفتن من دیر شده
زده زانوی غم و غصه و محنت به بغل
نگران بود چرا این همه تاخیر شده
از زمانی که اذان گوی حرم پر زد و رفت
اشک حسرت ز سر و روش سرازیر شده
مدد نامه ی بابا ز عمو اذن گرفت
همچو شیری که رها از غل و زنجیر شده
کمتر از ساعتی بر او چه گذشته است خدا
که قد و قامت او دستخوش تغییر شده
سنگ باران شد و زیر سم مرکبها رفت
پیش گوییّ عمو بود که تعبیر شده
می وزد بوی گلاب تن تو در صحرا
به گمان عطر مدینه است که تکثیر شده
یاسر مسافر
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را
بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را
مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را
من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را
بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را
گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را
تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را
سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را
(محمود ژولیده)
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
سهم تمام ثانیهها اضطراب شد
تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند
گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تصویر حلق پارهات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد
آنجا که موجموج دل آب سنگ شد
آنجا که فوجفوج دل سنگ آب شد
تیری رسید و هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
(سید محمد جوادی)
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است
قلم ز عهده ی مدح تو بر نیامده است
به شهد غنچه ی لبهای سرخ تو سوگند
گلی شبیه تو از خاک در نیامده است
بزرگی تو چنان جلوه کرده در عالم
مجال عمر کَمَت در نظر نیامده است
به لطف منسب بابُ الحوائجْیت بُوَد
که توی حرف تو اصلاً اگر نیامده است
علی؛علیست چه اکبر؛چه اصغرش؛اصلاً
ز نام نامی تو خوبتر نیامده است
بدیل نیست برایت که در سرای حسین
پس از ظهور تو دیگر پسر نیامده است
چه جلوه ای تو ندانم که لطف نقّاشیْت
به ذهن این همه تصویرگر نیامده است
خبر رسیده لبت خنده داشت وقت سفر
اگر ز شورش اشکت خبر نیامده است
ازآن طرف دل مادر اسیر دلشوره ست
ازاین طرف سوی خیمه پدر نیامده است
بگو گلوی تو شمشیر خورده یا نیزه ؟
مگر به سمت تو تیر سه پر نیامده است ؟
تنت برای چه اینقدر؛ زخمْ خورده شده؟
اگر ز خاک به سرنیزه در نیامده است
(محمدقاسمی)
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872