eitaa logo
صبح حسینی
474 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
غنچۀ شش ماهه ای که بار ندارد  چیدنش آنقدر افتخار ندارد  زود خزان شد گلی که در همه عمرش  تجربۀ دیدن بهار ندارد  کار خودش را برای غربت من کرد  او که نیازی به کارزار ندارد  تشنۀ یک جرعه بود، تیر نمی خواست!  حنجر خشکی که اختیار ندارد  نازکی این گلوی سوخته تابِ –  - تیر نه! شمشیر شعبه دار ندارد!  کار ابالفضل را سه شعبه اگر ساخت  حجم گلوی تو جای خار ندارد  حداقل کم کنید هلهله ها را  کشتن شش ماهه که هوار ندارد  کاش کسی هم به نیزه دار بگوید  نیزه از این طفل انتظار ندارد  (محمدعلی بیابانی) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
در بین آب طفلی از قحط آب می سوخت  از هُرم تشنگی اش حتّی سراب می سوخت  خوابید، لیک آن روز با چشم باز خوابید  می بست اگر که پلکش پرهای خواب می سوخت  وجه تشابهی بود در حال طفل و خورشید  هم شیرخواره می سوخت هم آفتاب می سوخت  یک سوی اسب سیراب، یک سوی طفل تشنه  در آن میانه دیدم قلب رباب می سوخت  آیات شوم شیطان، دیدند بین میدان  بر رحل دست بابا قرآن ناب می سوخت  خون گلوی او داد آبی به نخل خوبی  او آب داد ورنه از بُن ثواب می سوخت  (محسن عرب خالقی) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
 شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد  با لب زدنش گریۀ هر سنگ در آمد  در فاصلۀ كوچك یك بوسه به سرعت  بی تاب شد و حوصلۀ تیر سر آمد  این عرض گلو لازمه اش تیر سه شعبه است؟  یا آهن سرد است؟ چرا شعله ور آمد؟  می خواست كه كم تر بشود زحمت شمشیر  با این همه شدت به گلویش اگر آمد  در رگ رگ حلقوم چه سرسخت گره خورد  بابا چه كشیده است كه تا تیر در آمد  مادر شوی و منتظر آن وقت ببینی  قنداقۀ خونین شده ای از پسر آمد  (علیرضا لك)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
وسط تشنگی و قحطی آب  گفت لبیک به شه طفل رباب  بند قنداق درید و نالید  ای پدر اصغر خود را دریاب!  غیرتم می کشد ای شاه غریب!  که شدی بی سپه و بی اصحاب  یک سه شعبه ز تو کم خواهد کرد  می شوم من سپر تو به شتاب  من ز گهواره دگر خسته شدم  می روم بر روی دست تو به خواب  می روم تا که نبینم مادر  در اسیری برود بزم شراب  پرچم تشنگی خیمه منم  باب حاجات منم، طفل رباب  (جواد حیدری) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
 قحط آب است و صدف از رنگ گوهر شد خجل  هم ز مادر، طفل و هم از طفل، مادر شد خجل  کافرى از بس که زان مسلم نمایان دید، دین  سر به پیش افکند و در پیش پیمبر شد خجل  هاجرى زمزم پدید آورد و طفلش تشنه بود  سعى بى حاصل شد و زمزم ز هاجر شد خجل  با عمو مى گفت طفل تشنه کام خود ولیک  سر فرازم کن رباب از روى اصغر شد خجل  مشک خالى و دلى پر از امید آورده بود  و ز رخ بى آب و رنگش آب آور شد خجل  سخت، سقا بهر آب و آبرو کوشید لیک  عاقبت کوشش، ز سعى آن فلک فر، شد خجل  مایه آن پایه همت، گشت نومیدى ز آب  و ز لب خشکیدۀ او، دیده تر، شد خجل  کام پور ساقی کوثر نشد تر از فرات  وز رخ ساقی کوثر، حوض کوثر شد خجل  زان طرف، عباس از طفلان خجل، زین سو، حسین  آمد و دید آن فتوت، از برادر شد خجل  خواست، برخیزد به پا بهر ادب، دستى نبود  و آن قیامت قامت، از خاتون محشر شد خجل  ریزش اشکت کند (انسانیا) این سان سخن  بى سخن زین درفشانى دُر و گوهر شد خجل  (علی انسانی)   علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود  از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود  چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌  هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود  او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌  خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود  لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر  آمد ولی‌ به‌ جان‌، غم‌ بابا خریده‌ بود  یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر  انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود  تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در  از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود  باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند  هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود  آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌  خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود  (احسان‌ محسنی‌فرد)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
در تنگناي حادثه بر لب نوا گرفت  از بي قراري‌اش دل هر آشنا گرفت  با شوق پر کشيدن از اين خاک بي فروغ  در بين گاهواره قنوت دعا گرفت  اعلام کرد تشنه‌ي‌ صبح شهادت است  آنقدر ناله زد که گلوي صدا گرفت  آنقدر اشک ريخت که خورشيد تيره شد  از شرم چشم غرق به خونش، هوا گرفت  در آخرين وداع غريبانه اش پدر  او را به روي دست براي خدا گرفت  ناگاه يک سه شعبه سراسيمه سر رسيد  ناباورانه فرصت يک بوسه را گرفت  تا عرش رفت مرثيه‌ي سرخ حنجرش  جبريل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت  از شرم چشم هاي پر از حسرت رباب  قنداقه را امام به زير عبا گرفت  شاعر نوشت از کرم دست کوچکش  آخر از او حواله‌ي يک کربلا گرفت  (یوسف رحیمی)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
گهواره نیست جای من و گریه های من  قنداقه نیست جای من و دست و پای من  من قول می دهم که ز خود راضی اَت کنم  بهتر ز خنده نیست رجز، از برای من  لبخند می زنم به تو وقت شهادتم  تا سر زند ز حرمله تیر بلای من  باید دَمارِ تیر سه شعبه در آورم  زان پس رباب نغمه کند لای لای من  کاری کنم که هلهله ها بی اثر شود  ذبح عظیم می شود این ماجرای من  باید به روی دست تو  من  دست و پا زنم  تا سرفراز گردی از این ادعای من  حیرت زده کنم همۀ این سپاه را  احیاگرِ غدیرِ علی کربلای من  بالای دست حضرت سلطان فدا شدن  یعنی رسیدن به لقای خدای من  حتی اگر به نیزۀ دشمن رود سرم  عالم خبر شوند از این ابتلای من  تا روز حشر من سند غربتت شوم  برپا کنند عالم و آدم عزای من  (محمود ژولیده) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده  کربلا محو رخ احمد مختار شده  دور تا دور سرت آیینه می چرخانم  بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده  تا کمی راه روی این دل من می لرزد  قد طوبایی زهراست پدیدار شده  چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم  قامتت شانه به شانه با علمدار شده  گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا  تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده  تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا  گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده  نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم  وسط معرکه این یاس گرفتار شده  کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد  ماجرای تو شبیه درو دیوار شده  زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست  نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده  دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد  تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده  بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز  صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده  خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر  ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده  اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد  این عبا تا به ابد محرم اسرار شده  (قاسم نعمتی) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
بازدلشوره ای افتاده به جانم چه کنم  تندترمیزند آخرضربانم چه کنم  پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم  باز هم بی خبری برده امانم چه کنم  آه یا راد یوسف پسرم برگردد  نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم  همه ترسم از این است صدایم بزند  دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم  گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند  پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم  به زمین خورده انار من وصد دانه شده  جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم  جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم  مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم  (محسن عرب خالقی) علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا  پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا  به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر  به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا  پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد  پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را  در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی  مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا  پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد  پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا  پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده  پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا  که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟  و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا  (سيد حميد رضا برقعی)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
درحنجره ی زخم زمین علقمه می سوخت  یک کرببلا خاک چه بی واهمه می سوخت  می ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی  از مرثیه ی سرخ گلو زمزمه می سوخت  یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر  مشک وعلم و آب به یک سو -همه می سوخت  دیوان بلا مهلکه را تبرئه می کرد  پرونده احساس در این محکمه می سوخت  وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب  انگار که یک باردگر فاطمه می سوخت  زنجیر نگاهی گره می خورد به خیمه  هر ضربه که می خورد به فرقی، قمه می سوخت  درخیمه غم دلهره می کشت زنی را  آنگاه که کردند پراز خون بدنی را  برچشم گلی، هاله ای از خار نشسته  یا خار تنی بین نمکزار نشسته  نه، اشک شفق نیست از این منظره شاید  خون دل زهراست که بربار نشسته  قدری کمکم کن که شوم راست ببینم  سقای حرم نیست، نه ...انگار نشسته  رخساره ی ماهم  چقدر خاک گرفته  تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته  ای کاش که می شد سر آن تیر درآید  تیری که به چشمان علمدار نشسته  سردار سلحشور سپاه حرم من  پای سر تو چند خریدار نشسته   حالا که شکستی زفراقت کمرم را  بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را  (رضا دین پرور)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل  وی دست علی در صف پیکار اباالفضل  هم خون حسین بن علی در تن پاکت  هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل  ریحانۀ دو فاطمه، ماه سه خورشید  آرام دل حیدر کرار اباالفضل  مانند تو در ارتش اسلام که دیده  فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل  تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک  تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل  هم کاشف کرب پسر فاطمه  هستی  هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل  بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت  هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل  در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا  تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل  عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت  کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل  تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی  خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل  ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده  پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل  برخیز سکینه به حرم منتظر توست  جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل  از سوز عطش آب شده طفل سه ساله  مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل  تا آن که ببینند به تن دست نداری  یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل  مگذار رود زینب کبری به اسیری  ای دست علی، دست برون آر اباالفضل  تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت  ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل  کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست  گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل  خون دل ما را که شده اشک عزایت  زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل  مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"  چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل  (غلامرضا سازگار)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد  پس می‌رود ز پشت سرت سر درآوَرد  با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست  از پا مرا ز داغ برادر درآورد  او قصد آب داشت؛ وگرنه برادرم  با حمله‌ای دمار ز لشگر درآوَرد  تیری که خورده‌است به چشم تو عاقبت  سر از گلوی تشنه‌ی اصغر درآورد  این هلهله ز کشتنت اصلاً عجیب نیست  لشگر جلوتر آمده؛ معجر درآورد  زینب دوید قبل هجوم حرامیان  از پای بانوان؛ همه زیور درآورد  پاشیده‌تر شوی چو بخواهد حسین؛ اگر  حتی همین که تیر ز پیکر درآورد  (احسان محسنی فر) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جمعه ها برای دلتان هر روضه ای دوست داشتید بخوانید👆👆
هر نی فغان نای تو را در می آورد آوای ربنای تو را در می آورد   با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار دارد لباس های تو را در می آورد   پا بر زمین مکش،که کمان دار ِسنگ دل می خندد و ادای تو را در می آورد   دارد نگاه مات من از متن تیغ ها تفسیر بوریای تو را در می آورد   در حیرتم که سنگ به من می خورد ولی بالای نی صدای تو را در می آورد   زخم لبت هم اشک مرا در می آورد هم گریه ی خدای تو را در می آورد   وقت نماز افسری از خورجین خویش عمامه و عبای تو را در می آورد (وحيد قاسمي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها  دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها  مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود  عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها  نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه  دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها  میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار  میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها  میشود فهمید از خون گریه های محفلی  پر گرفته قلبهایی در هوای نیزه ها  از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان  گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها  دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم  بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها  با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن  آه میسوزد دلم از های های نیزه ها  (مجید قاسمی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 بعد من کار تو خواهر سخت است  دیدن داغ برادر سخت است  آخرین لحظه به هنگام وداع  آه بوسیدن دختر سخت است  بوسۀ زیر گلو قبل وداع  بعد از آن بوسه حنجر سخت است  دیدن گریۀ یک طفل صغیر  پیشِ گهوارۀ اصغر سخت است  خواهرم روز دگر وقت سفر  دیدن پیکر بی سر سخت است  معجر خود گِره محکم بزنید  حملۀ دشمن کافر سخت است  بی علمدار شدن در صف جنگ  غصۀ میر دلاور سخت است  به اسیریِ تو و کشتنِ من  خندۀ این همه لشگر سخت است  مضطرب بر سَرِ تلّی از خاک  دیدن نیزه و خنجر سخت است  پیش چشم نگرانت، دعوا  بر سر پیکر پرپر سخت است  بعد من خیمه که غارت بشود  غربت آل پیمبر سخت است  پیش چشم همۀ اهل حرم  غارت چادر مادر سخت است  کعب نی خوردن تو جای همه  دیدن زخم مکرر سخت است  پشت دروازه در آن مرکز کفر  خطبۀ دختر حیدر سخت است  (محمود ژولیده) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872