eitaa logo
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
471 دنبال‌کننده
178 عکس
30 ویدیو
0 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan مجموعه شعر: _صبح تازه‌دم، انتشارات شهرستان ادب گردآوری: _زیر یک سقف _قسم به عشق، به نام تمام مادرها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین علیه‌السلام (بخشی از صفرنامه آقای حسن بیاتانی) یک زهیر چهل و چهار ساله است. نوجوان که بوده با پدرش شبانه مشعل به دست و مخفیانه از راه نخلستان راه می افتادند، به طرف مخفی گاهی که میزبان قبلی، زوار اربعین را تا آنجا رسانده بود. زوار را همان شبانه تا منزل خودشان می آوردند و پذیرایی می کردند تا دوباره شب بشود. شب که می شد زوار را دوباره از راه نخلستان تا شط می بردند. آنجا زوار را سوار قایق می کردند و در تاریکی به آن طرف شط می رساندند و تحویل میزبان بعدی می دادند. بعد از چند سال حالا به قدری که بتوانیم برای هم خاطره تعریف کنیم زبان هم را یاد گرفته ایم. حالا زهیر از خاطراتش می گوید. از اینکه توی همان سالها دو بار گیر بعثی ها افتادند. یک بار بعثی ها او و پدرش را تا حد مرگ کتک می زنند. یک بار هم دستگیر می شوند و وسط راه مدد امام حسین فراری شان می دهد. زهیر می گوید خانه ی ما فقط همین ساختمان پشتی بود که الان محل پذیرایی خانم هاست. می گوید این زمین لب جاده را با زحمت زیادی توانستیم بخریم که زائرهای بیشتری را به خانه بیاوریم. :: دلم می خواهد زودتر صبح بشود که اینها را برای خانمم تعریف کنم. هنوز یکی دو ساعت به اذان صبح مانده که خانم پیامک می دهد بیداری؟ می گویم بله می گوید می توانی یک دقیقه بیایی پشت در؟ از کوچه کناری به طرف ساختمان پشتی می روم. از لای در منتظر رسیدن من است. می گوید خواب دیدم... گوشه ی همین حیاط یک حوض پر آب بود حوض انگار به یک چشمه یا آبراه وصل بود. چشمه ای که می رسید به کربلا زائر ها یکی یکی لب حوض می آمدند و می پریدند توی آب. همین که می پریدند انگار ماهی می شدند و شناکنان می رفتند تا حرم امام حسین... @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
درباره زهیر و پدرش و حوض آبی که از خانه شان راهی به کربلا داشت پارسال اینجا نوشته بودم... امسال پیاده روی را کمی دیرتر از هر سال آغاز کردیم. خانم پا درد داشت و مثل هر سال نمی توانست راه بیاید. زنگ زدیم به زهیر تا خاطرجمع شویم وقتی به منزلشان می رسیم، آنها راهی کربلا نشده اند. زهیر حال و احوال کرد و گفت امشب هم هستیم. تا منزلشان دویست عمود راه بود و رسیدن به آنجا آن هم توی گرما طاقت فرسا بود. چند دقیقه بعد زهیر زنگ زد و پرسید کدام عمود هستید؟ دارم با ماشین می آیم دنبالتان. یک ساعتی طول کشید تا زهیر از بین جمعیت مشایه به ما برسد. با خوشحالی دیده بوسی کردیم و سوار شدیم. احوال ابوزهیر را پرسیدیم که این یک سال نگران اخبار سلامتی اش بودیم. گفت پدرم سحر بیست و هفت ماه مبارک در سجده ارتحال کرد. ناراحت شدیم و تسلیت گفتیم. وقتی رسیدیم، خانه آن خانه سابق نبود. کاملا کوبیده شده بود و بنای نیمه کاره ساختمان موکب بزرگ تر به چشم می خورد. تنها چیزی که کامل شده بود حمامات بود که الحق خیلی بهتر از سابق بود. جلوی در ورودی یک تابلو نصب شده بود و نوشته شده بود موکب عبدالله الرضیع خدمت زوار الحسین علیه السلام شرف لنا عکس و نام مؤسس موکب یعنی پدرش هم روی تابلو بود شیخ نجاح الطفیلی زهیر گفت این اسم را پدرم خودش روی موکب گذاشته بود. الحمدلله که با رفتن یک موکب دار پیر، این علم روی زمین نمانده بود و زهیر داشت میراث پدری اش را که خدمت به زوار اربعین بود توسعه می داد. در راه برگشت تماس گرفتم و از زهیر اجازه گرفتم که برای بنای نیمه کاره موکبشان که به خاطر هزینه ها همچنان نیمه کاره مانده بود تبرعات جمع کنم. این شماره کارت بنده است و اختصاص به نذورات فرهنگی دارد:
6037997376460078
حسن بیاتانی اگر نذری و نیتی دارید برای اقامه موکب نیمه کاره عبدالله الرضیع علیه السلام می توانید به اینجا واریز کنید و اطلاع دهید. در این خانه حوضی هست که به کربلای ابی عبدالله علیه السلام متصل است. @telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
طریقی که ما می رویم طریق مقتدایی هاست. توی خیلی از خانه ها نام مقتدا روی پسربچه هاست. یکی دو سال پیش که مقتدا مواضع ضد ایرانی داشت به وضوح نگاه سنگین و نیش و کنایه ها را می شد حس کرد. امسال ولی داستان فرق می کرد. به وضوح نگاه ها به ایرانی ها مثبت شده بود. این جمله را چند بار در طریق شنیدم که ایرانی ها شرف ما و شرف شیعه هستند. از جمله از ابوعلی که شبی میهمانش بودیم و اولین باری بود که با او آشنا می شدیم. بارها و بارها از ما می پرسیدند که بعد از اربعین؟ یعنی پاسخ ایران به اسرائیل بعد از اربعین است؟ و منتظر جواب ما نمی شدند و این وعده را حتمی می دانستند. در منزل سید محمد پیرمردی اهل حکمت از اهالی ناصریه مهمان بود که نامش را فراموش کرده ام می گفت کاش ایرانی ها متوجه موقعیت امروز خود باشند و حواسشان باشد که امروز کیان و پناه شیعه هستند و کاش با دعواهای داخلی و اختلافات شیعه با شیعه این موقعیت حساس را تضعیف نکنند. با خودم گفتم به قدر بضاعت پیامش را منتقل کنم... @telkalayyam
هوالمحبوب به غم اسیر و به محنت دچار بعد از تو ببین چگونه شدم بی قرار بعد از تو نه اشتیاق سفر دارم و نه میل خبر مرا به عالم و آدم چه‌کار بعد از تو؟ فضای شعرم از آن شب که رفتی افسرده ست جهان من شده تاریک و تار بعد از تو من: آنکه آینه ای پر غرور، پیش از این من: اینکه پنجره ای پر غبار، بعد از تو! دل و دماغ ندارد برای شور و نشاط چه آمده سر این روزگار بعد از تو؟ بگو نیاید اگر قصد تو نیامدن است به کار من نمی آید بهار بعد از تو....... خط: جناب آقای بهنام کردلو @sobhetazedam
وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمࣲ  دنیا هدفش چیست و فرجام کجا؟ آغاز کجا هست و سرانجام کجا؟ معیار اگر خُلق محمد باشد دینداری ما کجا و اسلام کجا؟ صلی الله علیه و آله و سلم @sobhetazedam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی تفسیرهای سست قرآن را عوض کردی جز با دعای تو یقین دارم نمی آمد ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی گفتی حسین... آنگاه جریان را عوض کردی گفتی حسین و آتشی بر جان او افتاد گفتی حسین و حال رَیّان را عوض کردی پیش از تو بوی تربت از ایران نمی آمد تا آمدی عطر خراسان را عوض کردی راحت می‌آید محضرت شاعر معذب نیست مولای من! تعریف سلطان را عوض کردی علیه السلام @sobhetazedam
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی @sobhetazedam
«هوالنور» به مناسبت به امامت رسیدن حضرت صاحب الزمان(عج) زبان حال امام حسن عسکری(علیه السلام) به پسرش مهدی(عج): بلند شو پسرم، تو قیام خواهی کرد رسالت پدرت را تمام خواهی کرد تویی که جد تو خورشید و روحت از صبح است به حکم نور، طلوعی مدام خواهی کرد و با تبسم خود، ای گل محمدی‌ام! به انتشار بهار اهتمام خواهی کرد به شاخه‌ها هیجان می دهی به چشمه تپش به خشک و تر همه جا لطف عام خواهی کرد به پای بذر و جوانه امید می پاشی به سروهای کهن احترام خواهی کرد و سجده کن که قیامی بلند در راه است که عاقبت به پیمبر سلام خواهی کرد @sobhetazedam
هو النور غزلی از مجموعه شعر شعری و ورد زبانی، کاش آوازت کنم ای درخت دل‌شکسته، صبر کن سازت کنم رازی و در سینه پنهانی، لطیف بی نظیر! ای کلام با محبت! باید ابرازت کنم آنقدر پاک و لطیفی آنقدر حساس طبع با پر قو باید ای آیینه جان نازت کنم ای گل خوش قامتم! آرام تر آرام تر لحظه ای برگرد میخواهم براندازت کنم فکر کردی من تمامت می کنم با این غزل؟ خوش خیالی! تازه میخواهم که آغازت کنم.. روز شعر و ادب پارسی، به شاعران و پاسداران این زبان، مبارک🌹 @sobhetazedam
شعری و ورد زبانی، کاش آوازت کنم ای درخت دل‌شکسته، صبر کن سازت کنم @sobhetazedam
هدایت شده از سید سلمان علوی
🔷 نشست پنجم 🌱رویداد بزرگ شب‌های شعر «آوای وحدت»🌱 (سلسله نشست‌های مجازی شاعرانه به مناسبت هفته وحدت) 🔻با شعرخوانی بانوان زهرا سپهکار فریبا یوســفی مریم کرباســی حمیده پارسـافر اعظم سعادتمند فاطمه هاوشکی حســنا محمدزاده راضیـه جبــه داری عاطفه جوشــقانیـان نغمه مستشارنظامی ⏱ زمان برگزاری: ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ از ساعت ۲۲ تا ۲۴. 📱مکان برگزاری: سکوی ایرانی ویراستی ، ویرآوا ، اتاق گفتگوی «آوای وحدت». 🆔 @ss_alavi_ir