هدایت شده از علی مقدم
بمان وگرنه حلالت نميكنم زهرا
بمان نرو كه مي افتم بدون تو از پا
هدایت شده از علی مقدم
مرز بیان مظلومیت با ذلیلانه به تصویر کشیدن، باید حفظ شود و گرنه شاعر برای گریه انداختن مخاطب از هر تصویر رقت بار و هر ترکیب نامناسبی استفاده می کند
هدایت شده از علی مقدم
《اجل وفاتی》 تو غرور مرا شکست
در شهر گفته ام همه جا خوب می شوی
مویت اگر چه سوخت، عروس منی هنوز
افتاده ای به گریه چرا؟ خوب می شوی
عجیبه که توی چندتا سایت که این شعر را گذاشته اند به جای "عجّل" نوشته اند "اجّل"
هدایت شده از علی مقدم
والله اگر از باب جلوگیری از گسترش این اشعار در هیئات نبود، حتی خجالت می کشیدم اینها را نقل کنم اما متاسفانه به دلیل گسترش این مدل شعر سرودن، مجبورم نقل کنم تا کمی حساسیت هم در شاعران این مدل اشعار و هم ذاکرین ایجاد شود
من رو زدم تو خنده به تابوت می کنی؟
اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن
پیراهن اضافه نداری عوض کنی
پس بر لباس خونی خود اعتنا مکن
از این طرف به آن طرف خانه پیش من
پیراهن حسین مرا جا به جا مکن
هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان
بی فایده است پس برو و پا به پا مکن
هدایت شده از علی مقدم
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار هجده ساله، هجده سال دیگر هم بمان
آه آهِ تو مرا به آه آه انداخته
جای کم کم رفتن از پیش علی کَم کَم بمان
روی تو گرچه وَرَم کرده ولی با آن خوشم
با همین روی به هم پیچیده و دَرهَم بمان
هدایت شده از شعر هیأت
💠 مرثیههای غیرمعصومانه
«نقدی بر سوگسرودههای فاطمی»
🔹مرثیهسرایی در عزای معصومین(علیهمالسلام) امری پسندیده است و کثرت روایات از اهمیت آن حکایت دارد. این دسته از روایات همواره دغدغهای مقدس برای شعرای آیینی ایجاد کرده تا با پرداختن به این مهم، به ثواب اخروی و برکات دنیوی آن دست یابند. اما در مرثیهپردازی باید توجه داشت اصول و ملاکهای شعر ارزشی مراعات شود و شاعر از هنجارهای آن تخطی نکند. اصولی مانند:
ـ رعایت شأن معصومین(علیهمالسلام)
ـ معرفتافزا بودن مرثیه
ـ بیان مستند
ـ بیان هنری
و سایر اصولی که سهلانگاری در رعایت آنها، شعری به ظاهر آیینی را در واقع به شعری مخالف با آموزههای دینی تبدیل میکند.
🔸پرداختن به مراثی غیرواقعی، همواره یکی از لغزشگاههای اساسی این عرصه است. هنرنمایی شاعر در مرثیهپردازی باید جلوهای از درک صحیح واقعه و پردازش زوایای پنهان آن باشد. ارائۀ تصویر غیرمستند، خلاف موازین مرثیهسرایی است. به عبارت دیگر، مرثیه باید با خیال همراه باشد نه اینکه از اساس خیالی باشد.
جای تعجب و تأسف است که برخی شاعران آگاهانه یا غیرآگاهانه، روضه را به نحوی بیان میکنند که صرفا مستمع را تحت تأثیر قرار دهد اما با گزارههای تاریخی همخوانی ندارد. گویا «اَحسَنُ الشّعر اَکذَبُها» را حقیقتاً به معنای دروغپردازی پنداشتهاند.
🔹تأسف بیشتر زمانی است که شاعر در مضمونیابیهای افسارگسیخته خود، به مضمونی روی آورد که نه تنها از لحاظ تاریخی غیرمستند است، بلکه از لحاظ اعتقادی نیز دارای ایراد جدی است؛ مانند اشعاری که شأنیت عصمت در آنها نادیده گرفته شده است. این «مرثیههای غیرمعصومانه» که مدتی است در اشعار فاطمی ورود پیدا کرده است، تصویری غیرقابل قبول از معصوم ارائه میدهد. به این نمونهها توجه فرمایید:
چادرش را تکاند و راه افتاد
مثل کوه از کنار کاه گذشت
ولی از درب خانه ناغافل
دو سه باری به اشتباه گذشت!
و:
از صدای شکستنِ بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرم راه خانه را آن روز
تار میدید! اشتباهی رفت!
و:
بازم نمیگی که چی شد تو اون کوچه
بازم نمیگی آخه رو چرا میگیری
بازم نمیگی چی اومد به روز چشمات
که بچههاتو با هم اشتبا(ه) میگیری!
چهقدر باید حواس شاعر به گریاندن مستمع پرت شده باشد که برای رسیدن به آن، حاضر شود معصوم را -العیاذ بالله- حواسپرت نشان دهد. اشک گرفتن به چه قیمت؟ به قیمت زیر سؤال بردن عصمت!
🔸اشک باید زمینه تفکر، تحول و تعالی را در شنونده ایجاد کند، برای همین روایات تا این حد بر آن تأکید دارند؛ در حالیکه نتیجه مضامین اینچنینی، چیزی جز سقوط اعتقادی نیست. باید بر غربت و مظلومیت صدیقه طاهره(علیهاالسلام) گریست اگر قرار باشد ما با چنین مضامینی در مصیبت ایشان اشک بریزیم.
قدرت تعقل و تشخیص معصوم حتی در بزرگترین مصیبتها ذرهای کمرنگ نمیشود و موردی نمیتوان یافت که معصوم ناخواسته دچار اشتباه در تشخیص شده یا کلامی به اشتباه از ایشان صادر شده باشد؛ این خاصیت عصمت است. بزرگان دین فرمودهاند که گناه، نسیان و سهو از جانب شیطان است و القائات شیطانی به وجود معصوم راه ندارد «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب/۳۳).
🔹اگر قرار باشد کسی که دارای مقام عصمت است، در حالات مختلف دچار این اشتباهات شود، چگونه میتوان به قول و فعل او اعتماد کرد؟ تنها حکمت است که حتی در سختترین شرایط همواره در حرکات، سکنات و کلمات معصوم جاری است.
تصور کنید در لحظات آخر عمر شریف نبی مکرم اسلام(صلّاللهعلیهوآلهوسلم) که حضرت در نامساعدترین شرایط جسمی قرار دارند، در همان حال به آوردن قلم و کاغذ برای نوشتن وصیت امر کنند؛ اگر کسی بگوید «درد بر پیامبر غلبه کرده، نمیداند چه میگوید. حرفش را جدی نگیرید!» آیا به این فرد نمیگویید: مگر تو مسلمان نیستی! مگر قرآن نمیخوانی! خداوند متعال در آیه ۳ و ۴ سوره نجم فرموده است: «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى؛ و پیامبر از روی هوا و هوس چیزی نمیگوید، هرآنچه میگوید وحیی است که به او الهام شده است». حواسمان باشد که شعرمان ناخواسته رنگ و بوی حرف این افراد را نگیرد که مقام عصمت را نادیده گرفته و به معصوم نسبت هذیان و اشتباه دادند.
هدایت شده از شعر هیأت
🔸این یادداشت را با سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب در باب مرثیهسرایی به اتمام میرسانیم:
«یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهلبیت است. البته ما در باب مرثیهخوانی حرفهای زیادی داریم. بارها هم ما توی همین جلسه به شما مداحهای عزیز عرض کردیم، جاهای دیگر هم گفتیم که در مرثیهخوانی بایستی به «صدق واقعه» پایبند بود. درست است که شما میخواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیلۀ «هنرنمایی در کیفیت بیان واقعه» تأمین کنید، نه در ذکر واقعهای که اصل ندارد. ما در گذشتهها سراغ داشتیم -انشاءالله حالا آن جور نیست- که بعضیها فیالمجلس یک چیزی را جعل میکردند؛ نکتهای همانجا به ذهنش میآمد، میدید خوب است، موقعیت خوب است، همانجا میگفت و از مردم اشک میگرفت! این درست نیست. اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشکآلود -که اشک را به چشم میرساند و چشم را اشکبار میکند- به معارف زلال است؛ البته با هنرنمایی.» (۱۳۸۹/۳/۱۳)
✍🏻 #عباس_همتی
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌷 روضههای زیبای فاطمی
در غزل امروز
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود میگفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!...
#زکریا_اخلاقی
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
چقدر خانه مرتّب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟...
#عاطفه_جوشقانیان
میرود از آن سرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد، بال در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر؛ این روزگار،
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟...
#مجتبی_حاذق
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد...
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد...
#قاسم_صرافان
سپهر سینهات از غم ستارهباران بود
به یادگاری گلمیخِ در نیاز نداشت
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانهی بیدادگر نیاز نداشت...
#محمدجواد_غفورزاده
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
#مهدی_مردانی
کسی در سنّ هجدهسالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانهاش از مَحرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخاست از جا، دست بر زانو نمیگیرد...
#محمدحسین_ملکیان
در آن شبی که به خاکش سپرد مولا، گفت:
چـه خـوب بـود که فردا نبود و زهرا بود
چه خوب بود که هستی نبود و فاطمه بود
چه خوب بود که دنیا نبود و زهرا بود
چـه خـوب بود اگر سایهی غریب علی
به خاکِ فاطمه اینجا نبود و زهرا بود!...
#محمدسعید_میرزایی
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان...
#محسن_ناصحی
جرعهجرعه غم چشید و ذرهذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد...
#مرضیه_نعیم_امینی
@mehdi_jahandar
🌹آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم
برگزار میکند:
پنجمین نشست تخصصی شعر بانوان《بهارنارنج》
با حضور:
خانم تکتم حسینی
و شعرخوانی بانوان شاعر قم
با اجرای: عاطفه جوشقانیان
🔰زمان: چهارشنبه، هشتم آذرماه، ساعت ۱۵:۳۰
🔰مکان: حوزه هنری استان قم، سالن مهر
《ورود برای عموم بانوان آزاد است》
@adabqom
#محفل_شعر_بهارنارنج
#آفرینش_های_ادبی_حوزه_هنری_قم
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی
#حوزه_هنری_قم
#شعر_بانوان_قم
#بهار_نارنج
#صبح_تازه_دم
@sobhetazedam
تعدادی از دوستان لطف داشتند و راجع به نحوه تهیه مجموعه شعر صبح تازهدم پرسیدند.
از طریق لینک های زیر قابل تهیه است:
۱:
https://www.iranketab.ir/book/115452-sobh-e-taze-dam
ایران کتاب
۲:
https://bookroom.ir/book/106600/
پاتوق کتاب
۳:
https://adabbook.com/%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D9%85
ادب بوک
۴:
https://ketabkhon.com/book/222199/%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D9%85
کتابخون
۵:
پیج اینستگرام بافه بوک به آدرس زیر
@bafebook
@sobhetazedam
هدایت شده از محمدحسین مهدویان
تحصیل علم و دانش بی پایه و اساس است
وقتی که بهترین سود، از راه اختلاس است
گفتم که علم خوب است یا ثروت فراوان؟
گفتا قیاس این دو، باطلترین قیاس است
در این فشار مالی، تولید علم عالی...
اما مهمتر از آن، تولید اسکناس است
دانشجوی گرامی وقتی گرسنه باشد
جای کلاس رفتن، دنبال کالباس است
چون شوت میزند او هنگام درس خواندن
پایان ترم حتما، تنها به فکر پاس است
شبهای امتحان هم، تا صبح رو به قبله
در اوج معنویت، مشغول استغاثه است
دیده شده که گهگاه با اشک و ناله و آه
پشت سر اساتید در حال التماس است
یا زیر پست استاد، کامنت میگذارد
یا که به اسم تحقیق، توی گوگل، پلاس است
دانشجوی مجرد دیگر غمی ندارد
وقتی که همکلاسیش خوشتیپ و باکلاس است
در فکر اغتشاش است گاهی که هست جوگیر
با اینکه از حَراست همواره در هراس است
توی کلاسهایش، ریخت و لباسهایش
طوری شده که اینجا انگار لاس وگاس است
با شور و شوق عمری، تحصیل کرده اما
بعد از فراغت از درس، علاف و آس و پاس است
اوضاع کار و تحصیل، مطلوب هست و بینقص
هرکس که منتقد بود بسیار ناسپاس است
#محمدحسین_مهدویان
#روز_دانشجو
#شعر_طنز
#دانشجو
#بیکاری
#مدرک
#تورم
📱@Mh_Mahdaviyan
وقتی که لم داده بودی آرام بر روی تختی
یا که به زور دوتا قرص خوابیده بودی به سختی
وقتی که خوشحال بودی از دیدن ناگهانش
یا شکوه میکردی از خود از اینکه داری چه بختی
در فکر اینکه بنوشی همراه او قهوه یا چای
یا در نخستین قرارت باید بپوشی چه رختی
تا نگذرد از لب مرز سوز سپاه زمستان
افتاد و آتش به پا کرد یک بار دیگر درختی
مشغول چشمی و ابرو،سرگرم با تاب گیسو
بیرون بزن از شب این تکرار هر روزه لختی
تا که مبادا بلرزی،جان داد سرباز مرزی
وقتی که خوابیده بودی آرام بر روی تختی
#اعظم_سعادتمند
#سیستان_بلوچستان
کانال شاعر:
@azam_saadatmand
🔰@sobhetazedam
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹گریۀ بیاختیار🔹
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
📝 #عاطفه_جوشقانیان
🌐 shereheyat.ir/node/1980
✅ @ShereHeyat
🍂زبان حال امیرالمومنین «علیهالسلام» با حضرت صدیقه طاهره «سلام الله علیها»:
ملائک ذکر می گویند دائم هم صدا با تو
دعای نور میخوانند هر صبح و عشا با تو
کسی فهمیده است «المؤمن مرآت مؤمن» را
که بشناسد هرآیینه تو را با من مرا با تو
چه خوشبختند، دستان تو را هر روز میبوسند
تنور و سفره و دستاس هستند آشنا با تو
بیا قسمت کنیم اصلا ثواب خانه داری را
ببین جارو کشیدن با من امشب، بچهها با تو
بپرس از تک تک این قوم ای بنت رسولالله
بگو با من اگر دارند مشکل پس چرا با تو...؟
حلالم کن حلالم کن که ماندم بی تو در دنیا
قرار بعدی ام در قتلگاه کربلا با تو..
#عاطفه_جوشقانیان
#غزل_فاطمی
@sobhetazedam
📌امور بانوان اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم برگزار می کند:
🔅محفل شعر بانوان فاطمی
✅با شعر خوانی:
اعظم سعادتمند
عاطفه خرمی
محدثه آشتیانی
فاطمه معصومه شریف
سمانه خلف زاده
عاطفه جوشقانیان
⏰زمان: سه شنبه 28آذر1402_ساعت 15تا17
🏫مکان: بلوار جمهوری _نبش کوی 6 _ اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم_سالن کوثر
@sobhetazedam
هدایت شده از انجمن ادبی کلمات
کانال تعدادی از بانوان شاعر در پیامرسان ایتا:
🌹 زهرا آراستهنیا:
ای نابترین تلالو نور سلام
ای بر همهی حماسهها شور سلام
https://eitaa.com/arastehnia
🌹عاطفه جعفری:
من تو را مینویسم و تو مرا
ما غزلهای دلبخواه همیم
https://eitaa.com/pishaninevesht
🌹 عاطفه جوشقانیان:
کجاست شانهی آرامشت زمان تلاطم؟
مگر خود تو نگفتی به من پناه بیاور؟
https://eitaa.com/sobhetazedam
🌹 عارفه دهقانی:
در جنگِ همیشگیِّ حق با باطل
رمزِ عملیّاتِ علی : "یا زهرا"
https://eitaa.com/dr_arefe_dehghani
🌹 فائزه زرافشان:
همین تبسم آرام، چای عطرآگین
همین نشاندن گل، کار پرثواب من است
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
🌹 زهرا سپهکار:
هم مادر و مادربزرگم خانهدارند
این شغل مادرزادیام را دوستدارم
https://eitaa.com/zahra_sepahkar
🌹 اعظم سعادتمند:
آمدم تا خانهات در جستجوی روشنی
آب لطفاً! از میان این همه نوشیدنی
https://eitaa.com/azam_saadatmand
🌹 فاطمه معصومه شریف:
شعر گاهی میتواند راوی یک درد باشد
گاه حتی میتواند مرهم یک مرد باشد
https://eitaa.com/masoome_sharif
🌹 بهجت فروغی مقدم:
با یادت اگر دفتری از شعر سرودم
در حسرت یک بیت جوابم که تو باشی
https://eitaa.com/behjatf
🌹 مریم کرباسی:
من عاشق صبحم که با خنده بگویی
مریم بیا امروز هم صبحانه با هم
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
🌹 سعیده کرمانی:
گاهی غزل در گوش بند رخت میگویم
گاهی میان تشت، دست از شعر میشویم
https://eitaa.com/kaftarchahiemamreza
🌹 فاطمه عارف نژاد:
سراپا ایدهام از رنگهای تازه سرشارم
هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم
https://eitaa.com/fatemeh_arefnejad
🌹 اکرم هاشمی:
و آن کسی که به قالیچه خِفت زد، زن بود
تمام طرح پر از رنگهای روشن بود
https://eitaa.com/A_Hashemii
🌹 انسیهسادات هاشمی:
وای آن نقاشی چسبیده بر در را نبینی!
آه! آن تکبیتهای روی میزم را نخوانی!
https://eitaa.com/folanipoem
🔶 اگر بانوی شاعری از قلم افتاده معرفی کنید تا لیست تکمیل شود...
هدایت شده از صبح تازه دم
( عاطفه جوشقانیان)
.
🌷هوالنور🌷
وقتی که در دنیای ما پا می گذاری
هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری
لبخندهای مادرم را اول صبح
با لقمه ای در جیب بابا می گذاری
حتی همین نان حلال همسرم را
هر شب خودت در سفره ما می گذاری
پر می شود این خانه از بوی محبت
وقتی در هر عطر را وا می گذاری
تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد
در لانه ها گنجشک ها را می گذاری
این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است
ما را که می گوید که تنها می گذاری؟
##
مولا به یاد جدتان با خانواده
من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟
#عاطفه_جوشقانیان
#انتظار
#مهدوی
@sobhetazedam
کانال تعدادی از بانوان شاعر در پیامرسان ایتا:
🌹 زهرا آراستهنیا:
ای نابترین تلالو نور سلام
ای بر همهی حماسهها شور سلام
https://eitaa.com/arastehnia
🌹عاطفه جعفری:
من تو را مینویسم و تو مرا
ما غزلهای دلبخواه همیم
https://eitaa.com/pishaninevesht
🌹 عاطفه جوشقانیان:
کجاست شانهی آرامشت زمان تلاطم؟
مگر خود تو نگفتی به من پناه بیاور؟
https://eitaa.com/sobhetazedam
🌹 عارفه دهقانی:
در جنگِ همیشگیِّ حق با باطل
رمزِ عملیّاتِ علی : "یا زهرا"
https://eitaa.com/dr_arefe_dehghani
🌹 فائزه زرافشان:
همین تبسم آرام، چای عطرآگین
همین نشاندن گل، کار پرثواب من است
https://eitaa.com/faeze_zarafshan
🌹 زهرا سپهکار:
هم مادر و مادربزرگم خانهدارند
این شغل مادرزادیام را دوستدارم
https://eitaa.com/zahra_sepahkar
🌹 اعظم سعادتمند:
آمدم تا خانهات در جستجوی روشنی
آب لطفاً! از میان این همه نوشیدنی
https://eitaa.com/azam_saadatmand
🌹 فاطمه معصومه شریف:
شعر گاهی میتواند راوی یک درد باشد
گاه حتی میتواند مرهم یک مرد باشد
https://eitaa.com/masoome_sharif
🌹 بهجت فروغی مقدم:
با یادت اگر دفتری از شعر سرودم
در حسرت یک بیت جوابم که تو باشی
https://eitaa.com/behjatf
🌹 مریم کرباسی:
من عاشق صبحم که با خنده بگویی
مریم بیا امروز هم صبحانه با هم
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
🌹 سعیده کرمانی:
گاهی غزل در گوش بند رخت میگویم
گاهی میان تشت، دست از شعر میشویم
https://eitaa.com/kaftarchahiemamreza
🌹 فاطمه عارف نژاد:
سراپا ایدهام از رنگهای تازه سرشارم
هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم
https://eitaa.com/fatemeh_arefnejad
🌹 اکرم هاشمی:
و آن کسی که به قالیچه خِفت زد، زن بود
تمام طرح پر از رنگهای روشن بود
https://eitaa.com/A_Hashemii
🌹 انسیهسادات هاشمی:
وای آن نقاشی چسبیده بر در را نبینی!
آه! آن تکبیتهای روی میزم را نخوانی!
https://eitaa.com/folanipoem
🌹مریم بسحاق:
آمدم اما نبودی پر زدم
یک قفس کمتر، تو هم در وا نکن
https://eitaa.com/Bichatr_zir_baran_poem
@sobhetazedam
بسم الله النور
افتاده تن ستاره ها در این راه
تا باز شود مسیر پابوسی ماه
ای شام تو را به صبح خواهند رساند
یاران کنونی اباعبدالله
#عاطفه_جوشقانیان
#سیدرضی
#شهید_سید_رضی_موسوی
@sobhetazedam
هوالنور
تقدیم به عزیزترینم🌹
دوباره قسمتت باید فقط یک لقمه نان باشد
که سهم همسر و فرزندهایت بیش از آن باشد
پر از شوری همیشه، بیشتر اما زمانیکه
صدای پای بابایم بیاید یا اذان باشد
به من آموختی حتی مسیر آشپزخانه
برایم می تواند نردبان آسمان باشد
خودت دست نوازش می شوی بر اشک های من
نمی خواهی که چشم من به دست دیگران باشد
من از این مهربانی های بسیار تو فهمیدم
خدا باید چه اندازه صبور و مهربان باشد
بیا و شام را پیشم بمان، بد بگذران یک شب
که دریا می تواند پیش رودی میهمان باشد
#عاطفه_جوشقانیان
#غزل_عاشقانه
#مادر
🔰@sobhetazedam
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹سورۀ انسان🔹
عطر بهار از جانب دالان میآید
دارد صدای خنده از گلدان میآید
این کوچهها را آب و جارو کرده باران
این اولین روزیست که مهمان میآید
این اولین روز است؛ افطار خودت را
دادی به مسکینی که سرگردان میآید
حالا دوباره بوی نان پیچیده اما
دارد یتیمی خسته و نالان میآید
مثل گلوبندت اسیری را رها کن
وقتی که دارد بی سر و سامان میآید
ما هم اسیریم و یتیم و مستمندیم
ما مردهایم از عطر نامت جان میآید
از برکت نانی که بخشیدی، همیشه
بر خاک گندمزارمان باران میآید
شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو
نور تو از هر گوشۀ ایران میآید
وصف شما کِی در کلام آدمیزاد...؟
مدح شما در سورۀ انسان میآید
📝 #عاطفه_جوشقانیان
🌐 shereheyat.ir/node/4414
✅ @ShereHeyat
هوالنور
غزلی مادرانه:
هر صبح بازی می کنم با کودکانم
من هم شبیه کودکانم شادمانم
دنبال آن ها می دویم و می گریزیم
پروانه ها را هم به بازی می کشانم
موسیقی آرامبخش خانه ماست
هر جیک جیک خنده ای در آشیانم
من چای میخواهم نه نسکافه نه قهوه
رفتار من شرقی ست، مثل استکانم..
در خانه من هستم که مد می آفرینم
با من مطابق می شود رنگ جهانم
از گرمی این خانه می گوید برایم
هرگاه گرم صحبتم با شمعدانم
حتما خدا لبخند دارد بر لبانش
وقتی که بازی می کنم با کودکانم
#عاطفه_جوشقانیان
#مادر
@sobhetazedam
هدایت شده از بین الطّلوعین
یک روز کاری
دارم به برنامه ی کاری یک روزت فکر میکنم ولی نمیدانم از صبح بنویسم یا نیمه شب؛ که شروع را به پایان و انجام را به آغاز گره زدهای... صبح ساعت 5 حلب، همزمان که منطقه را شناسایی میکنی و صحبت فرماندهانی را که دارند از قفل شدن جنگ میگویند گوش میدهی، از دست سربازی نان خشک میگیری؛ همان هایی که برای صبحانه بین رزمنده ها توزیع شده. ساعت 6 با یک هواپیمای عمومی، به مسکو میروی. باید در یک دیدار دو ساعت و بیست دقیقهای رئیس جمهور روسیه را قانع کنی که در جنگ وارد شود. در راه، کتاب من زندهام را که یک کاغذ روی عکس جلدش چسباندهای تمام می کنی و یادداشتی بر آن می نویسی: خواهرم مثل همان برادرهای اسیرت همهجا مراقبت میکردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس...
چگونه است که از این دیدار دیپلماتیک نگرانی نداری ولی از دیده شدن چهرهی...
ساعت 11 پرواز داری به عراق. این بار ابومهدی چشم به راهت است. کسی که از خدا میخواهد یک لحظه هم بعد از تو زنده نماند چرا که نمیتواند. دلتنگی که دلت طاقت ندارد این همه ظلم را. طاقت ندارد کودکی زنده زنده در آتش بسوزد و جسدش را برای مادرش بفرستند. دلتنگی، چرا که از برج دیدهبانی با دوربینت دیدهای که اگر جمهوری اسلامی آسیب ببیند از اسلام هم چیزی نمیماند. ساعت 12 نماز را پشت سر ابومهدی میخوانی و به او قول میدهی به زیارت دورهاش ببری! مخصوصاً مشهد و قم؛ و ابومهدی خوب میداند که سر قولت میمانی. ساعت 13 فرماندهان را برای آزادسازی تکریت توجیه میکنی. پشت بیسیم با فرماندهی فاطمیون که داری صحبت میکنی یک لحن داشمشتی که میخورد بچهی ناف تهران باشد، نظرت را جلب میکند. در گوشهی دفترت یادداشت میکنی که حتمأ اولین فرصت ببینی چه کسی است. دارندهی صدا چه هیبتی دارد. شاید در خیالت آن جوان رشیدِ باریکِ تودل برو که آدم لذت میبرد نگاهش کند را در آغوش میگیری، در دلت از شیطنتش میخندی و زرنگی و ذکاوت او را تحسین میکنی. ساعت 3 بعدازظهر به وقت نینوا تشنه ات میشود. دلت نمیآید، آب را نخورده یاحسین میگویی و یک یادداشت دیگر بر کتاب من زندهام مینویسی: خواهر خوبم در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی؛ سعی کن در این آزادی اسیر نشوی... ساعت 16 به همایشی که برای بزرگداشت مادران شهدا در تهران برگزار شده میرسی؛ خم میشوی و گوشهی چادر مادر شهیدی را میبوسی و از او میخواهی که برای شهادتت دعا کند. پس از پایان مراسم، انگشتری به دختر جوانی که حجاب درستی هم ندارد هدیه میدهی. در راه کرمان به حسین یوسف الهی فکر می کنی؛ به کاروانی که راهیشان کردهای و خودت جا ماندهای. یادت به نگرانی چشمان رهبرت میافتد و آرام میشوی و مصمّم. رهبرت، آقایت، عزیز جانت، عبد صالحی که امروز مظلومیّتش اعظم است بر صالحیّتش. و شمشیرت را تیزتر میکنی برای دفاع از خیمهی ولایتش که همان خیمهی ولایت رسول خداست. ساعت 18 به کرمان رسیدهای. قنات ملِک، روستای رابر. مادرت میگوید: ننه هی میگویی آمریکا آمریکا آمریکا، من هم مادرت هستم، دو روز پیش من بمان. لبخند میزنی، کف پای مادرت بوسهای میزنی و قانعش میکنی که باید بروی. ساعت 20 به طرف صحرای سینا سودان میروی؛ تونل زیرزمینی که موشکها را به غزه برسانی. به مجاهدانِ مظلومِ محصوری که چکمه ندارند بپوشند اما منتظر موشک های نقطهزن شمایند. نیمهشب به بیروت و ضاحیهی جنوبی میرسی و به سیّدحسن نصرالله میگویی: الآن ساعت 12 شب است، من تا طلوع آفتاب، صد و بیست فرماندهی عملیّاتی لبنانی برای نبرد با داعش از شما میخواهم. تا سیّد فرماندهان را ردیف کند آماده نماز شب میشوی. دفترچهی تلفنی که شماره ی صد و پنجاه خانوادهی شهید در آن نوشته شده را برمیداری و چشمِ چند چشم بهراه را روشن میکنی. بعد هم زنگ میزنی پادگان تهران که هوا برفی است و میگویی برای آهوهایی که از سرما و بیغذایی تا نزدیک پادگان میآیند علف بگذارند که به دعای خیرشان شدیدأ اعتقاد داری...
و من هر شب جمعه ساعت 1:20 دقیقه از خواب میپرم، اندوهم مثل ردپای آهویی در برف محو میشود و به برنامهی کاری یک روزم فکر میکنم.
#زهرا_سپهکار
#سردار_سلیمانی
@zahra_sepahkar