eitaa logo
سفره های آسمانی
381 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
12.3هزار ویدیو
27 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه اقشارازهرسنی وصنفی داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث ،اخبار، پیامهای: مشاوره وحقوقی کلیپ های کوتاه،رمان وپندهای آموزنده https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁ ⃟ 💚 ⃟ ❁ ⃟ 🕊 ⃟ ❁ ⃟ 💚 ⃟ ⃟ 🕊 ⃟ ❁✨ࢪوبہ‌شش‌گوشہ‌تࢪین‌قبلہ‌ۍعالم،هر روز . . .✨بࢪدن‌نام‌حـسین‌ِابنِ‌عـــلۍمۍچـسبد🌱 🌸اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌸وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌸وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌸وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. ⁦♥️⁩ 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 در میان همه اوقات شبانه روز ما، حکایت همان کره را دارد و باقی آن دوغ است، شیطان همیشه کره ها را می‌گیرد. 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ «انتظار امام زمان از ما» 🔺 از امام زمان عج‌ که چیزی کم نمیشه ما یک نظر نگاهش کنیم... آیت‌الله‌_محمدناصری ره الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔴راز سیلی خوردن برخی هنگام مرگ آیت الله العظمی جوادی آملی: «يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ.[۱]بزرگان اهل معرفت گفتند راز اینکه فرشتگان هنگام مرگ تبهکاران سیلی به صورت آنها میزنند، مشت به پشت اینها میزنند، این است که فرشتگانی که مأمور امور دنیای اند مشت به پشت این شخص میزنند و او را با فشار از دنیا وارد برزخ میکنند؛ می‌گویند عمری را تباه کردی و کاری نکردی ؛ فرشتگانی که مسئول امور برزخ اند میبینند این شخص با روی سیاه و دست تهی می‌آید سیلی به صورت او می زنند که عمر را تباه کردی.» [۱]سوره انفال آیه ۵۰ 📚سروش هدایت ج۵ ص۲۵۴ 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜️ گنـــج عظیــــم ⚜️ 🎙آیت الله جاودان مدتیست یچیزی میخوام خدمتتون عرض کنم، قدر بدونید. بعد از نمازهای واجب، این عمل رو انجام بدید... 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ در یک شب زمستان که برف زیادی می‌بارید و پاسی از شب گذشته بود ناگهان صدای دق الباب در منزل شیخ عبدالکریم حائری به صدا در آمد کربلائی علیشاه خادم حاج شیخ رفت در را باز کرد دید پیرزنی است می‌گوید: از همسایه‌های کوچه پشتی هستم شوهرم از درد دارد به خود می‌پیچد نه زغالی برای گرم شدن کرسیمان داریم و نه دوائی برای خوب شدن خادم پیر با بی‌حوصلگی گفت: مگر اینجا زغال فروشی یا دواخانه است این وقت شب این چیزها پیدا نمی‌شود برو فردا صبح بیا، سپس در را بست و به اتاق برگشت یک وقت متوجه شد دید حاج شیخ روبرویش ایستاده است ولی نگاههایش مثل همیشه نبود پرسید با چه کسی صحبت می‌کردی؟ خادم ماجرا را شرح داد حاج شیخ دگرگون شد گفت: اگر فردای قیامت خداوند از تو بپرسد: ای شیخ علی چرا نیازمند بینوائی را در شب سرد زمستانی از در خانه رد کردی حال آنکه خود در خانه گرم بودی چه جوابی برای گفتن داری؟ اگر خداوند از من بپرسد از پاسخ عاجز و درمانده خواهم شد خادم سر به زیر کشید و به فکر فرو رفت حاج شیخ فرمود: آیا خانه پیرزن را بلدی؟ عرض کرد بله توی کوچه پشتی می‌نشیند حاج شیخ لباسش را به تن کرده گفت: راه بیفت باید به خانه پیرزن برویم این را گفت و به راه افتاد خادم با عجله فانوس را برداشت و کلاه پشمینش را روی گوش‌هایش کشید و پیشاپیش حاج شیخ به راه افتاد آن دو با کهولت سنشان با آن برف و سرما کوچه ها را طی کرده به در منزل پیرزن رسیدند خادم دق الباب کرد پیرزن در را باز کرد سلام کرده عرض کرد آقا خدا طول عمرتان بدهد توی این سرما این موقع شب اینجا چه می‌کنید؟ حاج شیخ با مهربانی پس از جواب سلام فرمود: حال شوهرت چطور است؟  پیرزن طاقت نیاورد زیر گریه زد و جواب داد هنوز هم مریض است به دادمان برسید رنگ از صورت حاج شیخ پرید پیرزن در خانه را باز کرد حاج شیخ زیر لب ذکری گفت و وارد اتاق کوچکی شد پیرمرد لاغر اندام زیر کرسی خاموش اتاق از درد به خود می‌پیچید حاج شیخ سلام کرد و روبروی او نشست پیرزن با ذوق گفت: نگاه کن مشهدی حاج شیخ عبدالکریم به خانه ما تشریف آورده‌اند پیرمرد ناله‌اش را فروکش کرد چشم‌های سرخ شده‌اش را به چهره حاج شیخ خیره کرد و با درد سلام کرد حاج شیخ پاسخش داد و پرسید مشهدی چه کسالتی دارید؟ پیرمرد دست‌هایش را روی دلش گذاشت پیرزن گفت: آقا اتاقمان سرد است دوائی هم برای او نداریم دو سه روزی است او دل درد دارد و از غروب امروز حالش بدتر شده است حاج شیخ دست پر مهرش را بر پیشانی پیرمرد گذاشت بعد به خادمش گفت: هر چه زغال در خانه داریم بردار بعد به خانه دکتر برو و هرچه زوتر دکتر را همراه خود بیاور خادم از اتاق بیرون رفت شب از نیمه گذشته بود که خادم همراه دکتر به درون اتاق وارد شدند دکتر با تبسم سلامی کرد خادم کیسه زغال را به دست پیرزن داد پیرزن صورتش روشن شد آن را با خوشحالی گرفت و به سراغ منقل خاموش زیر کرسی رفت دکتر پیرمرد را معاینه کرد و دواهائی را که با خود آورده بود به او خورانید بعد نسخه ای نوشت و آن را به دست خادم داد و گفت: فردا صبح دواها را برایش تهیه کن تا حالش کاملاً خوب شود پیرزن منقلش را که پر از زغال‌های سرخ آتشین بود زیر کرسی گذاشت کرسی پر از گرما شد لحظات بعد به همراه حاج شیخ و خدمتکار دکتر را تا در اتاق بدرقه کرد و دکتر خداحافظی کرده رفت حاج شیخ با مهربانی پیشانی پیرمرد را بوسید آنگاه از پشت کرسی بلند شد با خادم از پیرمرد و پیرزن خداحافظی کردند و رفتند در بین راه حاج شیخ از خادم پرسید: روزانه چقدر نان و گوشت برای خانه ما خرید می‌کنی؟ خادم پاسخ حاج شیخ را گفت: حاج شیخ ایستاد و رو به او کرده گفت: از فردا نان و گوشت خانه را دو قسمت کن یک قسمت آن را برای خانه پیرمرد و قسمت دیگرش را برای خودمان بگذار حاج شیخ دیگر چیزی نگفت و به راه خود ادامه داد.. 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨کلیپ ویژه ⭕️منتظر ظهور دجال نباشید ، دجال خیلی وقته که ظهور کرده 👌حتما حتما ببینید 👤استاد عزیز: حجت الاسلام مسعود عالی دجال کیه؟ از کجا میاد؟ چکار میکنه؟ 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
حاج‌حسین‌یڪتا: مۍگفت‌در‌عالم‌رویا؛ بہ‌شهیدگفتم! چرابراۍمادعانمۍ‌ڪنید کہ‌شھیدبشیم...!؟ مۍگفت‌مادعامۍڪنیم براتون‌شھادت‌مینویسن . . ولۍ‌گناه‌مۍڪنید. پاڪ‌میشہ.!! شهیدانه تلنگرانه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔴 عاقبت اسراف و کفران نعمت در زمانهاى قبل ، قومى بودند که خداوند نعمت سرشارى به آنها داد، سرزمينشان پر از چشمه سارها بود و همه جا سرسبز و خرم و پر از نعمت بود. آنها از مغز گندم ، نان درست مى كردند، ولى بر اثر وفور نعمت با همان نان ، محل مدفوع كودكشان را پاك مى نمودند، و به اندازه كوهى از اين نانها به وجود آمد. روزى مرد نيكوكارى كنار زنى عبور كرد، كه او همين كار را مى كرد، به او گفت : اى زن واى بر شما از خدا بترسيد و نعمتهاى الهى را با دست خود مبدل به قحطى و گرسنگى نكنيد. آن زن با كمال غرور در پاسخ گفت : اين را ببين ما را به گرسنگى تهديد مى كند، تا كشتزارهاى وسيع (سرثار) هست و نهرهاى آن جارى است ، ما از گرسنگى ترسى نداريم . طولى نكشيد، خداوند بر آنها غضب كرد و آب باران را بر آنها نفرستاد، كار قحطى به جائى رسيد كه به همان نانهائى كه با آنها محل مدفوع كودكانشان را پاك مى كردند، نياز پيدا كردند، جالب اينكه براى رسيدن به آن نانها صف مى بستند تا بهر كسى بمقدار معين از روى نوبت برسد. 📚 منبع: بحار الانوار ج 14 ص 146 . 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•