8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست
وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره.
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی.
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد ، حتماً داری امتحان پس میدی.
وقتی همه ی #درها_ به روت بسته میشه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی
بابت صبر و شکیبایی بهت بده.
وقتی سختی پشت سختی میاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه.
وقتی دلت تنگ میشه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی...
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ😍
🎥 برای خودت زندگی کن
نه برای مردم
🎙 دکتر انوشه•.
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
#موفقیت_تصادفی_نیست_
در انگلستان به دلیل قدیمی شدن ساختمان کتابخانه، کتابخانه جدیدی بنا شد . اما برای انتقال میلیون ها کتاب بودجه کافی در دسترس نبود . اما حلال مشکلات کارمند جوان کتابخانه بود .
او آگهی منتشر کرد: همه میتوانند به رایگان کتابها را امانت بگیرند و برای بازگرداندن به نشانی جدید تحویل دهند.
برای موفقیت کافیست کمی متفاوت بیندیشی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
#پندانه_
✍ #زنگوله_افکار_
🔹 میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده. بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده.
🔸در نهایت هم رهایش میکرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. میماند فقط آن زنگوله!...
🔹از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند. دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد. بنابراین «گرسنه» میماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند. از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» میکند، «آرامش»اش را به هم میزند و در نهايت از گرسنگی و انزوا میميرد.
🔸دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد. دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند.
🔹 زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند. بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد...
#افکار_منفی_
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
30.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 ۸ دقیقه رگباری: ببینید جمهوری اسلامی ایران برای مردمش چه کارهایی انجام داده ولی مردم خبر ندارند🇮🇷
🔹جای وزیر آموزش و پرورش بودم دیدن این کلیپ را برای همه دانش آموزان اجباری میکردم
🔹جای رئیس صدا وسیما بودم قبل برترین برنامه های صداو سیما این کلیپ را پخش میکردم مثلا بین دو نیمه بازی استقلال و پرسپولیس
🔹جای وزیر علوم بودم دیدن این کلیپ رو برای همه دانشجویان و اساتید اجباری میکردم
🔹 نمیدونم خلاصه همه مردم ایران نه همه مردم منطقه، نه همه مردم جهان باید بدانند انقلاب ایران با ایران چی کرد.👌👌👌👌
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی
روایت انسان
قسمت:صد و هشتاد و دو:
سدوم در نقطه ی جنوبی بحرمیت واقع شده است و منطقهٔ سر سبز و خوش آب و هوایی دارد. این شهر بر سر راه کاروان هایی که از سمت بابل و شام به سمت مصر رهسپار می شوند، بود.به همین خاطر یک شهر پر رفت آمد محسوب می شد و همین رفت و آمد کاروان های تجاری، باعث رونق اقتصادی در این مکان شده بود و معمولا کاروان ها برای رفع خستگی و تجدید قوا در این شهر اندکی توقف می کردند.
یکی از ویژگی های مثبت مردم این شهر که بعدها حضرت لوط به عنوان فرستاده حضرت ابراهیم به آنجا آمد، این بود که کارهای خیر را دسته جمعی انجام می دادند و واضح است هر چقدر کارها بیشتر به صورت دسته جمعی انجام شود، رنگ و بوی اقامه در آن کار بیشتر می شود و همین کار که اقامهٔ یک کار نیک است، علت ضربه ای محکم به ابلیس می شود و ضربه ای که ابلیس از چنین قومی می خورد به مراتب بیشتر از قومی است که به صورت فردی کارهای خیر را انجام می دهند.
حالا ابلیس از قوم سدوم، کینه ی سنگینی را به دل گرفته بود پس تمام سردارانش را احضار نمود تا فکری برای انحراف قوم سدوم بنمایند
پس ابلیس تصمیم گرفت تا در همین مقیاس جمعی بودن، آن ها را وسوسه کند.
تصمیم جمع ابلیسیان این شد که صفت جمعی انجام دادن کار آن ها را به جای خود باقی گذارند ولی سرداران ابلیس با ترفندهایی، جهت آن کارها را تغییر بدهند، یعنی اگر تا به امروز کارهای خیر را به صورت دسته جمعی انجام می دادند، ابلیس کاری کرد که کارهای بد را به صورت دسته جمعی انجام دهند به همین منظور، ابلیس دو خصلت را درون قوم لوط وارد کرد، دو خصلتی که سرمنشاء گناهان بزرگتری هستند و عموما مردم به آن توجهی نمی کنند اما وقتی به خود می آیند که در باتلاقی از گناهان کبیره گرفتار شده اند، آن دو خصلت «بخل و خساست» بود
ابلیس با حوصله و برنامه ریزی پیش رفت و خصوصیت کرامت و بخشندگی این قوم را با لطایف الحیل به بخل و خساست تغییر داد
شهر سدوم که تا قبل از این مردمی میهمان نواز و مومن و بخشنده داشت که در آن منطقه به کرامت مشهور بودند و هر کاروانی که از این شهر می گذشت مورد محبت و بخشش مردم قرار می گرفت اینک با بروز این دو ویروسی که ابلیس در بینشان شایع کرده بود به مردمی بخیل و خسیس تبدیل شده بودند به طوریکه در قبال هر خدمت کوچکی که به کاروانیان ابراز می داشتند، توقع گرفتن مزدی بیش از آنچه که مرسوم بود داشتند.
زندگی مردم با این خساست عجین شده بود و صفت دیگری که در پی بخل و خساست می آید دامنگیرشان شد، آن صفت که گویی فرزند این دو ویروس است صفت«آز و طمع» بود.
مردم شهر سدوم چنان طماع شده بودند که از هر چیز کوچکی می خواستند درآمدی بزرگ کسب کنند و این زنگ خطری بود که برخی مومنین متوجه بروز آن شده بودند، پس تعدادی از مومنین به الخلیل رهسپار شدند و از حضرت ابراهیم طلب یک نماینده از جانب خدا کردند تا مردم را به راه درست هدایت کند و حضرت ابراهیم، حضرت لوط را که جوانی مومن و پیامبری از پیامبران خدا بود به عنوان نماینده به شهر سدوم فرستاد.
مومنین به همراه لوط به طرف شهر سدوم حرکت کردند و خوشحال بودند که با وجود پیامبر خدا مردم شهر دست از صفات ناپسندی که گرفتارشان شده بودند، بردارند.
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی
روایت انسان
قسمت:صد و هشتاد و سه:
مومنین شهر سدوم همراه با حضرت لوط وارد شهر شدند و مدتی از این قضیه می گذشت که بزرگان شهر که حالا گرفتار خساست و طمع شده بودند جلسه ای در خانه یکی از متمولین سدوم برگزار کردند.
جمعشان جمع بود و همهمه ای درگرفته بود که آرسن با اشاره به غلامش به او فهماند که نوشیدنی بیاورند و سپس گلویی صاف کرد و گفت: همهٔ شما می دانید تعدادی از مردم سدوم که گویا ثروت ما خاری اندر چشمانشان شده و توانایی دیدن اینکه ما پول بیشتری در می آوریم را ندارند به نزد ابراهیم رفته اند و تقاضای نماینده ای از او کرده اند تا هدایتگر ما باشد و او هم لوط نبی را به سمت ما فرستاده و من و شما خوب می دانیم که نیازی به وجود ایشان نیست.
گویا آنها می خواهند راه کسب درآمد را بر ما تنگ کنند و ما اجازه نمی دهیم که چنین کاری کنند و همانطور که همیشه و همه جا دسته جمعی و گروهی کارمان را به پیش برده ایم اینک همچنین می کنیم.
در این موقع صدای زنده باد مردم بلند شد و از گوشه مجلس مردی میانسال صدایش را بالا برد و گفت: ای آرسن! به مردم بگو کاری به کار لوط و طرفداران اندکش نداشته باشند، ما راه خود را میرویم و آنها هم راه خود را و اجازه نمی دهیم که در کار و زندگی ما دخالت کنند.
آرسن لبخندی زد و گفت: درست گفتی حالا بفرمایید بر جای خود بنشینید تا راهی برای کسب پول بیشتر که به نظرم رسیده و آن را امتحان کرده ام به گوشتان برسانم، براستی که کاری ست بسیار پر درامد که اگر کمی جسور باشید می توانید از همین راه چنان کنید که گنجی بزرگ از طلا نصیبتان شود.
مردم شهر سدوم که همگی در این امور حریص شده بودند سرا پا گوش شدند و آب از لب و لوچه شان راه افتاده بود و مردی از میان برخواست وگفت: ای آرسن زودتر بگو این کار چیست که از هم اینک آن را آغاز کنیم.
آرسن صدایش را پایین آورد و گفت: همانطور که می دانید دیشب دو کاروان همزمان باهم به شهر سدوم رسیدند، همه شما کالاهایی را برای فروش به انجا بردید و مبلغی کاسب شدید و من هم به آنجا رفتم، در ان میان مردان جوان و میانسال و حتی کهنسالی را دیدم که علاوه بر خوراک و آب نیاز به استراحتی مفرّح داشتند و می خواستند روحشان را هم صفا دهند و اندکی در آغوش یک زیبا رو بیارامند.
قلب مردم سدوم به تلاطم افتاده بود یعنی آرسن از چه معامله ای سخن می گفت؟!
آرسن که نگاه کنجکاو مردم را دید، خندهٔ ریزی کرد و گفت: من دو دختر خودم را بردم و در اختیار دو مرد جوان قرار دادم تا از آنها کامجویی کنند و در مقابلش پولی ستاندم که معادل چند هفته کار کردن در روی زمین کشاورزی بود و مردان دیگر کاروان که خسته بودند و آنها هم چنین نیازی داشتند از من تقاضا نمودند تا زنی را در اختیارشان بگذارم و من به ناچار همسر خودم را تحت اختیارشان گذاشتم و پول خوبی نصیبم شد، حال به شما می گویم، هنوز تعداد مردانی که چنین تقاضایی دارند در کاروان زیاد است چرا که همه انها مدتها از همسرانشان به دور بودند و روحشان تشنه است، اگر کسی در پی کسب پول هنگفت است، اینک زمان معامله است بشتابید تا...
حرفهای آرسن هنوز تمام نشده بود که مردها با شتاب یکی پس از دیگری از جا بلند شدند، گویا حرص آنها به جمع آوری مال دنیا چشمانشان را بر غیرت و مردانگی شان بسته بود، هیچ کس به آرسن درباره کار ناشایستی که انجام داده بود اعتراض نکرد و بلکه همه دنباله رو او شدند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی
روایت انسان
قسمت:صد و هشتاد و چهار:
مدتی بود که شهر در ولوله ای آشکار بود، کاروان های زیادی به سدوم می آمد و هر کاروان به جای یک شب، دو شب یا بیشتر در آنجا می ماند، دیگر در خانه های اهالی سدوم خبری از هیچ زنی نبود و زنها نقش میهمانداران کاروان ها را ایفا می کردند و فساد و فحشاء در شهر موج میزد و مردها بر سر کاروانیان دعوا می کردند تا سهمشان بیشتر از بقیه شود.
مردم شهر سدوم انچنان غرق فساد شده بودند روزهایی هم که کاروانی میهمان آنها نبود خود به این اعمال منافی عفت روی می آوردند و برایشان فرق نمی کرد ان روز را با کدام زن بگذرانند و این امری عادی شده بود نه زن اهمیتی به شوهرش میداد و نه مرد غیرتی روی زن خودش داشت بلکه همه مردم با زنان دیگر به خوشگذرانی مشغول بودند.
البته پولی که از این راه نامشروع به دست می آوردند آنقدر زیاد بود که خیلی زود همه مردم شهر به مردمی متمول تبدیل شدند.
در این هنگام ابلیس بر فراز تپه ای مشرف به شهر سرسبز سدوم ایستاد و قهقه ای سر داد و سرش را رو به آسمان گرفت و فریاد زد: دیدی خدا؟! دیدی چگونه صفت کرامت این مردم را به فحشا بدل کردم، دیدی چگونه خانواده پاک و الهی که در ابتدای خلقت بنا کردی تا نسل بنی آدم افزون شود را چگونه از هم گسستم و دیگر در این شهر بنیان هیچ خانواده ای مستحکم نیست و شیرازه خانواده از هم پاشیده و اگر نسلی از این مردم شکل گیرد همه حرامزده هستند و بی شک در آینده ای نه چندان دور جز لشکر من محسوب خواهند شد.
حضرت لوط که در شهر می گشت از گناه بزرگ مردم شهر، ایشان عرق شرم بر صورتش می نشست و پس به آنها اعتراض کرد و فرمود: شما دچار گناهی بزرگ شده اید و این گناه اگر در پنهان بود قبحش کمتر بود اما شما آنقدر در عمل به فحشا گستاخ شده اید که این عمل منافی عفت را بدون شرمندگی در کوچه و بازار و پیش چشم رهگذران و پیش چشم هم انجام می دهید و از هیچکس ابایی ندارید، ای مردم شهر سدوم! از این راه ضلالتی که در پیش گرفته اید برگردید، راه شما راه ابلیس است و عذاب خداوند را به دنبال خواهد داشت، تا وقت دارید توبه و استغفار نمایید که خداوند بسیار بخشنده و مهربان است اما اگر در گناه لجاجت ورزید به بلایی عظیم دچار خواهید شد.
مردم، لوط و کلامش را به سخره می گرفتند و کار به جایی رسید که دیگر از معجر و لباس های بلند زنانه خبری نبود
زنها با لباس هایی نیمه عریان و سری برهنه در کوی و برزن می آمدند، دیگر سبک دوخت و دوز لباس خیاطان شهر هم تغییر کرده بود و همانگونه که مردم می خواستند لباس های بدن نما می دوختند.
مردها هم به سبک زنها خود را آرایش می کردند و اگر کسی وارد این شهر می شد قدرت آن را نداشت که تشخیص دهد کدام فرد، مرد هست وکدام زن! گویا جای زن و مرد عوض شده بود حالا زنها نان آور خانه بودند و مردها در کوچه پس کوچه ها به دنبال عیش و نوش و عشرت...
در قران کریم بیش از شصت آیه در مزمت قوم لوط آورده شده و این آیات بی دلیل نیامده و تذکری ست برای تمام قرون و اعصار و برای تمام اجتماعات بشری از صدر تا آخرالزمان، زیرا خدای دانا و حکیم که عالم بر همه چیز است و حیله های ابلیس را خوب می شناسد با آیات قران و بیان سرنوشت قوم لوط و دیگر کسانی که کفر ورزیدند می خواهد تلنگری به ما بزند که عاقبت هر گناه به کجا ختم میشود.
قوم لوط بی بندبارترین قومی بود که زمین تا آن زمان به خود دیده بود و اما این بی بندو باری به همین جا ختم نشد و ابلیس برای این مردم نقشه ها داشت، نقشه هایی که نمونه اش را اینک ما در جامعه خود می بینیم...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🌹این فیلم دوربین مخفی است و کاملا هم واقعیه . حتما چند بار با حواس کامل ببینیدش و درس بزرگ زندگی ازش بگیرید . بهشت واقعی خاص این گونه افراد هست .*
به افتخار چنین افراد ❤️❤️❤️❤️❤️
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بلعیدن استخوان توسط کرکس در چند ثانیه 🤔
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی؛ سورپرایز مامان وقتی پسرش بیخبر از خارج برگشته!😉
قصه از این قراره که پسر بعد از چند وقت میخواد برگرده ایران ولی مامانش خبر نداره،
حالا گریم کرده و خودشو جای راننده تاکسی جا زده
واکنش مامان وقتی میفهمه راننده، پسرشه خیلی باحاله
❤️🌷🌺🥀🪻🪷🌸🌻❤️
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔴دولت وصیتنامه امام را زیر پا نگذارد!
📜بند میم وصیت نامه امام خمینی (ره) :
اکنون وصیت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آینده و رئیسجمهور و رؤساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شوراى قضایى و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههاى خبرى و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند. و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند.
✍🏻پی نوشت: متاسفانه به علت غفلت مسئولان، فضای سایبری کشور به اشغال سکوهای فاسد دشمن درآمده است.
در این وضعیت اجازه دادن به فعالیت فیلترشکنها و تلاش برای رفع فیلتر سکوهای بزه خیز دشمن زیر پا گذاشتن وصیتنامه امام خمینی (ره) و مبارزه با آرمانهای آن بزرگمرد است.
🕊#سفره_های_آسمانی 🕊
•┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈•
#درپیامرسان_های_ایتا_وبله:
با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇
@sofrhayasemani
•┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•