eitaa logo
سفره های آسمانی
383 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
10هزار ویدیو
23 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه اقشارازهرسنی وصنفی داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث ،اخبار، پیامهای: مشاوره وحقوقی کلیپ های کوتاه،رمان وپندهای آموزنده https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 بر راضیه بر مرضیه کوثر صلوات 🏴بر فاطمه صدیقه اطهر صلوات 🏴بر کوکب آسمان عصمت صلوات 🏴بر فاطمه گوهر نبوت صلوات 🏴بر قلعه توحیدی زهرا به بقیع 🏴 بر سیده و همسر حیدر صلوات 🏴بر مادر یازده امام بر حق 🏴از صبح ازل تا به قیامت صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
امن یجیب المضطراذالدعاویکشف سو قامت رعنایت راپیامبر فدایت گردم اجماعاصلوات بسم رب شهدا وصدیقین بنام خدای شهیدان ودرستکاران الهی در این روز یک شنبه برجمیع دوستان وعزیزان وکلا هم میهمان ارزشمند پر از خیرات برکات کمالات تابش انوار منزهت تقدیر نیکو بصیرت صبر بر تقدیرات سلامتی توفیق عزت اعتبارافتخارسرفرازی عاقبت بخیری وثمر دادن گل امیدها وتوان توسل واستجابت توسل وقدرت شکر گزاری در برابر نعمتهای بی شمار ت اگرچه از شکرمابی نیازی و رزق فراوان چنانکه نیازمند وشرمنده نااهلی نگردیم الهی یاور بی پناهان باش مستأجران راخانه دار طالبین اولادرااولاد صالح جوانان را خوشبخت حال واحوال همه را خوش حاجات را بر آورده بخیر جمیع بیماران سرطانی سکته ای قلبی دیابت فشارخونی اعصاب ام آس وپارکینسون راشفای عاجل حبسیان رااز بند زندان رها قرض مقروضان را ادا بی گناهان رااز قتل نجات و رهایی ومرزوبوم کشورعزیزایران را از امراض وبلایا ودشمنان محافظت ومصونیت عنایت واعطا بگردان خدایا از خزانه لطفت آنی مارابحال خود وامگذار یاری نما ستون خانواده ای نریزد وچراغ خانواده ای خاموش نگردد الهی بر مصلحت حکمت وکراماتت شاکرم وحمد وسپاست گویم الهی این ثنا وخواسته راقبول واجابت بگردان جهت قبولی ثنا صلوات 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
ذکرهای_زیبا💚 🎀از چیزی نگرانی؟ صد مرتبه بگو: 🎀حسبی اللّه لا اله الا هو علیه توکلت وهو رب العرش العظیم🎀 🎀گرفته میشی صد مرتبه بگو: لااله الا اللّه ولا حول ولا قوه الا باللّه🎀 🎀 همیشه ناراحتی صد مرتبه بگو: إنما أشکو بثی وحزنی اللّه🎀 🎀درزندگیت موفق نیستی؟ صد مرتبه بگو: و ما توفیقی إلا باللّه علیه توکلت وإلیه أُنیب🎀 🎀 همیشه خوشحال نیستی؟ صد مرتبه بگو: حسبی اللّه ونعم الوکیل🎀 🎀ازدنیاخسته ای؟ صد مرتبه بگو: اللّهم اجعل همی الاخره🎀 🎀نمازهایت را به موقع ومداوم نمیخوانی ،؟صد مرتبه بگو: اللّهم اجعلنی مقیم الصلاه ومن ذریتی🎀 🎀میخواهی ازدواج کنی؟ صد مرتبه بگو: ربی لاتذرنی فردا وانت خیرالوارثین🎀 🎀تنهایی؟ صد مرتبه بگو: ربی هب لی من لدنک سلطانا نصیرا🎀 🎀خوشحالی؟ صد مرتبه بگو: الحمدللّه حمدا کثیرا🎀 🎀درکارهایت سختی میبینی؟ صد مرتبه بگو: اللهم یسرلی اموری واشرح لی صدری🎀 🎀دوست داری آرزویت برآورده شود؟صد مرتبه بگو: استغفراللّه واتوب الیه🎀 🎀تودلت ازدست کسی ناراحتی؟بگو: اللّهم اجعلنی من کاظمین الغیظ والعافین عن الناس🎀 🎀میخواهی دایم قرآن بخونی؟ صد مرتبه بگو: اللّهم اجعل القران ربیع قلبی🎀 🎀خونه ای دربهشت میخواهی؟ صد مرتبه بگو: قل هواللّه احد.  اللّه صمد. لم یلدولم یولد. ولم یکن له کفوا🎀 ان شااللّه همتون هر دو جهان خوشبخت و سلامت باشین «ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
21.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔻یک افزایش دستوری دیگر در دولت پزشکیان/ پیشنهاد افزایش ۵۴ درصدی تعرفه‌‌های پزشکی 🔹پیشنهاد افزایش ۵۴ درصدی تعرفه های پزشکی در حالی است که تورم سالانه حدود ۳۵ درصد و میزان افزایش حقوق پیشنهادی کارمندان ۲۰ درصد است. پ ن: دقیقا روی نقاط حساس دست میزارن . یقینا هدف ایجاد نارضایتی برای بستر سازی آشوب‌های خیابانی هست. آقایون امنیتی هنوز خواب تشریف دارند ؟؟ کانال خبری در ایتا بپیوندید 👇 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ *💠 پزشکیان را دادگاهی و عزل میکنیم* *👤 دکتر غضنفری؛ نماینده مجلس* *" اگر پزشکیان در روزهای آینده او* *[ظریف]* *را خلع نکند، خودش را دادگاهی خواهیم* *کرد و به ۱۰ الی ۱۵ سال محکوم خواهد شد* *و از ریاست جمهوری هم عزل خواهد شد.* 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وجدانت راحت است؟! دکتر الهی قمشه ای 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔴جزئیات موارد ابطال گارانتی خودرو اعلام شد 👤مدیرکل دفتر خدمات فنی و مهندسی وزارت صمت: 🔸خودروسازان فقط می‌توانند موارد ابلاغ شده را برای مشتری اعمال کنند 🔸هیچ خودرو سازی حق تفسیر را ندارد، چرا که همه موارد به صورت شفاف آمده است. 🔸ایجاد تغییر در یکی از قطعات خودرو که باعث به وجود آمدن نقص فنی شود گارانتی همان قطعه را باطل می‌کند و ابطال گارانتی شامل کل خودرو نمی‌شود. 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️بابک زنجانی و خاوری‌ها اینجوری تولید شدن دوستان 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی روایت انسان قسمت نود و سوم: چندین ماه از جشن باروری زمین گذشته بود، بعضی مردم اعتقادشان به معبد راسخ تر شده و برخی دیگر جذب این اعتقاد کفرآلود شده بودند، گرچه آن درخت بعد از یک ماه دوباره خشکیده بود اما هر روز مردم دسته دسته وارد معبد می شدند و همراه خود هدایای زیادی می اوردند، عده ای طلا و برخی پارچه های حریرو ابریشمی و برخی هم از دسترنج مزارع و درختانشان بهترین را به عنوان هدیه به پیشگاه بت ها به معبد می آوردند و به پای خدایان معبد می ریختند تا خدایان در خرج روزانه شان در نمانند و همیشه حامی و تکیه گاه مردم باشند، البته این هدایا به نام خدایان بود و به کام کاهنان... کاهنه که حالا در معبد ارج و قربی پیدا کرده بود و بعد از کاهن اعظم، دومین مقام معبد محسوب میشد، پشت در عقبی معبد بود و در را کمی باز کرد و از لای در، عبادت مردم و هدایایی که آورده بودند را نگاه می کرد، نمی دانست چطورش است این روزها حالش اصلا خوش نبود و نمی دانست منبع این بیماری مبهم کجاست. کاهنه همانطور که از درز در، پیش رویش را می نگرید، نگاهش به پای بت بعل به سبدی پر از انگور درخشان افتاد، انگورهای درشتی که انگار به او چشمک می زدند و یکباره دلش خواست از آن انگورها بخورد، اما بین این جمعیت نمی شد وارد سالن معبد شود و سبد انگور را بردارد، باید تاشب که معبد خلوت می شد صبر می کرد، اما اینقدر دانه های انگور جلوی چشمانش ویراژ میرفت که صبرش لبریز شد، پس فکری کرد. به سمت اتاقش راه افتاد و با شتاب خود را به اتاق رساند و خود را به صندوقچه چوبی کنار تختش رساند در صندوق را باز کرد و لباس های رنگارنگی را که کاهنان مختلف در موقعیت های خاص به او هدیه کرده بودند کنار زد، لباسی ساده، که شبیه لباس های زنان م طبقه متوسط جامعه بود، برداشت و پوشید و از اتاق بیرون رفت. صورتش را پوشاند و با احتیاط و طوری که دیگر کاهنان متوجه خروجش از معبد نشوند بیرون رفت و راه بازار را در پیش گرفت، در بین راه باز همان حالت تهوع این چند وقته و سوزش سر دلش سراغش آمد، وارد بازار شد، اما بی حال تر از آن بود که قدمی بردارد، زیر لب زمزمه کرد: کاش از معبد بیرون نیامده بودم و در همین هنگام، سرش گیج رفت، ناخوداگاه دستش را به چوب قطور جلویش که تکیه گاه سایبان بود گرفت و همان کنار چوب نشست و چشمانش را بست. چند لحظه گذشت که با صدای پیرزنی به خود آمد، پیرزن شانه به شانه او روی زمین نشسته بود و رنگ رخسار و قطرات عرقی را که از سر و صورت کاهنه میریخت نظاره می کرد و بعد با دستان چروکیده اش، دستان نرم و سفید کاهنه را در دست گرفت و گفت: دخترم! مردت کجاست؟! چه کسی یک زن آبستن را تنها در اینجا رها کرده؟! با شنیدن این حرف، کاهنه ناگهان چشمانش باز شد و رو به زن گفت: چه گفتی تو؟! آبستن؟! پیرزن که حالا متوجه شده بود این زن پیش رو از بارداری اش خبر ندارد، خنده ریزی کرد و گفت: بله دیگر، من عمری با زنان آبستن دم خور بودم، رنگ رخسارت میگوید که بارداری، ببینم الان تو دل آشوبه نداری؟! دلت نمی خواهد با بوی کاه گل بخوابی؟! یا اینکه دانه های اناری ترش به دهان بریزی؟! کاهنه بدون آنکه حرف بزند، سرش را تکان داد و پیرزن خنده بلندی کرد و گفت: پس مشتلق بده که تو آبستنی، تازه از رنگ صورتت پیداست که بارت پسری قوی است... کاهنه در حالیکه شوکه شده بود از جا بلند شد و راه برگشت را در پیش گرفت و زیر لب می گفت: آبستن؟! آخر همه مرا دختری مجرد می دانند، این آبرو ریزی را به کجا ببرم؟! بگویم شوهر من و پدر بچه ام چه کسی ست؟! باید....باید تا دیر نشده و علائم ظاهری دیگری پدیدار نشده فکری کنم برای این بی آبرویی....نباید کسی متوجه شود...هیچ کس... ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی روایت انسان قسمت نود و چهارم: کاهنه که مستاصل شده بود بعد از تعویض لباسش به سمت اتاق کاهن اعظم رفت، تقه ای به در زد، کاهن اعظم که در زدن کاهنه را خوب می دانست، صدایش را بلند کرد و گفت: بیا داخل کاهنه... کاهنه داخل اتاق شد، اتاقی بزرگ با وسایلی زیبا که کمتر کسی در عمرش دیده بود، سرش را پایین انداخت و بعد از یک سلام آهسته با من و من گفت: ببخشید جناب کاهن اعظم که بی موقع مزاحم شدم، آخه...آخه... کاهن اعظم از روی صندلی چوبی خود که پشتی بلند داشت برخاست و همانطور که دورا دور کاهنه قدم میزد گفت: آخه چی؟! چه می خواهی کاهنه؟! رنگ رخسارت چرا اینگونه است، به نظرم بیمار شده باشی... کاهنه آب دهنش را قورت داد و گفت: من هم درست برای همین خدمتتان آمدم، مدتی ست که حالم دگرگون است، احساس می کنم باید تنها باشم، تنهای تنها...یعنی جایی باشم که فقط خودم باشم و ایشتار بزرگ، باید تمام توانم را صرف عبادت و تقدیس ایشتار کنم تا روحیه ام باز شود و این التهاب روحی کمی آرام گیرد... کاهن اعظم که انگار همه چیز را می دانست و با نگاه تیزش تا عمق جان کاهنه را می دید ، روبه روی کاهنه ایستاد و‌ همانطور که دست پهن و بزرگش را روی شانه کاهنه می گذاشت گفت: آری می دانم! انسان گاهی به تنهایی نیاز دارد، خصوصا کاهنه که روحی لطیف دارد، گاهی باید خودش باشد و ایشتار و بعد لبخندی مرموزانه زد و ادامه داد: نگران چیزی نباش، باغ باصفایی بیرون شهر است، از آن معبد است و کسی در آن نیست و فقط گهگاهی من برای تلطف روح به آنجا می روم، تو را همراه کنیزکی معتمد به آنجا می فرستم، تا هر وقت که خواستی بدون مزاحمت دیگران، در آنجا بمان و هر روز کنیزک را به شهر بفرست تا مایحتاجت را از معبد بستاند و برایت آورد و هر وقت احساس کردی که روحیه آمدن به معبد را داری، من بی صبرانه منتظر آمدنت هستم و بعد صدایش را آرام تر کرد و ادامه داد: در ضمن، تندیسی از خدایگان ایشتار در آنجا هست، تو باش و خدایت، دیگر چه می خواهی؟! و بعد سر درگوش کاهنه برد و ادامه داد: اگر موضوع دیگری هست به من بگو، من رازدار خوبی هستم... کاهنه که انگار باری گران از دوشش برداشته باشند در حالیکه دستپاچه شده بود گفت: نه....نه...خدایگان ایشتار سایه شما را از سرمان کم نکند که اینقدر به فکر من هستید. کاهن اعظم سری تکان داد و گفت: به اتاقت برو و وسایلت را جمع کن، تا ساعتی دیگر تو به همراه کنیز و یک غلام که راهنمای تو خواهد بود به باغ می روید. کاهنه باز هم تشکر کرد، حسی به او می‌گفت که کاهن اعظم کاملا بر آبرو ریزی که او به بار آورده واقف است و چون می داند در این مورد پای خودش هم مانند دیگر کاهنان گیر است، شرایط را جوری مهیا کرده که کسی از این داستان بویی نبرد. کاهنه و کنیزک به همراه غلامی که راهنمای آنها بود، در حالیکه روی خود را پوشانیده بودند بر اربه ای نشستند و به سمت خارج از شهر حرکت کردند ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🕊 🕊 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دیگر عزیزانتان ارسال فرمایید👇👇 : https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac : @mosaferjamande •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•