990601-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-03-18k.mp3
6.49M
🔻 #مهمترین_راه_پیشگیری_از_سقوط_انسان_و_جامعه [۳]
🎙استاد #پناهیان
📅 جلسه سوم ۹۹/۶/۱
🕌 هیئت میثاق با شهدا
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
990602-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-04-18k.mp3
8.86M
🔻 #مهمترین_راه_پیشگیری_از_سقوط_انسان_و_جامعه [۴]
🎙استاد #پناهیان
📅 جلسه چهارم۹۹/۶/۲
🕌 هیئت میثاق با شهدا
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم قدیمی از روضهخوانی مرحوم #فلسفی برای #امام_خمینی (قدس سره)
✅کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
|⇦•#روضه و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾•{قسمت اول}
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ
*چشم به هم زدیم شب هفتم ماه محرم رسید .. هر شب به یه صحنه ای از کربلا استغفار کردیم امشب این جمله رو بگم ارباب ما با یه نقلی کربلا فقط یه جا اینطوری دستاشو برد طوری که نقل میگه حتی زیر بغل ارباب ما نمایان شد میدونید کجا بود اون موقعی که عمامۀ پیغمبرُ به سر بست اون موقعی که عبای پیغمبر رو روی دوش انداخت اون موقعی که مرکبشم عوض کرد دیدن حسین سوار بر شتر شده کدوم موقع رو داری میگی اون موقعی که اومد جلویِ لشکر ایستاد
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
به اون ساعتی که دید یه مرتبه بچه داره دست و پا میزنه مثل اربابت دستتُ بیار از سرت بالاتر زن و مرد حالا که گفتم ارباب ما اینطوری دستشُ بلند کرده اگر کسی میتونه دستش پایین نمونه به دم المظلوم الهی العفو ..*
بیا قشنگ ترین یوسف زهرا
گریه کنِ این روز و شب ها
بیا ای همۀ یار و کَس ما
یه نیم نگاهِ تو بسه ما
خوش اومدی به مجلس ما
مارو برای گریه، کنار خود سوا کن
سینه زنِ حسینُ، از کربلا دعا کن
جمعه های محرم
قدم بذار رو چشم ما
بیا برای ما بده دم
امشب حرم آل نبی آب ندارد ندارد
طفلان حسین خواب ندارند ندارند..
عمو جرعهی آبی .. عمو جرعه ی آبی ..
آقا مگه میشه نیایی شب علی اصغر
گمون کنم جلو در نشستی پیش مادر
باید خودت بخونی روضهی قحط آبُ
شرم دل عموتُ داغ دل ربابُ
*تا رسیدن کربلا ، منزل های زیادی رو اتراق کرده بودن، رباب یه مرتبه یه نگاه کرد گفت الحمدلله آب هم اینجا هست.. گفتن آره رباب اون فراتِ ، اون دجله ست.. اما از امشب که آبُ بستن هی از این خیمه به اون خیمه میدوید هی میگفت یه چکه آب ندارید بچه م داره میمیره ..
میخوام یه حرفی بزنم زودم برم تو روضه وقت نیست اذیتت نکنم ، وقتی رسول ترکُ در عالم خواب دیدن بهش گفتن رسول چه خبر از اون طرف بگو گفت اینقدری بگم هر چند روز یه بار میان منو میبرن میگن بیا گهوارۀ علی اصغرُ تکون بده.. گفتن آقا رسول به چه دلیل چرا؟!.. گفت آخه هر موقع تو روضۀ علی اصغر بودم تا روضه خوان میگفت لالایی بخونید من دستامو میاوردم بالا تکون میدادم حالا میخوام لالایی بخونم .. امشب خانوما میوندار روضۀ خودشون باشند ماهم اینجا خودمون گریه میکنیم..*
لالا لالا لالایی لالا ای اصغرِ من
لالا لالا عزیزِ من ، لالا لالا یکم بخواب
لالا لالا آروم بگیر ، بخاطر دل رباب
چند روزه که هلاک شدی برای یک قطرهی آب
میون گریه هات نخند نزن به زخم دل نمک
از تشنگی شده لبات، مثل کویر ترک ترک
عمو رسید به نهر آب
*الحمدلله صدای تکبیرش داره میاد دویدن به رباب گفتن رباب دیگه نگران نباش بابام میگه عمو رسیده به شریعه .. رباب دوید گفت بچه مئ بیارید الان آب میارن..*
عمو رسید به نهر آب خبر آورده قاصدک
شیر نداره مادر تو به غم اسیره
خدا رو چه دیدی شاید بارون بگیره
الهی که به جای تو رباب بمیره
گریه نکن گل پسرم، نمونده آب توی حرم
لای لای علی .. لای لای علی ..
بیا و شرمنده نکن مادرتُ بیشتر از این
از سوز گریه های تو حال رقیه رو ببین
یکم دیگه طاقت بیار، حاجت من شده همین
الان عمو از شریعه میرسه با یه مشک پر
اینقدر به چشمام زل نزن برایِ من غصه نخور
از چشم شورِ حرمله تو رو بپوشونم چطور
عمو اباالفضل ت سر قولش میمونه
*بذارید روضه مو شروع کنم، امشب شب پریشونی تو روضه ست .. عاشورا یه وقت صدای ابیعبدالله *هل من ناصر..* بلند شد تا صدا زد کسی هست؟! اصلا شبای هفتم روضه خوان نمیخواد فقط یه نفر یه بچه بیاره تو نگاش کنی .. تا صدا ابیعبدالله بلند شد کسی هست حرم پیغمبرُ کمک کنه؟! (تازه این الان مادرش حسابی شیر بهش داده سیرابش کرده) یه وقت دید صدایِ شیونِ زن ها از خیمه بلند شد.. ارباب ما گفت نکنه اینا به خیمه ها حمله کرده باشن .. سراسیمه برگشت، صدا زد خانم زینبُ ، بی بی اومد بیرون فرمود مگه نگفتم کسی بلند گریه نکنه؟! گفت آقاجان تا صدای هل من ناصرت بلند شد دیدم علی اصغرت داره تو گهواره دست و پا میزنه.. اینقدر تکون خورد خودشُ انداخت رو زمین..
ــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
#ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
|⇦•#روضه و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾• {قسمت دوم}
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یعنی بابا من هنوز هستم.. ولی یه حرفی هم زده خانم زینب گفت داداش میشه یه خواهشی کنم؟ چیه عزیزم! گفت سه روزه این بچه آب نخورده.. اینجا حسین رفت جلوی لشکر ایستاد گفتی عیبی نداره علی رو بیار برم براش طلب آب کنم.. اینجا که اربابِ ما اومد جلو لشکر ایستاد روایت میگه وقتی حسین شروع کرد به حرف زدن (بمیرم برای دلش، میدونی چرا؟!) یه نامردی داد زد گفت حسین بچه رو بهانه کردی خودت آب بخوری..
گفت اگه فکر میکنید اینطوریه خودتون سیرابش کنید .. لذا تاریخ میگه اینجا که ارباب ما حرف زد و بچه رو نشون داد اسبایِ دشمن چند قدم رفتن عقب پیرمردا گفتن حسین راست میگه یه قطره آب به بچه ش بدید مگه چی میشه .. یه سری سربازا گفتن ما که به جنگ با حسین اومدیم چیکار به این بچه داریم.. عمرسعد دید الانه همه چیز به هم بریزه .. یه جمله میخوام بگم زودم رد میشیم .. دوید تو لشکر حرمله گفت بله امیر؟! گفت چه نشستی، گفت چیکار کنم! گفت حسین داره همه رو به هم میریزه.. زود باش.. تا اومد بلند بشه گفت تیر سه شعبه یادت نره گفت چیکار کنم کدومو بزنم گفت مگه سفیدی گلوشو نمیبینی نامرد چنان تیر و زد یه وقت ارباب ما دید بچه یه تکون خورد.. خدا رحمت کنه همۀ قدیمیا و حسینی ها رو .. میخوام بگم بچه ها یه جایی هم
مدینه کار برا دشمن گره خورد .. میدونید کجا بود؟! اونجا که مادر کمربند علی رو گرفت .. نامرد گفت قنفذ چیکار کنم گفت دستشو کوتاه کن..
اینم برا پدر مادرامون .. ارباب ما بچه رو زیر عبا پنهان کرد رفت پشت خیمه ها .. بدن یه بچه شش ماهه چقدره مگه؟!.. (چی میخوام بگم؟؟..) میخوام بگم الحمدلله خوب شد این یدونه بدنُ دفن کرد حسین..
من از شماها سوال دارم این بدن طاقت داشت زیر سم اسب بره.. رفت نشست پشت خیمه دیدن داره یه قبر کوچیکُ میکنه .. یهو دید یه صدا داره میاد ، حسین صبر کن (فکر نکنی رباب بودا نه ..) بی بی زینب گفت صبر کن داداش بچه رو من تحویلت دادم رباب اگر نبینه دق میکنه .. اومد نشست کنارش دید ای وای .. گوش تا گوش ..
امان از دل رباب .. اما رباب اینجا گریه نکرد هیچ چیزی نگفت خانم (یه موقع که داغ خیلی سنگین میشه ،اگر داغ دیده گریه نکنه بعضیا میان میگن فلانی برو یه حرفی بزن اینا گریه کنن میگن چرا میگن اگر گریه نکنن تو خودشون بریزن خوب نیست ) بی بی رباب تا ابیعبدالله زنده بود گریه نکرد این ذوق من میگه شاید اینطور باشه : اینجا که نشسته بود بالاسر علی اصغر (مادرا میفهمن.. آخه بچه شِ..) هی نگاه به حسین میکرد هی اشکاشُ نگه میداشت .. خانم زینب گفت داداش یه کاری کن میترسم دق کنه من نمیدونم نمیخوام بگم تو خودت فکر کن خبرۀ روضه شدی شاید این باشه گفته زودتر خاکُ بریز کار و جمع کن لذا بی بی رباب میدونید کی گریه کرد برا بچه ش؟ عاشورا تموم شد چند تا از این نامردا اومدن چند تا مشک آب پرت کردن اول از همه یه نفر مشک و برداشت هی به رباب اصرار میکرد میگفت رباب آب بخور ان شاءالله که آب نخورده باشه آخه بعضیا میگن شام غریبان دیدن رباب داره گریه میکنه گفت چرا گریه میکنی گفت من که گفتم آب نخورم از اون موقع که آب خوردم دارم دنبال بچه م میگردم .. روضه مُ همینجوری تموم کنم سادات ببخشن مارو .. همۀ این بچه ها آرزوشون اینه امسال اربعین بیان کربلا میخوام یه حرفی بزنم از من یادگار داشته باش ان شاءالله که امشب اربعینتُ میگیری..
اربعین که رسیدن امام سجاد فقط میدونست قبرها قبرِ کیه لذا وقتی پیاده شدن تا کسی پیاده نشد تا قبرارو دیدن خودشونُ انداختن رویِ زمین یکی میگفت قبر آقام کجاست؟ یکی میگفت قبر عموم کجاست؟ .. هرکی یه قبری رو بغل کرد هرکی اولین بارشه میره کربلا میگه فلانی قتلگاه کجاست؟ یکی میگه خیمه گاه کجاست؟ اون ساعتم هرکسی یه سوالی داشت یهو دیدن رباب نیست تو رو خدا ببخشن بزرگترا منو خانم سکینه رفت دنبالِ رباب دید یه جا یه قبر کوچیک پیدا کرده بگم بگیری یه نگاه بهش کرد گفت رباب جان پاشو این قبر عمو عباسمِ .. رباب اگر قبر علی تُ میخوای بیا.. دیدن رباب بلند شد فهمیدی چی گفتم یا نه؟.. اومد کنار قبر بچه ش نشست
علی لای لای .. گلم لای لای ..
چرا روضۀ امشب تمومی نداره؟.. یه دلیل داره.. اینو حاج علی آقای انسانی میگفت اگه یه موقع میخوای روضه رو جمع کنی ، نمیشه" هی پریشون روضه میخونی .. دلیل داره تو روضه خوندن .. هر موقع دیدی روضه ت اینطوری شد یه دلیل داره بدون هنوز مادر حسین داره گریه میکنه.. بدون هنوز مادرش منتظره روضه بخونن .. بدون هنوز زهرا یه گوشه نشسته هی میگه بُنّی کشتنت عزیزم ..
ــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
#ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافی
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام!
قدری به کمان بگیر دندان...آرام
ای تیر! به حرف حرمله گوش مکن
برگرد... مرو تو را به قرآن...آرام..
🌷 #محرم ، #کافی
✅کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
📌 دوستان عزیز
👌اگر در جستجوی استیکر های مناسب با حال و هوای محرم هستید ، سری بزنید به این کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/2011693088C47c2ef1f28
990603-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-05-18k.mp3
7.14M
🔻 #مهمترین_راه_پیشگیری_از_سقوط_انسان_و_جامعه [۵]
🎙استاد #پناهیان
📅 جلسه پنجم ۹۹/۶/۳
🕌 هیئت میثاق با شهدا
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
990604-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-06-18k.mp3
7.49M
🔻 #مهمترین_راه_پیشگیری_از_سقوط_انسان_و_جامعه [۶]
🎙استاد #پناهیان
📅 جلسه ششم ۹۹/۶/۴
🕌 هیئت میثاق با شهدا
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روايت #امام_خامنه_ای از شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشهای در نوزادی
🔸ناگهان رسیدم به حضرت علیاصغر(علیه السلام) و تشنگیاش؛ به ذهنم رسید این بچه سه چهار روز است که نه شیر خورده، نه آب...
#محرم ، #حضرت_علی_اصغر
✅کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد ..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ توسط حاج محمدرضا طاهری •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
خادم کانال را از دعای خیرتون فراموش نکنید🙏
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
وای من وِلوِله ست دور و برش
جنگ یا هروله است دور و ورش
چقدر حرمله است دور و ورش
غرق در تیر سبط خاتم شد
چهره ای چون رخش ملیح نبود
یک نفر مثل او ذبیح نبود
به عمویش حسن شبیه نبود
بس که تیرش زدن کم کم شد
کربلا دشت هایِ غم سر بود
پر گل برگ هایِ پرپر بود
آسمان و زمین معطل بود
ارباً ارباً ذبیح اعظم شد
مرحوم شیخ رضا سراج بالای منبر شب هشتم ، گفت میخوای معنی ارباً ارباً رو بفهمی تسبیحشُ پاره کرد ریخت وسط جمعیت .. گفت حالا برید جمع کنید میتونید پیدا کنی همه رو ..
ابی عبدالله هی تو دشت نگاه میکنه هرگوشه یه عضوی از بدنِ علی افتاده ..
مرحوم شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله صدایِ علی رو شنید با عجله خودشو رسوند .. تا شنید يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ .. روایت میگن رنگ از صورت حسین(ع) پرید تا رسید به بدن از اسب پیاده شد حالا همه دورش حلقه زدن دارن میبینن .. حسین چطور میخواد بره به سمت جونش .. همچین یه قدم اومد برداره خورد زمین .. دیدن دو زانو دو زانو داره میاد.. هی صدامیزنه .. ولدی .. پسرم ..
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه ایشون میفرمود ابی عبدالله صورتشو نزدیکِ صورت علی کرد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ .. صورتشو چسبوند به صورت علی میخواست ببینه نفس میکشه یا نه .. دید نه نفس نمیکشه .. دهان پر از خونِ .. دست کرد خون هارو از دهان بیرون میکشید .. عمۀ سادات داره این منظره رو میبینه تا دید حسین خورد رو زمین :
تک و تنها دوید صحرا را
پُر کند تا که جایِ لیلا را
با پسر کشته دید بابا را
حفظ جانِ ولی مقدم شد
ازدحام و صف است واویلا
صوت و جیغ و کف است واویلا
هلهله با دف است واویلا
دشمنت شادمان از این غم شد
حسین ...
حارث بن عبداللّه هَمدانی میگه با امیرالمومنین تو کوچه هایِ کوفه داشتیم قدم میزدیم یه دفعه دیدم رنگ صورتِ امیرالمومنین پرید .. اشک تو چشاش حلقه زد گفتم آقاجان چیشده قربونت برم .. فرمود حارث چشمم خورد به قاتلِ علی اکبر .. چشمش خورد به قاتل شروع کرد اشک ریختن .. حالا ببین ابی عبدالله میون این همه قاتل ایستاده ..
حضرت زینب (سلام الله علیها) از کربلا تا شام ، دیگه محملی ام نیست سوار ناقه هایِ عریان این ورو نگاه میکرد میدید شمر و خولی و ساربان .. این ورو نگاه میکرد یه عده قاتلِ دیگه .. دیدنِ قاتل سخته .. نگو چرا امام حسن (علیه السلام) وقتی اون نانجیبُ تو کوچه میدید میرفت یه گوشه کز میکرد میگفت خودم دیدم این نانجیب چطور مادرم رو زد ...
↫ ﴿ #متنِ_روضه﴾
ــــــــــــــــ.
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد ..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ توسط حاج محمدرضا طاهری •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نوبتِ رزم شیرمردان شد
از سرِ خیمه ها پناهی رفت
روبه میدان جنگ با هیبت
پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت
باد تابی به زلفِ او انداخت
دست در گردنِ عمو انداخت
بغضِ غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمانِ ماه ماهی رفت
اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم ..
تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره..
ای به قربانِ رویِ زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت
*هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر .. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ..
ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ ..
أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت
رو به دها هزار لشکر گفت
نعره ای زد انابن حیدر گفت
رنگ از صورتِ سپاهی رفت
دست پروردۀ یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی وارث علی هستم
هر که از ترس سمت راهی رفت
تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین..
رقص شمشیرِ او تماشایست
ساخت از خون کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمینُ یسار گاهی رفت
با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدن
بر سرش ضربه ای شدید زدن
چشم هایِ علی سیاهی رفت
آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت
دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید ..
گلۀ گرگ ها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف این بار در چه چاهی رفت
قلم افتاد و طاقت از کف داد
صحنه ای پیش او مُجسم شد
زیر بار نوشتنِ این غم
قامت استوارِ او خم شد
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغ ها هی فرود می آیند
نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد
↫ ﴿# متنِ_روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم_محرم
#ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
#رزق_فرزند
👌نود و نه درصد افراد وقت ازدواج چیزی نداشتند. بعد از #ازدواج زندگیشان خوب شده است... كسی از شما هست بگوید من قبل از ازدواج وضعم بهتر بود؟
بسیاری از رزقها مال #بچه است. تا #بچه نباشد #رزق توی خانه پدر و مادر نمیآید.👶
📖قرآن میفرماید چرا بچهات را میكشی بخاطر خرجی؟ چرا از بچه دار شدن جلوگیری میكنی؟
🌿 «نَحْنُ نَرْزُقُهُم» بعد میفرماید «وَإِیَّاكُمْ»... «هُم» قبل از «ایاكم» است یعنی صدقه سر بچه یك چیزی هم به تو میدهم.☺️
🔖استاد #قرائتی
🌸#گلهای_بهشتی🌸🚼🚹🚼🚹🚼
🌸 #فرزندبیشتر 🌸🚼🚹🚼🚹🚼
✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سخنان بینظیر دکتر طاهر القادری عالم بزرگ اهل تسنن پاکستان در مورد اشک بر امام حسین علیه السلام
🔴 سنی که بر امام حسین اشک نریزد سنی نیست!
✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
990605-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-07-18k.mp3
5.87M
🔻 #مهمترین_راه_پیشگیری_از_سقوط_انسان_و_جامعه [۷]
🎙استاد #پناهیان
📅 جلسه هفتم ۹۹/۶/۵
🕌 هیئت میثاق با شهدا
✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇
https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9