💌
🌹 هرگز سه چیز را فدای هیچ چیز نکن: احساست، صداقتت، خانواده ات
🌹 هرگز با مشت گره کرده نمی توان به کسی دست داد.
🌹 هرگز با انگشت کثیف به عیب های دیگران اشاره نکن.
🌹 هرگز در یک زمان دنبال دو خرگوش ندو.
🌹 هرگز از رودخانه ای که خشک شده به خاطر گذشته اش سپاسگزاری نمی شود.
🌹 هرگز با آدمهای کوچک نمی توان کارهای بزرگ انجام داد.
🌹 هرگز برای کودکان اسباب بازی جنگی هدیه نبر.
🌹 هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمی سازد، حادثه پذیر باش.
🌹 هرگز برای سنجش عمق یک رودخانه با دو پایت وارد آن نشو
🌹 هرگز از کسی که همیشه با تو موافق و همراه است چیزی یاد نمی گیری.
🌹 هرگز سه نفر را فراموش نکن: کسی که در سختی ها رهایت کرده، کسی که در سختی ها یاریت کرده، کسی که در سختی ها گرفتارترت کرده
🌹 هرگز نگذار آگاهی از عیب هایت تو را بترساند.
🌹 هرگز با انسان وقیح و بی حیا بحث و جدل نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد.
@sokhan_iw
@sokhan_iw
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر دلتنگی تو بود
فدای همه مادرها
@sokhan_iw
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بيمارستان شد و به پرستار گفت:
خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.
بلافاصله پرستار گفت:
این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم.
پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من هرجور شده پول رو تا شب براتون میارم.
پس پرستار گفت با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
پيش دكتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.
خوب است کمے انسان باشیم…!
@sokhan_iw
چه خداى خوبى داریم
بعضى اوقات در گذر سال ها
جاده ى زندگى به نظرطولانى میرسد
وما با قلبى شكسته
و چشمانى پر از اشك
در ميان نگرانى هايمان
قدم برمى داريم
و در كناره ى راه از پا مى اُفتيم
اما پروردگار آرام در گوشمان
زمزمه مى كند كه :
بنده ى من ؛ روز ديگرى در پيش است
جاده هموارتر و بهتر خواهد بود
پس دل شكسته مباش
مكان فرو افتادنت تنها استراحت گاهى
كوچك است براى اوج گرفتـنى دیگر
خدايا خوبى هات تمومى نداره❤️
@sokhan_iw
دو برادر، مادر پیر و بيماری داشتند
با خود قرار گذاشتند که
يکی خدمت خدا کند
و ديگری در خدمت مادر باشد...
يکی به صومعه رفت و
به عبادت مشغول شد
و ديگری در خانه ماند و
به پرستاری مادر مشغول شد...
چندی نگذشت برادر صومعه نشين
مشهور عام و خاص شد
و به خود غره شد که
خدمت من ارزشمندتر از
خدمت برادرم است
چرا که او در اختيار مخلوق است
و من در خدمت خالق...
همان شب پروردگار را در خواب ديد
که وی را خطاب کرد
به حرمت برادرت تو را بخشيدم
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت:
يا رب، من در خدمت تو بودم
و او در خدمت مادر،
چگونه است مرا به حرمت او ميبخشی؟
آيا آنچه کرده ام مايه رضای تو نيست؟
ندا رسيد:
آنچه تو ميکنی من از آن بی نيازم ولی مادرت از آنچه او ميکند بی نياز نيست
به فرزندان خود انسان بودن بیاموزیم
@sokhan_iw
ما آدمِ بخشيدن نيستيم
نه كه نباشيم ، بلد نيستيم
درست بخشيدن و به موقع بخشيدن را ياد نگرفته ايم
گذشت را درك نكرده ايم
مهرباني را بلد نشده ايم
تنها به خودمان فكر كرديم و راهمان را در پيش گرفتيم
بدونِ آنكه به ديگري توجه كنيم، بدونِ آنكه بدانيم اگر كسي ناخواسته با حرفي و يا رفتاري دلمان را شكست، خودِ او بيشتر از ما اذيت و رنج كشيده است
خودِ او دلش بيشتر گرفته و ميخواهد كه بخشيده شود
اينكه سرد و تلخ مي شويم
اينكه نامهربان و خودخواه مي شويم
اصلا درست نيست
نگذاريم دل هايمان پر شود از كينه و نفرت ...
يك رفتارِ ساده را تحليل نكنيم و هزار جور حرف از آن در نياوريم!
اشتباهات ناخواسته را بايد بخشيد
بايد اين منِ خودخواه درونِ مان را رها كنيم
برای آرامشِ خودمان هم که شده به اين فكر كنيم كه ما هم روزی به بخشيده شدن توسطِ ديگران نياز پيدا خواهيم كرد...!
قشنگه بخون
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی
بوته ای در دامنه ای باش
ولی بهترین بوته ای باش که در کناره راه می روید
اگر نمی توانی درخت باشی، بوته باش
اگر نمی توانی بوته ای باشی، علف کوچکی باش
و چشم انداز کنار شاه راهی را شادمانه تر کن
اگر نمی توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش
ولی بازیگوش ترین ماهی دریاچه!
همه ما را که ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان بود
در این دنیا برای همه ما کاری هست
کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچکتر
و آنچه که وظیفه ماست، چندان دور از دسترس نیست
اگر نمی توانی شاهراه باشی، کوره راه باش
اگر نمی توانی خورشید باشی، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی، بهترینش باش !
@sokhan_iw
@sokhan_iw
جنازهای را بر سر راهی میبردند،
فقیری با پسر بر سر راه ایستاده بودند
پسر از پدر پرسید که
بابا در صندوق چیست؟
گفت: آدمی!
گفت: کجایش میبرند؟
گفت: به جایی که نه خوردنی باشد،
و نه پوشیدنی، نه نان و نه هیزم!
نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم!
گفت: بابا مگر به خانه ما میبرندش؟
#عبید_زاکانی
@sokhan_iw
واحد اندازه گیری انسانیت
دست هایی است
که گرفتیم..
گره هایی است
که از مشکلات دیگران باز کردیم
دلهایی است که
به دست آوردیم....
@sokhan_iw
فرقی نمیکنه فقیر باشی
یا ثروتمند
میزان برکت خانواده رو
دعای مادر تعیین میکنه
هرکجا دیدی خداوند
باشکوه تحویلت گرفت
بی شک,خرجش دعای
مادر بوده است
دعای فرشته خداوند بدرقه راهتان
@sokhan_iw
مهربانی چیست؟
پدرم گفت: مهربان باش! اما نگفت که مهربانی حدی دارد!
مادرم گفت: مهربان باش! اما نگفت مهربانی حدی دارد! سالها گذشته است و من هنوز فکر میکنم حد مهربانی کجاست؟ وقتی تو با دیگران مهربانی و آنها با تو مهربان نیستند و سوءاستفاده میکنند و شاید مهربانی را جور دیگر پاسخ میدهند.
پدرم همیشه مهربان باقی ماند، اما من در شک و تردید!
یک بار از او پرسیدم: «حد مهربانی کجاست؟
او خندید و گفت:«دختر جان، مهربانی حد ندارد. مهربانی یک اقیانوس است که نباید دنبال ساحل برایش بگردی. باید فقط درآن شنا کنی...»
@sokhan_iw
گاهی هم لازم است آدم هایی که در زندگی مان قرار دارند را ویرایش بزنیم،
تمام کسانی که حضورشان را پذیرفتهایم به خاطر بیاوریم،
ببینیم کجاها اشتباه کردهایم!
کدامشان لایق محبت نبودهاند و لبریز از مهرشان کرده ایم!
باید مراقب حضور پررنگ کدام ها می بودیم که نبودهایم!
و به کدامشان بهای بی جا داده ایم و پررنگ کردهایم که نباید می کردیم!
چندین و چندین نفر در کتاب زندگی مان جا گرفته اند،
اما؛ بودن همه شان ضرورتی ندارد!
باید به آدم ها معنا بدهیم!
ببینیم بودن کدام ها با بودنمان برابر،
و کنار گذاشتن کدام ها با آرامشمان مساوی می شود!
گاهی حتی یک کتاب هم با وجود داستان های طولانی،در یکی،دو جمله مفهومش پیداست!
و مابقی نوشتهاش اضافی و حوصله بر است.
باید ببینیم نبود کدام آدمهاست که معنای زندگی را می گیرد!
همانها را نگه داریم و بقیه کنار گذاشته شود ...
#شقایق_انتظام