eitaa logo
مواد سخنرانی دینی😭
235 دنبال‌کننده
115 عکس
31 ویدیو
143 فایل
سلامعلیکم🌹🌹خوش آمدید 🌻 لطفا با صلوات وارد شوید . کانال #هر_آنچه_برای_منبر_مفید_است به پیامهای سنجاق شده در کانال مراجعه کنید. @bandehdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
تبليغ در رمضان مشخصات كتاب: شناسنامه  تأليف: جمعي از نويسندگان مجله مبلّغان  تهيه و تنظيم: ابوالفضل هادي منش  با نظارت: هيئت تحريريه مجله مبلّغان (محمدحسن نبوي، حسين ملانوري، عبدالكريم پاك نيا، سيد جواد حسيني، اكبراسدعليزاده، محمد مهدي ماندگار، علي مختاري، ابوالفضل هادي منش، محمود مهدي پور، محمد غلامرضايي) ناشر: انتشارات مركز مديريت حوزه هاي علميه  صفحه آرايي و طرح جلد: محمدعلي قرباني چاپ و صحافي: باقري نوبت چاپ: اول /1391  مطالعه برخط ( آنلاین ) از طریق زدن بر روی آدرس ذیل👇: https://www.ghbook.ir/index.php?name=تبليغدررمضان&option=com_dbook&task=readonline&book_id=12172&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=218&lang=fa&tmpl=component ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
باسمه تعالی خدمت همه ی کاربران عزیز سلام علیکم. صبح خودمان را در این روز عزیز با نام و یاد خداوند متعال و با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز میکنیم . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم 🌸
با زدن بر روی این آدرس 👇 https://www.ghbook.ir/?option=com_ghsearch&lang=fa&subjectformid=1&searchword=%D9%85%D8%A7%D9%87%20%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86&flname=link_name&link_name=%D9%85%D8%A7%D9%87%20%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86 میتوانید به 28 مورد کتاب درباره ماه مبارک رمضان دسترسی پیدا کنید و با زدن بر روی بخش مطالعه کتاب هر کتابی را که مایل هستید به صورت بر خط مطالعه بفرمائید. نکته : میتوانید با نصب نرم افزار بازار کتاب قائمیه اصفهان در گوشی با یارانه و با به روز رسانی آ« میتوانید این کتابها را در آن نرم افزار جستجو و دانلود رایگان کنید و بعد هر زمان که خواستید به صورت آفلاین مطالعه بفرمائید . ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
مواد سخنرانی دینی😭
سیره شهدا تا ۳۰ شماره ادامه دارد انشاالله ...
ادامه سیره شهدا و رزمندگان در ماه رمضان و روزه گرفتن آنان 👇👇: ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
21 : خط قرمز در جشن عروسی🌷 خط قرمز حمید گناه بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسی مان گناه نباشد، سه روز روزه بگیریم. در شکل مراسم هم خیلی همراهی می کرد. تمام سعی اش این بود که از مراسم راضی باشم. همیشه می گفت اگر این را دوست نداری بگو عوضش کنیم. تنهاترین اصرارش این بود که عروسی بدون گناه باشد. برای غذا کوبیده به همراه سالاد سفارش داده بودیم. حساس بود که غذا به اندازه؛ اما بدون اسراف باشد. مراسم خیلی خوب برگزار شد. هم راضی بودیم و هم ساده بود و هم بدون گناه و دلخوری. ✅آدرس : کتاب یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحه ۱۲۷-۱۲۹٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
22 : مراقبت های شهدا در شبهای قدر ماه رمضان که می شد، هر روز که می گذشت حالت محمد بیشتر عوض می شد. چهره اش نورانی تر تبسمش عمیق تر و نگاهش چنان عملی پیدا می کرد که گاهی من نمی توانستم در آنها خیره شوم. وقتی به شب احیاء و شهادت مولای متقیان نزدیک می شدیم، حاجی دیگر هیچ جا نمی رفت. با هیچ کس حتی با من صحبت نمی کرد. در اتاق در بسته می ماند؛ خودش بود و خدایش و انگار خانه پر می شد از معنویت حاجی. خیلی دلم می خواست او را ببینم که پشت در بسته چه می کند؛ چه حالی دارد. یک بار کار مهمی پیش آمد. دو دل بودم که به او بگویم یا نه؟ در اتاق را باز کنم یا نکنم؟ بالاخره در را باز کردم و گفتم: «محمد آقا!». رو به قبله نشسته بود سر جانمازش. مطمئن بودم ساعت ها پیش نمازش را خوانده؛ زیر لب ذکر می گفت و اصلاً مژه نمی زد. نگاهش رو به پنجره باز، به سمت آسمان بود. باز صدا زدم و کارم را گفتم. نه یک بار، دو سه بار؛ اما او اصلا متوجه حضور من نشد. حتی کمترین تکانی نخورد. در را بستم از حقارت دنیا گریه ام گرفت. از دست خودم عصبانی بودم. عهد کردم که هرگز به هیچ بهانه ای خلوت او را به هم نزنم. ✅ راوی: مهری ایازی(همسر شهید) کتاب دل دریایی ؛ خاطرات شهید محمد گرامی؛ نویسنده: الهه بهشتی. ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله. نوبت چاپ: اول-۱۳۷۶؛ صفحه ۷۰٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
23 : گریه شب های قدر شب ۲۱ ماه رمضان بود. شهید مدنی سخنران جلسه بود. جلسات ایشان که با گریه همراه بود. اما این جلسه سراسر ناله و زاری بود. وقتی که چراغ ها خاموش شد. فرمودند: در این شب اگر همه شما از گناهان تان توبه می کنید، من آمده ام از عبادت هایم توبه کنم. قبلا خیال می کردم این عبادت ها برای خدا بوده اما الان می بینم که توهین به محضر خداوند بوده. خدایا از من د رگذر. الهی العفو. آن شب آقا با صدایی لرزان زار می زد و همه را منقلب کرده بود. ✅راوی: حجة الاسلام بروجردی کتاب سید اسد الله؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۳؛ صفحه ۲۳٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
24 : نهی از منکر در سیره برش یک: محمود در نهی از منکر صریح بود. ماه رمضان بود و روزه نگرفته بودم. سفره را که پهن کردم غذا بخورم، دیدم محمود نگاه معنا داری بهم می کند. گفتم: با این نگاه که نمی شود غذا خورد. سفره را جمع کردم که بروم، گفت: از من حیا می کنی؛ اما از خدا حیا نمی کنی؟! اگر من اینجا نبودم در محضر خدا غذا می خوردی؟! برش دو: رفته بود در خانه یکی از مسئولین سر شناس کرمان و گفته بود: ببخشید! یک سؤال دارم: شما پول خرید این خانه گران قیمت در این محله اشرافی را از کجا آورید؟ مگر من و شما با هم انقلاب نکردیم؟ من و شما کجا و این محله کجا؟! ✅راوی: برادر شهید و اکبر رشیدی کتاب نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۵ خاطره شماره ۸٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
25 : مبارزه برای احیای احکام اسلام در سیره سرلشکر ناجی فرمانده پادگان بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها سحری خورده اند که روزه بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند. ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به آشپزخانه سرکشی می کند. دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان ماه رمضان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک ماه رمضان بدون ناجی را تجربه کردند. ✅راوی: پدر شهید. کتاب برای خدا مخلص بود؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه ۱۷٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯
26 : و سفره ماه رجب شب جمعه بود و آخرین شب ماه رجب. بعد از نماز مغرب به سعید گفتم: نمی خواهی دعایی بخوانی؟ گفت: چرا دعای یستشیر را آماده کردم برای آخر شب که فقط خودمان باشیم. وقتی دعا را شروع کرد و افتاد روی ریل، رفت تو حال خودش. مثل اینکه کسی را نمی دید و شروع کرد به درد دل با خدا. در ناله هایش می گفت: خدایا بسه دیگه. هر چی گناه و معصیت کردم هر چی ثواب کردم دیگه بسه. منم ببر. دلم واسه دوستام تنگ شده… صبح روز جمعه سعید گفت: «ماه رجب آمد و رفت و ما روزه نبودیم». خیلی تأسف خورد و آن روز را روزه گرفت و رفتیم طرف ارتفاع ۱۱۲ فکه. منطقه را کاملا توجیه شان کردم. حدود ساعت ۹:۳۰ دقیقه بود که صدای انفجار بلند شد. وقتی به منطقه رسیدیم بدن سعید شاهدی و محمود غلامی بر اثر انفجار مین والمری پر از ترکش بود. 👈 سعید با گلوی سوراخ شده و زبان روزه به ملاقات خدا رفته بود. سفره ماه رجب برای شان چه پر روزی بود. ✅راوی: مهدی رفیعی و مرتضی شادکام کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۸۹؛ صفحات ۷۵-۷۴ و ۸۸-۸۷٫ ╭━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╮ کانال در ایتا https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir ╰━═━🍃❀🌸❀🍃━═━╯