_دهم تیر تولد اقا عباس بود..
🔻کم کاری کردیم که حتی بچه بسیجی شهرمون از شهدای شهر را درست حسابی نمیشناسند.
#شهید_عباس_آسمیه
------------
🌷 عباس خیلی اهل هیئت و مسجد بود و از هر فرصتی برای حضور در مجالس اهل بیت استفاده میکرد. او میگفت: زنده بودن من ماه محرم و صفر است. بیشتر وقت ها به یاد امام حسین علیه السلام روضه میخواند و بر سینه میزد. عباس چندان موافق محیط دانشگاه نبود همیشه دوست داشت برود حوزه وهمیشه کتب عربی و حوزه را میخواند. عباس همیشه با وضو بود و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نامحرمان بود. هیچ گاه اخم نمیکرد. بسیار با اخلاق و با تقوا بود. در امور دینی ، فقهی، سیاست و مسائل دیگر بسیار مطلع بود. چرا که با مطالعه بسیار خود تلاش میکرد معلومات خود را بالا ببرد. آرام و خاموش کارهایش را میکرد و هیچگاه خود را مطرح نمیکرد. اخلاق و رفتارش همیشه زبانزد خاص و عام بود.
_---------
🌹مادر شهید:عباسم کتاب شهدا را بسیار دوست داشت و با آنها به خصوص شهید همت ارتباط زیادی برقرار میکرد، یک روز قبل از رفتن به سوریه به من گفت: مادر، من از هر کدام از شهیدان چیزی را یاد گرفتهام اگر روزی نبودم به دوستان و آشنایان بگویید این کتابها را مطالعه کنند و با درس گرفتن از منش و رفتار شهدا زندگی خود را به جلو ببرند،
🌹هدیه صلوات و فاتحه یادمان نرود🌹🌹
اقا عباس دعامون کن ..
خودت میدانی چه میخواهیم..
🚫سکوت ممنوع (کرج،فردیس
@sokotmamno
_ وقتی از پیادهروی اربعین 1394 برگشت، پدرمان پرسید آن جا دعا کردی که خدا یک دختر خوب نصیبت کند. عباس هم با لبخند گفت از هر دو ارباب شهادتم را طلب کردم. کمی بعد دعایش در کربلا مستجاب شد./راوی:برادر شهید
_صلواتی هدیه کنیم به اقا عباس🌹
#شهید_عباس_آسمیه
🔴سکوت ممنوع (البرز،کرج)||
@sokotmamno
☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
راوی/ برادرشهید:
_عباس در طول هفته یک برنامه منظم برای خودش طرحریزی کرده بود. شنبهها از منبر و مجلس مسجد جامع کرج استفاده میکرد. یک شنبهها به مسجد حضرت معصومه(س) در محله 13 آبان کرج میرفت. دوشنبهها به مسجد امام حسن(ع) در دهقان ویلای کرج میرفت و از درس عرفان و تفسیر قرآن دکتر روحی که از شاگردان آیت الله بهجت هستند بهره میبرد. سهشنبهها با آقای عباس چهرقانی که بعدها همرزمشان شد، در هیئتی شرکت میکرد که گاهی در منزل آقای چهرقانی برگزار میشد و گاهی در مسجد امام جعفرصادق(ع) در فاز یک شهرک اندیشه. چهارشنبههایش هم وقف عملیات شبانه(گشت، ایست و بازرسی و...) در کوهسار تهران بود که با دوستش آقای صالح خضرلو در آن شرکت میکردند. پنجشنبه هم که مسجد فلکه دوم فردیس دعای کمیل میرفت. جمعه صبح در همان مسجد فلکه دوم دعای ندبه شرکت میکرد و عصر جمعه دوباره به شهرک اندیشه و به مسجد امام حسن(ع) میرفت. . /راوی: برادرشهید
تلاشش خودسازی بود. دو گوشی قدیمی داشت که از آن ها استفاده میکرد. یکبار برایش گوشی هوشمند خریدم و گفتم عباس جان الان گوشیهای جدید آمده، تلگرام و واتساپ و این چیزها هست. تا کی میخواهی از موبایل قدیمی استفاده کنی. گفت نمیخواهم این چیزها من را از خودم دور کنند و از فعالیتهایم فاصله بگیرم. اما گوشی را گرفت و گفت از آن استفادهای میکنم که بعدها میفهمی. بعد از شهادتش موبایل عباس را چک کردم و دیدم به گفته استادش دکتر روحی که تأکید کرده بود احادیث اهل بیت را حفظ و به آن عمل کنید، عباس در گوشیاش احادیث را ضبط و آن ها را حفظ می کرده است. برادرم جوان همین دوره و زمان بود اما سعی میکرد مشغلههای زمانه او را از خودش و اعتقاداتش غافل نکند.
#شهید_عباس_آسمیه
----------------
🔰https://eitaa.com/sokotmamno
هدایت شده از ☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
#شهید_عباس_آسمیه
همیشه با وضو بود و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نا محرمان بود/:برادر شهید
_صلواتی هدیه کنیم به شهید🌹
از شهدا دم میزنیم کمی شبیه شان هستیم؟!... #از #ادعا #تا #عمل
#نشر_دهیم
-----▪️کانال👇
@fardissokotmamnoo
#خاطرات_شـهید
💠طاقت رفتنش رو نداشتم
●عباس ۲ سال بود که وارد سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم خودش برای بردن من خواهد آمد.
●به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
●عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم.
●آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
●پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد #علی_اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا امنیت در کشور ما همچنان ادامه یابد.
#شهید_عباس_آسمیه
#سالروز_ولادت🌷
شادی روح شهدا صلوات
▪️@sokotmamno
هدایت شده از ☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
_دهم تیر تولد اقا عباس بود..
🔻کم کاری کردیم که حتی بچه بسیجی شهرمون از شهدای شهر را درست حسابی نمیشناسند.
#شهید_عباس_آسمیه
------------
🌷 عباس خیلی اهل هیئت و مسجد بود و از هر فرصتی برای حضور در مجالس اهل بیت استفاده میکرد. او میگفت: زنده بودن من ماه محرم و صفر است. بیشتر وقت ها به یاد امام حسین علیه السلام روضه میخواند و بر سینه میزد. عباس چندان موافق محیط دانشگاه نبود همیشه دوست داشت برود حوزه وهمیشه کتب عربی و حوزه را میخواند. عباس همیشه با وضو بود و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نامحرمان بود. هیچ گاه اخم نمیکرد. بسیار با اخلاق و با تقوا بود. در امور دینی ، فقهی، سیاست و مسائل دیگر بسیار مطلع بود. چرا که با مطالعه بسیار خود تلاش میکرد معلومات خود را بالا ببرد. آرام و خاموش کارهایش را میکرد و هیچگاه خود را مطرح نمیکرد. اخلاق و رفتارش همیشه زبانزد خاص و عام بود.
_---------
🌹مادر شهید:عباسم کتاب شهدا را بسیار دوست داشت و با آنها به خصوص شهید همت ارتباط زیادی برقرار میکرد، یک روز قبل از رفتن به سوریه به من گفت: مادر، من از هر کدام از شهیدان چیزی را یاد گرفتهام اگر روزی نبودم به دوستان و آشنایان بگویید این کتابها را مطالعه کنند و با درس گرفتن از منش و رفتار شهدا زندگی خود را به جلو ببرند،
🌹هدیه صلوات و فاتحه یادمان نرود🌹🌹
اقا عباس دعامون کن ..
خودت میدانی چه میخواهیم..
🚫سکوت ممنوع (کرج،فردیس
@sokotmamno
_ وقتی از پیادهروی اربعین 1394 برگشت، پدرمان پرسید آن جا دعا کردی که خدا یک دختر خوب نصیبت کند. عباس هم با لبخند گفت از هر دو ارباب شهادتم را طلب کردم. کمی بعد دعایش در کربلا مستجاب شد./راوی:برادر شهید
_صلواتی هدیه کنیم به اقا عباس🌹
#شهید_عباس_آسمیه
🔴سکوت ممنوع (فردیس،کرج)||
https://eitaa.com/sokotmamno
هدایت شده از ☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
راوی/ برادرشهید:
_عباس در طول هفته یک برنامه منظم برای خودش طرحریزی کرده بود. شنبهها از منبر و مجلس مسجد جامع کرج استفاده میکرد. یک شنبهها به مسجد حضرت معصومه(س) در محله 13 آبان کرج میرفت. دوشنبهها به مسجد امام حسن(ع) در دهقان ویلای کرج میرفت و از درس عرفان و تفسیر قرآن دکتر روحی که از شاگردان آیت الله بهجت هستند بهره میبرد. سهشنبهها با آقای عباس چهرقانی که بعدها همرزمشان شد، در هیئتی شرکت میکرد که گاهی در منزل آقای چهرقانی برگزار میشد و گاهی در مسجد امام جعفرصادق(ع) در فاز یک شهرک اندیشه. چهارشنبههایش هم وقف عملیات شبانه(گشت، ایست و بازرسی و...) در کوهسار تهران بود که با دوستش آقای صالح خضرلو در آن شرکت میکردند. پنجشنبه هم که مسجد فلکه دوم فردیس دعای کمیل میرفت. جمعه صبح در همان مسجد فلکه دوم دعای ندبه شرکت میکرد و عصر جمعه دوباره به شهرک اندیشه و به مسجد امام حسن(ع) میرفت. . /راوی: برادرشهید
تلاشش خودسازی بود. دو گوشی قدیمی داشت که از آن ها استفاده میکرد. یکبار برایش گوشی هوشمند خریدم و گفتم عباس جان الان گوشیهای جدید آمده، تلگرام و واتساپ و این چیزها هست. تا کی میخواهی از موبایل قدیمی استفاده کنی. گفت نمیخواهم این چیزها من را از خودم دور کنند و از فعالیتهایم فاصله بگیرم. اما گوشی را گرفت و گفت از آن استفادهای میکنم که بعدها میفهمی. بعد از شهادتش موبایل عباس را چک کردم و دیدم به گفته استادش دکتر روحی که تأکید کرده بود احادیث اهل بیت را حفظ و به آن عمل کنید، عباس در گوشیاش احادیث را ضبط و آن ها را حفظ می کرده است. برادرم جوان همین دوره و زمان بود اما سعی میکرد مشغلههای زمانه او را از خودش و اعتقاداتش غافل نکند.
#شهید_عباس_آسمیه
----------------
🔰https://eitaa.com/sokotmamno