eitaa logo
راھ شهدا🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
795 ویدیو
6 فایل
🌠الرفیق ثمّ الطریق ما راهی به‌ جز این ڪه یڪ شهید زنده در این عصر باشیم نداریم🌹🍃 #شهیدحاج‌‌احمد‌ڪاظمی 🦋🌱 ارتباط با ادمین: @merzaei77 https://eitaa.com/soleimani0313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴روایتی کمتر دیده شده درباره شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی ... ✍گل علی بابایی:بعد از گذشت ۳ سال فرماندهی میدانی نبردهای ضد تکفیری در سوریه، به کشور برگشت، چند روز بعد با او در خانه حسین بهزاد دیدار تازه کردیم، عجیب سرخوش بود، پرسیدم: حاج آقا قضیه چیه خیلی سر کیفی هستید. گفت: امروز همراه حاج قاسم برای تقدیم گزارش آخرین وضعیت سوریه به بیت رهبری رفتیم بعد از تشریف فرمایی آقا، حاج قاسم شروع به صحبت کرد و اسمی هم از بنده برد. ناگهان حضرت آقا رو کرد به من و فرمود: آقای همدانی! عرض کردم: بفرمایید. آقا فرمودند: طی این سه سال از جنگ سوریه گذشته من در غالب قنوت نمازهایم شما را به اسم دعا کرده‌ام! حاجی با چشمانی اشکبار از شوق گفت: به خدا قسم با شنیدن همین فرمایش آقا، کل خستگی آن ۳ سال سرتاسر مصیبت و رنج، یک‌جا از تن و جانم بیرون رفت... ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
احمد نمازش را همیشه اول وقت می خواند. می گفت: «همه گرفتاری های ما با نماز صبحمون حل می شه. یعنی هر گرفتاری ای داشته باشی با نماز صبح می تونی حلش کنی چون نماز صبح نشانه مردانگیه. سختی داره». می گفت در کنار نماز صبح، نماز شب. اینها را می گفت و عمل می کرد. من می فهمیدم که اهل نماز شب هست، ولی طوری در خفا و تنهایی این کار را می کرد که من با اینکه رفیق صمیمی احمد بودم، حتی یک رکعت نماز شبش را هم ندیدم. توی وصیت نامه اش هم گفته بود: «به نماز اول وقت پایبند باشید». ✍️راوی: دوست و هم رزم شهید 📕کتاب سند گمنامی ؛ زندگی و خاطرات شهیدمدافع حرم‌احمدمکیان🌷 ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
📌سخنان مقام معظم رهبری در مورد « شهید بروجردی بسیار فعال بود. یکبار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد ڪــار او بودم. چیزی ڪہ از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یڪ احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود ڪہ دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، بہ چیزی ڪه فڪر می کند، مسئولیت و وظیفه است. شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی ڪه از آن حرکت، آدم احساس ڪند ڪہ در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی داد و این، علاقه من بہ این شهید عزیز را خیلی بیشتر ڪــرد. من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی ڪہ تعارض های ڪاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.» ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌹یه راهه که پایان نداره شهادت ... ✨ روح همه شهدای عزیز ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ما ترکتُکَ یا حُسین» «تو را ترک نمی‌کنیم یاحسین» ست هوایت نکنم میمیرم 💔
✳️ سهمیه لذت در دنیا ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حاجی را سلام برسانید 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ همه نگاش می کردند، مخصوصاً من که قلبم تندتر از قبل می زد. از تسلط بیان و معلومات بالای حاجی خبر داشتم. ولی تا حالا تو همچین جلسه ای سابقه ی صحبت ازش نداشتم با خودم گفتم:« حالا حاجی چی می خواد بگه تو این جمع؟» بعد از گفتن مقدمات، مکثی کرد و بعد اصل حرفش شروع شد: «رو قضایای تاکتیکی به اندازه کافی بحث شد البته لازم هم بود، ولی دیگه بس باشه .من می خوام با اجازه ی شما بزنم تو یک کانال دیگه می خوام بگم خیلی غرور ما رو نگیره!» این را گفت و زد به جنگهای صدر اسلام جنگ احد، از غروری که باعث شکست نیروهای اسلام شد،حرف زد. ادامه داد: «حالا هم تاکتیک و این حرف ها خیلی نباید ما رو مغرور کنه نگید عراق تانک داره ما هم داریم. نگید عراق توپ داره ما هم داریم؛ اول جنگ رویادتون می آد؟ ما چی داشتیم اون چی داشت؟ یادتون هست چطوری پدرش رو در آوردیم. متأسفانه ما ترکش این جور چیزها رو بعضی وقت ها خوردیم .من نمی خوام بگم بحث های تاکتیکی به درد نمی خوره، اتفاقاً خیلی هم لازمه ولی از عقیده و معنویات هم نباید فراموش بشه از این که اصلاً پایه و اساس و زیر بنای جنگ ما به خاطر چی هسـت.» همه میخ او شده بودند. او هم هر لحظه گرمتر می شد خیلی جالب شروع کرد به مقایسه ی سپاه امام حسین (سلام الله علیه) و سپاه یزید، زد به صحرای کربلا و بعد هم به گودی قتلگاه. جو جلسه یکدفعه از این رو به آن رو شد. تو ظرف چند ثانیه صدای گریه از هر طرف بلند شد.همه بدون استثناء گریه می کردند، آن هم چه گریه ای! حاجی هنوز داشت حرف می زد.صداش بلند شده بود. «ما هرچه داریم این هاست اسلحه و وسیله درسته که باید باشه ولی اون کسی که می خواد بچکاندماشه ی آرپی چی رو،اول باید قلبش از عشق امام حسین (سلام الله علیه)پرشده باشه اگر این طوری نباشه نمی تونه جلوی تانک «۷۲-T»عراق بند بیاره»..... 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅─────────┅╮ ✨@soleimani0313 ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی سخنرانی اجباری 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ بالاخره صحبتش تمام شد حال همه، حال دیگری شده بود. جناب سرهنگ صدیقی از آن طرف اتاق بلند شد آمد پیش حاجی، گرفتش تو بغل و صورتش را بوسیدچشم هاش از زور گریه سرخ شده بود با صدای بغض آلودش گفت:«حاج آقا هرچی شما بگی درباره ی تیپ خودت، من دربست همون کارو می کنم.» کمی بعد رفت دست سرهنگ ایرایی را گرفت فرمانده ی تیپ یکش بود آمد دستش را گذاشت تو دست حاجی به اش گفت:«شما با تیپ یک،از این لحظه در اختیار آقای برونسی هستی، هرچی ایشون گفت مو به مو انجام می دی.» بعد دستش را ول کرد ادامه داد:«این رو به عنوان یک دستور نظامی به همه ی رده های پایین تر هم بگین.» از آن به بعد هر وقت تو لشگر هفتاد و هفت کاری داشتیم، عجیب تحویلمان می گرفتند. اول از همه می گفتند: «حاجی چطوره؟» وقتی هم می خواستیم بیاییم. می گفتند: «حاجی برونسی رو حتماً سلام برسونید.» مجید اخوان هفته ای یکی، دوبار تو صبحگاه سخنرانی می کرد. یک بار قبل از صبحگاه مرا خواست رفتم پهلوش. گفت: «امروز بیا صحبت کن برای بچه ها.» لحنش مثل نگاهش جدی بود یک آن دست و پام را گم کردم تا حالا سابقه ی این جور کارها را نداشتم متواضعانه گفتم:« حاج آقا شما سخنران هستی، ما که اهلش نیستیم.» لحنش جدی تر شد:«بری صحبت کنی بلد میشی.» شروع کردم به اصرار، که نروم ،آخرش ناراحت شدگفت:«من که یک پیرمرد بی سواد و روستایی هستم صحبت می کنم شماها که محصل هستین و درس خوانده از پسش بر نمی آین؟ واقعاً خجالت داره!» سرم را انداختم پایین حاجی راه افتاد.در حال رفتن گفت:«برو برو خودت رو آماده کن که بیای صحبت کنی.»... 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅─────────┅╮ ✨@soleimani0313 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ زمان ظهور ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
✍نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به مقید و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد. 🌷شهید عباس بابایی ❤️ ❤️ ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓ @soleimani0313 ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛