°•📻🔗•°
|ـگمنامیعنۍبࢪاۍاهلدنیـاگمنـامباشۍ
|ـبࢪاۍخداخوشنام:)
@soleimaniasemani
کانال سلیمانی آسمانی، آغاز دهه پربرکت فجر را به همه سربازان راه امام و انقلاب تبریک میگوید....☘🌻🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرتسیدعلیرهبرم :
همهچیز بود، او نبود در روزگاری ،
و ما هیچچیز نداشتیم؛
همین ایران بود،
همین ملّت بود،
همین موقعیّت جغرافیایى بود،
همین فقه بود، همین قرآن بود،
همین نهجالبلاغه بود، امّا او نبود،
هیچچیز نبود، هیچچیز نداشتیم....
#حتماببینید
#پیشنهادویژه
@soleimaniasemani
🔰خامنه ای عزیز
✍برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.
#همــهوصیــتحاجقاسم
@soleimaniasemani
🔴 خاطراتقاسم
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
@soleimaniasemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری |
آنچه خوبان همه دارند
تو یکجا داری❤
@soleimaniasemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تبدیل کردن مسأله ورود زنان به ورزشگاهها، به مسأله اصلی کشور، کار افراد نادان است
💢 توضیحاتی از استاد حسن رحیمپورازغدی در خصوص ماجرای ورود زنان به ورزشگاه | #ببینید 📽
♻️ اصل تذکر در این مسائل خوب است اما بیش از حد برجسته کردن و ادامه دادن، حرکت در پازل دشمن است. مشکلات اصلیتری داریم که از ورزشگاه رفتن زنان به مراتب مهمتر است همچون ربای بانکها، قمار بورس، تثلیثی بار آوردن دانشجویان و علوم تثلیثی، سقط جنین و... چرا به آنها پرداخته نمیشود؟!!
@soleimaniasemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لحظاتی از حضور صبح امروز رهبر انقلاب در بهشت زهرا (س) و زیارت مزار شهیدان انقلاب و برخی شهدای مدافع حرم از جمله شهید اصغرپاشاپور
@soleimaniasemani
⭕️ جبلی و کولاک تحولات
🔹دی ماه گذشته اغلب شبکه های سیما برای شب یلدا سنگ تمام گذاشتند و حتی بعضی از شبکه ها به همین مناسبت ویژه برنامه های ۷ یا ۸ ساعته ارائه کردند.
🔹شب دوازدهم بهمن امسال هر چه شبکه های سیما را جستجو کردیم حتی یک برنامه که رنگ و بوی دهه فجر داشته باشد، پیدا نشد که نشد!
🔹این حجم از بی اعتنایی به مهم ترین مناسبت انقلاب اسلامی ( دهه فجر) نشان دهنده بخشی از واقعیتهای تلخ حاکم بر رسانه ملی است. انزوای انقلاب اسلامی و ارزشهای آن و توجه افراطی به برخی مناسبتها مانند جام جهانی فوتبال و قرعه کشی آن یا شب یلدا و......
🔹 مهمترین ماموریت جناب جبلی در ریاست بر صدا و سیما ، ایجاد تحول عمیق در رسانه ملی و بازگرداندن این رسانه به دامان انقلاب اسلامی عنوان شده است.
🔹 در این چند ماهی که از ریاست جبلی بر صدا و سیما می گذرد هنوز هیچ حرکتی که نشانه شروع تحول اساسی در معاونتهای سیما و صدا باشد به چشم نمی خورد و این یعنی ممکن است تحول مورد نظر آقای جبلی آن قدر عمیق باشد که دوره اول ریاست ایشان بر رسانه ملی صرف "برنامه ریزی و مطالعات کارشناسی در مسیر بازشناسی راهبردهای تحول در چهارچوب رسانه و جامعه " شود و عملا هیچ تحولی در بزرگترین و موثرترین رسانه کشور رخ ندهد!
❇️ حضرت امام یکی دو ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با قاطعیت و تندی ، نسبت به وجود نمادهای دوران طاغوت و رواج آنها در جامعه اعتراض کرده و خواستار تغییر این نمادها شدند و این یعنی حتی اگر قرار است تحول در سطح جامعه ای به گستره ایران رخ بدهد ( که نیاز به سالها وقت و تلاش و برنامه دارد) لازم است به نوعی شروع این تحول از همان ابتدا به چشم بیاید تا همگان متوجه جدی بودن تحول و شروع آن شوند.
❇️ آقای جبلی !
هستند افرادی که به عنوان وظیفه شرعی و بدون هیچ چشم داشت مادی برای تحول گام به گام و معقول در صدا و سیما برنامه و ایده دارند . به شرط آن که شما چشم بینا و گوش شنوا داشته باشید و پا را از اتاق ریاست بیرون گذاشته و منتقدان جدی و صاحب نظر رسانه ملی در چند دهه اخیر را به همکاری دعوت کنید.
▪️و ما علینا الا البلاغ المبین
@pas_kouchehaie_enghelab
@soleimaniasemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شبکه 13 رژیم صهیونیستی:
📍یمن با حمایت ایرانیها نه تنها خطری برای امنیت عربستان و امارات است بلکه تهدیدی جدی برای اسرائیل است...
#عبری
@soleimaniasemani
⭕️ اقدام تحسین برانگیز انگلیس برای پیشبرد مذاکرات هسته ای
🔸 ۴ فرد ایرانی از لیست تحریمهای انگلیس حذف شدند
🔹 دولت انگلیس چهار فرد ایرانی را از فهرست تحریمها حذف کرد.
🔹نام این چهار نفر که از سال ۲۰۱۱ در لیست تحریمها قرار گرفته بودند، عبارتند از: احمد زرگر، حسن حداد، محمد حجازی و سید حسن فیروزآبادی که سه نفر از آنها فوت کرده اند.🤣🤣🤣
@soleimaniasemani