eitaa logo
°•سرباز قاسم سڵیـ♡ـمانے•°
195 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
162 فایل
╔═════════⚘﷽⚘═════════╗ حاج قاسم سلیمانی: اگر به دست من باشد، تمام لشکرها را برای جنگ با دشمن بسیج خواهم کرد، اما عشق به خدا را فراموش نمی‌کنم. ❀°•شہید قاسم سڵیـ♡ـمانے•° ❀پناهگاهے براے عاشقان سردار #کپے آزاد ╚═════════⚘﷽⚘═════════╝
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق(علیه السلام): کسۍ كه دوسـت دارد بدانـد نماز او قبول شده يا نه، بايد ببيند آيا نمازش او را از زشتۍ ها و ناپاكۍ ها دور كرده است يا خـير؟ به همان اندازه كه دور كرده، قبول شده است. 📗بحار الانوار، ج۸۲ ص ۱۹۸
و چون به آنان گفته شود همانندِ مردم، ایمان بیـاورید؛ می‌ گویند: آیا ماننـد ابلهان ایمـان بیـاوریم؟ بدانیـد اینهـا همان ابلهاننـد، ولی نمی‌دانند🙇🏻‍♂✨. ↵ بقره/۱۳
بےتفاوتے را از خود دور کنید، در مقابل حرف هاے منحرف بےتفاوت نباشید. مردم کوفہ نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایے ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهاے کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید و تشویق بہ فعالیت در راه اللّٰہ کنید. شهیداحمدکشورے🍃
هر ڪھ با خدا باشد، خدا با اوسٺ:)🌥
32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 انیمیشن فوتبالی 🔹 با شبیه سازی حاج ابوذر روحی 🔹 چقدر خوبه این عاااااالی فقط حاج قاسم 😔❤️
سلام علیکم امشب ساعٺ ۹ محفل داریم پر از رنگ قمر بنے هاشم ع
°•سرباز قاسم سڵیـ♡ـمانے•°
سلام علیکم امشب ساعٺ ۹ محفل داریم پر از رنگ قمر بنے هاشم ع #اطلاعیه #محفل
بسم رب ام البنین س سلام علیکم خواتین/برادران قاسمے خوبین ان‌شاءالله ؟ گفتیم شب پنجشنبھ سٺ یھ محفل اشک آلود بذاریم مملو از رنگ یَل ام البنینۜ بریم؟ بسم الله
میگن تو یھ شهرے یھ آقایی هس بهش میگن امیر میگن علے میگن شوے فاطمھ س ست و پدر حسین ع اسٺ و کنیھ اش ابالحسن؛) میگن بچه دار شده... میگن تو خونشون پر از عطر زهراۜ شده و لبخند از عمق وجود نشستھ رو لب اهل خونھ
مولا پسر کوچیکشُ بغل گرفتھ زینبۜ لا حول ولا قوه الا بالله میخونھ حسن ع ماشاءالله میگھ و حسین ع بیش ز پیش خوشحالھ... میگن آقا بغلش کردن بازوهاشُ بوسیدن شنیدین ماجرا رو دیگھ؟ از بوسه حسین ع روی چشمانش میدونین دیگھ؟ از دل زینبۜ اون موقع خبر دارین دیگه؟ اما امشب میخوام ببرمتون یھ جای دیگھ یھ جایی پر از خاک... همون جایی کھ... گرفتین ماجرا رو؟
کنار علقمھ وقتی دوتا تکبیرُ گف وقتی تکبیر سوم به جاش صداے شمشیر و هلهله اومد داد زد:((اخاء ادرک اخاء)) مولا نفهمید چطور بره سمت علقمھ
میگن وقتی نزدیکش شد دیدن یه طرفی یکی با سنگ میزنه یکی با چوب یکی با شمشیر و یکی با نیزه یکی تیرو نشونه گرفته و یکی قهقهه میزنه دلش لرزید. بالاخره وقتش رسید... با سختی قدم برمیداره پاهاش توون تحمل وزنشُ ندارن کمر آقامون شکسته یکی نیست کمک کنه!