eitaa logo
°•سرباز قاسم سڵیـ♡ـمانے•°
196 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
162 فایل
╔═════════⚘﷽⚘═════════╗ حاج قاسم سلیمانی: اگر به دست من باشد، تمام لشکرها را برای جنگ با دشمن بسیج خواهم کرد، اما عشق به خدا را فراموش نمی‌کنم. ❀°•شہید قاسم سڵیـ♡ـمانے•° ❀پناهگاهے براے عاشقان سردار #کپے آزاد ╚═════════⚘﷽⚘═════════╝
مشاهده در ایتا
دانلود
audio_۲۰۲۲_۱۱_۲۹_۰۳_۰۷_۱۵.mp3
1.41M
💚ای نبض جهان مهدی جان 🌎سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست 🎧صوت دعای سلامتی عشقمون 🥇بسیار بسیار دلنشین 🎤با صدای غلامرضا غلامرضا زاده 🌸الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••┈❤️┈•• 🌕کمال همنشـین در من اثر کـرد... مسلمان شـدن سیچین از کشور چیـن که اسمـش را به علی آرش تغییـر داد.❗️ ••┈🕊¦ ••┈🔥¦ ✍کپی مطالب باذکر صلوات به نیت سلامتے و تعجیل در ظهور آقاجانمون جایز است ❤️الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🕊🌷
••┈🤍┈•• خاطره‌ای از کودکی شهید چمران🪴 ✍شهید چمران در ابتدایی تحصیل می‌کرد. روزی دوست همکلاسی کنار تخته در حالی که معلم در تخته‌ سیاه می‌نوشت، گچی به دیوار پرتاب می‌کند که به کتف معلم می‌خورد. معلم عصبانی شده و برگشته می‌گوید: کدام پدر فلان شده این کار را کرد؟ سریع بیرون بیاید. چمران برخاسته می‌گوید: من بودم. و معلم با سیلی صورت چمران را سرخ می‌کند.😔 بعد از چمران پرسیدند: چرا دروغ گفتی من بودم؟ چمران گفت: کسی که گچ را زده بود لاغر بود و معلم عصبی و من مطمئن بودم کتک خواهد زد و اهل بخشش نیست، او طاقت کتک نداشت و دیدم از ترس می‌لرزد، ولی من درشت‌تر بودم و طاقتم بیشتر از او بود.😊😊 📚 نقل از دکتر ابوالفضل بهرام‌پور ••┈🕊¦ ••┈🔥¦ ✍کپی مطالب باذکر صلوات به نیت سلامتے و تعجیل در ظهور آقاجانمون جایز است✔️ 💞 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها🍂
بِسْمِ اللّٰهِ الرَحْمٰنِ الرَحیم تسلای قلب نازنین امام زمان(عج) صلواتی تقدیم کنیم
فاطمیه‌ی امسال، با فاطمیه‌های قبل فرق می‌کند! ما چادرکشیدن را به چشم دیده‌ایم.
امشب طبق بࢪخۍࢪوایات شب شھادت وآغاز غࢪیبۍمولامونہ
موقع محࢪم… نمیشہ ࢪوضہ امام ح‌ـسین و حضࢪت زینبو ازهم جداڪࢪد تو فاطمیہ هم نمیشہ ࢪوضہ امام حسن و مادࢪو جدا ڪࢪد🥺
خواب بود حسن
داشت ڪابوس مۍدید…
بلند شد ࢪفت بالاۍ سࢪ مادࢪ نشست
آࢪوم آࢪوم اشڪ ࢪیخت