eitaa logo
آرامღ؛
1.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
374 ویدیو
0 فایل
به عشق «حضرت ابوتراب» «ما غباريم... غبارى زِ خیابان نجف» ؛ 🌱 کپی‌آزاد‌!
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 دشمن دنبال چیست؟! 🧠 مغزها را باید حفظ کرد. ✍🏻 کاغذنوشت‌های به‌روز🔻 🖊️ | @ghalamdaar
کودکان زمانی که آزادند و بازی می‌کنند، توانایی ذاتی خارق العاده در خلاق بودن دارند. متأسفانه افراط در وظایف پدر و مادری باعث خفگی و نابودی این توانایی ذاتی می‌شود. ✍🏻 کاغذنوشت‌های ساده 📜 🖊️ | @ghalamdaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕗 ٨:٨ قَرارِ هَشْتِ هَشْت یا امام رضا! دلتنگی را نمی‌توان با واژه‌ها بیان کرد... 💔 دلتنگی را باید گریست... جایی گوشه کنار صحن حرمتان... جایی لابلای کلمات نورانی دعا... ✍🏻 کاغذنوشت‌های ساده 📜 🖊️ | @ghalamdaar
👆🏻صدای ملت این است، شما چرا نمی شنوید صدای ملت را؟ 🤔 ✍🏻 کاغذنوشت‌های به‌روز🔻 🖊️ | @ghalamdaar
📜 ضرب‌المثل‌های ایرانی در آیات: 👌🏻 از کوزه همان برون تراود که در اوست. «قُلْ کُلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» بگو هر کس بر حَسَب شکل‌گیری شخصیتش، عمل می‌کند. 📖 سورهٔ اسراء، آیهٔ ٨۴ 🖊️ | @ghalamdaar
✍🏻 برای ساکن کربلا خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست... ✍🏻 کاغذنوشت‌های ساده 📜 🖊️ | @ghalamdaar
💚 سلام فرمانده صبح‌ها بیشتر از نور ❤️ تو ❤️ را می‌خواهم... ✍🏻 کاغذنوشت‌های ساده 📜 🖊️ | @ghalamdaar
⁉️ در چه صورت، آمریکا بیخیال ما می‌شود؟ ✍🏻 کاغذنوشت‌های به‌روز🔻 🖊️ | @ghalamdaar
براستی که قرآن ظاهرش زیباست و باطنش عمیق، عجایبش پایان ندارد، اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکی های جهل جز به وسیله ی آن رفع نخواهد شد.... نهج البلاغة خطبة 18 ✍🏻 کاغذنوشت‌های ساده 📜 🖊️ | @ghalamdaar
آرامღ؛
تا قبل از مسلط شدن دانشجويان بر سفارت آمریکا در سال آمریکایی‌ها برنامه‌های اقتصادی مختلفی برایمان طر
تا قبل از مسلط شدن دانشجويان بر سفارت آمریکا در سال ١٣۵٨، آمریکایی‌ها برنامه‌های اقتصادی مختلفی برایمان طراحی کرده بودند! 😱 دومین هدفِ این طرح‌ها این بود: تلاش برای بر باد دادن منابع اولیه، ایجاد اقتصاد مصرفی، و انحصاری شدن بازار فروش به کالاهای ساخته شدهٔ غربی. ✍🏻 کاغذنوشت‌های به‌روز🔻 🖊️ | @ghalamdaar
«سلمانی صلواتی» نزدیک عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود. باید کوتاهش می کردم. مانده بودم معطل تو آن برهوت که جز خودمان کسی نیست، سلمانی از کجا پیدا کنم. تا این که خبردار شدم که یکی از پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح می کند.🤩 🚶🏻‍♂رفتم سراغش. دیدم کسی زیر دستش نیست. طمع کردم و جلدی با چرب زبانی، قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. 😆 اما کاش نمی نشستم. چشمتان روز بد نبیند. با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می پریدم. 😭 😱 ماشین نگو تراکتور بگو! به جای بریدن مو ها، غِلفتی از ریشه و پیاز می کندشان! از بار چهارم، هر بار که از جا می پریدم، با چشمان پر از اشک سلام می کردم. 😂 پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد. اما بار آخر کفری شد و گفت:"تو چت شده سلام می کنی؟ یک بار سلام می کنند."😠 گفتم :"راستش به پدرم سلام می کنم." پیرمرد دست از کار کشید و با حیرت گفت:"چی؟ به پدرت سلام میکنی؟ کو پدرت؟" 😳 😢 اشک چشمانم را گرفتم و گفتم: "هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید، پدرم جلوی چشمم میاد و من به احترام بزرگتر بودنش سلام می کنم!" پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه ای خرجم کرد و گفت:"بشکنه این دست که نمک ندارد..." 😩 مجبوری نشستم و سیصد، چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد.😐🤣 🖊️ | @ghalamdaar