@soltannasir
{ درد و دل 48}
{ انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 16}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 10}
ادامه 👇
.... یکی از بزرگترین حکمای صدرایی در قرن اخیر آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند . که اکثر بزرگان معاصر در حوزه , ایشان را در تدریس اسفار اربعه ملاصدرا بینظیر می دانستند .
از مهم ترین شاگردان ایشان می توان به حضرت امام خمینی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده آملی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و استاد محمد خواجوی اشاره کرد .
مرحوم محقق جناب استاد محمد خواجوی می فرمودند : چون از جناب آیت الله رفیعی قزوینی خواسته شد که به قم بیایند و تدریس اسفار نمایند ایشان نپذیرفتند . و ایشان ظاهرا به قم و حوزه علمیه قم چندان عنایتی نداشتند . ایشان در واکنش به احادیثی در باب آشکار شدن علم از قم می فرمودند : علم مگر سوهان است که از قم بیرون بیاید .
عزیزان ایشان , با علوم غریبه و خفیه آشنایی کامل داشتند و دارای وسعت مشرب عرفانی بودند . ایشان هنگامی که تصمیم داشتند که مثنوی معنوی تدریس نمایند . به شاگردان خویش می فرمودند : بیایید تفسیر ملامحمد بلخی بخوانیم .😊
اما با این حال ایشان هم مانند استاد مرحوم فقیر محمد حسن قاضی جهرمی , به دنیای باستان و همچنین به روایت های شفاهی در باب ساخت شهر قم توسط طهمورث دیوبند و طالع ساخته شدن آن در برج جوزا توجه ننمودند !
اگر ایشان به طالع ساخته شدن شهر قم در برج جوزا توجه می نمودند .
علت آشکار شدن علم از شهر قم را در می یافتند .
نکته : علاوه بر طالع بنای شهر قم در برج جوزا خود نام «قم» به حساب جمل« 140 »می شود . و «علم» نیز به حساب جمل «140» می شود . که اشاره به ارتباط معنا دار نام قم با علم دارد .
نکته2: حدیث امام صادق (ع) : 👇
«به زودی کوفه از مؤمنان خالی میگردد، و علم از آن همچون ماری که در لانهاش جمع میشود، جمع و برچیده میگردد و سپس در شهری که آن را «قم» میگویند آشکار میشود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» (بحار الانوار جلد 60)
از سویی نگاهی به تاریخ شهر قم نشان می دهد که قم در دوران پیش از اسلام نیز محل زندگی زرتشتیان معتقد بوده است . و مردمان آن مردمی مذهبی بوده اند .
عزیزان این اهمیت علم جغرافیا و البلدان است . خاک هر منطقه ای با خاک منطقه ای دیگر متفاوت است و ویژگی های خاصی در زمینه معنوی دارد .
من باب مثال پیشتر گفتیم که خاک منطقه حلب در سوریه تقریبا انواع طلسم و سحر را باطل می نماید !!!
اینها ویژگی های مناطق مختلف روی زمین است .
مشاهده نمودید که چگونه دو بزرگ (آیت الله رفیعی قزوینی و استاد محمد حسن قاضی جهرمی ) علی رغم مقام معنوی شان به این مسئله ساده توجه ننمودند .
مهمترین علت این عدم توجه را باید در جهان بینی این بزرگان جستجو نمود . جهان بینی ای که معمولا به جهان باستان کم توجه است . و همه چیز را در حیطه تمدن اسلامی آن هم به طور ناقص جستجو می نمایند !
فقیر نیز زمانی به این مسائل بی توجه بودم . شناخت دشمن و فعالیت های آنان مهمترین علت توجه فقیر به دنیای باستان بوده است .
اگر دشمنان ما به جهان باستان توجه دارند . باید از خود پرسید که چرا ?
آنان بدنبال چه مسائلی می باشند ?!
فقیر امیدوارم که عزیزان خواننده نیز به مسائل و حقایق از جنبه ای دیگر بنگرند .
نکته 3: امروزه در کشور ما نیز به مانند غرب بسیاری از جوانان سعی در آموختن علم نجوم احکامی دارند . اما کمتر کسی به دانش شناخت «خاک» و احکام «خاک» توجه می نماید !
در دوران قدیم علم نجوم قدیم با دانش زمین و جغرافیا البلدان و اقالیم آمیختگی داشته است .
اما با این حال دانشمندان نجوم احکامی نیز توجه درستی به خاک شناسی و علم احکام خاک ننمودند !
عزیزان اعضای انجمن های مخفی (فراماسونر ها و ایلومیناتی ها و ..) سالهاست که توجه شان به به این مسئله جلب شده است . و سعی در شناخت خاک و احکام خاک (ویژگی های خاص خاک هر منطقه ) هر منطقه از زمین دارند .
براستی که باید خاک و اسرار آن را شناخت , زیرا که سر خلیفة اللهی انسان در آن تعبیه شده است .
اکنون شاید خواننده های عزیز در یابند چرا فقیر مبحثی را تحت عنوان جغرافیای علوم غریبه شروع نمودم .
که ان شاء الله همچنان ادامه خواهد داشت .
ادامه دارد ...
#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #رفیعی_قزوینی #قم
@soltannasir
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
@soltannasir
{ درد و دل 49}
{انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 17}
چون از علامه آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نام بردیم .
توضیحی کوتاه در باب شخصیت علامه رفیعی و تبحرشان در فلسفه صدرایی از زبان استاد سید جلال الدین آشتیانی که بی شک یکی از متبحرترین اساتید حکمت و عرفان اسلامی در میان معاصرین ما بودند . می آوریم 👇👇
{ حکیم محقق و فیلسوف بارع , آقا میرزا ابوالحسن قزوینی «اطاب الله ثراه» استاد حقیر در حکمت متعالیه با آنکه قسمتی از فصوص را نزد آقا میرزا محمود قمی قرائت نموده بودند , هر چه در فلسفه و تدریس اسفار , کر فر داشت و واقعا ید و بیضا می نمود .
و بعبارت واضحتر در مقام بیان مقاصد ملاصدرا از ذکر دقیقه ای فروگذار نمی کرد . و بواسطه بیان زیبا و عذوبت تقریر و طلاقت لسان خاص خود , مستمع صاحب فهم را مجذوب می نمود و در مقام بیان مراد مولف نه یک کلمه زاید بر زبان او جاری میشد و نه یک کلمه کم .
از ایشان خواهش کردیم که مقدمه قیصری را برای ما تدریس کند , وقتی شروع به تقریر مطالب کرد, حقیر همان اوائل درس متوجه شد که این شخص , غیر آن استاد تحریر در اسفار است .
در بیان مطالب عرفانی گنگ و در مبانی ملاصدرا افصح الحکما بود .
از ذوق خاص بهره مند بود ولی در عرفان استاد ندیده بود , چون ایشان از اساتید معروف طهران همان آقا میرزا حسن کرمانشاهی را درک کرده بود و الاهیات شفا و سفر نفس اسفار را , نزد آن استاد نامدار قرائت کرده بود و همه اساتید عصر اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیه را نمی توانند مانند وی تدریس کنند .
آقا حاج میرزا ابوالحسن قزوینی به آثار ملاصدرا علاقه خاصی داشت , کتاب اسفار از کتبی بود که استاد خود را ملزم می دانست این کتاب را همیشه مطالعه کند . واقعا مرد میدان اسفار بود . وقتی به ایشان عرض کردم شما حوالی 30 سال است که از قم به قزوین مراجعت کرده اید , تعجب دارم که تمام مشکلات کتاب و عبارات مشکل آسان نمای ملاصدرا را در حفظ دارید , فرمودند تا این ساعت که با شما صحبت می کنم , با دقت تمام این کتاب عظیم را من البد و الی الختم هفت بار مطالعه کرده ام .
مرحوم قزوینی سفری به قم نمودند , نگارنده و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم شهید حاج آقا مصطفی «نصرالله وجهه» و برخی از دوستان نزد آنمرحوم سفر نفس اسفار , شروع کردیم . امام دام ظله فرمودند :اگر بتوانید لااقل , دو سال ایشان را در قم نگه دارید , بسیار غنیمت است . آنمرحوم در حضور امام فرمودند , سی سال قبل هم من در قم همین کار را انجام می دادم . هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که مدرس حکمت متعالیه , بینه اعتقادات طلبه را پی ریزی می کند , کار شما مهم است , علوم (آلیه) را بقول حضرت عالی همه درس می دهند بخرج او نرفت .
حضرت آیة الله علامه طباطبائی استاد دیگر حقیر «اعلی الله مقامه» نیز بعرفانیات و تصوف نظری وارد نبود . و اصلا خود به خود فکر او بطرف این مباحث نمی رفت , اثر فلسفی او بکلی فاقد مباحث ذوقیه است . (بدایه الحکمه و نهایه الحکمه ) آنمرحوم هنگامی که فصول عرفانیه اسفار را تدریس می کرد کانه کتاب رموز حمزه را درس می داد . و این امور مربوط می شود بساختمان فکر افراد و نقص بشمار نمیرد . میرفندرسکی که خود در عمل طریقه عرفان را می پیمود در حکمت بحثی مختصر تمایلی هم از او بعرفانیات دیده نمی شود . }
(کتاب شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم مقدمه چاپ دوم صفحات 36و37 پانویس )
نکته : عزیزان به توضیحات استاد سید جلال الدین آشتیانی دقت نمایند . هیچ کدام از معاصرین ما به اندازه ایشان در حکمت و تصوف اسلامی استاد ندیده بودند . وقتی ایشان می گوید که علامه رفیعی قزوینی در عرفان نظری استاد قابلی نبودند . این یک نظر کارشناسی است و این بدان معنا است که ایشان اساتید قابل تری دیده اند که تدریس علامه رفیعی قزوینی در نظر ایشان نمودی نداشته است .
استاد آشتیانی در مصاحبه ای می گویند که شنیده ام در قم مصباح الانس تدریس می شود ! چطور چنین چیزی ممکن است !
آن زمان در قم علامه حسن زاده آملی مصباح الانس تدریس می نمودند . و نظر استاد آشتیانی این بود که علامه حسن زاده مصباح الانس را زیر نظر علامه رفیعی قزوینی قرائت نموده است و ایشان در عرفان نظری استاد نبودند ! چگونه علامه حسن زاده به عنوان شاگردشان مصباح الانس تدریس می نمایند !
قضاوت های ایشان از سر آشنایی است نه رقابت و کینه های شخصی , چنانچه ایشان در باره کتاب بینظیر خویش شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم می فرمایند . که این کتاب را به نزد یکی از اساتید عرفان خویش بردند . و استادشان فرمودند که با فلسفه به جان
عرفان افتادی .
یعنی شرح شما فلسفی بود نه عرفانی .😊
ادامه 👇
#درد_و_دل #علوم_انسانی #پژوهش
#آشتیانی #اسفار #رفیعی_قزوینی
@soltannasir
👓👓👓👓👓👓
@soltannasir
{درد و دل 50}
{انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 18}
ادامه .. .
همچنین شرحی که فاضل گرامی جناب استاد محمد حسین نائیجی از شاگردان علامه بزرگوار حسن زاده آملی بر کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری در پنج جلد نوشته اند . سبک فلسفی دارد . و ایشان نیز نتوانستند آنچنان که شایسته است از پس شرح این کتاب بر بیایند .
همچنین حکیم و دانشمند معاصر جناب دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز هر چقدر که در تدریس فلسفه و حکمت اسلامی کر و فر دارند و الحق و الانصاف در تدریس این علم ید بیضا می نمایند . و از ویژگی های ایشان این است که فکرشان محدود به هیچ کدام از دستگاه های فلسفی اسلامی نمی باشند .
و ایشان هنگام تدریس فلسفه و حکمت اسلامی به شاگردان شیوه اندیشدن را آموزش می دهند . و عملا در سر کلاس های خویش شاگردانشان را درگیر تفکر می نمایند .
اما با این حال در تدریس علم تصوف و شرح مقصود صوفیان و عارفان مسلمان آن تبحری که در تدریس علم حکمت اسلامی دارند . از ایشان مشاهده نمی شود !
یکی از دلایل این مسئله این است که ساختمان فکری این بزرگوار نیز به مانند استادشان علامه طباطبایی و علامه رفیعی فلسفی است نه عرفانی . 😊
ایشان تصوف و عرفان اسلامی را از منظر یک حکیم مسلمان عرفانی مشرب می نگرند . نه یک صوفی صافی مسلمان .
نکته بعدی : پیشتر از خاندان های حکمای صدرایی شهر قزوین و تبحرشان در علوم غریبه گفتیم .
علمای علوم غریبه شهر قزوین از یکی از علمای این خاندان ( رفیعی قزوینی) که هم اکنون در استان قزوین زندگی می نماید به عنوان زرآبادی ثانی یاد می نمایند . 😊
#درد_ودل #قزوین #پژوهش #رفیعی
#علوم_غریبه
@soltannasir
💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir
{ درد و دل 51}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 11}
{ حکایت }
یکی از بزرگترین عرفای تاریخ جهان اسلام ابن الفارض حموی مصری می باشد . که دیوان اشعار وی بسیار مورد عنایت بزرگان علمای ربانی و صوفی مشرب شیعه نظیر آیت الله سید علی قاضی و آیت الله انصاری همدانی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و .. همواره قرار داشته است .
مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی داستان زندگی وی را در کتاب نفحات الانس خویش به طور خلاصه آورده است . در این داستان نکاتی وجود دارد که در ادامه بدان نیاز داریم .
داستان : 👇👇👇
{ کنیت وی ابوحفص است و نام وی عمر . از قبیله بنی سعد است , قبیله حلیمه ، مرضعه (دایه حضرت رسول «ص») حموی الاصل بود و مصری المولد و المحتد . پدر وی از اکابر علمای مصر بود .
فرزند وی (ابن فارض) سیدی کمال الدین محمد گفته است : که وی گفته که « در اول تجرید و سیاحت از پدر خود اجازت می خواستم و در وادیها و کوهها نزدیک به مصر بود می گشتم , و بعد از شبانه روزی کم یا بیشتر جهت مراعات خاطر وی باز می گشتم .
و پیش وی می آمدم . و چون پدر وفات یافت , به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم .
اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمی شد . تا آن زمان که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر در آیم , دیدم که بر در مدرسه پیری است بقال وضو می سازد , وضویی نه بر ترتیب مشروع .
اول دستهای خود بشست ، بعد از آن پایها. را ، بعد از آن مسح سر کشید ، بعد از آن روی بشست . با خود گفتم : عجب از این پیر ! در این سن ، در دیار اسلام بر در مدرسه ، در میان فقهای مسلمانان ، وضو می سازد نه بر ترتیب مشروع ! آن پیر در من نگریست و گفت : ای عمر !
بر تو در 👈مصر 👉 هیچ 👈فتح 👉نمی شود ، « فتحی » که ترا دست دهد در👈 زمین حجاز و مکه 👉خواهد بود .
قصد آنجا کن که 👈وقت 👉 «فتح» تو رسیده است ! دانستم که وی اولیاء الله است و مراد وی از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و ستر حال .
پیش وی بنشستم و گفتم : یا سیدی من کجا و مکه کجا ! غیر موسم حج است , و هیچ رفیق و همراه یافت نیست . به دست خود اشاره کرد و گفت : اینک مکه پیش روی تست . نظر کردم مکه را دیدم . وی را بگذاشتم و روی به مکه نهادم , و مکه از نظر من غایب نشد تا به آنجا در آمدم و ابواب «فتح» بر من گشاده شد و آثار آن مترادف گشت .
....وی را دیوانی است مشتمل بر عیون معارف و فنون لطایف که یکی از قصاید آن قصیده تاییه است که هفتصد و پنجاه بیت است کما بیش . و همان این قصیده در بین مشایخ صوفیه و غیر آنان از فضلا و علما بسیار مشهور است . و علی الحقیقه آنچه بعد از سیر و سلوک تمام در این قصیده از حقایق علوم دینیه و معارف یقینیه از ذوق خود و اذواق کاملان اولیا و اکابر محققان مشایخ روح الله تعالی ارواحهم اجمعین جمع کرده است در چنین نظمی رایق فایق ، گفته اند که کسی دیگر را میسر نشده است و میسور هیچ کس از اهل فضل و هنر ، بلکه مقدور اکثر نوع بشر نتواند بود . شیخ رضی الله عنه فرموده است که :«چون قصیده تائیه گفته شد، رسول را صلی الله علیه وسلم به خواب دیدم فرمودند که : یا عمر ! قصیده ات را چه نامیدی? گفتم : یا رسول الله ! آن را لوایح الجنان و روایح الجنان نام کرده ام . پس رسول الله (ص) فرمود : نه بلکه آن را نظم السلوک بنام ! پس نامیده شد آن بدان نام . و حکایت کرده اند از اصحاب وی که : گفتن وی این قصیده را نه بر قاعده شعرا بود ، بلکه گاهی وی را جذبه ای می رسید ، و روزها ، هفته ، یا ده روز کما بیش از حواس خود غایب می شد . چون به خود حاضر می شد ، املا می کرد سی بیت یا چهل یا پنجاه ، آنچه خداوند_سبحانه_ بر وی در آن غیبت فتح کرده بود بعد از آن ترک می کرد تا آن وقت که مثل آن حالت معاودت کردی . }
(نفحات الانس جامی صفحات 539و540و 541)
#ابن_فارض #مصر #مکه #درد_و_دل
#جغرافیا #البلدان #حکایت
@soltannasir
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@soltannasir
{ درد و دل 52}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 12}
داستان ابن فارض مصری دارای نکات جالبی می باشد . داستان نشان می دهد که هنگامی که وی در زمین مصر در کوه ها و بیابان ها می گشت . هم هنگام فتح وی فرا نرسیده بود . و هم مکانی که وی در آن به ریاضات می پرداخت . محل فتح وی نبود .
پس از وفات پدر وی زمان «فتح» وی فرا می رسد . اما همچنان مکان زندگی وی محل مناسبی برای «فتح» وی نبود .
یعنی در زمین مصر ابواب مکاشفات عالیه بر وی باز نمی شد . و مکان دولت(عرفانی) وی در خاک مقدس سرزمین حجاز و مکه بوده است .
اینجا نکات مهمه وجود دارد 👇👇
نکته اول: ارتباط بسیار مهم زمان و مکان در باز شدن ابواب مکاشفات بر وی .
یعنی اگر ابن فارض در زمانی که از نظر نجومی علی القاعده باید باب مکاشفات بر وی باز می شده . همچنان در سرزمین مصر بسر می برده و توسط آن ولی خدا به سرزمین حجاز رهنمون نمی شده ابواب مکاشفات بر وی باز نمیشده
و همچنین اگر وی در زمانی پیش از فرارسیدن زمان باز شدن ابواب مکاشفات بر وی در سرزمین حجاز و مکه حضور می یافته ، ابواب مکاشفات بر وی باز نمی شده است .
بنابراین زمان و مکان در این امر ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند .
نکته دوم : زمان دولت فتح و مکاشفات یک سالک را می توان از ارتباط سه زایچه بدست آورد !!!
1: زایچه زمان تشکیل نطفه سالک ، که در واقع عناصر مولدات نطفه سازنده وجود سالک در حرکت از قوس نزولی نطفه وجود سالک را می سازد .
این زایچه بیشتر مربوط به احکام جسم به عنوان مرکب روح می باشد .
2: زمان دمیده شدن روح سالک به درون جسم در رحم مادر . که روح از عالم برزخ نزولی در قوس نزول حرکت می کند و داخل جسم می شود . (بین صوفیان و حکما در اینجا اختلافاتی وجود دارد )
این زایچه بیشتر مربوط به احکام روح و استعدادهای آن می باشد .
و بدست آوردن آن بسیار مشکل است . 😊
و 3: زایچه زمان تولد سالک
این زایچه (تولد) مربوط به مجموعه کامل انسانی (جسم و روح ) می باشد .
نکته سوم : ارتباط فرا رسیدن زمان دولت فتح با مرگ پدر !
که رضایت والد و والده در این باب بسیار مهم است . زیرا اگر دولت فتح ابن فارض به وی داده می شد . از آنجایی که وی از اصحاب سکر و جذبه بود .
توان حضور در نزد پدر بلکه خلایق را نداشت . بنابراین حق تبارک تعالی زمان فتح وی را بعد از وفات پدر در نظر گرفته بود .
نکته 4: مکان مناسب برای فتح است !
این مسئله را می توان از دو جنبه بررسی نمود : یکی از جنبه ذات خاک هر منطقه و دیگری از جنبه ارتباط اقالیم و کواکب و حتی طالع نجومی شهرها .
منجمین و جغرافی دانان قدیم در دوره اسلامی زمین را به هفت اقلیم جغرافیایی تقسیم می نمودند ! و هر اقلیم را منسوب به کوکبی می دانستند . (نظریه حکمای پیشین ایران باستان با نظریه جغرافی دانان و منجمین دوره اسلامی تفاوت دارد . که ان شاء الله هرگاه به صورت تخصصی وارد این مبحث شدیم بدان اشاره خواهیم نمود . )
ادامه دارد ..👇👇
#درد_و_دل #جغرافیا #ابن_فارض
#البلدان #زایچه
@soltannasir
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir
{ درد و دل 53}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان13}
ادامه ...👇👇
اما تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام نجوم اثر ابونصر حسن بن علی قمی 👇👇👇
{ اقلیم اول : اما مطالع اندر وسط اقلیم اول آنجا که عرضش بود از خط استوا ، شانزده درجه وبیست دقیقه باشد .
ابتدای این اقلیم اول خط استوا یعنی صفر درجه است . و انتهایش بیست درجه و سی دقیقه است .
و این اقلیم منسوب به کوکب زحل است
اقلیم دوم :اما مطالع اندر وسط اقلیم دوم آنجا که عرضشان بود از خط استوا بیست و چهار درجه
محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم اول یعنی بیست درجه و سی دقیقه است و انتهای این اقلیم بیست و هفت درجه و سی دقیقه است .
این اقلیم در مذهب پارسیان (منجمین ایرانی) اقلیم 👈مشتری👉 است و در مذهب رومیان(منجم غربی) اقلیم شمس است .
اقلیم سوم : و مطالع اندر وسط اقلیم سیم آنجا بود که عرض استوا در آنجا سی درجه و بیست و دو دقیقه بود .
محل شروع اقلیم سوم ، انتهای اقلیم ثانی یعنی بیست و هفت درجه و سی دقیقه و انتهای آن سی و سه درجه و چهل دقیقه است .
و کوکب این اقلیم در مذهب پارسیان مریخ است و در مذهب رومیان عطارد .
اقلیم چهارم : و مطالع اندر وسط اقلیم رابع آنجا که عرض از خط استوا سی و شش درجه و پانزده دقیقه می باشد .
و محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم سوم یعنی سی و سه درجه و چهل دقیقه و انتهای آن سی و نه درجه است .
و کوکب منسوب به آن در مذهب پارسیان شمس و در مذهب رومیان مشتری است .
اقلیم پنجم : و مطالع اندر وسط اقلیم پنجم آنجا عرض بود از خط استوا که چهل و یک درجه و بیست دقیقه است .
و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم چهارم است یعنی سی و نه درجه و انتهایش چهل و سه درجه است .
و کوکب این اقلیم در هر دو مذهب زهره است .
اقلیم ششم : مطالع وسط اقلیم ششم آنجا است که عرض از خط استوا چهل و پنج درجه و چهارده دقیقه بود . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم پنجم یعنی چهل و سه درجه است و انتهایش چهل و نه درجه است .
و کوکب این اقلیم بر مذهب پارسیان عطارد و بر مذهب رومیان قمر است .
اقلیم هفتم : مطالع اقلیم هفتم اندر وسط که عرض بود چهل و نه درجه بود .
این مسئله اشتباه است و احتمالا در نسخه خطی توسط کاتب اشتباه درج شده است و مصحح محترم در تصحیح از قلم انداخته اند . زیرا عرض 49 درجه انتهای اقلیم ششم بود که نمی تواند حد وسط اقلیم هفتم باشد نویسنده چند صفحه قبل اینگونه نوشته است . 👇👇👇
اقلیم هفتم درجه ابتدایش انتهای اقلیم ششم یعنی عرض 49 درجه است و انتهایش عرض 63 درجه می باشد .
کوکب منسوب به این اقلیم در مذهب پارسیان قمر و در مذهب رومیان مریخ است .
نکته : در کتب مختلف این درجه ها کم و بیش با کمی اختلاف جزئی ذکر شده است . و بلاد مختلفی در این اقالیم نام برده شده است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم پیش از آنکه این بلاد را نام ببرد می گوید که این نام ها تقریبی است و نیاز به محاسبه دقیق دارد .
ادامه دارد ...
#اقلیم #نجوم #کوکب #درد_و_دل
#البلدان #جغرافیا
@soltannasir
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
@soltannasir
{ درد و دل 54}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 14}
ادامه 👇👇👇
تقسیم بندی اجمالی اقالیم سبعه را از منظر علمای جغرافیا و نجوم قدیم ملاحظه نمودید ! هر چند که این تقسیم بندی در کتب مختلف با اختلافاتی ذکر شده است که فقیر تقریبا با اکثر این تقسیم بندی ها اختلاف دارم .
ابتدا توضیح مختصری در باب ربع مسکون از منظر قدما 👇👇👇
{ربع مسکون }
قدما اعتقاد داشتند که خط استوا زمین را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می نماید . و همچنین آنان یک خط فرضی دیگر نصف النهار فرضی از منطقه غرب جزایر خالدات(جزایر قناری امروزه ) در غرب قاره آفریقا در نظر می گرفتند . که این نصف النهار تقریبا معادل نصف النهار 30 درجه غربی (غرب گرینویچ) امروزه می بوده است .
این نصف النهار فرضی زمین را به چهار قسمت مساوی تقسیم می نموده است .
اگر از این نصف النهار فرضی 180 درجه به شرق برویم . به نصف النهار 150درجه شرقی (شرق گرینویچ) می رسیم . که در شرق جزایر «واق واق» (ژاپن) امروز قرار دارد .
قدما اعتقاد داشتند که کل جهان باستان و خشکی های بزرگ جهان که تمدن های باستانی پیشین در آن قرار داشته است . در همین محدوده قرار دارد . این منطقه ( یک چهارم زمین ) را قدما ربع مسکون یا ربع معمور می نامیدند .
همچنین آنان اعتقاد داشتند که در قسمت غرب ربع مسکون دریایی است که آن را بحر محیط و به یونانی اقیانوس می نامند . و این دریا تقریبا تمام آب های جهان را در بر می گیرد .
نکته :اگر از منظر جعرافیای امروزی نیز در نظر بگیریم . تمام آب های آزاد جهان به یکدیگر متصل می باشد .
همچنین قدما بنا به دلایلی خاص (دلایل معنوی) بخشی از ربع مسکون را به اقالیم سبعه تقسیم می نمودند .
درجه انتهایی عرض جغرافیایی اقالیم سبعه در کتب مختلف متفاوت آمده و اختلافاتی کم و بیش دارد . درجات کتاب المدخل الی علم احکام النجوم را نقل نمودیم . در کتاب تقویم البلدان انتهای اقالیم سبعه را عرض47 درجه دانسته است .
اما اساتید ایرانشناسی بر اساس بعضی متون کهن . بیشتر نظر بر عرض جغرافیایی 60 درجه به عنوان حد انتهایی اقالیم سبعه دارند .
اگر عزیزان دقت نمایند . در نقشه جهان مختصات طول جغرافیایی 60 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 30 درجه شمالی ، نقطه ای در خاک استان سیستان و بلوچستان می باشد . که از آن به عنوان نیمروز یاد می نمایند . و در دنیای باستان نصف النهار 60 درجه شرقی ، نصف النهار مبدأ بوده است .
و نام عربی نصف النهار ، ترجمه عربی واژه ایرانی «نیم روز »می باشد . که «نیم» به «نصف» مبدل گشته و «روز » به «نهار»مبدل شده است .
اما نقطه نیم روز از آن جهت توسط مغان ایران باستان در دوران کهن به عنوان نصف النهار مبدأ در نظر گرفته شده بود که هنگامی که در این منطقه از زمین (خراسان و سیستان ) روز به نیمه می رسید . در کل جهان باستان روز محسوب میشده و روشن بوده است .
به همین دلیل در نزد حکمای خسروانین ایران باستان ، ایران ، میانگاه جهان بوده است .
و هنوز هم نصف النهار نیم روز بهترین گزینه برای نصف النهار مبدأ بودن می باشد . که متاسفانه آنگلو ساکسون های نسناس که خویش را آریایی می دانند و مردمان ایران زمین را غیر آریایی ، نصف النهار گرینویچ را که هیچ ویژگی خاصی برای نصف النهار مبدأ بودن نداشت را در سال 1884 میلادی در کنفرانس بین المللی تعیین نصف النهار مبدأ در واشنگتن به عنوان نصف النهار مبدأ تعیین نمودند .
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 😔
#جغرافیا #نیم_روز #ربع_مسکون
#نصف_النهار #بحر_محیط
@soltannasir
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@soltannasir
{ درد و دل 55}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 15}
ادامه ..
استاد ذبیح بهروز که در مورد تقویم و تاریخ ایران پژوهش کرده به این نتیجه رسیده است که کهنه ترین رصدخانه در همین ملک نیمروز و در شهر زاول (زابل) بر پا گشته بود و جاودان کت نام داشته است .
ایشان می نویسد : { دایره نیمروز یا نصف النهار 90 درجه از سیستان و زابل که آن را به همین مناسبت نیمروز اول هم می گفتند می گذشته است ( نیمروز دوم 180 درجه مقابل سیستان قرار می گیرد و در غرب آمریکا واقع است ) نام این رصد خانه را جاودان کت یا بهشت گنگ یا گنگ دژ یا قبه الارض نوشته اند .(زاول به معنی ظهر و مزوله که ساعتی آفتابی باشد از کلمه زاول است . بعدها واک «و» تبدیل به واک «ب» شد و این کلمه به صورت زابل در آمد)
این رصد خانه در عرض 33/5 درجه و درست در وسط هفت اقلیم قرار دارد .
سبب انتخاب این نقطه برای رصد خانه این است که هر وقت در نیمروز ظهر است . همه جای دنیای قدیم روز است .
یا پیش از ظهر یا بعد از ظهر .
اینکه عرض رصد خانه را 33/5 درجه گرفته بودند برای این بوده که تا عرض 67/5 درجه شمالی روی کره زمین قابل آبادی بوده است . (و بعد از آن قطب می باشد که غیر مسکون بوده ) و برای اینکه رصد خانه درست در وسط آبادی جهان (قلب ایران آن روز ) قرار گیرد این عرض را برای رصد خانه در نظر گرفته بودند .}
(تقویم و تاریخ در ایران نوشته استاد ذبیح بهروز صفحه 41)
نکته : این که استاد ذبیح بهروز چطور به چنین نتیجه ای رسیده است که رصد خانه نیمروز در این طول و عرض جغرافیایی قرار داشته است . نامشخص است و سایر اساتید حیطه ایرانشناسی نیز کم و بیش با ایشان در این پژوهش موافق می باشند . و همه با توجه به نام نیمروز که در استان سیستان امروزی است . در این امر اشتباه نمودند . 😊
همچنین استاد بزرگوار در یکی دانستن سرزمین مقدس کنگ دژ با رصد خانه نیمروز نیز اشتباه نموده است . 😊
نکته 2 مهم : فقیر بر خلاف همه نظرات حد انتهایی اقالیم سبعه را عرض جغرافیایی 69درجه می دانم .
بنابراین نقطه میانی جهان باستان که
رصد خانه نیمروز باستانی در آن قرار داشته است در حدود عرض جغرافیایی 34 درجه و سی دقیقه قرار دارد .
بله درست است امروزه روز نیز وجود دارد 😊 منتهی در جنوب استان خراسان رضوی قرار دارد .
و این رصد خانه دارای هیچ گونه آلات رصدی نمی باشد ، و هیچ گاه نیز در آن آلات رصدی و نجومی موجود نبوده است . 😊
رصد کواکب در آن عالم نیازی به آلات رصدی ندارد . شرافت آن عالم بیش از رصد کواکب است .
آن عالم عالمی است رفیع که نقطه و مرکز ثقل جهان هستی (میانگاه جهان )می باشد .
در آن عالم زمان متوقف است . و روز و شب در آن وجود ندارد . 😊
و عام و خاص و خاص الخاص را اکنون بدان عالم راه نیست .بدان عالم فقط اولیای الله در جهان اسلام راه دارند . شرافت خاک خراسان زمین از دیرباز بدلیل وجود این عالم خاص بوده است . که مهم ترین نقطه عالم می باشد .(بدلیل آنکه باب ولایت را از منظر عرفای جهان اسلام درس نداده ایم اکنون از توضیح بیشتر خودداری می نمایم ان شاء الله پس از دروس ولایت و دایره اولیا به این عالم اشاره خواهیم نمود . )
نکته 3: آمریکایی ها تا مدتها فکر می نمودند که آن عالم خاص در ولایت نیمروز کشور افغانستان می باشد . تقریبا 3 سال است که دریافته اند در خاک خراسان ایران زمین می باشد .
آن عالم (نیمروز) به همراه عالم المسط در خاک افغانستان قوی ترین سلاح های جهان اسلام می باشند .
نکته 4: با توجه به درجات تقریبی اقالیم سبعه که از کتاب المدخل الی علم احکام النجوم ذکر شد . درجه 33تا 39 مربوط به اقلیم چهارم است . که اقلیم خورشید می باشد . و بخش اعظم خاک ایران زمین نیز در این اقلیم قرار دارد .
و از آنجایی که در علم نجوم احکامی برج اسد (شیر) خانه خورشید است .
نشان شیر و خورشید از نشان ها در ایران باستان بوده است .
که ریشه در آیین مهر پرستی و اسطوره های مهری دارد . و شیر با نشان گردونه مهر چلیپا در آثار باستانی ایران با قدمتی سه هزار ساله وجود دارد .
نکته 5: تا آنجا که تحقیقات فقیر نشان می دهد نماد شیر خورشید به عنوان یکی از نماد های آیین مهری ، هیچ گاه نقش رسمی پرچم ایران نبوده است . مگر دوران متاخر که این شیر را با شمشیری نشان داده اند . که این تصویر بدان شکل باز طراحی شده ربطی به شکل پیشین خویش نداشته است .
#نیمروز #درد_و_دل #خراسان #سیستان #ذبیح_بهروز
@soltannasir
🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝
@soltannasir
{ درد و دل 56}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 16}
اکنون که حدود تقریبی اقالیم را در اختیار داریم . به داستان ابن فارض مصری باز گردیم . ابن فارض بر اساس آنچه که در داستان وی نقل است . در خاک مصر و اقلیم سوم بوده است . اقلیم سوم منسوب به کوکب مریخ است . که در نجوم احکامی نحس اصغر می باشد .
وی برای کشف کلی و فتح باب مکاشفات به اقلیم دوم که اقلیم مشتری(سعد اکبر) است وارد می شود .
نه تنها به این اقلیم وارد می شود بلکه در معنوی ترین نقطه این اقلیم (مکه )که محل تجمع انوار جهان اسلام است ورود پیدا می نماید . (البته این تمام ماجرا نیست )
نگاهی به تقسیم بندی اقالیم سبعه نشان می دهد که بعضی احکام کوکب منسوب به یک اقلیم ، در کل آن اقلیم تا حدودی حاکم است .
من باب مثال : به حیطه اقلیم سوم نگاهی بیندازیم که اقلیم مریخ است .
کوکب مریخ را با جنگ و جنگاوری ارتباط است . و نگاهی به تاریخ خاورمیانه نشان می دهد بخش زیادی از جنگ های بزرگ در همین منطقه انجام شده است .
نکته1: از جنگ های معاصر می توان به تجاوز نظامی عراق به خاک ایران و تجاوز عراق به کویت ( جنگ خلیج فارس) ، و حمله نظامی آمریکایی ها به خاک عراق و یا از جنگ های تاریخی می توان به نبرد قادسیه و یا فتح بابل توسط کوروش کبیر و یا فتح بغداد توسط هلاکو خان مغول و یا فتح بیت المقدس توسط «نبوکودوری اوصر» (بخت النصر ) و همچنین توسط مسلمین ، اشاره کرد و اما مهم ترین جنگ آینده نیز یعنی نبرد بزرگ آرماگدون که به کشته شدن موعود امروزه یهودیان یعنی دجال لعین و فتح اسراییل منجر خواهد شد در همین اقلیم اتفاق خواهد افتاد .
نکته2: خاک سرزمین فلسطین اشغالی در اقلیم سوم همواره مورد جنگ و کشمکش بوده است . علاوه بر جنگ های نام برده شده ، به جنگ های دامنه دار صلیبی در دوره اسلامی و هجوم رومیان بدان سرزمین در دوران پیشین و حتی جنگ های اولیه بنی اسرائیل با مردمان فلسطین برای تصاحب آن سرزمین بنا به نقل یهودیان می توان اشاره نمود . گویی که این خاک مقدس جز دوران موقت حکومت داوود(ع) و سلیمان (ع) بر بنی اسرائیل و دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عجل الله ) در دوران ظهور قرار نبوده که روی آرامش را ببیند .
بررسی دوره های متناوب مشکلات مردم سرزمین فلسطین در طول تاریخ از منظر نجومی مطمئنا حاوی نکات جالبی می باشد . 😊
نکته 3: یکی از مسائل جالب تاریخ اسلام ، انتقال پایتخت خلافت اسلامی توسط حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) از مدینه النبی(اقلیم دوم مشتری ) به کوفه (اقلیم سوم مریخ ) است . تا قبل از این انتقال ، نیروهای جهان اسلام بیشتر در نقش مهاجم بودند. و به سرزمین های مختلف نظیر روم و ایران حمله نمودند . اما پس از این انتقال ، سرزمین اسلامی دچار اختلافات و جنگ های داخلی شد .(البته لزوما ربطی به انتقال نداشته و سنگ بنای اشتباهی که پیشینیان پایه آن را گذاشته بودند بیشترین نقش را داشته است ) انتخاب حضرت امیر (ع) در پایتختی کوفه به عنوان مرکز دار الخلافه کاملا آگاهانه بوده است .
از جنبه سیاسی ، ایشان هم برای کنترل حکومت عظیم اسلامی این نقطه را انتخاب نمودند .زیرا لازم بود که به بخش مرکزی جهان اسلام نظیر عراق بروند تا بتوانند بلاد اسلامی را بهتر کنترل نمایند . و هم برای تحت نظر داشتن غده سرطانی حکومت معاویه .
اما حضرتش کوفه را که از دیر باز محل تجمع سپاهیان اسلامی بوده از میان مناطق مختلف بلاد عراق انتخاب نمودند . و اقلیم کوفه ، اقلیم سوم و مریخ است ، و اینگونه به نظر می رسد که حضرتش کاملا آگاهانه از تمامی جوانب به ماجرا نگریسته بودند و بدرستی می دانستند که دنبال چه چیزی هستند و انتخابشان چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت .
همچنین طالع عمارت کوفه برج دلو است که منسوب به کوکب زحل و عنصر باد است .
در صفت خوی ها و روش های مردمان برج دلو در کتاب التفهیم بیرونی آمده 👇👇👇
{ نیک خو ، سبک بر تجمل و بر مروت حریص . پاکیزه خورش و بسیار سخن .👈سخت بوقت جنبش و 👈دلیر بوقت آسودن و 👈بکار کاهل و آرامیده . بسیار اندیشه در کارها . گرد کننده طعام و بخیل برو . پر خواسته و بددل و کفن باز کننده مردگان } (التفهیم ص 326}
عزیزان صفات مردمان کوفه در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) را با صفات نامبرده شده در بالا مقایسه نمایند .😊
نکته 4: شهر طبس هم در عرض جغرافیایی 33 درجه و 35 دقیقه قرار دارد که پایگاه نیروهای آمریکایی بوده که برای پروژه حمله به سفارت قصد استفاده از این پایگاه را داشته اند .
بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد انتهایی اقلیم سوم مدار 33 درجه و 40 دقیقه است . بنابراین طبس هم در اقلیم سوم بوده است .
#کوفه #اقالیم #جغرافیا #درد_ودل
#امیرالمومنین_علی_بن_ابی_طالب(ع)
#آمریکا #فلسطین #آرماگدون
@soltannasir
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴