#داستان_کوتاه_تلنگر
يك صوفي مسافر, در راه به خانقاهي رسيد و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طويله بست. و به جمع صوفيان رفت. صوفيان فقير و گرسنه بودند. آه از فقر كه كفر و بيايمان به دنبال دارد. صوفيان, پنهاني خر مسافر را فروختند و غذا و خوردني خريدند و آن شب جشن مفّصلي بر پا كردند. مسافر خسته را احترام بسيار كردند و از آن خوردنيها خوردند. و صاحب خر را گرامي داشتند. او نيز بسيار لذّت ميبرد. پس از غذا, رقص و سماع آغاز كردند. صوفيان همه اهل حقيقت نيستند.
از هزاران تن يكي تن صوفياند باقيان در دولت او ميزيند.
رقص آغاز شد. مُطرب آهنگِ سنگيني آغاز كرد. و ميخواند: « خر برفت و خر برفت و خر برفت».
صوفيان با اين ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادي كردند. دست افشاندند و پاي كوبيدند. مسافر نيز به تقليد از آنها ترانة خر برفت را با شور ميخواند. هنگام صبح همه خداحافظي كردند و رفتند صوفي بارش را برداشت و به طويله رفت تا بار بر پشت خر بگذارد و به راه ادامه دهد. اما خر در طويله نبود با خود گفت: حتماً خادم خانقاه خر را برده تا آب بدهد. خادم آمد ولي خر نبود, صوفي پرسيد: خر من كجاست. من خرم را به تو سپردم, و از تو ميخواهم.
خادم گفت: صوفيان گرسنه حمله كردند, من از ترس جان تسليم شدم, آنها خر را بردند و فروختند تو گوشت لذيذ را ميان گربهها رها كردي. صوفي گفت: چرا به من خبر ندادي, حالا آنها همه رفته اند من از چه كسي شكايت كنم؟ خرم را خوردهاند و رفتهاند!
خادم گفت: به خدا قسم, چند بار آمدم تو را خبر كنم. ديدم تو از همه شادتر هستي و بلندتر از همه ميخواندي خر برفت و خر برفت, خودت خبر داشتي و ميدانستي, من چه بگويم؟
صوفي گفت: آن غذا لذيذ بود و آن ترانه خوش و زيبا, مرا هم خوش ميآمد.
مر مرا تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر آن تقليد باد
آن صوفي از طمع و حرص به تقليد گرفتار شد و حرص عقل او را كور كرد
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سریال پدرسالار رو هر چی نگاه کنیم سیر نمیشیم😍
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
سالها گذشت...❤🌺
و ما در مقابل تمام آنچه به دست آوردیم
چیزهای ارزشمند زیادی از دست دادیم
سادگی ها را
سماور همیشه به راه
عطر چای خانه مادربزرگ
دورهمیهایمان
عصر های تابستان کنار ایوان
شبهای بلند زمستانی
دور کرسی
کودکیمان
لیلی کنار حوض آبی
و لذت فتح رختخواب های چیده شده کنار اتاق
مادربزرگ را
پدربزرگ را
ای کاش زمان نمیگذشت
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا
💫به ما بردباری، فروتنی
🌸و تسلیم و رضا
💫در برابر خواست خودت
🌸عطا فرما
💫و بر ما منت گذار و تمام
🌸گرفتاریها، سختیها و غمها
💫را از ما و همه بندگانت دور بگردان
آمیـــن یا رَبَّ العالمین 🙏
شبتون درپناه خدا🌙
✨https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
ســـــ🌸🍃ــــلام🙋♀
صبح تون🕊🌸
بـخیــــــــر 🕊🍃
روزتــون زیبا🕊🌸
از آسمــــــان 🌸🍃
عشـــ💕ــق و عظمتش🕊🌸
ازخورشیـــــ🌞ـــد🌸🍃
مـهــــربانـی اش 🕊🌸
از دنیـــ🌍ـــــا 🌸🍃
تمام خوبی هایش🕊🌸
و از خــــــــدا 🌸🍃
لـطف بـی کرانـش 🕊🌸
نصیب لحظه هاتون 🍃🌸
🌨❄️🌨🌨🌨❄️🌨❄️🌨
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
32.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولی نسل ما چه نسل قانعی بودن اگه وسیله ای میخریدیم وظیفه ی خودمون میدونستیم تاچندسال ازش استفاده کنیم😉
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
مجریان معروف دهه شصتی دریک قاب😍
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#لای_پلو
#غذای_محلی
عشایر قشقایی در روزهای خاص مثل نوروز و یا وقتی مهمون دارند، حتما لای پلو هم درست می کنند، گوشت کهره یا همون بزغاله رو که خیلی لطیفه و رنگ روشنی داره توی روغن حیوانی سرخ می کنند و بعد از زدن ادویه لای پلو که با عدس و سبزیجات کوهی آبکش شده میگذارند و دم می کنند، جای شما خالی میهمان خانواده مردانلو از عشایر قشقایی در استان فارس بودیم و منظر خانم با کمک پسرش آقا بهمن این غذا رو برامون درست کردند که واقعا عالی بود، البته وقتی توی سیاه چادر خود عشایر و روی آتش درست بشه طعم بی نظیرش رو حس می کنید..
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
1_3852611126.mp3
4.13M
#هر_روز_یک_جزء
🛑📖 #تندخوانی(تحدیر) جزء چهارم قرآن کریم
⏱زمان: ۳۳ دقیقه
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
31.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سریال_نوستالژی_وخاطره_انگیزسالهای_دورازخانه_قسمت_چهلویکم😍
فروارد کن برااونکه باهم توبچگی اوشین میدیدین😍🌺
💜🦋💜🦋💜🦋
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
کاش دورانمان کمی عقبتر بود
مثلا یک قرن...
چادر گلدار به سرم میکردم
و ساده دلبری میکردم
مال آن دوران اگر بودیم؛
کوچهها پر میشد از مردانی که دلشان میتَپید به خانه برگردند،
و زنانی که تمامِ کوچه را برای آمدنِ مرد عاشقشان،
آب و جارو میکردند..
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f