💢بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 #سه_دقیقه_در_قیامت «29»
*«مدافعان وطن»*
♻️مدتی از ماجرای بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلی خراب بود. من تا نزديكی شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
به من گفته بودند كه هر نگاه حرام، حداقل شش ماه شهادت آنان كه عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد. روزی كه عازم سوريه بوديم، پرواز ما با پرواز آنتاليا همزمان بود! چند دختر جوان با لباسهايی بسيار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به آنها افتاد.
بلند شدم و جای خودم را تغيير دادم. هر چه ميخواستم حواس خودم را پرت كنم انگار نميشد. اما ديگر دوستان من، در جايی قرار گرفتند كه هيچ نامحرمی در كنارشان نباشد.
اين دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نميدانم، شايد فكر كرده بودند من هم مسافر آنتاليا هستم. هرچه بود، گويی ايمان من آزمايش شد. گويی شيطان و يارانش آمده بودند تا به من ثابت كنند هنوز آماده نيستی. با اينكه در مقابل عشوه های آنان هيچ حرف و هيچ عكس العملی انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از اين آزمون نگرفتم.
در ميان دوستانی كه با هم در سوريه بوديم، چند نفر را ميشناختم كه آنها را جزو شهدا ديدم. ميدانستم آنها نيز شهيد خواهند شد. يكی از آ نها علی خادم بود. علی پسر ساده و دوست داشتنی سپاه بود. آرام بود و با اخلاص. در فرودگاه جايی نشست كه هيچ كسی در مقابلش نباشد. تا يک وقت آلوده به نگاه حرام نشود.
در جريان شهادت رفقای ما، علی هم مجروح شد، اما همراه با ما به ايران برگشت. من با خودم فكر ميكردم كه علی به زودی شهيد خواهد شد، اما چگونه و كجا؟!
يكی ديگر از رفقای ما كه او را در جمع شهدا ديده بودم، اسماعيل كرمی بود. او در ايران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدايی كه بدون حساب و كتاب راهی بهشت ميشدند مشاهده كردم!
من و اسماعيل، خيلی با هم دوست بوديم. يكی از روزهای سال 1397 به ديدنم آمد. ساعتی با هم صحبت كرديم. او خداحافظی كرد و گفت: قرار است برای مأموريت به مناطق مرزی اعزام شود.
رفقای ما عازم سيستان و بلوچستان شدند. مسائل امنيتی در آن منطقه به گونه ای است كه دوستان پاسدار، برای مأموريت به آنجا اعزام ميشدند. فردای آن روز سراغ علی خادم را گرفتم. گفتند سيستان است.
يكباره با خودم گفتم: نكند باب شهادت از آنجا برای او باز شود!؟ سريع با فرماندهی مكاتبه كردم و با اصرار، تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم. اما مجوز حضورم صادر نشد.
مدتی گذشت. با رفقا در ارتباط بودم، اما نتوانستم آنها را همراهی کنم. در يکی از روزهای بهمن 97 خبری پخش شد. خبر خيلی كوتاه بود. اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد كرد. يک انتحاری وهابی، خودش را به اتوبوس سپاه ميزند و دهها رزمنده را كه مأموريتشان به پايان رسيده بود به شهادت ميرساند.
سراغ رفقا را گرفتم. روز بعد ليست شهدا ارسال شد. علی خادم و اسماعيل كرمی هر دو در ميان شهدا بودند.
*«توفیق شهادت»*
وقتی با آن شهيد صحبت ميكردم، توصيفات جالبی از آن سوی هستی داشت. او اشاره ميكرد كه بسياری از مشكلات شما با توكل به خدا و درخواست از شهدا برطرف ميگردد.
مقام شهادت آنقدر در پيشگاه خداوند با عظمت است كه تا وارد برزخ نشويد متوجه نميشويد. در اين مدت عمر، با اخلاص بندگی كنيد و به بندگان خداوند خدمت كنيد و دعا كنيد مرگ شما هم شهادت باشد.
بعد گفت:«اينجا بهشتيان همچون پروانه به گرد شمع وجودی اهل بيت(علیهم السلام) حلقه ميزنند و از وجود نورانی آنها استفاده ميكنند.» من از نعمت های بهشت که برای شهداست سؤال كردم.
از قصرها و حوريه ها و...گفت:«تمام نعمت ها زيباست، اما اگر لذت حضور در جمع اهل بيت(علیهم السلام) را درک كنی، لحظه ای حاضر به ترک محضر آنها نخواهی بود.
من ديده ام كه برخی از شهدا تا كنون سراغ حوريه های بهشتی نرفته اند، از بس كه مجذوب جمال نورانی محمد و آل محمد(علیهم السلام) شده اند.»
صحبت های من با ايشان تمام شد. اما اين نکته که زيبايی جمال نورانی اهل بيت(علیهم السلام) حتی با حوريه ها قابل مقايسه نيست را در ماجرای عجيبی درک کردم...
✔️ادامه دارد...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
وحدت در کلام علامه مصباح.pdf
3.36M
💢علامه مصباح و تبیین وحدت:
جزوه مختصری از بیانات مرحوم علامه آیت الله مصباح یزدی درباره وحدت
🔅حاوی مطالبی ارزشمند در این زمینه که مطالعه آن شاید پنج دقیقه هم وقت نگیرد!!!
✔️نثار روح آن اندیشمند سترگ «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم» 🌹
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
💢بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 #سه_دقیقه_در_قیامت «30»
*«توفیق شهادت»*
♻️در دوران نوجوانی و زمانی که در بسيج مسجد فعال بودم، شب ها در قبرستان محل، که پشت مسجد قرار داشت، رفت وآمد داشتيم. ما طبق عادت نوجوانی، برخی شب ها به داخل قبرهای خالی میرفتيم و رفقا را ميترسانديم!
اما يک شب ماجرای عجيبی پيش آمد. من داخل يک قبر رفتم، يکباره متوجه شدم ديواره قبر کناری فروريخته و سنگ لحدهای قبر پيداست! من در تاريکی، از حفره ايجاد شده به درون آن قبر نگاه کردم.
اسکلت يک انسان پيدا بود! از نشانه های روی قبر فهميدم که آنجا قبر يک خانم است. همان لحظه يکی از دوستانم رسيد و وارد قبر شد. او ميخواست اسکلت های مرده را بردارد! هرچه با او صحبت کردم که اين کار را نکن، قبول نکرد.
من از آنجا رفتم. لحظاتی بعد صدای جيغ اين دوستم را شنيدم! نفهميدم چه ديده بود که از ترس اينگونه فرياد زد! من او را بيرون آوردم و بلافاصله وارد قبر شدم، به هر طريقی بود، قسمت سوراخ قبر را پوشاندم و با گذاشتن چند خشت و ريختن خاک، قبر آن مرحومه را کامل درست کردم.
در آن سوی هستی و درست زمانی که اين ماجرا را به من نشان دادند، گفته شد: آن قبری که پوشاندی، مربوط به يک زن مؤمن و باتقوا بود. به خاطر اين عمل و دعای آن زن، چندين حوريه بهشتی در بهشت منتظر شما هستند.
همان لحظه وجود نورانی اهل بيت(علیهم السلام) در مقابل من قرار گرفتند و من مدهوش ديدار اين چهره های نورانی شدم. از طرفی چهره ی زيبای آن حوريه ها را نيز به من نشان دادند.
اما زيبايی جمال نورانی اهل بيت(علیهم السلام) کجا و چهره ی حوريه های بهشتی؟! من در آنجا هيچ چيزی به زيبايی جمال اهل بيت(علیهم السلام) نديدم.
اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار باارزش بود اينكه؛ توفيق شهادت نصيب هر كسي نميشود. انسان بااخلاصي كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند، لياقت شهادت می يابد. شهادت يك اتفاق نيست، يك انتخاب است. يك انتخاب آگاهانه كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد.
مثالي بزنم تا بهتر متوجه شويد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم و گفتم چه كساني شهيد ميشوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد ميشوي.
روز بعد در حين عمليات، تانك نيروهاي ما مورد هدف قرار گرفت. سيد يحيي و سجاد، در همان زمان به شهادت رسيدند. درست در كنار همين تانك، آن دوست ما قرار داشت كه من شهادت او را ديده بودم. اما اين دوست ما زنده ماند و در زير بارش سنگين رگبار نيروهاي داعش، توانست به عقب بيايد!
من خيلي تعجب كردم. يعني اشتباه ديده بودم؟! دو سه سال از اين ماجرا گذشت. يك روز در محل كار بودم كه اين بنده خدا به ديدنم آمد. پس از كمي حال و احوال، شروع به صحبت كرد و گفت:
خيلي پشيمانم. خيلي... باتعجب گفتم: از چي پشيماني؟ گفت:«يادته تو سوريه به من وعده شهادت دادي؟ آن روز، وقتي كه تانك مورد هدف قرار گرفت، به داخل يك چاله كوچك پرت شدم. ما وسط دشت و درست در تيررس دشمن بوديم.
يقين داشتم كه الان شهيد میشوم. باور كن من ديدم كه رفقايم به آسمان رفتند! اما همان لحظه، فرزندان خردسالم در مقابل چشمانم آمدند. ديدم نميتوانم از آنها دل بكنم!
در درونم به حضرت زينب(س) عرض كردم: خانم جان، من لياقت دفاع از حرم شما را ندارم. من ميخواهم پيش فرزندانم برگردم. خواهش ميكنم...
هنوز اين حرفهاي من تمام نشده بود كه حس كردم يك نيروي غيبي به ياري من آمد! دستي زير سرم قرار گرفت و مرا از چاله بيرون آورد. آنجا رگبار تيربار دشمن قطع نميشد.
من به سمت عقب ميرفتم و صداي گلوله ها كه از كنار گوشم رد ميشد را ميشنيدم، بدون اينكه حتي يك گلوله يا تركش به من اصابت كند! گويي آن نيروي غيبي مرا حفاظت كرد تا به عقب آمدم.
اما حالا خيلي پشيمانم. نميدانم چرا در آن لحظه اين حرفها را زدم! توفيق شهادت هميشه به سراغ انسان نمی آيد.
او ميگفت و همينطور اشك میريخت...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
🔹ادامه #قسمت_30
درست همين توصيفات را يكي ديگر از جانبازان مدافع حرم داشت. او ميگفت: وقتي تير خوردم و به زمين افتادم، روح از بدنم خارج شد و به آسمان رفتم.
يك دلم ميگفت برو، اما با خودم گفتم خانم من خيلي تنهاست. حيفه در جواني بيوه شود. من خيلي او را دوست دارم... همين كه تعلل كردم و جواب ندادم، يكباره ديدم به سمت پايين پرت شدم و با سرعت وارد بدنم شدم.
درست در همان لحظه، پيكرهاي شهدا را كه من همراه آنها بودم، از ماشين به داخل بيمارستان بردند كه متوجه زنده بودن من شدند و...
شبيه اين روايت را يکي از جانبازان حادثه انفجار اتوبوس سپاه داشت. او ميگفت: همين كه انفجار صورت گرفت، همراه ده ها پاسدار شهيد به آسمان رفتم!
در آنجا ديدم كه رفقاي من، از جمع ما جدا شده و با استقبال ملائك، بدون حساب وارد بهشت ميشدند، نوبت به من رسيد. گفتند: آيا دوست داري همراه آنها بروي؟ گفتم: بله!
اما يکباره ياد زن و فرزندانم افتادم. محبت آنها يکباره در دلم نشست. همان لحظه مرا از جمع شهدا بيرون کردند. من بلافاصله به درون بدنم منتقل شدم.
حالا چقدر افسوس ميخورم. چرا من غفلت كردم!؟ مگر خداوند خودش ياور بازماندگان شهدا نيست؟ من خيلي اشتباه كردم. ولي يقين پيدا کردم که شهادت توفيقي است که نصيب همه نميشود.
✔ادامه دارد...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حوادث تروریستی خون بار در جهان اسلام، نتیجه تفکرات باطل ابن تیمیه ناصبی!!!
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حماسه ای دیگر از جوانان همیشه در صحنه ایرانی😂.
🔅صرفا جهت لبخند😐!
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
💢بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 #سه_دقیقه_در_قیامت «31»
*«حسرت»*
♻️اين مطلب را يادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده راهي مرزهاي شرقي شدم. مدتي را در پاسگاه هاي مرزي حضور داشتم. اما خبري از شهادت نشد! در آنجا مطالبي ديدم که خاطرات ماجراهاي سه دقيقه براي من تداعي ميشد.
يک روز دو پاسدار را ديدم که به مقر ما آمدند. با ديدن آنها حالم تغيير کرد! من هر دوي آنها را ديده بودم که بدون حساب و در زمره ي شهدا و با سرهاي بريده شده راهي بهشت بودند. براي اينکه مطمئن شوم به آنها گفتم:
نام هر دوي شما محمد است؟ آنها تأييد کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه دهم، اما بحث را عوض کردم و چيزي نگفتم. از شرق کشور برگشتم. من در اداره مشغول به كار شدم.
با حسرتي كه غير قابل باور است. يك روز در نمازخانه اداره دو جوان را ديدم كه در كنار هم نشسته بودند. جلو رفتم و سلام كردم. خيلي چهره آنها برايم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نميدانم شما را كجا ديدم. ولي خيلي براي من آشنا هستيد.
ميتوانم فاميلي شما را بپرسم؟ نفر اول خودش را معرفي كرد. تا نام ايشان را شنيدم، رنگ از چهره ام پريد! ياد خاطرات اتاق عمل و ... برايم تداعي شد. بلافاصله به دوست كناري او گفتم: نام شما هم بايد حسين آقا باشه؟ او هم تأييد كرد و منتظر شد تا من بگويم كه از كجا آنها را ميشناسم.
اما من كه حال منقلبي داشتم، بلند شدم و خداحافظي كردم. خوب به ياد داشتم كه اين دو جوان پاسدار را با هم ديدم كه وارد برزخ شدند و بدون حسابرسي اعمال راهي بهشت شدند. هر دو با هم شهيد شدند در حالی كه در زمان شهادت مسئوليت داشتند!
باز به ذهن خودم مراجعه كردم. چند نفر ديگر از نيروها براي من آشنا بودند. پنج نفر ديگر از بچه هاي اداره را مشاهده كردم كه الان از هم جدا و در واحدهاي مختلف مشغول هستند، اما عروج آنها را هم ديده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت ميرسند. چند نفري را در خارج اداره ديدم که آنها هم...
هر چند ماجراي سه دقيقه حضور من در آن سوي هستي و بررسي اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نميكنم، اما خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي مختلف به ياد می آورم.
چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول كتاب سه دقيقه در قيامت انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به اداره ی ما آمد. همينكه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول روبوسي شديم.
مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟ من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله گفت: ظاهراً مرا نشناختي؟ ده سال قبل، در فلان اداره براي مدت كوتاهي با شما همكار بودم. من كتاب سه دقيقه در قيامت را كه خواندم، حدس زدم كه ماجراي شما باشد، درسته؟
گفتم: بله و كمي صحبت كرديم. ايشان گفت: يکي از بستگان من با خواندن اين كتاب خيلي متحول شده و چند ميليون رد مظالم داده و به عنوان بازگشت حق الناس و بيت المال، كلي پول پرداخت كرده.
بعد از صحبتهاي معمول، ايشان رفت و من مشغول فكر بودم كه او را كجا ديدم! يكباره يادم آمد! او هم جزو كساني بود كه از كنار من عبور كرد و بي حساب وارد بهشت شد. او هم شهيد ميشود.
ديدن هر روزه اين دوستان بر حسرت من می افزايد، خدايا نكند مرگ ما شهادت نباشد. به قول برادر عليرضا قزوه:
وقتي كه غزل نيست شفاي دل خسته
ديگر چه نشينيم به پشت در بسته؟
رفتند چه دلگير و گذشتند چه جانسوز
آن سينه زنان حرمش دسته به دسته
ميگويم و ميدانم از اين كوچه تاريك
راهي است به سرمنزل دلهاي شكسته
در روز جزا جرئت برخاستنش نيست
پايي كه به آن زخم عبوري ننشسته
✔️ادامه دارد...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
May 11
⚫️ #روضه_ها
📖شب أوّل: روضه ی حضرت مسلم.
✍️تلنگر: شبهات رفتار کوفیان با نماینده امام و خود امام!
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴
▫️شاهان همه به خاک فکندند تاجها
تا زیب نیزه شد سر شاه جهان عشق...
▫️بر پاى دوست سر نتوان سود جز کسى
کو را بلند گشت سر اندر سنان عشق...
▫️از لامکان گذشت به یک لحظه بى بُراق
این مصطفى که رفت سوى آسمان عشق...
▫️شاهِ جهان عشق که جانانش از ألست
گفت اى جهان حُسن، فداى تو جانعشق...
▫️تو کشته منى و منم خون بهاى تو
بادا فداى تو کون و مکان عشق...
✍«منسوب به علامه شعرانی»
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
┈••✾•🍃🌹🌿•✾••┈
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
💢بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 #سه_دقیقه_در_قیامت «32»
*«تجربه ای جدید»*
♻️كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياری خدا با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلی خوب بود و افراد بسياری خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراوانی روی آنها داشته.
بارها در جلسات و يا در برخورد با برخی دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوی كتاب بودم نميشناختند، و من از اينكه اين كتاب در زندگی معنوی مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم.
يک روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوی محل كار ميرفتم. يک خانم خيلی بد حجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسی بود.
از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، برای همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بی مقدمه سلام كرد و گفت: ميخواهم بروم بيمارستان... من پزشک بيمارستان هستم.
امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديک همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادی كتاب سه دقيقه در قيامت روی صندلی عقب بود.
اين خانم يكی از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه برای شماست. به شرطی كه بخوانيد.
تشكر كرد و دقايقی بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم. خيلی تشكر كرد و پياده شد. من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافی بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يک روز عصر، وقتی ساعت كاری تمام شد، طبق روال هميشه سوار ماشين شدم و از درب اصلی اداره بيرون آمدم.
همين كه خواستم وارد خيابان اصلی شوم، ديدم يک خانم چادری از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولی ظاهراً او خوب مرا ميشناخت!
شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد و گفت: مرا شناختيد؟ خانم جوانی بود. سرم را پايين گرفتم و گفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتری هستم كه چند ماه پيش، يک روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد.
چند دقيقه ای با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفی شايد خيلی هم خوب نبود كه يک خانم غريبه، آن هم در جلوی اداره وارد ماشين شود.
ماشين را پارک كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالی كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوی كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابی كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟
ميخواستم جواب ندهم ولی خيلی اصرار كرد. گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. گفت: خدا رو شكر، خيلی جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيری كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد.
از همکارانتان پيگيری کردم، الان هم يكی دو ساعته توی خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگی ام را به هم ريخت.
خيلی مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يک روزی اين دوران جوانی من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟!
درسته که مسائل دينی رو رعايت نميكردم، اما در يک خانواده معتقد بزرگ شده ام. يک هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلی در تنهايی خودم فكر كردم. تصميم جدی گرفتم كه توبه كامل كنم.
من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهای گذشته ام را ترک كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكی صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!
من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، ملک الموت مهربان و بهشت و زيبايی ها را نديدم! دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود.
من آتش را ديدم. حتی دستبندی به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهای گذشته را تكرار نكنم.
يكی از دو مأموری كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم. شما واقعاً توبه كردی و خدا توبه پذير است. تمام كارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه ميكنی؟؟
✔️ادامه دارد...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
⁉️سوال
فلسفه واهداف قیام امام حسین را بیان فرمایید
💭پاسخ:
❗️اهداف قیام حسین علیه السلام:
💎احیای آیین خدا ونجات از چنگال بدعت ها وامر به معروف ونهی از منکر وتشکیل حکومت اسلامی ومبارزه با ظالمان بوده است:
💭امام حسین خود فرمودند:
"زمانی که اسلام گرفتار زمامداری مثل یزید شود باید فاتحه اسلام را خواند"
📚لهوف، ص99-
📚بحار الانوار،ج44 ص326-
📚 فتوح ابن اعثم،ج5 ص24
❗️وفرمود:
"من شمارا به کتاب خدا وسنت پیامبرش فرا می خوانم چرا که این گروه سنت پیغمبر رآ از بین برده است وبدعت را احیا کرده است. اگر سخنانم را بشنوید وفرمانم را اطاعت کنید شمارا به راه راست هدایت می کنم"
📚تاریخ طبری،ج4 ص266-
📚بحار الانوار ج44 ص340
❗️وفرمود:
"اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند واطاعت خدا را رها کرده اند ودر زمین فساد را آشکار کرده اند وحدود الهی رآ از بین برده اند، شراب ها نوشیده اند، من از هرکس که به یاری دین خدا وجهاد در راهش سزاوارترم نا آیین خدا پیروز وبرتر باشد"
📚تذکره الخواص ص117
❗️وفرمود:
"ایا نمی بینید به حق عمل نمی شود واز باطل جلوگیری نمی گردد در چنین شرایطی بر مومن لازم است که راغب دیدار پروردگارش باشد"
📚تاریخ طبری،ج4 ص305-
📚بحار الانوار،ج44 ص381
❗️یعقوبی در تاریخش می آورد:
"یزید به ولید فرماندار مدینه نامه نوشت ودستور داد:
نامه من به دستت رسید حسین وابن زبیر را احضار کن واز آن دو برای من بیعت بگیر واگر نپذیرفتند گردن آن دورا زده وسرهایشان را نزد من بفرست"
📚تاریخ یعقوبی،ج2 ص241
❗️ذهبی می نویسد:
"یزید به عبیدالله نامه نوشت که حسین به سوی کوفه عازم است خودرا برای مقابله با او آماده کن. از این رو بود که ابن زیاد حسین را کشت وسر اورا برای یزید فرستاد"
📚تاریخ الاسلام،ج5 ص10
🗯امام حسین فرمود:
"من تنها برای اصلاح امت جدم قیام کردم، می خواهم امر به معروف ونهی از منکر کنم وبه روش جدم وپدرم علی بن ابی طالب رفتار نمایم"
📚فتوح ابن اعثم،ج5 ص33-
📚بحار الانوار،ج44 ص329
❗️وفرمود:
"پیامبر در زمان حیاتش گفت هرکس سلطان ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده وپیمان خدا را شکسته وبا سنت پیامبر مخالفت می ورزد وبه بندگان ظلم می کند اما با او مبارزه نکند شایسته است خدااورا در جایگاه آن سلطان در جهنم قرار دهد"
📚فتوح،ج5 ص143-
📚بحار الانوار،ج44 ص381
❗️وفرمود:
"خدایا هدف ما از قیام آن است که نشانه های دین تورا آشکار سازیم ودرستی رآ درهمه بلاد بر ملا کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند وفرایض وسنت واحکامت مورد عمل قرار گیرد"
📚بحار الانوار،ج97 ص79
💭روی این حساب اهل بیت دستور داده اند با برپایی مراسم عزاداری وگریه بر اوحسین یاد اورا همیشه زنده نگه دارند تا اهداف او از قیام همواره مورد توجه شیعیان باشد ودر راستای تحقق آن حرکت کنند.
📚وسایل الشیعه،ج14 ص500 باب 66
❗ومصیبت حسین علیه السلام را بزرگترین مصیبت معرفی کرده اند که مصیبتی بالاتر از آن نیست
📚بحار الانوار ج44 ص269 باب 32
@sonnatenabavii
⚫️ #روضه_ها
📖شب دوّم: روضه ی ورودیه.
✍️تلنگر: دین فروشی به چه قیمت؟!
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
💢بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 #سه_دقیقه_در_قیامت «33»
*«تجربه ای جدید»*
♻️دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتی دستبندی به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهای گذشته را تكرار نكنم.
يكی از دو مأموری كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردی و خدا توبه پذير است. تمام كارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه ميكنی؟
گفتم: من با تمام بديها خيلی مراقب بودم كه حق كسی را در زندگی ام وارد نكنم. حتی در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلی نباشد. تمام بيماران از من راضی هستند و...
آن فرشته گفت: بله درست ميگويی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستی! وقتی تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگی شما چه كردی؟!
با لباسهای تنگ و نامناسب و آرايش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون می آمدی، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند.
بسياری از آنها همسرانشان به زيبايی شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايی شما به گناه افتادند و...
گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردی و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهی برای شما نبود.
چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريک هستی.
تو باعث اين مشكلات شدی و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگی آرام است. تو آرامش زندگی آنها را گرفتی و اين حق الناس است. پس به واسطه حق الناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاری و عذاب خواهی بود تا تک تک آنها به برزخ بيايند و بتوانی از آنها رضايت بگيری.
اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعی نميتوانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم. بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم.
درست در زمانی كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا(س) افتادم. همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا(س) به من فرصت جبران بده. خدا...
تا اين جمله را گفتم، گويی به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتی، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودی كامل پيدا كردم.
اما فقط يک نشانه از آن چند لحظه بر روی بدنم باقی مانده. دستبندی از آتش بر دستان من زده بودند، وقتی من به هوش آمدم مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده!
دستان من با حلقه ای از آتش سوخته و هنوز جای تاولهای آن روی مچ من باقی است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترک كردم.
نمازها را شروع كردم و حتی نمازهای قضا را ميخوانم. ولی آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياری كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟
اين خانم حرفهای آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد. من هم هيچ راه حلی به ذهنم نرسيد، جز اينكه يكی از علمای ربانی را به ايشان معرفی كنم.
✔️ادامه دارد...
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
⁉️سوال
چرا ما از اول محرم و پیش از شهادت امام حسین عزاداری می کنیم در حالی که قاعدتا باید از روز عاشورا و روز شهادت حضرت عزاواری کنیم ایا دلیل خاصی داره
🗯پاسخ:
❗️علت این که عزاداری امام حسین از اول محرم اغاز می شود ان است که سیره اهل بیت شیعیان را بر این امر وا داشته است .
💭امام رضا می فرماید:
"کان أبي إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكا و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين صلي الله عليه"
❗️يعني:
" وقتي ماه محرم فرا مي رسيد در پدرم امام کاظم عليه السلام آثار شادي ديده نمي شد و همواره غمگين بودند ، روز دهم ، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود : در اين روز بود که حسين عليه السلام را به شهادت رساندند."
📚امالي صدوق، ص 78
📚بحار الانوار، ج 44 ص 284
❗️در روایت دیگری امده است که یکی از صحابه امام رضا به نام ریان بن شییب در روز اول محرم بر امام وارد شد .امام متذکر به اغاز محرم شده و مصیبت های امام حسین را بیان کرده و سخنانی در فضیلت عزاداری بر ایشان ذکر کردند
📚عیون الاخبار ج1 ص299
❗️از این روایت نیز رجحان شروع عزاداری از اول محرم بدست می اید چرا که خود امام در روز اول محرم متذکر مصایب امام حسین شدند
💭فلسفه ان را نیز می توان چنین بیان داشت:
❗️در طول ده روز فرصت مناسي می باشد براي تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء و فلسفه سوگواري براي آن حضرت که در پاسخ های گذشته مفصلا بیان کرده ایم مانند:
1 . حيات مجدد اسلام واحياي سنت .
2 . حفظ مکتب و شريعت بود .
3 . تحکيم باورهاي ديني مردم با آشنا شدن توده هابا معارف ديني.
4 . پيوند عميق عاطفي ميان امت والگوهاي راستين.
5 . اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.
@sonnatenabavii
....mp3
2.62M
▪️شب دوّم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎙سیب سرخی
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🚩مشکات
┄┄┅━༅𖣔﷽𖣔༅━┅┄┄
#پاسخ_به_یڪ_شبهه
#شبهه: بتریه،روشنفڪران ،لیبرال ها وشیعه ستیزان همواره میگویند چـرا ما به جاۍ عزادارۍ وگریه بر امام حسین از سیره ی وۍ سرمشق والگو نمیگیریم؟
◾️#میگوییم: آیا شما حضرات حاضر هستید از تمام اعمال واقوال آن حضرت﴿؏﴾ #الگو بگیرید وپیروۍ ڪنید یا خیـر؟
📌اگر حاضر نیستید...پس هرگز از آن حضرت مایه نگذارید ونیاز نیست براۍ توجیه نفرت شما نسبت به عزاداری بهانه جویۍ کنید، چـون اساساً شما به پیروۍ از سیره ۍ امام حسین ع معتقد نیستید پس قضیه سالبه به انتفاۍ موضوع است.
📌واگر حاضر هستید از اقوال امام حسین﴿؏﴾ پیروۍ ڪنید،پس بنگرید ڪه خود آن حضرت به گریه برای خود توصیه ڪرده و ثواب آن را بیان ڪرده:
مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ اَلصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ عَنْ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ اَلْخَزَّازِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ : قَالَ اَلْحُسَيْنُ أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ لاَ يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلاَّ بَكَى
امام #حسین﴿؏﴾فرمودند:«من کشته شدهی اشک هستم، مؤمنۍ مرا یاد نمیکند مگر اینکه گریه ڪند».
📚📕کامل الزيارات ج ۱، ص ۱۱۷
√سند صحیح است، وروایت #مستفیض.
ودر ڪتب #اهلسنت نیز از امام حسین روایت شده:حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِيلَ قَالَ: رَأَيْتُ فِي كِتَابِ أَحْمَدَ حَنْبَلٍ نا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ قثنا الرَّبِيعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ حُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ يَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْجَنَّةَ.
#حسین بن علۍ﴿؏﴾ می فرمود:«هر كس چشمانش برای ما پر اشك شود و یا یك قطره اشك برای ما بریزد خداوند عزوجل او را در بهشت جای خواهد داد».
📚📕 فضائل الصحابة ج۲، ص۶۷۵
√سند صحیح است.
✍🏻لذا گریه بر امام حسین؏ عین اقتدا وپیروۍ از سخنان امام حسین؏ است وعزاداران همانا رهروان مسلک تعالیم حسینۍ هستند ومغالطه اۍ ڪه در شبهه مطرح شده ابطال شد.
بالعڪس، منڪران گریه بر حضرت کسانی هستند که حاضر به الگو گرفتن از تعالیم امام حسین؏ نیستند.
وبالله التوفیق🌹
@sonnatenabavii
⚫️ #روضه_ها
📖شب سوّم: روضه ی حضرت رقیّه.
✍️تلنگر: دیپلماسی حسینی.
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
⚫️ #روضه_ها
📖شب چهارم: روضه ی طفلان حضرت زینب.
✍️تلنگر: وظیفه خواصّ.
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
عزاداری.pdf
3.56M
💢نقد و بررسی اشکالات وهابیان بر #عزاداری مسلمانان برای سیّد الشهداء علیه السلام.
▪️کوتاه و مختصر👌
✍️نویسنده: مشکات.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
⚫️ #روضه_ها
📖شب پنجم: روضه ی عبدالله بن حسن.
✍️تلنگر: دفاع از ولیّ.
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ به افرادی که یزید لعنة الله علیه را تبرئه می کنند!!!
🎙استادتوحیدی
🔚قابل توجه ادمین های ناصبی و وهابی و فرزندان یزید بن معاویه.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
📣اطّلاعیه:
وبینار با موضوع
▫️پاسخ به شبهات عزاداری سیدالشهدا علیه السلام
🎤با حضور: حجّت الإسلام و المسلمین، وحید خورشیدی (پژوهشگر ومتخصص فرق و ادیان)
📆تاریخ: 24 و 25 مرداد(ششم و هفتم محرم الحرام)
🕑ساعت 18:00
جهت شرکت در وبینار لینک زیر را باز کنید،
https://online.lmskaran.com/ch/1227-15449-daneh.ir
🚩یا حسین علیه السلام
@sonnatenabavii
⚫️ #روضه_ها
📖شب ششم: روضه ی حضرت قاسم.
✍️تلنگر: آقا زاده واقعی!!!
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
#به_سر_و_سینه_زدن_در_عزاداری
🤔#پرسش
❔آنچه از روایات در مورد #عزاداری استفاده می شود صرف گریه کردن و اشک ریختن است ❗️پس چرا ما به این مساله توجه نکردیم و علاوه بر #گریه کردن به سر و سینه و #صورت خود می زنیم آیا این کارها مستندی دارد ❕❕
💠#پاسخ💠
👌از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود که شیعیان باید در ایام #مصیبت آن بزرگواران محزون و مصیبت زده باشند .
👌علی علیه السلام فرمود ؛
« خداوند از میان زمینیان شیعیان ما را برگزیده است که ما را یاری می کنند و در شادی ما شاد و در مصیبت ما ، مصیبت زده و #محزون هستند »
📚الخصال ج2 ص635
👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛
« اگر می خواهی در روز قیامت هم درجه ما باشی با حزن و مصیبت ما ، محزون و #مصیبت زده و با فرح و شادی ما ، شاد باش »
📚وسائل الشیعه ج14 ص501
👌محزون و مصیبت زده بودن برای اهل بیت مصادیق متعددی دارد ، گریه کردن ، به سر و سینه و صورت زدن و مانند آن همه از مصادیق #محزون بودن تلقی می شود .
🔶از سوی دیگر امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« هر گونه جزع و فزع و نوحه گری و گریستن ناپسند است مگر جزع و فزع و گریه کردن برای حسین علیه السلام »
📚امالی طوسی ص162
📚وسائل الشیعه ج14 ص505
❕جزع و فزع و بی تابی کردن نیز مصادیق متعددی دارد مانند گریه کردن و لطمه زدن و به سر و صورت و سینه زدن و ...که انجام این امور برای امام حسین علیه السلام #استحباب دارد .
🔶در روایتی نیز امام #باقر علیه السلام مصادیق جزع و فزع کردن را که برای امام حسین جایز شمرده شده است چنین بیان می کند ؛
« شدیدترین جزع و فزع کردن ، واویلا گفتن و زدن به صورت و سینه و کندن #مو از سر است »
📚الکافی ج3 ص222
📚وسائل الشیعه ج3 ص271
👌امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« بانوان حرم حسینی در مصیبت حسین بن علی گریبان چاک زده و لطمه می زنند و به #صورت می زدند ، بر مصیبتی چون مصیبت حسین باید به گونه ها لطمه زده و گریبان چاک گردد »
📚تهذیب الاحکام ، طوسی ، ج8 ص325
👌در زیارت ناحیه #مقدسه نیز امام عصر عمل بانوان حرم را تایید می کند و می فرماید ؛
« آنها بر صورت ها #لطمه می زدند »
📚بحار الانوار ج98 ص322
👌امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« فرشتگان در شهادت حسین ضجه می زدند »
📚الکافی ج1 ص465
👌وقتی فرشتگان ضجه و بی تابی می کردند تکلیف آدمیان روشن است ،از مصادیق #ضجه زدن نیز ، زدن به سر و صورت و مانند آن می باشد .
💠البته باید تمام موارد مذکور که جواز و #استحبابش ثابت شد ، در محدوده شرع باشند که مراجع تقلید حدود آن را مشخص کرده اند .
@sonnatenabavii
#نهی_عزاداری_کتب_شیعه
🤔#پرسش
❔چرا شیعیان لا اقل به کتب خود #عمل نمی کنند؟ در اسلام و حتی شیعه عزادازی نهی شده است اما چرا شیعه عزاداری می کند؟
❕محمد بن يحيى، عن سلمة بن الخطاب، عن سليمان بن سماعة الخزاعي، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام قال: سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول: تدرون ما قوله تعالى: (ولا يعصينك في معروف)؟ قلت: لا، قال: إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: لفاطمة (عليها السلام): 👈إذا أنامت فلا تخمشي علي وجها ولا تنشري علي شعرا ولا تنادي بالويل ولا تقيمي علي نائحة👉، قال: ثم قال: هذا المعروف الذي قال الله عز وجل.
📚نام کتاب : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 5 صفحه : 527
✍از امام باقر شنیدم که می گفت : ایا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : 👈هنگامی که من مردم ، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و 💥نوحه خوانی برایم بپا نکن💥👉.
🔷چرا #نوحه خوانی می کنید؟؟ وقتی محمد به فاطمه میگه برایم نوحه خوانی نکنید ؛ شما چرا کاسه داغ تر از آش می شوید؟؟؟
💠#پاسخ💠
👌عالم ارجمند ، مکارم #شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛
🔰« #عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛
❕« تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی #سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است»
📚اعتقاد ما ، ص119
👌روایتی که مورد استناد قرار گرفت ، از حیث سندی #ضعیف و غیر قابل اعتماد است .
❕در سند آن #سلمه بن الخطاب وجود دارد که نجاشی در مورد او می گوید ؛
« در حدیث ضعیف است »
📚رجال نجاشی ص187
👌وعلی بن اسماعیل وجود دارد که #مجهول است .
❕راوی دیگر نیز عمروبن ابی المقدام است که دارای توثیق قاطعی نیست . علامه #حلی از برخی از علما نقل می کند که او را تضعیف کرده اند
📚رجال علامه حلی ص120
❕لذا علامه #مجلسی در ذیل حدیث مذکور می گوید ؛
« الحدیث الرابع ضعیف »« این حدیث ضعیف است »
📚مراه العقول ج20 ص358
❕این حدیث با همین #سلسله راویان ضعیف و مجهول در کتاب معانی الاخبار هم نقل شده است ؛
📚معانی الاخبار ص390
👌ما در گذشته مفصلا ، #مشروعیت عزاداری و نوحه و جزع و فزع کردن در مصائب اهل بیت علیهم السلام را از کتب شیعه و سنی اثبات کرده ایم ؛
@sonnatenabavii
⚫️ #روضه_ها
📖شب هفتم: روضه ی حضرت علی اصغر.
✍️تلنگر: امت بی وفا!!!
🏴السلام علیک یا اباعبدالله و علی المستشهدین بین یدیک.
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تاکید بزرگان اهل سنت بر لعن یزید بن معاویه.
🎙استاد توحیدی
@sonnatenabavii
https://rubika.ir/sonnatenabavii
🏴مشکات
#نذر_برای_حسین
🤔#پرسش
❔ما در منطقه سنی نشینی هستیم ❕می بینیم سنی های این جا #نذری هایی که به آنها می دهند در جوی آب می ریزند و می گویند خوردن آن حرام است چون نذر غیر خدا است و #شرک است ❕❔مگر امام حسین نیازی به نذر ما دارد ❕پاسخ چیست ❗️
💠#پاسخ💠
👌نذر برای غیر خدا دو #صورت دارد ؛
1⃣نذر کردن برای بندگان خدا به نیت تقرب و جلب رضایت آنها بدون توجه به خشنودی و یا خرسندی خدا .
❕روشن است که چنین رفتاری نوعی #شرک و به منزله بت پرستی است .
2⃣نذر به عنوان عملی خدا پسندانه به خاطر تقرب به خدا و جلب و #رضایت او صورت گیرد اما ثواب آن به امامان هدیه شود تا از این رهگذر خشنودی خداوند به دست آید .
❕بی شک نذر کردن با چنین قصد و نیت پاکی ، کاری پسندیده و در خور #ستایش است .
👌 شیعیان معمولا در صیغه نذر خود چنین می گویند این گوسفند یا گاو نذر امام حسین یا نذر می کنم که اگر حاجتم بر آورده شود یک گوسفند نذر امام حسین می کنم و مانند آن ؛« هذا للحسین یا نذرت للحسین»
🔶لام در این صیغه برای انتفاع است ، یعنی نذر می کنم برای خدا تا #ثواب آن به امام حسین برسد .
👌قرآن می فرماید ؛
« انما الصدقات للفقرء و المساکین »
🔶توبه 60
« زکات و صدقات برای تهی دستان و مستمندان است»
💠انسان باید زکات و صدقه را به نیت الهی و برای خداوند بدهد ، اما آیه مذکور می گوید زکات و صدقات برای #نیازمندان است .این بدین معناست که صدقات و زکات به نیت الهی باید برای بهره مندی نیازمندان پرداخت شود .
👌نذرهای شیعیان نیز به نیت الهی اما برای ثواب و بهره مندی امامان صورت می گیرد .
❕در منابع اهل سنت آمده است که #سعد به محضر پیامبر گرامی آمد و گفت مادرم از دنیا رفته است ، و می دانم اگر او زنده بود صدقه می داد . اگر از طرف او صدقه بدهم او سود می برد ؟
👌« پیامبر گرامی پاسخ داد آری .
🔶سوال کرد کدام یک از #صدقات سود بیشتری دارد ؟
پیامبر فرمود آب .
❕در این هنگام چاهی کند و پس از آماده شدن گفت «هذه لام سعد» « ثواب کندن این چاه برای مادر سعد باشد »
📚سنن ابی داود ج2 ص729
👌 لام در « لام سعد » همان لام در « نذرت للحسین» و به معنای ثواب و انتفاع است . یعنی این چاه را برای خدا وقف مردم کردم تا ثوابش برای مادرم باشد .
❕در نذر نیز نیت شیعیان این است که این گوسفند را برای خدا نذر می کنم تا ثوابش برای حسین باشد .
👌در روایات متعددی #هدیه کردن ثواب کارهای خوب و عبادات به امامان گرامی مورد توصیه قرار گرفته است ؛
📚وسائل الشیعه ج11 ص196 باب25 و باب30 ص205
❔ممکن است اشکال شود که مگر آنان نیازی به انجام کار خیر ما دارند که بخواهیم به آنان هدیه کنیم❓
👌پاسخ #روشن است؛
❗️تکامل انسانی هیچ حد و مرزی را نمی شناسد و به سوی نامتناهی پیش می رود و تنها کمال مطلق خداوند است و سایر انسان ها حتی انسان کامل یعنی معصومین همواره رو به کمال پیش می روند لذا در تشهد نماز برای پیامبر گرامی دعا می کنیم:
«درجه پیامبر را از آنچه است بالاتر ببر»
📚وسائل الشیعه ج4 ص989
🔷خداوند و فرشتگان نیز پیوسته برای پیامبر گرامی درود ورحمت می فرستند و بر مقامات ایشان افزوده می شود
🔶احزاب56
👌بنابراین ثواب اعمال نیکی که ما به معصومین هدیه می دهیم سبب افزایش مقام معنوی آنان شده و رحمت تازه ای را برای انان جلوه دار می کند و نشانه محبت عمیق ما به آنان است .
🗯البته در روایات متعددی آمده است که خداوند پاداش ما را نیز از انجام اعمال نیک می دهد و ثوابی نیز برای معصومین قرار می دهد
📚الکافی ج4 ص316
@sonnatenabavii